مرد مسلمانی که شغلش دوست شدن با بیماران علاج ناپذیر است
شغل یک جوان مسلمان در لندن داوطلب مراقبت و همراهی با بیماران علاج ناپذیری است که هیچ خانواده یا دوست و آشنایی در بستر مرگ ندارند.
ابومومن، جوان مسلمان و فعال اجتماعی در شهر لندن است. وی یکی از داوطلبان بنیاد «مراقبت عدن» میباشد و وظیفه او در این سازمان دوستی و مراقبت از بیماران علاج ناپذیر و رو به موت میباشد. وی این بیماران را که هیچ خانواده، دوست و آشنایی را نزدیک بسترشان ندارند شناسایی کرده و در آخرین روزها یا لحظات مرگ از آنها مراقبت میکند.
تصاویر متعددی که بر دیوار اتاق او نصب شدهاند، بیمارانی را نشان میدهند که او در لحظات آخر در کنارشان بوده و لبخند را به لب آنها نشانده است.
مومن در این باره توضیح میدهد: کار ما شامل ایجاد یک دوستی فشرده میباشد. ما بعد از ظهر را با بیماران میگذرانیم، آنها را همراهی کرده، برایشان غذای مورد علاقه شان را فراهم میکنیم. دیگر فعالیتها را انجام میدهیم. مثلا برایشان قرآن میخوانیم و اینکه حتی آن ها را به سفر میبریم. هدفمان این است که بتوانیم آخرین آرزوی بیمار را برآورده کنیم و آنها را که به خاطر ناتوانی جسمی قادر به حرکت نیستند، به مکانهایی که میخواهند ببریم.
بیشتر بیمارانی را که مومن با آنها سر و کار دارد مسلمان هستند، اما این بنیاد با بیماران غیرمسلمان نیز دوستی برقرار میکند. بنیاد «مراقبت عدن» شرکایی از ادیان دیگر نیز داشته تا تشییع جنازه غیرمسلمانان با مراسم و آیینی که ترجیح میدهند انجام شود.
چالش پیش روی تازه مسلمانان به اسلام هنگام مرگ
تازه گرویدگان به دین اسلام معمولا بیشترین بیماران علاج ناپذیر در لیست این بنیاد میباشند.
مومن دراین باره میگوید: ما معمولا تازه مسلمانهایی را میبینیم که اغلب تنها مسلمان در خانواده خودشان هستند و از اعضای خانواده و فامیل جدا افتادهاند و نگران زندگی بعد از مرگ هستند.
وی میافزاید: در مورد کیفیت دفن وظیفه ماست که با اعضای فامیل درباره مراسم خاکسپاری اسلامی صحبت کنیم و اطمینان حاصل کنیم که مسلمان به شیوه دیگر مسلمانان تدفین شود. در برخی موارد خانوادهها به برگزاری مراسم تشییع غیراسلامی و مسیحی تاکید داشتهاند، اما مواردی هم بوده که به خواستههای متوفی احترام گذاشتهاند.
وی میافزاید: تا سال 2030 نزدیک به یک چهارم میلیون مسلمان بالای سن 65 در انگلستان وجود خواهند داشت و ما وظیفه داریم به این مسئله رسیدگی کنیم. متاسفانه مسلمانان در این رابطه بیتوجه بودهاند و باید برای برطرف کردن این نیاز سریعتر عمل کنند.
از زمان تاسیس این بنیاد در اواخر سال 2014 تاکنون، مومن و دیگر داوطلبان مراسم تدفین 52 نفر را ترتیب دادهاند و با بسیاری بیماران در حال مرگ دیگر دوست شده اند
منبع:خبرگزاري حوزه
چند روایت درباره قضا و قدر الهی
روایات بسیار زیادى از ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده که فرموده اند:
«لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین »،
(نه جبر است ، و نه تفویض ، بلکه امرى است متوسط میانه دو امر).
و در کتاب عیون بچند طریق روایت کرده که چون امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام از صفین برگشت ، پیرمردى از آنان که با آن جناب در صفین شرکت داشت ، برخاست عرض کرد: یا امیرالمؤمنین : بفرما ببینم آیا این راهى که ما رفتیم بقضاء خدا و قدر او بود، یا نه ؟
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
بله اى پیرمرد، بخدا سوگند بر هیچ تلى بالا نرفتید، و به هیچ زمین پستى فرود نشدید، مگر به قضائى از خدا، و قدرى از او.
