سالگرد رحلت علامه طباطبایی (ره) گرامی باد
سالگرد رحلت علامه طباطبایی (ره) گرامی باد
آغاز فلسفه
مولف : علامه محمد حسین طباطبایی
ترجمه : محمدعلی گرامی
به کوشش : سید هادی خسروشاهی
چکیده : آغاز فلسفه، ترجمه گویا، علمى و روان از کتاب گرانسنگِ «بدایة الحکمه» تألیف مرحوم علامه طباطبائى است که در آن، علاقه مندان فلسفه را با بحث هاى مقدماتى فلسفه به صورت دقیق و منظم، آشنا مى کند. این کتاب را آیة الله محمد على گرامى که خود از اساتید مشهور و پرسابقه فلسفه اند به فارسى ترجمه کرده اند. اثر حاضر، درباره این موضوعات بحث کرده است : کلیات مباحث هستى، وجود ذهنى و خارجى، مواد سه گانه وجوب، امکان و امتناع، ماهیت، معقولات عشر، علت و معلول، واحد و کثیر، سبق و لحوق، قوه و فعل، علم و عالم و معلوم، مسائل مربوط به واجب الوجود.
مهندس عبدالباقی، نقل می کند:
هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه طباطبایی، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت فقط زیر لب زمزمه می کرد « لا اله الا الله! »
حالات مرحوم علامه در اواخر عمر دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر تناول می کردند، و مانند استاد خود، مرحوم آیة الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
همان روزهای آخر، کسی از ایشان پرسید: در چه مقامی هستید؟ فرموده بودند: مقام تکلم
سائل ادامه داد: با چه کسی؟ فرموده بودند: با حق
حجت الاسلام ابوالقاسم مرندی می گوید:
یک ماه به رحلتشان مانده بود که برای عیادتشان به بیمارستان رفتم. گویا آن روز کسی به دیدارشان نیامده بود. مدتی در اتاق ایستادم که ناگهان پس از چند روز چشمانشان را گشودند و نظری به من انداختند.
به مزاح [ از آن جا که ایشان خیلی با دیوان حافظ دمخور بودند ] عرض کردم: آقا از اشعار حافظ چیزی در نظر دارید؟ فرمودند:
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ بقیه اش را بخوان!
گفتم: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
علامه تکرار کردند: تا به کجا! و باز چشم خود را بستند و دیگر سخنی به میان نیامد
آخرین باری که حالشان بد شد و راهی بیمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند:
من دیگر بر نمی گردم
آیت الله کشمیری می فرمودند:
« شب وفات علامه طباطبائی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشته اند و ایشان را تشییع جنازه می کنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبائی درگذشت »
ایشان در روز سوم ماه شعبان 1401 هـ.ق به محضر ثامن الحجج علیه السلام مشرف شدند و 22 روز در آنجا اقامت نمودند، و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان او را به تهران آورده و بستری کردند، ولی دیگر شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجه ای نداشت.
تا بالاخره به شهر مقدس قم که محل سکونت ایشان بود برگشتند و در منزلشان بستری شدند وغیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت تر می شد، تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.
قریب یک هفته در بیمارستان بستری می شوند و دو روز آخر کاملاً بیهوش بودند تا در صبح یکشنبه 18 ماه محرم الحرام 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع می گردند و برای اطلاع و شرکت بزرگان از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول می شود و جنازه ایشان را در 19 محرم الحرام دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن مجنبی علیه السلام تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام تشییع می کنند و آیت الله حاج سید محمد رضا گلپایگانی(ره) بر ایشان نماز می گذارند و در بالا سر قبر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کنند.
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن( سلسله جلسات مقام معظم رهبری سید علی حسینی خامنه ای - مشهد مقدس مسجد امام حسن مجتبی)
مولف: مقام معظم رهبری سید علی حسینی خامنه ای
تحقیق و تنظیم کتاب: مرکز صهبا
ناشر کتاب : موسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی
گزیده کتاب :
کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن مباحث ضروری دین را از نگاه مقام معظم رهبری بیان کرده و بازتاب نگاه نو و بدیع معظم له به مفاهیم دینی است.
این کتاب سلسله جلسات مقام معظم رهبری در مسجد امام حسن مجتبی (ع) مشهد مقدس که در سال 1353 شمسی برگزار شده را ارائه کرده است.
حضرت آیت الله خامنه ای در روزهای آخر تابستان سال 1353 هر روز ماه مبارک رمضان بعد از نماز ظهر و عصر قرآن به دست پشت تریبون می ایستادند و یک ساعت با حرارت سخنرانی می کردند که حاصل این سخنرانی ها در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن گردآوری شده است.
