درد نیست، و گرنه طبیب هست
ماه رجب ، ماه ویژه ای است از این جهت که هم مقدمه ماه رمضان است و هم ماه حرام می باشد .درک ماه رمضان وشبهای قدر (همان شبی که یک سال در انتظارش بودیم ) بستگی به مراقبه و توجهی است که در ماه رجب صرف می کنیم .یکی از مهمترین مراقبه هایی که در رجب باید باشد مراقبت از شب های این ماه است آن هم به خاطر حدیث معروف «ملک داعی »:
عن النّبي ِ صلّي الله عليه واله: أنّ الله تعالي نصب في السماء السابعه ملکاً، يقال له الدّاعي. فاذا دخل شهر رجب ينادي ذلک الملک کلّ ليلة منه الي الصباح: طوبي للذّاکرين، طوبي للطّائعين؛ يقول الله تعالي: أنا جليس من جالسني، و مطيع من أطاعني، غافر من استغفرني، الشهر شهري و العبد عبدي، والرحمه رحمتي، فمن دعاني في هذا الشهر أجبته، و من سألني أعطيته، و من أستهداني هديته، و جعلت هذا الشهر حبلاً بيني و بين عبادي، فمن اعتصم به وصل الیّ.
از پیامبر (ص) روایت شده است: بدان که خداوند تعالی در آسمان هفتم فرشتهای را گماشته، که داعی (دعوت کننده) نامیده میشود. پس هنگامی که ماه رجب داخل شود، آن فرشته هر شب تا صبح ندا میدهد که، خوشا به حال ذاکران، خوشا به حال اطاعت کنندگان. خداوند تعالی میگوید: من همنشین کسی هستم که با من بنشیند، و مطیع آنم که اطاعتم کند، آمرزندهی کسی هستم که از من طلب بخشش کند. ماه، ماه ِ من است و بنده، بندهی من، و مهربانی و رحمت از آن من است، پس هر کس بخواند مرا در این ماه اجابتش کنم، و کسی که بخواهد از من عطایش کنم، و هر کس از من هدایت جوید، هدایتش می کنم، این ماه را ریسمانی میان خودم و بندگانم قرار دادم، هر کس بدان چنگ زند به من میرسد.
مراقبه مراقبه مراقبه
با توجه به اینکه در قسمتی از سال هستیم که شبها بسیار کوتاه است نکند با شب نشینی ها و دیر خوابی ها، خود را از این فیض سرشار الهی محروم کنیم و فردا انگشت ندامت بر دندان بکیریم که چرا و به چه قیمت فرصت هایمان را بر باد داده ایم .
خبر/جشن پایان اولین دوره تحصیلی
جشن پایان اولین دوره تحصیلی
دانش پژوهان سطح 3
برادران و خواهران
با حضور حضرت آیه الله حسینی بوشهری (مدیریت حوزه های علمیه )
25 اردیهشت 1392 در حوزه حضرت قاسم ابن الحسن علیهما السلام برگزار شد .
در این مراسم با شکوه و معنوی حضرت آیه الله هاشمی در ضمن بیان مواعظی به طلاب فرمودند :هر چه بر علم انسان افزوده می گردد باید بر خضوع و خشوع او در پیشگاه الهی افزوده شود . و این سخن را در پرتو کلامی از حضرت صادق علیه السلام توضیح دادند :
قال الصّادق عليه السّلام: نجوى العارفين تدور على ثلاثة اصول، الخوف و الرّجاء، و الحبّ، فالخوف فرع العلم، و الرّجاء فرع اليقين، و الحبّ فرع المعرفة
حضرت امام به حق ناطق، جعفر بن محمّد الصّادق عليه السّلام مىفرمايد كه: اطوار و احوال عرفا و اهل سلوك و رياضت دائر است بر سه اصل: كه خوف است و رجاء و حبّ، يعنى: هر عارفى بايد ملازم اين سه اصل باشد و از اينها منفكّ نباشد.