پیرمرد عرضه داشت :
حال که چنین است زحماتى را که تحمل کردم ، به حساب خدا مى گذارم ، یا امیرالمؤمنین ،
حضرت فرمود:
اى پیرمرد البته اینطور هم نپندار، که منظورم از این قضاء و قدر، قضا و قدر حتمى و لازم او باشد، چون اگر چنین باشد که هر کارى انسان انجام میدهد و یا نمی دهد همه به قضاء حتمى خدا صورت بگیرد، آن وقت دیگر ثواب و عقاب و امر و نهى (و تشویق) و زجر معناى صحیحى نخواهد داشت ، و وعد و وعید بى معنا خواهد شد، دیگر هیچ بدکارى را نمى توان ملامت کرد، و هیچ نیکوکارى را نمی توان ستود، بلکه نیکوکار سزاوارتر به ملامت می شود، از بدکار، و بدکار سزاوارتر می شود باحسان از آن کس که نیکوکار است ، و این همان اعتقادى است که بت پرستان ، و دشمنان خداى رحمان و نیز قدرى ها و مجوسیان این امت بدان معتقدند.
***************************************************************
در کتاب توحید از امام ابى جعفر و امام ابى عبد اللّه علیه السلام ، روایت آمده که فرمودند:
خداى عز و جل نسبت بخلق خود مهربان تر از آنست که بر گناه مجبورشان کند، و آنگاه به جرم همان گناه جبرى ، عذابشان کند، و خدا قدرتمندتر از آنست که اراده چیزى بکند، و آن چیز موجود نشود،
راوى مى گوید:
از آن دو بزرگوار پرسیدند: آیا بین جبر و قدر شق سومى هست؟
فرمودند: بله ، شق سومى که وسیع تر از میانه آسمان و زمین است .
***************************************************************
باز در کتاب توحید از محمد بن عجلان روایت شده ، که گفت :
به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم :
آیا خداوند امور بندگان را بخودشان واگذار کرده ؟
فرمود: خدا گرامى تر از آنست که امور را بایشان واگذار نماید،
پرسیدم : پس می فرمائى بندگان را بر آنچه می کنند مجبور کرده ؟
فرمود: خدا عادل تر از آنست که بنده اى را بر عملى مجبور کند، و آنگاه بخاطر همان عمل عذاب کند.
**************************************************************
و نیز در کتاب نام برده از مهزم روایت آورده ، که گفت :
امام صادق علیه السلام بمن فرمود:
بمن بگو ببینم دوستان ما که تو آنان را در وطن گذاشتى و آمدى ، در چه مسائلى اختلاف داشتند؟
عرضه داشتم : در مسئله جبر و تفویض ،
فرمود: پس همین مسئله را از من بپرس ،
من عرضه داشتم : آیا خدایتعالى بندگان را مجبور بر گناهان کرده ؟
فرمود: خدا بر بندگان خود قاهرتر از این است ،
عرضه داشتم : پس امور را به آنها تفویض کرده ؟
فرمود: خدا بر بندگان خود قادرتر از این است.
پرسیدم : خوب ، وقتى نه مجبورشان کرده ؟ و نه واگذار بایشان نموده ، پس چه کرده ؟ خدا تو را اصلاح کند؟ (در اینجا راوى می گوید:) امام دو بار یا سه بار دست خود را پشت و رو کرد،
و مولف: معناى اینکه فرمود: (خدا بر بندگان قاهرتر از این است) این است که اگر قاهرى بخواهد کسى را بکارى مجبور کند، باید اینقدر قهر و غلبه داشته باشد که بکلى مقاومت نیروى فاعل را خنثى و بى اثر کند، تا در نتیجه شخص مجبور عملى را که او میخواهد بدون اراده خودش انجام دهد، و قاهرتر از این قاهر، کسى است که مقهور خود را وادار کند باینکه عملى را که وى از او خواسته با اراده و اختیار خودش انجام دهد، و خلاصه آن عمل را بیاورد، بدون اینکه اراده و اختیارش از کار افتاده باشد، و یا اراده اش بر خلاف اراده قاهر و آمر به کار رود.
*************************************************************
و باز در کتاب توحید از امام صادق علیه السلام روایت آورده ، که فرمود:
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
کسی که خیال کند خدا مردم را به سوء و فحشاء امر کرده ، بر خدا دروغ بسته است ، و کسی که بپندارد که خیر و شر بغیر مشیت خدا صورت مى گیرد خدا را از سلطنت خود بیرون کرده است .
دو روایت از کتاب طرائف درباره قضا و قدر الهى
و در کتاب طرائف است ، که روایت شده : حجاج بن یوسف نامه اى به حسن بصرى ، و به عمرو بن عبید، و به واصل بن عطاء، و به عامر شعبى ، نوشت ، و از ایشان خواست تا آنچه درباره قضاء و قدر بایشان رسیده بنویسند.
حسن بصرى نوشت :
بهترین کلامى که در این مسئله بمن رسیده ، کلامى است که از امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام شنیده ام ، که فرمود:
آیا گمان کرده اى همان کسى که تو را نهى کرد، وادار کرده ؟ نه ، آنکه تو را بگناه وادار کرده ، بالا و پائین خود تو است ، و خدا از آن بیزار است .
و عمرو بن عبید نوشت :
بهترین سخنى که در قضاء و قدر بمن رسیده ، کلامى است که از امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام شنیده ام ، و آن این است که فرمود:
اگر دروغ و خیانت در اصل حتمى باشد، باید قصاص خیانتکار، ظلم و خیانتکار در قصاص مظلوم باشد.
و واصل بن عطاء نوشت :
بهترین سخنى که در مسئله قضاء و قدر بمن رسیده ، کلام امیرالمؤمنین على بن ابیطالب است ، که فرموده :
آیا خدا تو را براه راست دلالت مى کند، آنوقت سر راه را بر تو مى گیرد، که نتوانى قدمى بردارى ؟
و شعبى هم نوشت بهترین کلامی که در مسئله قضاء و قدر شنیده ام ، کلام امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام است که فرمود:
هر عملى که دنبالش از خدا بخاطر آن عمل طلب مغفرت مى کنى ، او از خود تو است ، و هر عملى که خدا را در برابر آن سپاس میگوئى ، آن عمل از خدا است .
چون این چهار نامه به حجاج بن یوسف رسید، و از مضمون آنها باخبر شد، گفت :
همه این چهار نفر این کلمات را از سرچشمه اى زلال گرفته اند.
****************************************************************
و در کتاب طرائف نیز روایت شده ، که مردى از جعفر بن محمد امام صادق علیه السلام از قضاء و قدر پرسید، فرمود:
هر عملى که از کسى سر بزند، و تو بتوانى او را بخاطر آن عمل ملامت کنى ، آن عمل از خود آنکس است ، و آنچه نتوانى سرزنش کنى ، آن از خدایتعالى است ، خدایتعالى به بنده اش ملامت مى کند، که چرا نافرمانى کردى ؟ و مرتکب فسق شدى ؟ چرا شراب خوردى ؟ و چرا زنا کردى ؟ اینگونه افعال مستند بخود بنده است ، و آن کارهائى که از بنده باز خواست نمیکند؟ مثلا نمى گوید: چرا مریض شدى ؟ و چرا کوتاه قد شده اى ؟ و چرا سفید پوستى ؟ و یا چرا سیاه پوستى ؟ از خداست براى اینکه مریضى و کوتاهى و سفیدى و سیاهى کار خداست .
و در نهج البلاغه آمده :
که شخصى از آنجناب از توحید و عدل پرسید، فرمود:
توحید این است که درباره او توهم نکنى ، و عدل اینست که او را متهم نسازى .
«تفسیر المیزان علامه طباطبایی/ جلد اول / ذیل تفسیر آیات 26 و 27 سوره بقره»
برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir
رجعت امام حسین(ع) در قرآن و روایات
«رجعت» را که عبارت است از «بازگشت گروهی از مؤمنان خالص» و «طاغیان و کفار بسیار شرور» بعد از ظهور حضرت مهدی(ع) و «در آستانه رستاخیز»1 باید از جمله اموری دانست که اعتقاد بدان خاصه پیروان مکتب تشیع است. و از جانب امامان بزرگوار شیعه(ع)، تأکیدات فراوانی بر اعتقاد بدان وارد گردیده است؛ تا بدانجا که در حدیثی از امام جعفر صادق(ع)، عدم ایمان به آن، همسنگ و هموزن انکار ایشان قرار داده شده و کسانی را که بدین موضوع اعتقاد ندارند، خارج از دایره «امامت و ولایت» معرفی فرموده اند: از ما نیست کسی که ایمان به رجعت نداشته باشد…2.
باید دانست؛ امر رجعت اگر چه در ابتدا برای ما آدمیان ـ که محصور در حصار مادیات هستیم ـ شگفت آور و عجیب به نظر میرسد، و به همین دلیل گاهی در این امر شک و تردید میکنیم و حتی زمانی هم پا را فراتر نهاده و به انکار آن میپردازیم!! ولی اگر عقل معاداندیش را که با حجابهای هوی و هوس پوشیده نشده باشد به کار گیریم و در این امر کمی اندیشه کنیم؛ خواهیم دید که بنا به چندین و چند دلیل عقلانی، وقوع رجعت، جای هیچگونه استبعاد و شگفتی ندارد و نیز اگر در آیات قرآن کریم، غور و بررسی کنیم؛ بدین نکته پی میبریم که در این کتاب آسمانی، دهها آیه وجود دارد که هر یک به نوعی اثبات کننده موضوع رجعت میباشند و نه تنها آیات قرآن کریم که احادیث و روایات بسیاری را در کتب معتبر حدیثی میتوان مشاهده کرد که بروقوع رجعت تأکید دارند.
و اما همانطور که از تعریف رجعت که در صدر این نوشتار ذکر شد، برمیآید، رجعت یعنی اعتقاد به بازگشت «مؤمنان خالص» و «کفار و ظالمان خالص»، آنانکه در طول حیات دنیوی خود جزو رهبران و سردمداران ایمان و کفر محسوب میشدهاند، و بدین ترتیب در می یابیم که امر رجعت تنها شامل عدهای از انسانها میشود و نه همه آنها! همانطور که در حدیثی از امام جعفر صادق(ع)، میخوانیم که فرمود:
رجعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد؛ تنها گروهی بازگشت میکنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند.3
و مطابق این حدیث شریف از جمله کسانی که در هنگامه رجعت به این عالم برمیگردند کسانی هستند که در ایمان، خالص و ناب بودهاند و به تعبیر رساتر، امام مؤمنان و مولای صالحان و مقتدای پرهیزگاران گردیده اند، که یکی از آنها سالار شهیدان و سرور آزادگان حضرت ابا عبداللّهالحسین(ع) است، که در برخی از آیات قرآن کریم و نیز تعداد کثیری از روایات و احادیث به رجعت آن حضرت تصریح گردیده است و آن را امری حتمیالوقوع دانستهاند، که ذیلاً به دو نمونه از آیات قرآن کریم و تعدادی از روایات اسلامی که در خصوص رجعت آن حضرت وارد شده است اشاره مینماییم:
1. رجعت امام حسین(ع) در قرآن کریم:
همانطور که قبلاً گفتیم در قرآن کریم درباره مسئله رجعت و نیز رجعت حسین بن علی(ع)، آیات فراوانی وجود دارد تا بدانجا که گفتهاند: «در قرآن 18 آیه صریح در باب رجعت هست»4 و از جمله این آیات، آیات ششم و هفتم از سوره مبارکه نازعات میباشد:
یوم ترجف الراجفة تتبعها الرادفة.
در آن روز که زلزلههای وحشتناک همه چیز را به لرزه درمیآورند و به دنبال آن حادثه دومین رخ میدهد.
این دو آیه شریفه اشاراتی دارند به حوادثی که قبل از وقوع قیامت و رستاخیز روی میدهند که از جمله آنها زلزلهای وحشتناک است که همه چیز را درهم ریخته و نظام جهان را دگرگون میسازد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) در تأویل این آیه شریفه فرمودهاند:
لرزاننده حسین بن علی(ع) و حادثه دومین، علی بن ابیطالب(ع) است. نخستین فردی که (در رجعت) قبر او شکافته شده (و از آن بیرون میآید) و خاک را از سر میزداید، حسین بن علی(ع) است.5
و نیز در این زمینه باید به آیه 6 از سوره مبارکه اسراء اشاره کرد، که خداوند عزیز در این آیه میفرماید:
ثمّ رددنالکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا.
آنگاه شما را روبهروی آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهیم و به مال و فرزندان نیرومند، مدد بخشیم و عده جنگجویان شما را بسیار گردانیم.
این آیه شریفه نیز طبق روایتی که از امام جعفر صادق(ع) وارد گردیده، به موضوع رجعت امام حسین(ع) اشاره دارد؛ چرا که آن حضرت فرمود:
اول کسی که به دنیا برمیگردد؛ حضرت امام حسین(ع) و اصحاب او و یزید و اصحاب او خواهند بود. پس همه ایشان را بکشد مثل آنکه ایشان کشتهاند چنانچه حق تعالی فرموده است: «ثم رددنا لکم…»6
و باز در روایت دیگری امام صادق(ع)، در تأویل همین آیه فرماید:
«… ثم رددنا لکم الکره علیهم» اشاره است به خروج امام حسین(ع)، با هفتاد نفر از اصحابش… و به مردم گویند که این حسین است که بیرون آمده است تا مؤمنان شک در او نکنند و بدانند که دجال و شیطان نیست و حضرت قائم در آن وقت در میان ایشان باشد…7.
با توجه به دو آیه یاد شده این نکته به دست میآید که امر رجعت و نیز رجعت امام حسین(ع)، از نظر این کتاب آسمانی امری شدنی خواهد بود و به همین دلیل جای شگفتی در آن وجود ندارد.
2. رجعت امام حسین(ع) در روایات
درباره امر رجعت و حوادث پیرامون آن، روایات و احادیث فراوانی در کتب روائی و حدیثی مضبوط است. تا جایی که شیخ حر عاملی در کتاب الایقاظ منالهجعه بالبرهان علی الرجعه، 600 حدیث در این زمینه روایت کرده است.8 ولی از آنجا که بحث ما پیرامون رجعت امام سوم(ع) است، فقط به برخی از روایاتی که در آنها به رجعت آن حضرت تصریح گردیده میپردازیم.
روایت اول: قطب راوندی و دیگران از جابر ازامام محمد باقر(ع)، روایت کرده است که حضرت امام حسین(ع) در صحرای کربلا، پیش از شهادت فرمودند:
… اول کسی که زمین شکافته میشود و از زمین بیرون می آید من خواهم بود و بیرون آمدن من موافق میافتد با بیرون آمدن امیرالمؤمنین و قیام قائم ما…9.
این روایت که علامه مجلسی آن را در حقالیقین آورده است بر این نکته تصریح میفرماید که اولین رجعت کننده در هنگامه رجعت، امام حسین(ع) است و در این مورد، احادیث فراوانی نقل گردیده که نمونهای از آن را قبلاً و در شرح آیات سوره مبارکه نازعات نیز ذکر کردیم.
روایت دوم: … عیاشی از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که:
اول کسی که به دنیا برمیگردد حضرت امام حسین(ع) است و اصحاب او و یزید و اصحاب او، پس همه ایشان را بکشد مثل آن که ایشان را کشتهاند.10
در این روایت علاوه بر آنچه قبلاً بدان اشاره نمودیم یعنی اولویت امام حسین(ع) در رجعت، به رجعت اصحاب آن حضرت و نیز مخالفان و دشمنان ایشان هم اشاره گردیده و همانطور که ملاحظه میشود تصریح گردیده که در واقعه رجعت، گوئی صحنه حماسه آفرین عاشورا بار دیگر تکرار گردیده و مجددا مقاتلهای بین آن حضرت و سپاه یزید درمیگیرد که سرانجام و عاقبت آن، پیروزی و غلبه سپاه امام(ع) بر سپاه کفر است و در واقع انتقام فجایع حادثه عاشورا از یزیدیان گرفته میشود. و البته این انتقامگیری از ظالمان و ستمگران، تنها منحصر به واقعه عاشورا نبوده، بلکه مطابق روایتی که از امام کاظم(ع) وارد شده، در هنگامه رجعت بسیاری از مؤمنان از دشمنان خود، طلب حقوق پایمال شده خویش را مینمایند و علاوه بر آن از عدهای از دشمنان خود، انتقام میگیرند:
… ارواح مؤمنان با ارواح دشمنان ایشان به سوی بدنها برمیگردند تا حق خود را از ایشان استیفاء کنند. هر که ایشان را عذاب و شکنجه کرده باشد انتقام از او بکشند و…11
روایت سوم : از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت گردیده است که:
اول کسی که در رجعت برخواهد گشت حضرت امام حسین(ع) خواهد بود و آن مقدار پادشاهی خواهد کرد که از پیری، موهای ابروهای او بر روی دیدهاش آویخته شود.12
مطابق این روایت و روایات مشابه دیگر، در هنگامه رجعت برای برخی از ائمه(ع) دورانی است که در طی آن در پهنه گیتی به حکمرانی پرداخته و حکومت مینمایند، که از جمله آنها امام حسین(ع) است که دوران حاکمیت آن حضرت بسیار طولانی خواهد بود.
باید دانست که از این روایت استفاده میشود که فاصله بین قیام حضرت صاحب(ع) و رجعت تا وقوع رستاخیز و برپا شدن قیامت، فاصلهای طولانی خواهد بود که در این فاصله همانطور که گفتیم عدهای از اولیای الهی حکومت میکنند و دنیا، روزگاری سرشار از صلح و صفا را به خود خواهد دید. دورانی که نشانی از ظلم و ستم وجود ندارد و «نیکان به دیدن دولت ائمه(ع) خوشحال شده و دیدههای ایشان روشن میگردد…»13.
از آنچه گفتیم نتیجه گرفته می شود که: اولاً امر رجعت، امری حتمی الوقوع است و ثانیا این امر منحصر به برخی از صلحا و اشقیا میشود و نه همه آنها، که از آن جملهاند، امام حسین(ع) که نخستین مراجعت کننده به دنیا است و پس از انتقامگیری از پدیدآورندگان فاجعه عاشورا و گستردن صلح و صفا و آرامش در عرصه گیتی، مدت بسیاری را به اداره امور عالم و حاکمیت بر جهان بشریت میپردازند.
پینوشتها :
1 .تفسیر نمونه ج15، ص555.
2 .علامه مجلسی، حقالیقین، ج2، ص2.
3 .تفسیر نمونه، ج15، ص560.
4 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص481.
5 .عباس عزیزی، فضائل و سیره امام حسین(ع) در کلام بزرگان، ص69.
6 .حقالیقین ج2، ص12.
7 .همان، ج2، ص16.
8 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص482.
9 .علامه مجلسی، حقالیقین، ج2، ص7.
10 .همان، صص11و12.
11 .همان، ص7.
12.همان.
13.همان، ص10.
منبع:سايت موعود
مخاطب اول
علت افزایش عصبانیت و شرارت دولت آمریکا
علت این رفتارهای خصمانهی آمریکا روشن است؛ آمریکاییها برجام را فراتر از یک “توافق"، بهعنوان “پروسهای” برای “مهار کامل” ایران میدانستند. آنها امیدوار بودند برجام هستهای، پلهی اول برای مهار ایران قدرتمند باشد و به تبع آن، تضعیف سایر مؤلفههای قدرت آن، در برجامهای بعدی دنبال شود؛ نقشهای که رهبر انقلاب اسلامی با تیزبینی آن را رصد کردند و چند روز پس از امضای برجام در خطبههای عید سعید فطر فرمودند: «سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همانطور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقهای مذاکرهای نداریم.»(۱۳۹۴/۰۴/۲۷)
البته آمریکاییها اثر این سخنان صریح را در عمل نیز دیدند و نقشهی “خاورمیانهی بزرگ” و “خاورمیانهی جدید” آنها در منطقه، بهعلت ایستادگی و الهامبخشی جمهوری اسلامی ایران کاملاً شکست خورد. برای همین «آن عکسالعملی که آنها دارند نشان میدهند، نشانهی ضعف است، نشانهی عقبماندگی آنها است، و نشانهی عصبانیت ناشی از شکستخوردگی آنها است. بینیشان به خاک مالیده شده» است.(۱۳۹۶/۰۶/۳۰)
* چند اقدام لازم در مقابل خیمهشببازی جدید ایالات متحده
با این حال، رفتارهای خصمانهی آمریکا ادامه دارد و با خیمهشببازی جدیدی که در آستانهی آن هستیم، احتمالاً وارد فاز جدیدی خواهد شد. اما در مقابل این دشمنیها، نوع واکنش، مواضع و اقدامات متقابل مسئولان جمهوری اسلامی، تأثیر تعیینکنندهای در محاسبات و رفتارهای دولت آمریکا خواهد داشت. مسئولان نظام بهعنوان کسانی که در خط مقدم مقابله با بدعهدیها و تجاوز به حقوق ملت هستند و در واقع «مخاطبان اول این سخناند»(۱۳۹۶/۰۵/۱۲) با مواضع و اقدامات خود باید در چند سطح، نشانهها و علائم واضحی را برای طرف مقابل ارسال کنند:
۱- موضعگیری مقتدرانه و مدبرانه: آمریکاییها باید با همهی وجود احساس کنند که مسئولان ایران در واکنش و اقدام متقابل در جایی که پای منافع و حقوق ملت در میان باشد، محکم ایستادهاند و بهطور جدی، محاسبهشده و هماهنگ، هزینههای بدعهدی آمریکا را به او تفهیم میکنند، چراکه «اگر ما در مقابل دشمنی دشمنانمان با شجاعت و با اقتدار نایستیم، ما را خواهند خورد، خواهند بلعید… ما مسئول کشوریم، مسئول ملّتیم، مسئول تاریخیم؛ نباید اجازه بدهیم.»(۱۳۹۴/۱۲/۲۰)
در این شرایط، ابراز برخی سخنان مبنی بر باقیماندن در برجام به هر قیمتی ولو با نقض آن از جانب آمریکا، صرفا موجب وقاحت بیشتر دشمن خواهد شد: «وقتی طرف مقابل با وقاحت میآید میایستد و یک چیزی را میگوید، ما هرچه در این زمینه کوتاه بیاییم، حمل بر ضعف خواهد شد؛ حمل بر این خواهد شد که ما ناچاریم، ناگزیریم؛ احساس ناچاری در ما، دشمن را تشجیع میکند به اینکه بر فشارهای ناحقّ خودش بیفزاید.»(۱۳۹۶/۰۳/۲۲)
۲- اقدامات ویژهی اقتصادی: دشمن باید بهعینه ببیند که کشور معطل و وابستهی تصمیمات او در برجام و غیربرجام نیست؛ یکی از مهمترین عرصهها برای نشان دادن این توانمندی، عرصهی اقتصاد و معیشت مردم است؛ کار جهادی و اقدام ویژه در اقتصاد، باید نشان بدهد که مسئولان ایران کشور را معطل اخم و لبخند دیگران نگذاشتهاند. «در اقتصاد مقاومتی آن چیزی که مورد انتظار است، یک کار جهشی است… به کارهای روزمرَّهِی معمولی دستگاههای اقتصادی قانع نشوید.»(۱۳۹۵/۰۶/۰۳)
۳- حفظ وحدت ملی و پرهیز از ایجاد شکاف در جامعه: یکی از مهمترین عواملی که تأثیر واضحی در فروکاستن از شرارت آمریکا دارد، وجود اتحاد در سطوح مختلف جامعه اعم از مردم و مسئولان است. «اگر همه تلاش کردیم، می توانیم بِایستیم، میتوانیم استقامت کنیم، میتوانیم دشمنمان را به زانو دربیاوریم؛ اگر همه با هم باشیم.»(۱۳۹۶/۰۳/۲۲) در مقابل، بیان برخی سخنان اختلافآفرین که موجب بروز شکافهای اجتماعی یا دمیدن در آنها میشود، نه تنها هیچ نفعی برای کشور و ملت ندارد بلکه تنها دشمن را به کارگر افتادن شیطنتهایش امیدوارتر خواهد کرد.
خود را تطهیر نکنید!
استاد اصغر طاهرزاده:
بنده سخنان رئیس جمهور را شنیدم فکر نمیکنم (سخنشان) استناد درستی برای معاهده با استکبار باشد زیرا قرآن میفرماید:
«کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ» (8/توبه)
چگونه به اینان اعتماد میکنید در حالیکه اگر بر شما غلبه کنند نه رعایت شما را میکنند و نه رعایت تعهداتی که با شما بستهاند، اینان بر خلاف آنچه که در قلبشان هست سخنانی میگویند که شما را راضی کنند ولی در درونشان نیّت دیگری دارند و اکثر آنها فاسقاند.
زیرا امروز بحث استکبار و نقض عهد در میان است. آیا باید باز به آنها اعتماد کرد؟ یا به نور ولایت متوجهی بیاعتمادی به آمریکا شویم؟! ای کاش این آقایان یک کلمه میگفتند اشتباه کردیم به آمریکا اعتماد نمودیم و به دنبال آیه و روایتی نمیگشتند تا خود را تطهیر کنند!
برگرفته شده از:ojeparvaz.blog.ir
خطر اسرائيل جديد