کتاب حاضر کتابی منحصر به فرد در زمینه اندیشه اسلامی است؛ عموم کتابهایی با نام اندیشه اسلامی یا اصول یا عقاید نوشته شده اند اصول اعتقادی دین را بیشتر به عنوان مفاهیم ذهنی تلقی کرده و در مقام اثبات و درستی این اصول و پاسخگویی به شبهات مطرح شده هستند. برخلاف این کتاب ها طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن مباحث ضروری دین را به گونه ای تعهدآفرین معرفی کرده است.
این کتاب با مبنا قراردادن آیات قرآن برای تبیین اصول اعتقادی اسلامی کتابی است وحدت آفرین برای امت اسلامی و معظم له در آن زمان در دست های پنهان استعمار را در ایجاد اختلاف بین امت اسلامی به خوبی می دیدند، لذا با تکیه اصول اساسی اعتقادی اسلامی مانند توحید زمینه وحدت امت اسلامی را فراهم آورده اند.
کتاب های اقای مطهری ره
اگر بنده مىخواستم برنامهى حوزهى علمیهى قم را بنویسم، بلاشک یکى از مواد برنامه را این مىگذاشتم که کتابهاى آقاى مطهرى خوانده شود، خلاصهنویسى شود و امتحان داده شود. البته در این آثار هم نباید متوقف شد.
امام خامنه ای (قدس سرّه)
تجلیل از مرحوم مطهری
تجلیل از مرحوم مطهری با غور در آثار او
اسم مرحوم مطهّرى را آوردن و از او تجلیل زبانى کردن هم چندان مفید نیست؛ اگر دنبال آن، غور در آثار او نباشد. بروند کتابهاى او را بخوانند، آثار او را طبقهبندى کنند و در میدان فکر و اندیشه، همچون یک مشعل از آن استفاده نمایند.
بیانات در دیدار جمع کثیرى از کارگران و معلّمان، به مناسبت روز کارگر و هفتهى معلم ۱۵/ ۰۲/ ۱۳۷۸
امام خامنه ای (قدس سرّه)
پیامبر وهابیت
ک
کتابهای زیر، به قلم آقای سید مجتبی عصیری،
مجموعه کتابهایی هستند که پاسخ برخی
شبهات تاریخی که امروزه اذهان عمومی جامعه
را مشغول کرده است بیان می نماید .
1- پیامبر وهابیت
2 – شاخ شیطان
3 – خدای وهابیت
4- شبهات غدیر جلد 1و 2
5 – فدک حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
6 – شبهات عزاداری امام حسین (علیه السلام)
7 – شبهات بقیع
8 – خدای وهابیت
پیامبر وهابیت :
در این کتاب نویسنده برخی روایات اهل سنت را آورده که روایان آنها ضعیف بوده و شأن و مقام پیامبر(صلی الله علیه واله) از یک شخص عادی هم پایین تر آورده اند . بعنوان مثال گروه موسیقی وارد شهر مدینه شد و پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) عایشه را بر روی شانه های خود قرار دادند تا عایشه تماشا کند.
اینگونه روایات در منابع اهل سنت به وفور یافت می شود که نویسنده در این کتاب به اینگونه شبهات پاسخ داده اند .
آیا اخلاق نسبی است یا مطلق؟
آیا اخلاق نسبی است یا مطلق؟ اگر اخلاق ثابت است پس دروغ مصلحتی چیست؟
مفهوم نسبیت، امر یا صفت یا حالتی است که از مقایسة یک شی با شی معین دیگر و یا از مقایسة یک زمان با زمان دیگر به دست می آید. مثلا اموری مانند دوری و نزدیکی، گذشته و آینده و بزرگی و کوچکی اموری نسبی هستند; یعنی برای آن حد معینی نمی توان تعیین کرد؛ مانند گاو که نسبت به شتر کوچک است، ولی نسبت به گوسفند بزرگ است.
در مقابل این مفهوم اطلاق به معنای فراگیری و ثبوت است؛ مانند اعداد و مقادیر و زمان. برای نمونه، عدد بیست در همه جا ثابت است. بیست گردو با بیست ستاره فرقی ندارد، عدد آنها یکی است و مقادیر عموما از این سنخ هستند.
تاریخچه نسبیت:
این مسئله اصولا در فضای فرهنگی و تمدنی غرب و علم جدید مطرح شده است و ریشه در معرفت شناسی مادی دارد، آنچه در فضای فرهنگی و بینش اسلامی مطرح می شود عمدتا موضوع ثبات و اطلاق حاکم بر مفاهیم دینی و اخلاقی است. بحث نسبیت را می توان شبهه ای از ناحیه تفکر الحادی سکولاریسم حاکم بر اندیشه مادی نسبت به اعتقاد و ارزش های دینی دانست و آن را نوعی هجوم فرهنگی و فکری نسبت به مفاهیم دینی به حساب آورد.