«عارف» به اصطلاح حكما كسى است كه، كامل كرده باشد نفس خود را به حسب قوّت نظريّه، و علم به حقايق اشياء، به قدر مقدور بهم رسانيده باشد و از صفات رذيله و اعتقادات خبيثه، مخلّى و به اعتقادات حقّه و كمالات ستوده، محلّى باشد.
و «عامل» كسى است كه با وجود علم به حقايق اشياء به قدر مقدور، كامل كرده باشد نفس را به حسب قوّت عمليّه، و به مأمورات ممتثل و از منهيّات مجتنب باشد.
و به واسطه امتثال و اجتناب مذكورين، به نتيجه قوّت عملى كه حصول علوم مصون از شكوك و شبهات است «عارف» كسى است كه با وجود كمال قوّت نظريّه و علم به حقايق اشياء و كمال قوّت عمليّه، جميع حواسّ و قوى و اعضا و جوارح او، متوجّه حضرت بارى «عزّ اسمه»، باشد، غير او نبيند و غير او نگويد و غير او نشنود، و فناى في اللَّه، از لوازم اين مرتبه، بلكه عين اين مرتبه است….چنین شخصی دائما در خوف از که مبادا حق مولا را ادا نکند و از نعمت های بیشمار حضرت حق در جایش استفاده ننماید و این حال ناب حاصل نمی شود مگر با کسب علم …..
سپس حضرت آیه الله حسینی بوشهری با بیان حدیث گرانقدری از امام حسین علیه السلام طلاب را متوجه گذران سریع عمر و استفاده حداکثری از کردند :
وَ قَالَ الْحُسَيْنُ ع يَا ابْنَ آدَمَ إِنَّمَا أَنْتَ أَيَّامٌ كُلَّمَا مَضَى يَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُك
در پایان طلاب برتر خواهر و برادر از دست مبارک حضرات آیات حسینی بوشهری ،رشاد ،علم الهدی ،هاشمی ،جوایز خود را دریافت کردند.
یک داستان ،یک پیشنهاد
در اصفهان يك نفر شيعه به نام «عبد الرحمن» بود به او گفتند چه چيز باعث شد كه تو از ميان مردم، فقط به امامت امام على النقى علیه السلام قائل شدى؟
گفت: چيزى را از وى مشاهده كردم كه موجب شد به امامت او قائل شوم. من مردى فقير اما با جرأت و سخندان بودم. سالى اهل اصفهان شكايتى داشتند و مرا با عدهاى به سوى متوكل روانه كردند. رفتيم و به آنجا رسيديم. روزى نزد درب قصر متوكل بوديم كه دستور صادر شد تا امام على النقى را احضار كنند. از كسانى كه آنجا بودند پرسيدم: اين شخصى كه دستور صادر شده كه آن را بياورند، كيست؟
گفته شد: مردى علوى است كه رافضیها مىگويند: او «امام» است. بعد گفتند شايد متوكل او را احضار مىكند تا به قتلش برساند. با خود گفتم: از اينجا نمى روم تا ببينم اين شخصى را كه مى آورند كيست. ناگهان ديدم سوار بر اسب مى آيد، و مردم نيز طرف راست و چپ او ايستاده اند. و او را نظاره مىكنند. وقتى كه او را ديدم محبتش در قلبم افتاد. و پيوسته دعا مى كردم كه خدا شرّ متوكل را از او دفع نمايد.
همين طور از ميان مردم عبور مى نمود و به چپ و راست نگاه نمى كرد، فقط
چشمش را به موهاى گردن اسب دوخته بود. و من هم پيوسته براى او دعا مى كردم.
هنگامى كه مقابل من رسيد، رو به من كرد و فرمود: خدا دعايت را اجابت كند و عمرت را طولانى نمايد و ثروت و فرزندت را زياد گرداند.
عبد الرحمن مىگويد: در اين هنگام، از هيبت و جلالت او لرزه بر اندامم افتاد و در ميان رفقايم بر زمين افتادم. به من گفتند: تو را چه شده است؟
گفتم: خير است. و به آنها چيزى از ماجرا نگفتم.
بعد از آن به اصفهان برگشتيم. و خدا به بركت دعاى او درهاى نيكبختى را به رويم گشود. و ثروتمند شدم تا حدى كه امروز، ثروت درون خانهام، بالغ بر هزار هزار (يك ميليون) درهم مى شود، به غير از ثروتى كه در خارج خانه دارم. و خداوند ده فرزند به من عطا نموده است. اكنون هفتاد سال و اندى از عمرم مى گذرد.
آرى، من به امامت شخصى قائلم كه از قلبم خبر داد و خدا دعايش را در مورد من اجابت كرد.
صاحب کتاب مکیال المکارم بعد از ذکر این داستان می گوید:
ای خردمند نگاه کن چگونه امام هادی علیه السلام دعای این مرد را (درباره ی امامش ) پاداش داد ؛به اینکه در حق او دعا کرد به آنچه دانستی .با اینکه در آن هنگام او از اهل ایمان نبود ،پس چگونه درباره ی حضرت حجت علیه السلام فکر می کنی ؟به گمانت اگر برایش دعا نمایی او دعای خیر در حقت نمی کند ،با اینکه تو از اهل ایمانی ؟نه سوگند به آن که انس و جن را آفرید ،بلکه آن جناب برای اهل ایمان همواره دعا می کنند هر چند خود مردم غافل باشند .زیرا که حضرتش ولی احسان است ……
در پایان نویسنده این سطور می گوید :
دوستان من بیایید هم و غم خود را بر دعای بر حضرت قرار دهیم : لیله الرغایب نزدیک است : تنها آرزویمان را فرج مولایمان قرار دهیم (حتی اگر خودخواه هستیم و فقط به دنبال برآورده شدن حوائج خودمانیم ؛ندیدید که امام هادی علیه السلام چگونه بر دعاکننده اش نعمت دین و دنیا را تمام کرد !)
اللهم عجل لولیک الفرج
ما هم عرضه کنیم عقایدمان را بر اماممان
عبد العظيم حسنى گويد: خدمت حضرت علي هادى عليه السّلام رسيدم، هنگامى كه چشم آن حضرت بر من افتاد فرمود: خوش آمدى اى ابو القاسم تو از دوستان حقيقى و واقعى ما هستى، عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه ميل دارم معتقدات دينى خود را بر شما عرضه بدارم اگر عقائد من درست است ثابت باشم تا آنگاه كه رحمت خداوند را ملاقات كنم فرمود: عقائد خود را اظهار كن.
عبد العظيم حسنى گويد: عرض كردم: من عقيده دارم كه خداوند يكى است
و مانند ندارد، پروردگار از حد ابطال و تشبيه بيرون است، خداوند جسم و صورت و عرض و جوهر نيست، بلكه خداوند اجسام را جسميت داده و صورتها را تصوير فرموده است و او خالق اعراض و جواهر و پروردگار همه اشياء و مالك و آفريننده كائنات است.
من معتقدم كه محمد بنده و فرستاده خداوند است و پس از وى پيغمبرى نخواهد آمد، شريعت او خاتم همه شرايع و ناسخ همه اديان بوده و تا روز قيامت شريعتى نخواهد آمد، و معتقدم امام بعد از حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله امير المؤمنين على بن ابى طالب، حسن حسين، على بن الحسين، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على عليهم السّلام و پس از اينان امام حق شما هستيد. حضرت هادى عليه السّلام فرمود: پس از من فرزندم حسن امام است و مردم پس از حسن چه خواهند كرد! گويد: عرض كردم: مگر داستان امام بعد از حسن از چه قرار است؟ فرمود: براى اينكه مردم او را نخواهند ديد و بردن نامش هم بر زبانها جائز نيست تا آنگاه كه خروج كند و زمين را پس از ظلم و جور پر از عدل و داد سازد.
عبد العظيم فرمود: به اين دو امام هم معتقد شدم و اينك ميگويم: دوستى با اينها دوستى با خداوند است و دشمنى با اينان هم دشمنى با خداوند ميباشد، اطاعت از اين امامان عليهم السلام اطاعت از پروردگار و نافرمانى از آنها نافرمانى از پروردگار است.
من اعتقاد دارم كه: معراج، سؤالات در قبر، بهشت، دوزخ، صراط، ميزان قيامت و بعثت از قبور حق است و پروردگار همه مردم را از قبرها بيرون ميكند و براى حساب به پاى ميزان عدل و داد ميبرد، و نيز معتقدم كه واجبات پس از اقرار به ولايت عبارتند از: نماز، زكاة، روزه، حج، جهاد، امر بمعروف، نهى از منكر.
در اين هنگام حضرت هادى عليه السّلام فرمود: اى ابو القاسم به خداوند قسم اين عقائد دين خداست كه او را براى مردم برگزيده است، به همين عقائد ثابت باش خداوند تو را در دنيا و آخرت به همين عقيده ثابت بدارد.
يَا أَبَا الْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ الَّذِي ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَيْهِ ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة
امروز در شهادت امام هادی علیه السلام ،ابن الرضای دوم و چهارمین علی ، عقاید و افکار خود را بر امام زمانمان عجل الله تعالی فرجه عرضه می داریم و عاجزانه خواستاریم که دین ما را نیز دین مرتضی و راضی خود قرار دهد .
یا بقیه الله آجرک الله فی مصیبه جدک الهادی
لیلهالرغائب نزدیک است، مراقب آرزوهایت باش
کوچک که بودیم برای داشتن بهترین اسباب بازی های دنیا دعا می کردیم.برای خانه ای پر از خوراکی ،برای کمی بیشتر تاپ سواری یادت هست ؟ بزرگ تر که شدیم آرزومان قبول شدن امتحان و دانشگاه رفتن،کار و در آمد بود.به یاد داری؟ امروز هم… نمی دانم…. اما لیلةالرغائب را مراقب آرزوهایت باش…نکند از خدای بزرگ ،کوچک بخواهی . نکند دوباره بچگی کنی و آرزو کنی که …..
از همین حالا آماده شو .آرزوهایت را بنویس ،سبک و سنگین کن ؛نکنه فرصت از دست برود
به قول میرزا جواد آقای ملکی تبریزی یه خرید ساده می خواهی بروی لیست تهیه می کنی که نکنه چیزی از قلم نیفتد ،برای رفتن نزد کریم و درخواست حوائج و رقم زدن سرنوشت یه عمر برنامه ریزی نمی خواد ؟؟؟؟
السلام علیک یا هادی المضلین
حضرت امام علي بن محمد الهادي عليه السلام در نيمه ذيحجه سال 212 هجري در “صريا “، منطقه اي واقع در 6 کيلومتري مدينه متولد شد. نام مبارک ايشان “علي"، کنيه اش “ابوالحسن” و القاب آن بزرگوار : نجيب، مرتضي، هادي، نقي، عالم، فقيه، امين، مؤتمن، طيب و عسکري مي باشد که مشهورتر از همه “هادي” و “نقي” است.
پدر گرامي آن حضرت، امام جواد عليه السلام و مادر ايشان بانوي گرانقدر و با فضيلتي به نام “سمانه مغربيه” است. محمد بن فرج مي گويد:
“ابوجعفر ، محمد بن علي عليه السلام مرا خواست و فرمود: کارواني از را ه مي رسد که برده فروشي در ميان آن است و کنيزاني همراه خود دارد. سپس هفتاد دينار به من داد و امر کرد با آن کنيزي را با مشخصاتي که داد، بخرم. من ماموريت را انجام دادم. اين کنيز همان مادر امام هادي عليه السلام است.
قدر و منزلت اين بانوي گرامي بدان پايه بود که امام هادي عليه السلام درباره اش فرمود : «مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است. شيطان سرکش به او نزديک نمي شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صديق و صالحان قرار دارد.» (1)
امام هادي عليه السلام شب هنگام به پروردگارش روي مي آورد و شب را با حالت خضوع به رکوع و سجده سپري مي کرد و بين پيشاني نوراني اش و زمين، جز سنگ ريزه و خاک حايلي وجود نداشت. پارسايي و انس با پروردگار، آن چنان نمودي در زندگي امام داشت که در مقام بيان برجستگي و صفات والاي آن گرامي به ذکر اين ويژگي پرداخته اند.
ابن کثير مي نويسد: او عابدي وارسته و زاهد بود. ايشان کمر همت به عبادت بسته، فقيه و پيشوا بود.
ابن عباد حنبلي نيز مي گويد: کان فقيها، اماماً ، متعبدا. (2)
پيشوايان معصوم عليهم السلام انسانهاي کامل و برگزيده اي هستند که به عنوان الگوهاي رفتاري هدايت جامعه را به سوي خداوند عهده دار شده اند.
گفتار و منش امامان عليهم السلام، ترسيم “حيات طيبه” انساني و وجودشان تبلور تمامي ارزشهاي الهي است.
نمونه تعبيرامام هادي عليه السلام در زيارت جامعه کبيره *
معدن رحمت، گنجينه داران دانش، نهايت بردباري و حلم، بنيانهاي کرامت، خلاصه و برگزيده پيامبران، پيشوايان هدايت، چراغهاي تاريکي، پرچمهاي پرهيزکاري، نمونه هاي برتر و حجت هاي خدا بر جهانيان هستند.
امام هادي عليه السلام همچون نياکان خود در برابر ناملايمات بردبار بود و تا جايي که مصلحت اسلام ايجاب مي کرد با دشمنان حق و ناسزا گويان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباري برخورد مي کرد. “بريحه” عباسي - که از سوي دستگاه خلافت به سمت امام جماعت مکه و مدينه منصوب شده بود- از امام هادي عليه السلام نزد متوکل شکايت کرد و براي او نوشت: اگر خواهان حفظ مکه و مدينه هستي ، “علي بن محمد” را از اين دو شهر بيرون کن زيرا او مردم را به سوي خود خوانده و گروه زيادي از او پيروي کرده اند.
متوکل امام را از کنار حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله تبعيد نمود. هنگامي که امام از مدينه به سمت سامرا در حرکت بود، بريحه نيز همراه ايشان بود. در بين راه بريحه به امام گفت: تو خود مي داني که عامل تبعيد تو من بودم. سوگند مي خورم که چنانچه شکايت مرا نزد خليفه ببري، تمام درختانت را در مدينه آتش مي زنم، خدمتکارانت را مي کُشم و چشمه هاي مزارعت را کور مي کنم. بدان که اين کارها را خواهم کرد. امام عليه السلام در جواب فرمود:
«نزديک ترين راه براي شکايت از تو اين بود که ديشب شکايت تو را نزد خدا بردم و من اين شکايت را که بر خدا عرضه کردم نزد غير او، از بندگانش نخواهم برد» بريحه چون اين سخن را از امام شنيد، به دامن آن حضرت افتاد، تضرع کرد و از ايشان تقاضاي بخشش نمود. امام فرمود: تو را بخشيدم. (3)
امام هادي عليه السلام پيوسته تحت نظر حکومتهاي جور بود و سعي مي شد که آن حضرت با پايگاههاي مردمي و افراد جامعه تماس نداشته باشد. با اين حال آن مقدار از فضايل اخلاقي از ايشان بروز نموده که دانشمندان و حتي دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به تحسين آن وجود الهي واداشته است. ابوعبدالله جنيدي از دانشمندان مسلمان مي گويد: سوگند به خدا، او بهترين مردم روي زمين و برترين آفريده هاي الهي است. متوکل در نامه اي که براي امام عليه السلام مي نويسد خاطر نشان مي کند: ميرالمومنين عارف به مقام شماست و حق خويشاوندي را نسبت به شما رعايت مي کند و طبق آنچه مصلحت شما و خانواده تان مي باشد عمل مي کند. (4)
بنا براظهار شيخ طوسي، تعداد شاگردان امام هادي عليه السلام بالغ بر 185 نفر بوده است که در ميان آنان چهره هاي برجسته علمي و فقهي فراواني که داراي تاليفات گوناگوني بودند نيز ديده مي شود. در اينجا از برخي شاگردان آن حضرت به طور اختصار ياد مي شود:
1- ايوب بن نوح: مردي امين و مورد وثوق بود و درعبادت و تقوا رتبه والايي داشت، چندان که او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکيل امام هادي و امام عسکري عليهما السلام بود. ايوب به هنگام وفات تنها يکصد و پنجاه دينار از خود به جاي گذاشت، در حالي که مردم گمان مي کردند او پول زيادي دارد.
2- حسن بن راشد: وي از اصحاب امام جواد و امام هادي عليهما السلام شمرده مي شود و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والايي برخوردار بوده است.
3- حسن بن علي ناصر : شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي عليه السلام شمرده است . وي پدر جد سيد مرتضي از سوي مادر است . سيد مرتضي در وصف او مي گويد : مقام و برتري او در دانش و پارسايي ، و فقه روشنتر از خورشيد درخشان است . او بود که اسلام را در “ديلم” نشر داد، بگونه اي که مردم آن سامان به وسيله او از گمراهي به هدايت راه يافته و با دعاي او به حق بازگشتند . صفات پسنديده و اخلاق نيکوي او بيش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند .
4- عبد العظيم حسني: وي که نسب شريفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبي عليه السلام مي رسد، از ياران امام هادي و امام عسکري عليهما السلام است. عبدالعظيم ، مردي پارسا ، وارسته ، دانشمند ، فقيه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود . ابو حماد رازي مي گويد : در سامراء بر امام هادي عليه السلام وارد شدم و درباره مسائلي از حلال و حرام از آن حضرت پرسيدم ، ايشان فرمود : اي حماد ! هر گاه در ناحيه اي که زندگي مي کني ، مشکلي در امر دين ، برايت پيش آمد از عبد العظيم حسني بپرس و سلام مرا به او برسان .
5- عثمان بن سعيد : وي در سن جواني و در حالي که يازده سال از عمرش مي گذشت ، افتخار شاگردي امام را پيدا نمود. امام هادي عليه السلام در مورد او به احمد بن اسحاق قمي فرمود : عثمان بن سعيد ، ثقه و امين من است ، هر چه به شما بگويد از سوي من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحيه من القا کرده است. (5)
اکثر شيعيان در قرن نخست از شهر کوفه بودند. از دوران امام باقر و امام صادق عليهما السلام به اين طرف ، لقب"قمي” در آخر اسماء تعدادي از اصحاب ائمه به چشم مي خورد. اينها اشعري هاي عرب تباري بودند که در قم مي زيستند. در زمان امام هادي عليه السلام، قم مهمترين مرکز تجمع شيعيان ايران بود و روابط محکمي ميان شيعيان اين شهر و ائمه طاهرين وجود داشت. در کنار قم، دو شهر آبه (يا آوه) و کاشان نيز تحت تأثير تعلميات شيعي قرار داشته و مردم اين شهرها از بينش شيعي مردم قم پيروي مي کردند.
مردم قم و آوه ، همچنين براي زيارت مرقد مطهر امام رضا عليه السلام به مشهد مسافرت مي کردند که امام هادي نيز آنها را در قبال اين عمل “مغفور لهم” وصف کرده اند. (6)
پي نوشتها :
1- دلايل الامامة، ص 216.
2- تاريخ اجمالي پيشوايان عليهم السلام.
3- اثبات الوصية، مسعودي، صص 196-197
4 الارشاد، شيخ مفيد، ص 333
5- الغيبة، شيخ طوسي، ص 215
6- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 260