نسبیت اخلاق:
نسبیت اخلاق در مقابل مطلق بودن اخلاق از مسایل جدیدی است که مورد توجه پاره ای از متفکران معاصر قرار گرفته است نسبیگرایان بر این باورند که احکام اخلاقی، ثابت و یکنواخت در همه جا نیستند. آداب و عادات ملل گوناگون باعث زشت یا زیبا شمردن افعال اخلاقی می شود.
ابتدا شبهه نسبیت در حوزه معرفت شناسی مطرح شد و اندیشمندان غربی شناخت بشر را نسبی معرفی کردند، و سپس آن را به حوزه هستی شناسی سرایت دادند و درک انسان را نسبت به حقیقت و هستی، نسبی دانستند و بعد هم به گزاره های اخلاقی مانند، عدالت، خیر و شر، سعادت و شقاوت و مانند آن گسترش دادند.
خوب یا بد بودن در نگرش تجربه گرایان امری واقعی و همیشگی نیست، بلکه امری موهوم، خیالی و ناشی از داوری اخلاقی فردی است. هر کس آنچه را که دوست دارد، خوب می نامد و آنچه را که با خواسته های شخصی اش سازگار نباشد، بد می پندارد. این همان نسبیت گرایی در اخلاق است .
ایریس مورداک در این باره می گوید:
«با رویکرد تجربی، ارزش ها از عالم اعلی به دامان اراده ی انسان سقوط کرد، در این رویکرد واقعیت متعالی وجود ندارد، تصور از خوب، به خودی خود، غیر قابل تعریف و از واقعیت تهی است، انتخاب انسان است که می تواند آن را پر کند. ارزش ها و امور اخلاقی، اموری کاملاً نسبی؛ یعنی تابع دلخواه اشخاص یا نهایتا فرهنگ اقوام تغییر می کنند و آرمان و ارزش های ثابت و مشترکی بین انسان ها وجود ندارد.»
بنابراین نسبیت در اخلاق در حقیقت ارمغان تجربه گرایی بشر امروزی است و البته در فضای زندگی مادی و علوم تجربی چاره ای جز اعتقاد به نسبیت نیست و مشکلی هم تولید نمی کند، اما گسترش آن به حوزه های معرفت عقلی و دینی و طرح آن در حکمت نظری و عملی قابل اثبات و مطابق با واقعیت نیست.
اگر اخلاق مطلق باشد معنایش این است که یک خوی یا خصلت اخلاقی برای همه وقت و همه کس و در همه شرایط اخلاقی فراگیر است، همچنان که در همه جا و در نزد هر کس عدد چهار، دو برابر عدد دو می باشد. اما اگر نسبی باشد بدین معنا است که هیچ خصلت و خویی را نمی توان به طور مطلق توصیه کرد و آن را در همه زمان ها و مکان ها و در همه شرایط و برای همه افراد صادق دانست.
از دیدگاه اسلام و اندیشمندان دینی انسان نمی تواند قایل به اخلاق باشد و در عین حال اخلاق را متغیر و نسبی بداند. یعنی اخلاق از نظر اصول ثابت است. چه طور می توان صداقت، خیرخواهی، امانت، شجاعت، استقامت، ایثار و از خودگذشتگی و فداکاری را معانی نسبی و محدود دانست و گفت اینها مربوط به زمان معین است و آن زمان که بگذرد از بین می روند؟
اصول اخلاق، اصولی ثابت و فطری و مشترک میان همه انسان ها در همه زمان ها است.
البته استثنا همیشه وجود دارد و فروع اخلاقی گاهی تغییر می کنند، یعنی آن اصول ثابت در هر وضع جدید و متغیری قانون فرعی خاصی را به وجود می آورد، این به معنای نسبیت در اصول و ارزش ها نیست. به طور مثال یکی از اصول ثابت و دایمی در مورد مسلمانان آمادگی نظامی آنان در هر زمان در برابر دشمنان است. بر این اساس در روایات اسلامی آمده که مستحب است انسان تا حد مهارت کامل، فنون اسب سواری و تیراندازی را یاد بگیرید و آن را به فرزندان خویش نیز بیاموزد. در حالی که اسب دوانی و تیر اندازی با کمان و مانند آن، از فنون نظامی آن عصر بوده است و در این زمان دیگر مطرح نیست.
اسب سواری و تیراندازی فرعی از اصل کلی و ثابت آمادگی دفاعی و نظامی در برابر دشمنان است که آیه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل» (انفال، آیه 60) بر آن دلالت دارد.
در حقیقت تیر و شمشیر و نیزه و کمان و قاطر و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد، آنچه اصالت دارد، نیرومند بودن مسلمانان در برابر دشمنان است. لزوم مهارت در تیراندازی و اسب دوانی مظهر یک احتیاج موقت و متغیر است و به تناسب عصر و زمان تغییر می کند و با تغییر شرایط تمدن، چیزهای دیگری از قبیل تهیه سلاح های گرم امروزی و مهارت و تخصص در به کار بردن آنها، جای آنها را می گیرد.
نکته دیگر اینکه مطلق بودن اصل اخلاقی با عمل اخلاقی متفاوت است و میان مطلق بودن ارزش ها و مفاهیم اخلاقی با مطلق بودن فعل اخلاقی نباید اشتباه کرد. یعنی روی یک رفتار نمی شود تکیه کرد و گفت همیشه این عمل، اخلاقی است، همچنان که نمی شود گفت همیشه این عمل ضد اخلاق است، برخی غالبا خیال می کنند که لازمه اخلاق مطلق و ثابت این است که افعال را از اول دسته بندی کنیم، یک دسته کارها را اخلاقی ودسته ای دیگر را غیر اخلاقی بدانیم، در حالی که چنین نیست، یعنی ممکن است یک فعل از نظری اخلاقی و از نظر دیگر غیر اخلاقی باشد.
مثلا سیلی زدن به یتیم آیا فعل اخلاقی است یا غیر اخلاقی؟ در جواب باید گفت نمی توان به صورت مطلق حکم به خوب بودن یا نبودن و اخلاقی یا غیراخلاقی بودن آن کرد. چون گاهی سیلی زدن به یتیم به قصد ادب کردن او است، در این صورت این کار خوب و اخلاقی است، ولی گاهی به قصد آزار و اذیت او است که در این صورت کاری بد و غیر اخلاقی است، پس سیلی زدن به یتیم حکم مطلق ندارد که مطلقا خوب یا مطلقا بد باشد.
(ر.ک: کتاب های فطرت و نظام حقوق زن در اسلام (بخش چهارم) و کتاب تعلیم و تربیت در اسلام (بخش بررسی نظریه نسبیت اخلاق) از آثار شهید مطهری).
خلاصه کلام اینکه اخلاق از نظر اسلام، امرى نسبى نیست و ارزشهایی مانند عدالت، تقوا و صداقت و عفاف در هر زمان و شرایط ثابت و دارای حسن هستند و فطرت مهمترین و بهترین دلیل بر مطلق بودن اخلاق است, فطرت هیچ کس ترس بیمورد را نمی پسندد, چنانکه شجاعت را تحسین می کند، ولی علاوه بر درک عمومی و فطری بشر، استناد آن به وحى نیز می تواند دلیل دیگری بر مطلق بودن ارزش های اخلاقی باشد، زیرا می دانیم که وحى مستند به علم مطلق الهى است و نه متکى بر آرا و اندیشه هاى بشرى که همواره در حال تغییر و تحول است.
دروغ مصلحت آمیز:
ممکن است گفته شود برخی گزاره های اخلاقی اسلام نیز نسبی است، مثلا راستگویی که یک ارزش اخلاقی است در همه جا، نیک و ستوده نیست، زیرا آنجا که مایه هلاکت انسان بی گناهی گردد، نکوهیده و زشت می شود و در مثل گفته اند: دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز.
در پاسخ این پرسش گفتنی است:
اصل راستگویی هیچ گاه حسن و زیبایی خود را از دست نمی دهد و زشت نمی شود، ولی خرد آدمی در شرایط خاصی مانند اینکه مال و جان مومنی در خطر هتک ظالمی باشد و یا باعث افشای اسرار نظام اسلامی شود و مانند آن، به دلیل وجود مصلحت برتری به این شخص اجازه نمی دهد که سخن راست بگوید، زیرا در چنین شرایطی امر دائر است میان مصلحت راست گویی و مفسده هتک عرض، مال و جان مومن که به طور مسلم دفع مفسده هتک مومن قوی تر از جلب مصلحت راست گویی است.
یک چنین بازداری از کار خیر، به معنی نفی حسن کار نیست، بلکه به معنی جلوگیری از ستم ستمگران است که در کمین مظلومی نشسته است و می خواهد از کار نیک انسانی، سوء استفاده کند.
یادآور می شویم که دروغ حتی در این شرایط کار قبیح و نازیبا است، ولی چون، انسان بر سر دو راهی انجام کار قبیح و قبیح تر قرار گرفته، عقل به حکم تزاحم دندان روی جگر می نهد، و دست انسان را برای دروغ گفتن باز می گذارد و قبیحی را بر انجام قبیح دیگر مقدم می دارد.
مانند نجات انسانی از مرگ که مستلزم انجام چند کار قبیح است، مانند اینکه درب و شیشه ای شکسته شود، کسی بدون اذن مالک، داخل ملک شخصی اش گردد و مانند آن. در این زمینه نیز خرد آدمی ارتکاب این اعمال قبیح را که از مقوله تجاوز به حدود دیگران است، برای هدف والاتری تجویز می کند، ولی در عین حال هرگز نازیبایی آن را انکار نمی کند.
برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir