• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

حجت شرعی

 

برای انتخاب خوب و درست(رئیس جمهور)، باید معیارها را شناخت و با مشورت و تفکر، و دست یافتن به حجت شرعی، نامزد اصلح را انتخاب کرد.

داشتن حجت شرعی برای انتخاب یک فرد مایه آرامش دنیوی و اخروی است و حتی اگر تصمیمی که با حجت شرعی گرفته شده غلط هم از آب درآمد چون انسان به تکلیف عمل کرده سرافراز است

به بهانه ولادت کریمه اهل بیت (س)

02 مرداد 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

روایت فاطمیات

حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها از فاطمه دختر امام صادق عليه السلام از فاطمه دختر امام باقر عليه السلام از فاطمه دختر امام سجاد عليه السلام از فاطمه دختر امام حسين عليه السلام از زينب دختر اميرالمؤمنين عليه السلام از حضرت فاطمه ‌زهرا سلام الله عليها نقل مي كند كه فرمود: “همانا هر كه با محبت آل محمد بميرد شهيد مرده است”

آثار الحجه: ج 1 ص 8ـ 9،

لقب معصومه

بنابر روایات، لقب معصومه اولین بار از سوی امام رضا(ع) بر خواهر نهاده شد و ایشان از روی محبت و اشتیاق به خواهر، او را بدین نام فراخواند. آن گونه که آن امام در جایی می فرماید:«هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده باشد.»( کریمه اهل بیت ، علی اکبر مهدی پور)

فضیلت زیارت

درباره فضیلت و پاداش عظیم زیارت آن بزرگوار روایات متعددی نقل گردیده است. از جمله اینکه امام رضا(ع) به یکی از برجسته ترین دانشمندان و محدثان اهل قم می فرماید: « ای سعد(بن سعد) از ما نزد شما قبری است» سعدبن سعد می گوید: آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) را می گویید؟ امام رضا(ع) می فرمایند: آری، هر کس او را زیارت کند در حالی که آگاه به حق او باشد، بهشت از آن اوست»

از امام صادق(ع) نیز روایت شده است: «هر کس او را زیارت کند بهشت بر او واجب گردد» و در جایی دیگر روایت شده: «زیارت او همسنگ بهشت است» از امام جواد(ع) نیز این گونه نقل شده است:« هر کسی قبر عمه ام را در قم زیارت کند، به بهشت خواهد رفت.» عوالم، ج 21 ص 331

زيارت مأثور درباه حضرت معصومه (ع)

يکي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان (س) درباره ايشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوي بزرگواري است که زيارت مأثور دارد. بانوان برجسته اي چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خديجه بنت خويلد، فاطمه ام البنين، زينب کبري، حکيمه خاتون و نرجس خاتون که هيچ شک و ترديدي در مقام بلند و جايگاه رفيع آن ها نيست. هيچ کدام زيارت مأثور از سوي معصومان (س) ندارند و اين نشان دهنده مقام والاي اين بانوي گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت (س) به ويژه بانوان، اين مقام بزرگ و عالي را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حيا باشند. تنها در اين صورت است که روح باعظمت اين بانوي بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

کريمه اهل بيت حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه( س) در زبان دانشمندان و فقيهان گران قدر شيعه، به لقب کريمه اهل بيت ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت، اين نام زيبا تنها به آن حضرت اختصاص يافته است. بر اساس روياي صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آيت الله مرعشي نجفي، اين لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در اين رؤيا، امام صادق (ع) به آيت الله نجفي که با دعا و راز و نياز، تلاش پيگيري را براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کريمه اهل بيت.

 نظر دهید »

نقش امام صادق«علیه‌السلام» در هویت‌بخشی به جامعه و تاریخ امروز ما

27 تیر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْل‏»

نویسنده: اصغر طاهرزاد

 

 1- سیره‌ی امام صادق«علیه‌السلام» نشان می‌دهد که آن حضرت متوجه دردهای بزرگ اجتماعی بشریت می‌باشند و لذا خود را به موضوعات فرعی مشغول نمی‌کنند. حضرت بر فرهنگی تأکید می‌نمایند که از فرهنگ اشرافی اموی و عباسی جدا است تا حرکتی که با اسلام شروع شده، از طریق امویان و عباسیان از بین نرود. و این موضع‌گیری و تأکید حضرت صادق«علیه‌السلام» گمشده‌ی امروزِ ما نیز هست تا به روش آن حضرت، انقلاب اسلامی مبرّا از هرگونه اشرافیت، پایدار و پاک بماند.

 

2- سیره‌ی حضرت صادق«علیه‌السلام» نمونه‌ای از حیات توحیدی است در جمعِ بین دغدغه نسبت به مسائل اجتماعی و راز و نیازِ الهی و معارف عمیق عرفانی. لذا است که آن حضرت را در یکی از سه حالت «روزه‌داری» و «قیام عبادی» و «ذکر خدا» می‌یافتند تا در جمعِ سیاست و دیانت، راهنمای همه‌ی انسان‌های متعهد و دغدغه‌مند باشند.

 

3- زمان‌شناسی و توجه به ظرفیت زمانه و تلاش برای تعالیِ فرهنگی جامعه، به عنوان زیرساخت‌های لازم برای رسیدن به اهدافی که یک جامعه‌ی آرمانی به آن نیاز دارد، شخصیت بارز امام صادق«علیه‌السلام» بوده است. و لذا از یک طرف کارهای عمیق فرهنگی را به وسعت جهان اسلام مدیریت کردند در آن حدّ که هزاران شاگرد از علمای غیر شیعه در مکتب آن حضرت پروریدند؛ و از طرف دیگر با بصیرت تمام مواظب بودند که حرکتی از ایشان سر نزند تا عباسیان تصور کنند حضرت بر سر آن نوع حاکمیت با آن‌ها در رقابت‌اند.

 

4- امام صادق«علیه‌السلام» از یک طرف به هیچ‌وجه از شهادت نمی‌هراسیدند، ولی برای ظهور حقیقت اسلام با خلیفه‌ی غاصب، مقابله‌ی مستقیم نداشتند، و امیدوار بودند در مسیری که گشوده‌اند، پیروزی برایشان پیش خواهد آمد. روشی که از یک طرف خواب را از چشمان منصور دوانقی – آن مزوّرِ خون‌خوارِ مقدس‌نما- ربوده بود و از طرف دیگر، هیچ کاری در مقابل امام نمی‌توانست انجام دهد. این همان بلایی است که نظام اسلامی با رهنمودهای ولیّ فقیه بر سر سناتورهای آمریکایی و اسرائیل و آل سعود آورده است؛ که با نظر به سیره‌ی حضرت صادق«علیه‌السلام» چنین حضوری در این عالم و در این تاریخ برای انقلاب اسلامی پیش آمده است.

 

5- ربیع حاجب، مکرراً نقل می‌کند که منصور دوانقی تصمیم به قتل حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌گیرد و حضرت به صورت‌های مختلف، چنین امکانی را از منصور می‌گیرند، که تفصیل آن را می‌توان در کتاب‌هایی مثل «ارشاد» مفید دنبال کرد.

 

6- دوران عمر حضرت صادق«علیه‌السلام» را که از سال 83 یعنی سال تولد آن حضرت شروع شد، می‌توان به چند دوره تقسیم کرد: یک دوره تا زمانی که در کنار پدر خود قرار داشتند و همراه پدر، به شام احضار شدند و ناظر بر محاجه‌ی حضرت باقر«علیه‌السلام» با هشام بن عبدالملک بودند. و دوره‌ی دوم که با امامت حضرت، از سال 114 شروع شد و ابتدا با حاکمان اموی درگیر بودند و سپس با حاکمان بنی‌العباس، که حضرت ظریف‌ترین موضع‌گیری‌ها را در این دوران داشته‌اند؛ زیرا دوران انتقالِ حاکمیت بنی‌ امیه به بنی‌العباس است.

 

7- در راستای بصیرت حضرت نسبت به دوران انتقال حاکمیت بنی‌امیه به بنی عباس، داریم که ابوسلمه حفص بن سلیمان، تصمیم گرفت جریان بنی‌العباس را به علویان برگرداند. لذا دو نامه یکی به امام صادق«علیه‌السلام» و دیگری به عبداللّه‌بن حسن بن حسن بن علی«علیه‌السلام» فرستاد. حضرت صادق«علیه‌السلام» که متوجه‌اند نباید در بستر افرادی مثل ابوسلمه حفص بن سلیمان، حرکت کنند، نامه‌ی او را بدون آن‌که مطالعه نمایند در مقابل نامه‌رسان آتش زدند و این شعر را خواندند:

ای که آتشی می‌افروزی و روشنایی آن برای دیگری است/ و ای هیزم‌چینی که هیزمِ دیگران را فراهم می‌کنی

ولی عبداللّه بن حسن، دعوت ابوسلمه را قبول کرد و تصور نمود فرزند او یعنی محمدِ نفس زکیّه، مهدیِ امّت است و حضرت صادق«علیه‌السلام» به او تذکر دادند که این تصور باطلی است و فریب نخورد؛ ولی او نپذیرفت. و بعداً معلوم شد که حضرت متوجه بودند بنی‌العباس شرایط را از قبل برای خود شکل داده‌اند و نباید در دام رقابت با آن‌ها افتاد.

 

8- راهی که امام صادق«علیه‌السلام« در مقابل شعیان گشودند، راه فعالیت‌ فرهنگی صحیح در بدترین شرایطی است که منصور دوانقی ایجاد کرده بود و این شبیه راهی است که حضرت امام حسین«علیه‌السلام» در شرایط حاکمیت یزید و عبیداللّه در مقابل بشریت گشودند که آن، گشودن راهِ شهادت بود. راهی که حضرت صادق«علیه‌السلام» جهت فعالیت فرهنگی گشوده‌اند هنوز در تاریخ ما درست تعریف نشده، زیرا تاریخ صدساله‌ی گذشته‌ی ما در بین شهادت و سعادت واقع شده است و شهادت، تواناییِ رساندن پیام مجاهدان را در آن تاریخ دارا بود. ولی راه امام صادق«علیه‌السلام» در ادامه‌ی فرهنگ شهادت و شهیدشدن، ظهورِ هویت فرهنگی است که شهداء برای تحقق آن فرهنگ، شهادت را برگزیدند و آن راهِ عبور از فرهنگ یزیدی است که بعد از رسواییِ یزید از طریق شهدائ به صحنه‌ی تاریخ می‌آید. و نیز راهِ عبور از فرهنگ استکباری است که بعد از رسواییِ استکبار گشوده می‌شود.

 

9- منصور دوانقی قسم یاد کرده بود تیره و تبارِ خلیفه‌ی اول و دوم را بر خاندان علی‌بن‌ابیطالب«علیه‌السلام» برتری دهد و بینی علویان را به‌زعم خود بر خاک بمالد. زیرا جایگاه و تأثیر آن خاندان را احساس کرده بود. ولی از روش امام صادق«علیه‌اسلام» و تأثیر حضور تاریخی آن غافل بود. چیزی که خانم کلینتون و آقای ترامپ و سناتورهای آمریکایی و آل سعود و نتانیاهو نیز در مقابله با جمهوری اسلامی از آن غافل‌اند.

 

10- هنوز برای ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ و در مقابل پیچیدگی‌های نظام استکباری، جابربن یزید جعفی‌ها که در فرهنگ خاص اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مقابل امویان و عباسیان پروریده شده بودند، به صحنه نیامده‌اند که بتوانند صاحب سرّ انقلاب اسلامی باشند و ظرفیت تاریخی که انقلاب اسلامی در آن ظهور کرده است را درک کنند و با مردم تا رسیدن به ظرفیت لازم مدارا نمایند. تشکل‌های ساده‌ای که امروز در صحنه‌اند؛ هنوز قدرت ادامه‌ی انقلاب اسلامی را در جهانِ پیچیده‌ی استکباری به‌دست نیاورده‌اند.

جابر بن یزید جعفی هجده سال در خدمت امام باقر (علیه السلام) بود. وقتی می خواست به کوفه برگردد، از حضرت باقر(علیه‌السلام) خداحافظی کرد و با حالت سرور و خوشحالی خارج شد. نعمان بن بشیر می گوید: « من و جابر، هم کجاوه بودیم و به طرف کوفه می رفتیم. آن روز جمعه بود و ما نماز خود را در محلی به نام«اُخیرجه»،خواندیم و راه افتادیم. در این حال مردی بلند قامت و گندمگون رسید و نامه ای در دست داشت که آن را به دست جابر داد. جابر نامه را گرفت و بوسید و بر چشم خود گذارد. نامه از طرف حضرت باقر(علیه‌السلام) بود و هنوز مهر آن حضرت خشک نشده بود. جابر گفت : «چه زمانی این نامه را از مولایم گرفته‌ای ؟!» گفت: « همین ساعت» پرسید: « بعد از نماز جمعه یا قبل از نماز؟» آن مرد گفت: « بعد از نماز» خیلی تعجب بود که در این زمان کوتاه، آن مرد این همه فاصله را طی کرده بود. با خواندن نامه، چهره اش گرفته شد.

سپس نامه را در جایی محفوظ کرد و دیگر من جابر را مسرور و خندان نیافتم تا به کوفه رسیدیم. هر یک از ما به خانه خود رفتیم. شب اول را که گذراندم، صبح برای اکرام و احترام به دیدن جابر رفتم که با منظره ای عجیب مواجه شدم. دیدم جابر از خانه اش خارج شد، در حالیکه استخوانهای مکعب شکلی را به گردن خود آویخته و بر چوب بلندی سوار است و مانند دیوانگان کلمات نامفهومی به زبان می آورد و می گوید: « منصور بن جمهور کجاست؟ آن امیر غیر مأمور؟» و کلماتی از این قبیل. پس جابر یک نگاه بسیار پر معنا به من انداخت اما نه او کلامی به من گفت ونه من به او چیزی گفتم. از این حالت جنون که به جابر دست داده بود، گریه ام گرفت که در این هنگام بچه ها و مردم کوچه و بازار جمع شدند و جابر با همان وضعیت رفت تا به میدان بزرگی رسید. در آنجا شروع کرد با بچه ها بازی کردن و دور آنها گشتن. مردم هم گفتند: « جابربن یزید دیوانه شد. وضعیت این چنین بود. چند روزی بیشتر نگذشته بود که به خدا قسم نامه ای از طرف هشام آمد که به والی کوفه نوشته بود: « در کوفه کسی است به نام جابربن یزید جعفی. او را پیدا کن و گردن بزن و سر او را برای من بفرست!» والی کوفه که از مضون نامه اطلاع پیدا کرد، به همراهان و مشاوران خود گفت: « جابربن یزید جعفی کیست؟» چون جابر هجده سال بود که کوفه را ترک کرده بود. گفتند: « جابر مرد بافضیلت و عالم و راوی حدیث است. او به حج رفته و سپس دیوانه شده و روزها در میدان بزرگ شهر با بچه ها بر چوبی سوار می شود و بازی می کند. والی مدینه آمد و دید که جابر سوار بر چوبی است و با بچه ها مشغول بازی است. گفت : «الحمدالله که خداوند ما را از کشتن او در عافیت قرارداد.» جابر به همین حال شبیه جنون بود تا ایام گذشت و امام باقر (علیه اسلام )بعد از مدتی به شهادت رسید و دوازده سال از شهادت آن حضرت هم گذشت که یزید بن ولید خلیفه بنی امیه منصور بن جمهور را والی کوفه قرارداد. معلوم شد امام باقر (علیه السلام) در طی آن نامه به جابر دستور فرموده بود تا وقتی‌که والی کوفه منصور بن جمهور نشده، خود را به دیوانگی بزن تا جانت محفوظ بماند. [1]

جابربن یزید جعفی روحِ نهضت حضرت باقر«علیه‌السلام» را می‌شناخت و تشکیلاتِ خلیفه‌ی اموی متوجه‌ی شخصیت او شده بود و لذا دستور قتل او را صادر می‌کند و از این عجیب‌تر این‌که حضرت امام باقر«علیه‌السلام» از طریق یاران خود که در دربار اموی فعالیت داشتند، از آن حکم با خبر می‌شوند و به جابر آن دستور را می‌دهند. جابر آن‌چنان از جریانات زمانه و روحی که در آن تاریخ حاکم است، تحلیل‌های اساسی دارد که وقتی تصمیم می‌گیرد از حضرت جدا شود؛ عرض می‌کند سینه‌ام در رابطه با حفظ آن اسرار سختْ به تنگ آمده است - بدین معنا که حرف‌هایی بس اساسی و ارزشمند دارد که زمانه ظرفیت درک و رائه‌ی آن را ندارد- حضرت به او توصیه می‌کنند که هر وقت در چنین فشاری قرار می‌گیرد، به بیرون شهر برود و گودالی بِکَند و سخن خود را در گودال بگوید و سپس بر آن خاک بریزد. بدین معنا که اهدافی بس بزرگ و بلند در اختیار چنین افرادی است که می‌توانند افق‌های بسیار دور و دورتر را بشناسند. آیا یارانِ انقلاب اسلامی ظرفیت‌های خود را برای چنین بصیرت‌هایی آماده کرده‌اند تا وارد اصیل‌ترین برنامه‌ریزی‌ها بشوند؟

 

11- ابن شهر آشوب روایت می‌کند که منصور دوانقی، ابو ایوب جوزی را طلبید و در حالی‌که می‌گریست نامه‌ی والیِ مدینه را به سوی او پرتاب کرد و گفت جعفربن محمد فوت کرده و اضافه کرد؛ «دیگر کجا مانند او پیدا می‌شود». سپس به ابوایوب گفت: به والی مدینه نامه بنویس تا جانشین جعفربنمحمد را یافته و به قتل برساند. پس از چند روز پاسخ نامه رسید که حضرت صادق«علیه‌السلام»، منصور دوانقی و محمدبن سلیمان – والی مدینه- و عبداللّه بن جعفر- فرزند ناقص‌الخلقه‌ی آن حضرت- و موسی‌بن جعفر و حمیده مادر موسی را جانشین قرار داده. منصور پس از دریافت نامه گفت: این‌ها را که نمی‌توان کشت.

تحلیل این نوع بصیرت و زمان‌شناسی و موضع‌گیری را در آن شرایط تاریخی را به عهده‌ی شما می‌گذارد تا روشن شود مرز قاطعیت در مقابل کفر و نفاق و مرز عبور از حاکمی آن‌چنان خونریز چگونه باید تعیین شود که نه گرفتار لیبرالیسم گردیم و نه افراط‌گرایی، آن‌چنان که آینده‌ی تاریخی خود را نادیده بگیریم.

 

12- امروز نیز اگر تعالیِ فرهنگی مناسب انقلاب اسلامی شکل نگیرد و افق‌های قدسی و در عین حال، ضد استکباریِ آن درست تعریف نشود، دوباره بنی‌العباس‌ها از علویین تشخیص داده نمی‌شوند، و باز عوام‌فریبی و باز قرارگرفتنِ طالبان ثروت در جایِ صاحبان سیره‌ی علوی، و باز تحریف‌گرانِ مکتب امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به جایِ جانشینان راستین حضرت امام.

 

13-امام صادق«علیه‌السلام» به عنوان رئیس مکتب جعفری، روحی را از طریق انقلاب اسلامی در این تاریخ ظهور دادند که منبع جوشش‌های عظیم انسانی‌اسلامی خواهد شد. جوشش‌هایی که عرفان و حماسه را به صحنه می‌آورد تا انسان‌ها از یک طرف از لیبرالیسم و زیر پاگذاردنِ ارزش‌های الهی فاصله بگیرند؛ و از طرف دیگر گرفتار افراط‌گرایی و بی‌حکمتی و غفلت از درک تاریخیِ خود نگردند. این راهی است که امام صادق«علیه‌السلام» در این تاریخ در مقابل ما گشودند.

 

14-امام صادق«علیه‌السلام» مواظب‌اند در راستای مقابله با امویان در بستر بنی‌لعباس قرار نگیرند و در نتیجه ابتکار عمل خود را از دست بدهند. همچنان‌که نظام اسلامی مواظب بود در شبکه‌ی آمریکایی مقابل با داعش قرار نگیرد و از این جهت تفکر در سیره‌ی حضرت صادق«علیه‌السلام» با نظر در تاریخی که قرار داشتند، زمینه‌ی فهمِ تاریخ امروز ما خواهد شد تا بفهمیم مشکلات ما چیست و چگونه می‌توان آن‌ها را رفع کرد. فرهنگ مدرن صورت کاملی از منصور دوانقی است، همان‌طور که صدامع صورت کاملی از یزید بود. و همان‌طور که به کمک سیره‌ی حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» از صدام عبور کردیم، با مدّ نظرقراردادنِ سیره‌ی امام صادق«علیه‌السلام» می‌توانیم از حیله‌های فرهنگ مدرن با همه‌ی پیچیدگی‌هایی که دارد، عبور کنیم.

 

15- مشکل جامعه‌ی ما در مواجهه با غرب، مشکلِ هویت است که مروز با رجوع به حضرت صادق«علیه‌السلام» به عنوان رئیس مکتب جعفری که هویت‌بخشِ فرهنگ تشیع است، رفع خواهد شد. نه آن‌که گمان شود مشکل هویت را با رجوع به غرب و عالِمانِ غرب‌زده که یک پا در این‌جا دارند و یک پا در آن‌جا، بتوانیم از این بی‌هویتیِ تاریخی که حتی فقر و بیکاری و بحرانِ خانواده‌های ما را نیز در بر گرفته؛ رهایی یابیم.

 

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 

 

برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir

 1 نظر

مسابقه کتابخوانی به مناسبت هفته عفاف و حجاب

25 تیر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

مسابقه  کتابخوانی به مناسبت هفته عفاف و حجاب

واحد فرهنگی مدرسه علمیه حضرت  قاسم بن الحسن (علیهماالسلام) به مناسبت هفته عفاف و حجاب مسابقه کتابخوانی برگزار مینماید.سوالات مسابقه از کتاب” زن و بازیابی هویت حقیقی” ،گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب(حفظه الله) (فصل ششم حجاب) انتخاب شده و ،فایل پی دی اف کتاب در صفحه بارگزاری شده است .

 دانلود متن کتاب

 

 لطفاً پاسخ سوالات را همراه مشخصات به ایمیل مدرسه علمیه  ی حضرت قاسم بن الحسن(علیهماالسلام) ارسال نمائید.

farhangihgh313@gmail.com

نام ونام خانوادگی:                           نام  شهر:                         شماره تماس:

زمان پاسخگویی تا سیزدهم مرداد مصادف با ولادت حضرت  امام رضا (ع)

1:مهم ترین عنصر برای  شخصیت زن چیست؟

1)حجاب       2)حیا     3)عفت      4)تکریم زن

2: میراث هزار ساله ی  ایران از نگاه مقام معظم رهبری چیست ؟

1)حجاب      2)اسلام       3)خانواده و حریم عفاف       4)ولایت

3: عنوانی که غربی ها برای مخالفت با حجاب ذکر می کنند چیست ؟

1)     حجاب مانع آزادی است

2)   حجاب محدودیت است

3)   حجاب نماد یک حرکت مذهبی است

4)   حقوق زن در جامعه

4:کدام گزینه در مورد چادر درست است؟

1)حجاب اسلامی است       2)حجاب ایرانی است   3) لباس ملی ماست      4)هرسه مورد

5:کدام گرینه  جز فلسفه و اهمیت حجاب از نگاه مقام معظم رهبری نیست ؟

1)     تکریم زن     2)جلوگیری از اختلاط بی قید وشرط زن و مرد   3) رسیدن به رتبه معنوی عالی

4)    دستور موکد اسلام به عنوان یک اصل مهم

 

…………………………………………………………………………………………………………………………………………………

سولات تشریحی

1: تاکید زیاد رهبری به مساله حجاب به چه دلیل است ؟

 2:در اسلام به چه دلیل بر عفت زن بیش از پیش تاکید شده است؟

3:به چه دلیل مسائل محرم نامحرم ،حجاب، خانواده و کنترل نگاه این مقدار مورد تاکید است ؟

4: بزرگ ترین اهانت به زن چیست ؟

5:بزرگترین عامل انحراف جامعه و زنان چیست ؟

موفق باشید

 

 

 

 نظر دهید »

احکام پوشش و آرایش

24 تیر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

یکی از مباحث مهم فقهی که مورد نیاز آحاد افراد جامعه می‌باشد احکام «پوشش و آرایش» است. «پوشش» یک امر طبیعی برای انسان‌ها و از ممیزات او نسبت به دیگر موجودات است. «آرایش» هم رفتاری است که از تمایل انسان به خودآرایی نشئت می‌گیرد. اسلام در احکامی که در مورد پوشش و آرایش وضع کرده، این دو مسئله را نظام‌مند کرده به‌گونه‌ای که شخصیت وزین و مطلوب را برای آقایان و بانوان حفظ کند.

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (KHAMENEI.IR) چندی پیش اعلام کرد به پرسش‌های شرعی مخاطبان درباره‌ی احکام پوشش و آرایش پاسخ می‌دهد.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین فلاح‌زاده -عضو دفتر استفتائات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و رئیس مرکز موضوع‌شناسی احکام فقهی- به پرتکرارترین سؤالات مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای پاسخ داده است که متن پاسخ‌ها همزمان با ۲۱ تیرماه، روز عفاف و حجاب به شرح زیر منتشر می‌شود.

1. محدوده‌ی پوشش خانم‌ها و آقایان چقدر باید باشد؟
خانم­‌ها در نگاه نامحرم تمام بدن را باید بپوشانند غیر از دو موضع که واجب نیست پوشانده شود البته در صورتی که آرایشی یا زیوری نداشته باشد. آن دو موضعی که واجب نیست یکی گردی صورت است به مقداری که در وضو لازم است شسته شود، یکی هم دست­‌ها از نوک انگشتان تا مچ. این مقدار هم البته اگر آرایش و زینتی داشته باشد حتماً باید پوشانده شود.
به دست داشتن انگشتر هم اگر ساده باشد، چشمگیر نباشد، به نظر حضرت آقا پوشاندنش واجب نیست اما اگر ساده نیست و چشمگیر است باید پوشانده شود.
اصل حجاب درباره‌ی آقایان پوشاندن عورتین است اما اگر در جایی قرار می­‌گیرند که در معرض نگاه شهوت‌آلود دیگران یا به‌گونه­‌ای است که طرف انگشت‌نما می­شود، باید به مقدار لازم و متعارف بدن را بپوشاند.

۲. آیا پوشاندن پا از نگاه نامحرم برای خانم‌ها واجب است یا خیر؟ و حکم پوشش پا برای خانم‌ها در هنگام نماز در صورتی که نامحرم در آنجا نباشد چیست؟
خانم‌ها در مقابل نامحرم باید پاها را بپوشانند؛ تنها دو موضع برای پوشش خانم‌ها در حضور نامحرم استثنا شده است: «گردی صورت و دست‌ها تا مچ» البته به شرط اینکه آرایش و زیوری که جلب توجه کند و چشمگیر باشد نداشته باشند.
اما در نماز سه موضع استثنا شده که پوشاندن آن واجب نیست؛ «گردی صورت» به مقداری که در وضو شسته می‌شود، «دست‌ها تا مچ» و «پاها تا مچ، به شرط اینکه نامحرمی نباشد».

. مرد تا چه اندازه اختیار دارد همسر خود را ملزم به پوشش و آرایش خاصی نماید؟ و زن تا چه حد باید به حرف شوهرش در این‌باره گوش دهد و رعایت حجاب یا رعایت نکردن آن را الزامی بداند؟
مسئله‌ی پوشش و آرایش ربطی به دستور یا نهی شوهر ندارد بلکه حکم خدا است و خانم‌ها باید در جاهایی که حجاب واجب است یعنی در نگاه نامحرم مراعات کنند حتی اگر شوهر مخالفت کند.
بعکس در جاهایی که حجاب واجب نیست، اطاعت از امر شوهر به حجاب باز هم واجب نیست؛ مگر اینکه موردی باشد که اگر خانم اطاعت نکند، اختلاف یا مشاجره به وجود می‌آید و خدای ناکرده منجر به جدایی خواهد شد یا ترس از این باشد، در اینجا چون امر مهمی در میان است اطاعت لازم می‌باشد.

۴. آیا استفاده از حلقه‌ی ساده‌ی ازدواج برای خانم زینت محسوب می‌شود؟
انگشتر خانم‌ها اگر چشمگیر نبوده و ساده باشد -حالا فرقی نمی‌کند که مربوط به ازدواجش بوده یا خودش تهیه کرده و یا هدیه گرفته است- پوشاندنش واجب نیست. اما اگر انگشتر چشمگیر و خاص است باید از نگاه نامحرم پوشانده شود.

۵. برخی از خانم‌ها در شبکه‌های مجازی با قصد خیر و هدف ترویج حجاب اسلامی و چادر مشغول به فعالیت هستند و عکس‌های خود را با حجاب کامل منتشر می‌نمایند. لکن در برخی موارد همین تصاویر موجب سوءاستفاده قرار می‌گیرد؛ تکلیف چیست؟
اگر این تصاویر مورد سوءاستفاده قرار گیرد یا تحریک‌آمیز باشد یا مفسده‌ای برای خانم داشته باشد، جایز نیست.

. آیا استفاده‌ی نوع خاصی از حجاب با رنگ‌های متنوع جهت جذب دیگران به مقوله‌ی حجاب جایز است؟
استفاده از رنگ‌های متنوع اگر به‌گونه‌ای باشد که موجب جلب توجه نامحرم شده به‌طوری‌که خانم انگشت‌نما شود جایز نیست. درست است که برخی قصد خیر دارند و می‌خواهند حجاب تمیز و شیک داشته باشند و مرتب باشند و با این کار دیگران را جذب کنند تا حجاب ترویج پیدا کند، اما باید به این نکته توجه داشته باشند طوری نشود که در نگاه دیگران حتی بین خانم‌ها انگشت‌نما شوند؛ یا موجب جلب توجه نامحرم شوند که در این دو صورت جایز نیست. اما اگر این‌گونه نیست و حجابشان عادی است و دیگران هم جذب این حجاب می‌شوند، قطعاً اشکالی ندارد.

۷. حکم پوشیدن ساپورت و شلوار لی یا شلوار جین و روسری و کفش رنگی و مانتوی کوتاه در زیر چادر چیست؟
برای پوشش شرایطی ذکر شده ازجمله اینکه برجستگی‌های بدن مشخص نباشد. در مورد ساپورت، این‌گونه است که تمام هندسه‌ی بدن مشخص است؛ بنابراین حجاب کاملی نیست اما نسبت به نوع‌های رنگی شلوار جین و لی، اگر زیر چادر باشد و پیدا نباشد، حکم خاصی ندارد؛ به فرض اینکه پیدا هم باشد اگر به‌قدری چسبان نباشد که هندسه‌ی بدن مشخص باشد -یعنی یک مقداری گشاد باشد که برجستگی بدن مشخص نباشد- و اینکه رنگش به‌گونه‌ای نباشد که فرد انگشت‌نما شود و به‌اصطلاح لباس شهرت نباشد، اشکالی ندارد.

۸. آیا پوشیدن چادر در کشورهای غربی و یا استفاده از پوشیه در شهرهایی که متداول نیست، حکم لباس شهرت را پیدا می‌کند و اشکال دارد؟
اصل مراعات حجاب لازم است یعنی اگر فرد به جایی رفت که افراد بی‌حجاب هستند، او باید حجاب را مراعات کند؛ اگرچه چادر حجاب برتر و بهتر است اما اگر در جایی پوشیدن چادر یا پوشیه برایش مفسده دارد و ممکن است مورد تعرض قرار گیرد، در آنجا به خاطر وجود مفسده، استفاده از چادر یا پوشیه جایز نیست.

۹. آیا منظور از نگاه پزشک به بیمار غیرهمجنس، نگاه به قسمت‌های خاص بدن است و یا نگاه همراه با لذت و گناه به بیمار؛ در این صورت تشخیص توسط بیمار چگونه خواهد بود؟
نگاه حرام -چه برای پزشک و چه برای غیرپزشک- نگاه به قسمت‌هایی از بدن زن است که در نگاه نامحرم باید بپوشاند؛ یعنی نگاه به غیر از صورت و دست‌ها، یا نگاه شهوت‌آلود به خانم؛ این به حکم اولی نگاه حرام است. اما در صورت اضطرار و ناچاری که پزشک همجنس موجود نباشد یا اگر هست در دسترس نیست و فرد ناچار است، در این صورت پزشک قسمت‌های دیگر بدن را هم به ضرورت می‌تواند برای معاینه و معالجه‌ی لازم نگاه کند.
تشخیص نگاه شهوت‌آمیز هم به خود پزشک برمی‌گردد و معمولاً تشخیصش برای بیمار مشکل است. اگر خانم می‌خواهد به پزشک مراجعه کند و می‌داند پزشک برای درمان او باید به جاهایی که نگاه نامحرم به آن حرام است نگاه کند، در صورتی که پزشک همجنس وجود داشته باشد، نمی‌تواند به پزشک غیرهمجنس مراجعه کند ولو اینکه پزشک همجنس با تأخیر حاضر می‌شود، اما اگر تأخیر ممکن نیست و چاره‌ای ندارد، این مراجعه اشکال ندارد. اگرچه وظیفه‌ی پزشک هم این است که در نگاه به مقدار ضرورت اکتفا کند.

۱۰. در صورتی که پزشک متخصص همجنس و غیرهمجنس برای خانم‌ها وجود دارد اما پزشک مرد برای معاینه و معالجه‌ از تخصص بالاتری برخوردار است، آیا در این صورت مراجعه به پزشک مرد برای خانم‌ها جایز است؟
در صورتی که پزشک همجنس وجود دارد و می‌تواند معاینه و معالجه کند هرچند ممکن است پزشک غیرهمجنس تخصص بالاتری داشته باشد، مراجعه به پزشک غیرهمجنس در صورتی که مستلزم لمس و نظر حرام باشد جایز نیست.
اما اگر تخصص پزشک همجنس خیلی پایین است و مطمئن هستند که نمی‌تواند معالجه کند، در این صورت در حقیقت پزشک همجنس که بتواند این بیمار را معالجه کند وجود ندارد؛ اما باید توجه داشت بهانه‌ی اینکه  پزشک غیرهمجنس تخصص بالاتری دارد و بهتر عمل می‌کند، مجوزی برای مراجعه به او نیست.

۱۱. در شهرهای کوچک که متخصص خانم کم است، آیا باید کل شهر را بگردیم تا پزشک خانم پیدا کنیم؟ و در صورت نبود متخصص خانم، آیا لازم است به شهرهای همجوار برویم؟
به هر حال لمس بدن نامحرم حرام است و نگاه به آن قسمت‌هایی که باید پوشانده شود حرام است. خانم هم اگر بیمار باشد بدون مجوز شرعی نمی‌تواند خودش را در معرض نگاه یا لمس حرام قرار دهد؛ مثلاً اگر در آن طرف شهر و یا در شهرهای همجوار، پزشک متخصصی هست و ایشان هم بیماریش شدید نیست و از نظر مالی نیز برایش امکان دارد و به‌طور معمول هزینه‌اش را دارد و امکان مراجعه هم هست، این‌چنین شخصی نمی‌تواند مرتکب فعل حرام شود.

۱۲. گرفتن نبض و یا دیدن چشم و گوش و دهان و دندان خانم‌ها توسط پزشک مرد اشکال دارد؟
گوش ازجمله قسمت‌هایی است که خانم باید از نگاه نامحرم بپوشاند؛ بنابراین اگر مجوزی ندارد، مراجعه به پزشک غیرهمجنس جایز نیست اما اگر اضطرار باشد (مثلاً پزشک همجنس موجود نباشد) اشکالی ندارد.
درباره‌ی معاینه‌ی دهان و دندان هم پزشک غیرهمجنس برای معاینه و معالجه نگاه نکند ولی اگر پزشک همجنسی وجود ندارد باز هم مثل سایر موارد اشکالی ندارد.
درباره‌ی گرفتن نبض هم اگر از روی لباس باشد یا پزشک دستکش داشته باشد و مفسده‌ای وجود نداشته باشد، اشکالی ندارد. اما اگر پزشک دستکش ندارد و از روی لباس هم نیست و بدن خانم لمس می‌شود، این کار جایز نیست مگر در صورت اضطرار.

۱۳. چه نوع پوششی از حیث رنگ، جنس و نوع برای خانم‌ها در مقابل نامحرم اشکال دارد؟
به‌طورکلی اگر لباس به‌گونه‌ای باشد که فرد را در نگاه دیگران انگشت‌نما نموده و یا جلب توجه نامحرم کند -حتی در کیفیت پوشیدن- پوشیدن آن جایز نیست. در پوشش بیرون شرایطی برای لباس گفته‌اند: اینکه بدن را به مقدار کامل بپوشاند، خیلی نازک نبوده و بدن‌نما نباشد، از نظر حجم طوری باشد که برجستگی‌ها و برآمدگی‌های بدن را بپوشاند، خیلی تنگ و چسبان نباشد و همچنین این لباس مروج فرهنگ ابتذال و یا فرهنگ دشمنان نباشد. یعنی خودتان استقلال داشته باشید.

۱۴. آیا استفاده از چادر براق و رنگارنگ در برابر نامحرم اشکال دارد؟
نه، اشکالی ندارد مگر اینکه به‌گونه‌ای باشد که جلب توجه نامحرم کند یا در حدی است که فرد انگشت‌نما می‌شود.

۱۵. در استفاده از لباس‌های تنگ و چسبان چه معیارهایی باید رعایت شود؟
به‌طورکلی لباس نباید به‌قدری چسبان باشد که حجم و هندسه‌ی بدن مشخص شده و یا موجب جلب توجه نامحرم یا انگشت‌نما شدن شود.

۱۶. آیا پوشیدن جوراب نازک برای خانم­‌ها به‌طوری‌که پا در مقابل نامحرم مشخص باشد جایز است؟
از جمله شرایط پوشش و لباس این است که بدن­‌نما و نازک نباشد که پوست بدن پیدا باشد. بنابراین پا باید از نگاه نامحرم پوشانده شود، اگر خانمی جوراب نازک بپوشد که پا دیده شود، حجابش کامل نیست و جوراب باید در حدی باشد که پا پیدا نباشد.

۱۷. خانم­‌هایی که موی بلند دارند و موی خود را در زیر روسری یا چادر در پشت سرشان می­‌بندند به‌گونه‌ای‌که یک برآمدگی زیر روسری یا چادر ایجاد می­‌شود، این مسئله شرعاً چه حکمی دارد؟
اگر این وضع به‌گونه­‌ای باشد که جلب توجه نامحرم ­کند یا خانم انگشت‌نما شود و شکل و شمایل خاصی پیدا کند حرام است اما اگر در آن حد نباشد اشکالی ندارد.

۱۸. پوشیدن کفش­‌های پاشنه‌بلند برای بانوان چه حکمی دارد؟
اگر موجب جلب توجه نامحرم شود یا خانم انگشت­‌نما می­شود جایز نیست اما اگر در آن حد نباشد اشکالی ندارد.

۱۹. پوشیدن تی­‌شرت­‌های کوتاه برای پسران و مردان به‌نحوی که بخشی از بدن در معرض دید قرار می­‌گیرد چه حکمی دارد؟
به‌طورکلی اگر انسان لباسی بپوشد که مثلاً کوتاه است یا قسمتی از بدن پیدا است یا شکل و شمایل خاصی دارد و جلب توجه می­‌کند و ممکن است انگشت‌نما شود و مردم بگویند این چه وضعیت و لباسی است، اگر در آن حد باشد حرام است.

۲۰. پوشش دختر در مقابل خواستگار چگونه باید باشد؟
دختری که هنوز عقدش با پسری که به خواستگاری او آمده خوانده نشده -ولو انگشتر هم آورده باشند- بنا بر حکم اولی نامحرم هستند و حدود و ثغور شرعی در رابطه با حجاب، نگاه و حتی صحبت باید رعایت شود، اما یک استثنائی وجود دارد؛ زمانی که خواستگار آمده، همه‌ی صحبت­‌ها شده و توافق صورت گرفته، فقط مانده که پسر نامزدش را خوب ببیند که آیا کاملاً مورد پسند است یا خیر؛ گفته‌اند یک نگاه به مو و اینها اشکالی ندارد آن هم احتیاط این است که لباس توری داشته باشد و از روی آن ببیند اما این بدان معنا نیست که هر روز خواست صبح و شب راه بیفتد دخترها را ببیند بعد راجع به شرایط صحبت بکند.

۲۱. آیا دختربچه‌ها را قبل از رسیدن به سن بلوغ باید ملزم به رعایت حجاب کرد؟
کودک قبل از سن بلوغ تکلیف ندارد، ولی از نظر تربیتی اگر در معرض نگاه نامحرم است، باید تا حدودی حجاب را رعایت کند. این کار وظیفه‌ی پدر و مادر یا سرپرست کودک است. اما زمانی این کار واجب است که رعایت نکردن حجاب برای کودک مفسده­ داشته باشد یا در معرض نگاه حرام قرار گیرد یا خوف این باشد که اگر الان حجاب را رعایت نکند در آینده بی­‌حجاب بار می­‌آید و حجاب را مراعات نمی­‌کند؛ در این صورت حجاب لازم است و در غیر این صورت خیر.

۲۲. بعضاً دیده می­­‌شود بعضی از فروشگاه­‌ها یا شرکت­‌ها برای جذب مشتری از دختران و زنان کارمند می‌خواهند نوع خاصی از آرایش و پوشش را داشته باشند که حدود شرعی در آن رعایت نمی­‌شود. درآمدی که شرط به دست آمدنش قبول انجام چنین چیزی باشد برای دو طرف کارفرما و کارمند چه حکمی دارد؟
نه کارمند مجاز است اینجا دستور کارفرما را اطاعت کند و حجاب را رعایت نکند یا در مقابل نامحرم با آرایش ظاهر شود، نه کارفرما شرعاً مجاز است و چنین حقی دارد که چنین دستوری دهد؛ اگر هم دستور داد آنها نمی­‌توانند اطاعت کنند و لذا اگر اطاعت کرده و حجاب را رعایت نکردند یا در مقابل نامحرم با آرایش حاضر شدند، کار حرامی مرتکب شده‌اند. اما درآمدشان، اگر کاری که انجام می­‌دهند و شغلشان خلاف نباشد و کالایی که می­‌فروشند فروش آن کالا اشکالی نداشته باشد، درآمد و مزدی که می­‌گیرند حلال است. اما اقدام او به آرایش کردن یا اجبار کردن کارمندان به آرایش کردن، کار خلافی است و شایسته نیست که انسان درآمدی کسب کند که در طریق آن، کار حرام مرتکب می‌شود.

۲۳. دختری در بیرون از منزل چادری است و حجاب کامل دارد اما در داخل منزل و در مقابل نامحرم­‌های فامیل لباس‌هایی می­‌پوشد که حجابش کامل نیست یا حجم بدنش مشخص است. حکم این کار چیست و آیا تفاوتی بین نامحرم­‌های فامیل و غریبه وجود دارد؟
تفاوتی بین نامحرم­‌ها وجود ندارد و نامحرم نامحرم است؛ ممکن است در معاشرت مسائلی وجود داشته باشد؛ مثلاً اینکه یک خانم وقتی شوهر خواهرش به منزلشان می‌آید، با حفظ حجاب کامل، با او سر یک سفره می­‌نشیند و غذا می­‌خورد، اما با نامحرم غریبه سر یک سفره نمی‌نشیند. اما اینکه آیا محرم و نامحرم درجه­‌بندی دارد و یکی بیشتر نامحرم است آن یکی کمتر، خیر.

۲۴. پوشش خانم‌ها در مقابل محارم غیر از همسر چگونه باید باشد؟
قسمت­‌های خاص بدن باید پوشیده باشد و نگاه به غیر آن قسمت‌ها اشکال ندارد. ولی گاهی همان‌جا هم حکم ثانوی بار می­‌شود؛ زمانی که خانمی در معرض نگاه بد محرم خود قرار ­بگیرد یا احتمال ­دهد که محرمش نگاه بد دارد یا برای او تحریک‌آمیز باشد یا از نظر تربیتی مشکلی وجود داشته باشد باید آن مواضع را هم بپوشاند.

۲۵. مصداق آرایش چیست؟
مصداق آرایش را باید عرف تعیین کند؛ یعنی عموم مردم -افرادی که در محل زندگی شخص هستند- اگر کاری را آرایش بدانند و خانم آن آرایش را داشته باشد باید از نگاه نامحرم بپوشاند. مثلاً کرم ساده و معمولی را کسی آرایش نمی­‌گوید.

۲۶. منظور از عرف در بحث آرایش و زینت، عرف متشرعین است یا عرف کوچه و خیابان؟
سؤال کردند این عرف چه کسانی هستند؟ متدین­‌ها هستند یا مردم عادی؟ جواب این است که همه‌ی مردم هستند، آنهایی که آرایش را تشخیص می­‌دهند -ولو متشرع هم نباشند ولی آرایش را می‌شناسند- اگر بگویند این کار آرایش است، آرایش محسوب شده و در غیر این صورت آرایش نیست.

۲۷. آرایش کردن زنان و ظاهر شدن در مقابل نامحرم چه حکمی دارد؟
اگر خانمی آرایش داشته باشد، باید آرایشش را از نگاه نامحرم بپوشاند. اگر او آرایش کند به قصد اینکه نامحرم ببیند، این کار حرام است؛ اگر عمداً در نگاه نامحرم چهره‌ی آرایش‌شده‌اش را نپوشاند آن نیز حرام است؛ مواردی هم که در بحث پوشش خانم‌ها استثنا شده (گردی صورت و دست­‌ها تا مچ) در صورتی است که آرایش و زینتی نداشته باشند.

۲۸. کاشت ناخن و مژه‌ی مصنوعی چه حکمی دارد و تکلیف چنین افرادی نسبت به وضو و غسل چیست؟
اگر این کار در وقت نماز صورت نمی‌گیرد و شخص می­‌داند که برداشتن مانع بعداً مشکل است، بهتر است این کار را نکند. ولی اگر این کار را انجام داده است، حال وقت نماز شده و می­‌خواهد نماز بخواند و به وضو یا غسل احتیاج دارد؛ در این وضعیت باید این مانع را برطرف کند، فرقی هم نمی­‌کند ناخن کاشته باشد یا مژه‌ی مصنوعی، ولو اینکه این برطرف کردن با صرف وقت یا هزینه یا کمک گرفتن از دیگران ممکن بشود، به هر حال باید این مانع را برطرف کند زیرا وجود این مانع نمی‌گذارد آب به مژه­‌های اصلی و پوست برسد.
اما اگر متوجه ­شود وقت نماز دارد می­‌گذرد و فرصت برداشتن این مانع نیست یا هزینه‌ی بسیار بالایی لازم است که الان این هزینه را ندارد یا برداشتنش بسیار دشوار و سخت است و نتواند بردارد، آن وقت تکلیف و وظیفه عوض می­‌شود؛ به این معنا که چون مانع وجود دارد باید وضو و غسل جبیره انجام دهد و نمازش را بخواند.

۲۹. حکم استفاده از لوازم آرایشی و انواع کرم­‌ها و لاک چیست و تکلیف وضو و غسل کسی که استفاده کرده است چه می­‌باشد؟
آراستگی و آرایش کردن برای خانم­ در صورتی که نخواهد در نگاه نامحرم ظاهر شود، برای شوهر یا حضور در مجلس زنانه­ که هیچ مرد نامحرمی وجود ندارد اشکالی ندارد؛ اما اگر خدای ناکرده این آرایش برای نامحرم باشد یا می­‌داند در معرض نگاه نامحرم قرار می­­‌گیرد، آرایش کردن برای نامحرم حرام است.
حالا اگر شخص آرایش کرده باشد، تکلیفش برای وضو و غسل چیست؟ اگر آرایش در حدی است که آب به پوست نمی‌رسد حتماً باید آن را برطرف کند اما اگر وضعیتی دارد که نمی­‌تواند آرایش را برطرف کند، مثلاً وقت نماز می­‌گذرد یا اینکه اینها الان برطرف نمی­­‌شود یا خیلی سخت است و یا موادی لازم دارد که الان در دسترس نیست یا هزینه­‌اش را ندارد، در این وضعیت از باب ناچاری تکلیف عوض می­‌شود و با همان وضعیت وضو می­‌گیرد یا غسل می­‌کند و حکم وضو و غسل جبیره را پیدا می‌کند.

۳۰. استفاده از عطر و ادکلن برای خانم­‌ها چه حکمی دارد؟
استفاده از عطر و ادکلن اگر برای شوهر یا حضور در مجلس زنانه یا در جمع  محرم‌ها باشد اشکالی ندارد اما عطر و ادکلنی که موجب توجه نامحرم شود یا ممکن است نامحرم استشمام ­کند و تحریک شود حرام است.

۳۱. حکم استفاده از لوازم آرایشی که بعضاً مضر هستند چیست؟
اگر ضرر قابل توجه داشته باشند، استفاده از آنها حرام است؛ ممکن است برخی آرایش­‌ها سوزش یا درد مختصری داشته باشد ولی ضرر معتنابهی نداشته باشد، که اشکالی ندارد.
به هر حال تشخیص با خود مکلف است یا به تشخیص متخصص اعتماد کنند. ممکن است کسی بیماری پوستی داشته باشد و استفاده از یک نوع لوازم آرایش برای او مضر باشد نه برای افراد دیگر که در این صورت استفاده از آن برای او حرام است.

۳۲. تتو کردن ابرو و سایر اعضای بدن چه حکمی دارد و وظیفه‌ی مکلف نسبت به وضو و غسل چیست؟
تتو کردن اگر برای بدن ضرر قابل توجهی داشته باشد یا تصاویر مستهجن یا مطالب باطلی را بر بدن تتو کنند جایز نیست؛ اما اگر برای بدن ضرری نداشته باشد و مطالبی که نوشته شده، مطالب یا نماهای حرامی نباشد و مفسده­‌ی دیگری بر این کار مترتب نشود اصلش اشکالی ندارد؛ اگرچه مستحب و پسندیده هم نیست.
تتو کردن همچنین نسبت به وضو و غسل -آن چیزی که امروزه متداول است در تتو کردن که جوهر زیر پوست می‌رود- مانع نیست و وضو و غسل فرد اشکالی ندارد.
اما حکم تتو کردن از جهت دیگر این است که اگر خانمی ابرو یا دستش را تتو کرده و آرایش محسوب شود ولو آرایش ثابت، باید از نگاه نامحرم بپوشاند.

 

 نظر دهید »

عوامل «تنبلی» و راه‎های مقابله با آن

21 تیر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

استاد و پژوهشگر حوزه علمیه شعارهایی مانند «در حال زندگی کن» را سبب لذت‌جویی‌های لحظه‌ای و عاملی برای تنبلی دانست و گفت: راهکار اسلام برای مقابله با تنبلی پرداختن به خود است.


 
اشاره: در بررسی عوامل و ریشه‌های عقب‌ماندگی اولین چیزی که همواره مطرح می‌شود و مورد توجه جامعه شناسان و تحلیلگران اخلاقی قرار دارد مسأله فرهنگ است.

با توجه به تعریف فرهنگ که  عبارت از مجموعه هنجارها و ارزش‌هایی که در هر جامعه غالب شده است و مردم بر اساس آن عمل می‌کنند است باید گفت امروزه در جامعه ما یکی از عواملی که سبب عدم پیشرفت فردی و اجتماعی شده است بحث تنبلی است که تبدیل به یک فرهنگ شده است.

تنبلی به معنای سستی و اهمال‌کاری در کارهای مفید و هدر رفت فرصت‌ها است که متأسفانه با وجود این که در فرهنگ اسلامی بسیار از آن نهی شده امروز گریبان گیر جوانان شده است و آن‌ها را از پیشرفت بازداشته است و به تبع آن جامعه ایرانی هم با نوعی رکود مواجه شده است.

برای بررسی عوامل گسترش تنبلی و خمودگی در جامعه و پیدا کردن راهکارهای اسلام برای برون‌رفت از این وضعیت خبرنگار خبرگزاری رسا گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی، کارشناس دینی رسانه ملی صورت داده است.

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین علم الهدی مؤسس، رییس و عضو شورای علمی مرکز آموزش عالی قاسم ابن الحسن تهران است که در عرصه علوم قرآن، تفسیر و کلام اسلامی جزء صاحبان قلم و سخن به شمار می رود، وی سال‌های متمادی در حوزه‌های علمیه تدریس فقه و اخلاق داشته است.

حاصل این گفت و گو در ذیل تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

رساـ به نظر شما ریشه‌ها و عوامل اصلی ایجاد حس تنبلی و اهمال‌کاری در انسان چیست؟

یکی از معضلات و چالش‌های امروز مردم و نسل جوان که برای آینده خود راه‌های نرفته زیادی را پیش رو دارند بحث تنبلی و سستی و بی‌ارادگی نسبت به برنامه‌ها است؛ ریشه این معضل از آنجایی آغاز می‌شود که این گونه افراد معمولاً هدفمند زندگی نمی‌کنند و برای زندگی خود اهداف بلندمدت و میان‌مدت در ذهن خود طراحی نکرده‌اند، به همین جهت دچار چنین مشکلی می‌شوند.

دلیل این که چرا این افراد برای خود برنامه ندارند شاید بخشی از آن به مدل تربیت و نوع تربیت این افراد در کودکی باشد؛ صفاتی مانند خودکم‌بینی و ایمان نداشتن به هدف و بهره‌مند نبودن از لذت رسیدن به مقصد می‌تواند از عواملی محیطی است که تأثیرات نامطلوبی را بر روی زندگی افراد داشته باشد.

ـ تربیت خانوادگی تا چه اندازه می‌تواند در ایجاد روحیه تنبلی در انسان مؤثر باشد؟

شعار « در حال زندگی کن» تنبل پرور است

 

ریشه تنبلی را می‌شود در چند عامل بررسی کرد؛ یکی از ریشه‌های تنبلی بحث نداشتن یک نگاه صحیح و درست از آینده زندگی است؛ برخی افراد قادر نیستند که آینده خود را طراحی کنند و یا حتی آینده‌ای را تصور کنند و به قول خودشان در لحظه و در حال زندگی می‌کنند و فکر می‌کنند همه‌چیز برای همین‌الان خلق شده است و عملاً اعتقادی به فردا ندارند و برای فردای خود هیچ فکری نمی‌کنند.

برخی به فرزندان خود تنبلی را آموزش می دهند

گاهی اوقات افراد گرفتار تنبلی می‌شوند به خاطر این که در دوران طفولیت تنبلی را از افراد خانواده آموزش دیده‌اند و به صورت ناخودآگاه در ضمیر آنان تنبلی نهادینه شده است؛ وقتی یک کودک در خانواده‌ای بزرگ شده است که برای نیازها و آرمان‌های خود برنامه ندارند و تلاش نمی‌کنند این روحیه در ضمیر ناخودآگاه او نهادینه می‌شود که نیاز نیست برای اهداف خود تلاش کند.

این در حالی است که در ادبیات دینی ما آمده است که باید ضمن غنیمت شمردن فرصت ها و زمان حال و عبرت گرفتن از گذشته باید برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و آینده را هم غنیمت شماریم و با بهره‌گیری از گذشته؛ حال و آینده خود را درست کنیم.

 

راحت‌طلبی و لذت‌جویی‌های لحظه ای از عوامل تنبلی

یکی دیگر از ریشه‌های تنبلی عنصر راحت‌طلبی و کامیابی‌های مجانی و بدون پرداخت هزینه است؛ بسیاری از تنبلی‌ها در نتیجه راحت‌طلبی یا لذت‌جویی‌های آنی و لحظه ای است؛ افرادی که آینده روشنی را برای خود طراحی می‌کند هرگز درس‌های خود را برای شب امتحان تلنبار نمی‌کنند بلکه در طول سال به فکر مطالعه و تعلیم خود هستند ولی افرادی که گرفتار گرداب‌های لذت‌جویی آنی هستند معمولاً به مجرد این که سر راه زندگی خود شب خوشی را با دوستان تجربه می‌کند به سرعت برنامه زندگی خود را رها می‌کند و به دنبال کامیابی‌ها و راحت‌طلبی‌های خود می‌رود و گاهی اوقات در شب امتحان به جای این که به فکر درس خواندن باشد به مجرد این که می‌بیند شرایط برای شب‌نشینی و تفریح فراهم است این لذایذ آنی و زودگذر خود را به آینده‌نگری‌های مفیدی که می‌تواند او را به موفقیت برساند ترجیح می‌دهد.

همچنین حس عدم مسؤولیت در مقابل دیگران یکی دیگر از عوامل تنبلی است؛ افرادی که در مقابل جامعه و خانواده خودشان احساس مسؤولیت نمی‌کنند و همواره به تمایلات درونی خودشان می‌پردازند گرفتار چالش تنبلی هستند.

یکی دیگر از عوامل تنبلی هم افسردگی است که در وجود انسان روحیه تنبلی را ایجاد می‌کند؛ همچنین بی‌نظمی، بی‌برنامگی، هم‌نشینی و دوستی با افراد تنبل، ترس از قضاوت دیگران در رابطه با انسان و تجربه نکردن لذت تلاش و کوشش از جمله عواملی است که می‌تواند انسان را گرفتار تنبلی کند.

حضرت علی(ع) می‌فرمایند یکی از آسیب‌ها و موانع موفقیت تنبلی است؛ انسان اگر هر چیزی را آسیب‌شناسی نکند ضربه می‌خورد؛ حتی عبادت که حلقه وصل انسان با خدا است اگر آسیب‌شناسی نشود ممکن است تبدیل به عجب و غرور و تکبر و ریا شود و ما را از خدا جدا کند؛ بنابراین اگر موفقیت آسیب‌شناسی نشود انسان گرفتار گرداب تنبلی می‌شود.

 راهکارهای اسلام برای مقابله با تنبلی چیست؟

ما برای همه عوامل تنبلی راهکار داریم که چگونه می‌شود بر حسب آیات و روایتی که از اهل‌بیت(ع) رسیده است از تنبلی خود را رها کنیم؛ خداوند در آیه 53 سوره انفال می‌فرماید « ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَکُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلي‏ قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ» یعنی راهکاری که قرآن برای درمان تنبلی به ما ارائه می‌کند پرداختن به خود است زیرا می‌فرماید خداوند هیچ نعمتی را به هیچ گروهی عطا نکرده مگر این که آن‌ها روش‌های خود را تغییر داده‌اند؛ ما باید به ریشه‌های تنبلی در درون خودمان بپردازیم تا راحت بتوانیم بر این صفت نفسانی خودمان فائق بیاییم.

 

راهکار قرآن برای مقابله با تنبلی پرداختن به خود است

قرآن کریم در جای دیگری در آیه 14 و 15 سوره قیامت می‌فرماید «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ/ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ» انسان نسبت به خودش بینا است و می‌داند چه‌کاره است بنابراین راه‌های مبارزه با تنبلی یکی این است که انسان هرگز تأخیرها و تنبلی‌های خود را در انجام امور موجه جلوه ندهد و در مقام توجیه تنبلی‌های خود برنیاید.

یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با تنبلی این است که انسان خود را جریمه کند و برای خود فرمان‌های تنبیهی پیش‌بینی کند؛ برای مثال برای خود شرط کند که اگر از این به بعد به موقع اقدام نکرد یک عمل مستحبی را بر خود واجب کند.

انسان نباید فراموش کند که اگر برای یک کار اشتباه، هزار دلیل هم بیاورد در حقیقت هزار و یک اشتباه انجام داده است.

رساـ در مواجهه با انسان‌های تنبل باید چه واکنشی نشان داد؟

نباید عذر تنبل را پذیرفت

در مصاف با انسان‌های تنبل انسان نباید توجیه او را برای فرار از وظیفه بپذیرید زیرا با پذیرش توجیه او روحیه تنبلی را در او تقویت خواهیم کرد و در حقیقت رفتار تنبلی او را در وجودش تئوریزه کرده‌ایم.

راهکار بعدی مبارزه با تنبلی این است که انسان‌های مدیر همواره باید به انسان تنبل و اهمال‌کار گوشزد کنند و آینده رفتار غلطش را به او بگویند.

 

راهکار دیگر مبارزه با تنبلی این است که در مواجهه با انسان اهمال‌کار به او القا کنیم که از اقدام به موقع نباید بترسد و اگر خود فرد هم گرفتار تنبلی باشد باید همواره به خود تلقین کند که از اقدام به موقع نترسد و حتی اگر از اقدامات خود به نتیجه مطلوب هم نرسد نباید مأیوس شود.

همچنین همراهی و هم‌نشینی با دوستان منضبط هم می‌تواند انسان را از تنبلی دور کند.

 تنبلی در بیانات اهل‌بیت(ع) چه جایگاهی دارد و چه رویکردی نسبت به آن داشته‌اند؟

امام صادق(ع) در روایتی می‌فرماید« إِیاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَة» این دستور تربیتی است که حضرت می‌فرمایند از تنبلی و بی‌حوصلگی بپرهیزید زیرا این دو ویژگی انسان را هم از بهره‌های دنیوی و هم از بهره‌های اخروی باز می‌دارد.

در زمینه مبارزه با تنبلی حضرت علی(ع) می‌فرمایند « مِنْ سَبَبِ الْحِرْمَانِ التَّوَانِي» یکی از عوامل محرومیت و ناکامی سستی کردن در کار است و در روایت دیگری حضرت می‌فرمایند سستی کردن سبب از دست رفتن عمر و فرصت می‌شود و در روایتی دیگر می‌فرمایند که ریشه تنبلی در اهمال‌کاری در زندگی است و امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه می‌فرمایند خدایا به تو پناه می‌برم از غم و اندوه و ناتوانی و تنبلی در زندگی.

در روایتی که از پیامبر(ص) نقل شده است حضرت فرموده‌اند که « اللهم امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَلِ» خدایا نعمت سرزندگی، نشاط و تلاش در زندگی را به ما ارزانی کن و ما به تو پناه می‌بریم از سستی و تنبلی و ناتوانی و بهانه‌جویی و زیان و دل‌مردگی.

رساـ با تشکر و سپاس فراوان از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید./843/گ۴۰۲/س

 نظر دهید »

«مبانی عقلی و نقلی حکومت دینی در زمان غیبت»

19 تیر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

در رابطه با جایگاه انقلاب اسلامی دو نکته را باید مدّ نظر داشت؛ یک نکته در مورد جایگاه آن به عنوان نظام دینی، در مبانی عقلی و شرعی است و نکته‌ی دیگر جایگاه تاریخی و اهدافی است که دنبال می‌کند. در رابطه با مبانی عقلی و شرعی نظام دینی به طور مختصر می‌توان موارد زیر را برشمرد:


1- در مباحث عقلی این نکته روشن است که در هر موضوعی همواره مقام وحدانی، عامل حفظ و بقای جنبه‌های کثرت در آن موضوع است، مثل روح انسان که به عنوان مقام وحدانی عامل حفظ و بقای بدن است و تا نظر به بدن دارد مانع می‌گردد تا بدن متلاشی شود و بین سلول‌های آن گسستگی ایجاد گردد.

از آن جایی که جامعه عبارت است از مجموعه‌ای از افراد که جهت رفع حوائجِ خود کنار هم آمده‌اند، اگر از طریق پذیرش حکم حضرت اَحد به مقام وحدت متصل نشود، نمی‌تواند دارای بقاء و حیاتِ حقیقی باشد و به مقصدی که به دنبال آن است دست ‌یابد، بلکه حیاتش دروغین و انسجامش وَهْمی خواهد شد. مثل بدن مرده‌ای است که به واقع انسجام و یگانگی حقیقی ندارد و در آن صورت اعضای آن در اختیار یک هدف واقعی قرار نمی‌گیرد و زمانی نمی‌گذرد که متلاشی می‌شود. پس باید نظام اجتماعی انسان‌ها، همچون نظام فردی‌شان، تحت تدبیر و حاکمیت حضرت «اَحد» باشد تا به ثمره‌ی حقیقی دست یابد و بر اساس قاعده‌ی ارتباط کثرت‌ها به وحدت، ادامه‌ی حیات متعالی در آن فراهم باشد.

2- خداوند در سوره‌ی شوری آیه‌ی 9 می‌فرماید: «فَاللّهُ هُوَ الْوَلیُّ» یعنی فقط خدا «ولیّ» است و لذا فقط حکم خدا باید در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصی و اجتماعی- حاکم باشد، و هرگونه حاکمیتی در امور انسان‌ها که مظهر حکم خدا نباشد، خلاف واقعیت جاری در هستی است.

3- برای حاکمیت حکم خدا بر انسانِ مختار، «نبی» و «امام» نیاز است. پس نبی و امام آینه‌ی نمایش حکم خداونداند و هیچ چیزی از خود ندارند، مثل آینه که صِرفاً حکایت‌کننده و نمایش‌دهنده‌ی وجود شخصی است که در مقابل آن است. در همین راستا امام باقر (ع) می‌فرمایند: «بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا» (1) قلب های ما ظرف خواست و مشیت خداوند است چون او بخواهد ما می خواهیم.

4- در زمان غیبتِ امام زمان (عج) برای این‌که رابطه‌ی انسان‌ها و جامعه با حضرت اَحد قطع نشود و حکم خدا در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصی و امور اجتماعی- جاری و حاکم باشد، ضرورت دارد یک کارشناسِ کشف حکم خدا از طریق کتاب و سنت، در صحنه‌ی مدیریتِ بالای جامعه باشد تا این نیاز برآورده شود و جایگاه مراجعِ صاحب فتوی در امور فردی و وَلیّ فقیه در امور اجتماعی بر همین مبنا است.

5- خدایی که براساس حکمت بالغه‌‌اش هیچ نیازی را بی‌جواب نمی‌گذارد و بر همین اساس پیامبر و امام را برای بشر می‌پروراند (2) در زمان غیبت امام زمان (عج) چون جامعه نیاز به یک فقیه اَعْلم و شجاع و متقی دارد، این چنین فقیهی را هم می‌پروراند. حالا وظیفه‌ی مردم این است که از طریق خبرگان فقیه‌شناس او را کشف نمایند و اگر افراد در این مورد حساسیت لازم را به‌کار نگیرند و تلاش نکنند، گرفتار حاکمانی می‌شوند که افکار و خواست‌های خودشان را بر مردم حاکم می‌کنند. در حالی که فقیه، حکم خدا را بر جامعه حاکم می‌کند، حکمی که مطابق فطرت همه‌ی انسان‌ها است و تمام ابعاد وجودی انسان را رشد می‌دهد.

امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب ولایت فقیه با استدلال به لزوم وجود مؤسسات اجرایی و ضرورت اجرای احکام اسلام و ماهیت و کیفیت قوانین اسلام (احکام مالی، احکام دفاع ملی و احکام احقاق حقوق و احکام جزایی) و لزوم وحدت بین امت اسلام و ضرورت قیام علما برای نجات مردم مظلوم و محروم و همچنین با استناد به سنت و رویّه‌ی رسول اکرم (ص) و رویّه‌ی امیر مؤمنان علی بن ابیطالب (ع) و… بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت تاکید کرده و می‌فرماید:


«اکنون که دوران غیبت امام (عج) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می آید. عقل هم به ما حکم می‌کند که تشکیلات لازم است… اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره‌ی غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ …یا این‌که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره‌ی غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان (عج) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده‌ی بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، می توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند. اگر فرد لایقی که دارای این خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایت را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره‌ی جامعه داشت دارا می باشد، و بر همه‌ی مردم لازم است که از او اطاعت کنند». (3)

امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب البیع می فرمایند:


«همان دلایلی که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات می‌کند، عینا لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولی عصر (عج) را در بر دارد… آیا می توان تصور کرد که آفریدگار حکیم، امت اسلامی را به حال خود رها کرده و تکلیفی برای آنان معین نکرده باشد؟ و آیا خردمندانه است که بگوییم خداوند حکیم به هرج و مرج میان مسلمین و پریشانی احوال آنان رضا داده است؟ و آیا چنین گمانی به شارع مقدس رواست که بگوییم حکمی قاطع جهت رفع نیازهای اساسی بندگان خدا تشریع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟» (4)

آری، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان، از بدیهی ترین امور و واضحات عقل است، بی آن‌که بین زمان حضور و غیبت امام و این کشور و آن کشور فرقی باشد.

آیت الله العظمی بروجردی به طور منظم و منطقی بر اثبات ولایت فقیه استدلال عقلی کرده و در بین کلمات خویش صراحتاً از نصب فقیه برای سرپرستی جامعه‌ی اسلامی سخن گفته است. ایشان، در باره‌ی اثبات ولایت فقیه و بیان ضوابط کلی و شئون و حدود ولایت می فرمایند:

اولا: در جامعه اموری وجود دارد که مربوط به فرد خاصی نیست بلکه از امور عمومی اجتماعی است که حفظ نظام جامعه بدان وابسته است، نظیر قضاوت، سرپستی اموال غایب و ناتوان و مجهول المالک، و حفظ نظام داخلی جامعه و پاسداری از مرزها و دستور جهاد و دفاع هنگام هجوم دشمنان و مشابه آن که با سیاست مُدُن مرتبط است. این امور از مواردی نیست که هر شخصی مستقلا بتواند عهده دار آن گردد، بلکه از وظایف سرپرست جامعه و آن کسی است که زمام امور اجتماعی مردم به دست اوست.

ثانیا: برای کسی که قوانین اسلام و ضوابط آن را بررسی کند، تردیدی باقی نمی ماند که اسلام دین سیاسی، اجتماعی است و احکام آن به اعمال عبادی شرعی محض که هدف آن، تکامل فرد و تامین سعادت اخروی است منحصر نیست، بلکه اکثر احکام آن مربوط به امور سیاسی و تنظیم اجتماع و تامین سعادت دنیای مردم است. مانند احکام معاملات و سیاسات و جزاییات از قبیل حدود و قصاص و دیات و احکام قضایی، و مالیاتهایی نظیر خمس و زکات که حفظ دولت اسلام متوقف بر آن است. به همین خاطر علمای خاصه و عامه اتفاق نظر دارند که در محیط اسلام وجود سیاستمدار و رهبری که امور مسلمانان را اداره کند ضروری است بلکه از ضروریات اسلام است. هرچند در خصوصیات و شرایط او و چگونگی تعیین او از سوی رسول الله (ص) یا با انتخاب عمومی، اختلاف نظر دارند.

ثالثا: بی تردید سیاست بلاد و تامین جهات اجتماعی در دین اسلام جدای از جهات روحانی و شئون مربوط به تبلیغ احکام و ارشاد مسلمانان نیست، بلکه از همان صدر اسلام سیاست با دیانت در هم آمیخته و سیاست از شئون دیانت محسوب می شده است. رسول الله (ص) شخصا به تدبیر امور مسلمانان می پرداخت و امور آنان را سیاست‌گزاری می‌کرد و مسلمانان برای حل و فصل خصومت‌های خویش به وی مراجعه می‌کردند. پس از آن حضرت نیز سیره‌ی خلفای راشدین و غیر راشدین و امیر المؤمنین (ع) به همین منوال بود. آن حضرت پس از تصدی ظاهری خلافت، امور مسلمانان را تدبیر می‌کرد و برای ولایات، قاضی و حاکم منصوب می‌فرمود.[5]

این است مبانی عقلی و شرعی حکومت دینی. حال ممکن است سؤالاتی در این رابطه پیش آید که به آن‌ها می‌پردازیم.

 


سؤال:


با توجه به این‌که انسانی نیاز به وَلِیّ دارد که خودش به خودی خود نتواند امورش را مدیریت کند و به اصطلاح صغیر یا سفیه باشد، این سؤال پیش می‌آید که مگر مسلمانان صغیر یا سفیه‌اند که نیاز به وَلیّ دارند؟

جواب:


نیاز به وَلیّ دو جنبه دارد. یکی از جنبه‌ی صغارت و یا دیوانگی و یکی هم از جنبه‌ی فرزانگی. یعنی هم پیامبر (ص) و ائمه (ع) ولیّ و سرپرست نیاز دارند که سرپرست آن‌ها خدا است، و هم در همین راستا مؤمنین نیازمند وَلیّ و سرپرست هستند و هم انسان‌هایی مثل کودکان و دیوانگان - از آن جهت که نمی‌توانند امور معمولی زندگی خود را مدیریت کنند- نیاز به وَلیّ و سرپرست دارند. منتها دیوانگان و کودکان از جنبه‌ای دیگر نیازمند سرپرست هستند و این دو با هم تفاوت دارد.

«ولیِّ» مؤمنین مثل پیامبر و امامان (ع)، وقتی دستوری را از طرف خداوند به مؤمنین می‌دهند، انجام آن دستور برای خودشان هم واجب است - چون در واقع حکم خدا را اظهار می‌دارند - اما سرپرست و «وَلیّ» کودکان و سفیهان اگر دستوری بدهد برای خودش واجب نیست. و لذا گفته می‌شود «ولایت فقیه از نوع ولایت بر فرزانگان است و نه ولایت بر دیوانگان». و به همین جهت هم حکم فقیه بر خودش هم واجب است چون در راستای إعمال ولایت الهی است و منجر به قرب انسان به حضرت پروردگار می‌شود.

 


سؤال:


اگر تنها راه نجات انسان‌ها اجرای حکم خدا در امور اجتماعی و فردی آنهاست، چرا پس از سال‌ها اجرایِ برنامه ولایت فقیه هنوز مشکلات زیادی در جامعه باقی است؟

جواب:


اولاً؛ غفلت نکنیم که مسئله‌ی ولایت فقیه، مثل مسئله‌ی روزه گرفتن است که باید همواره تلاش کنیم که روزه‌ی ما به آن روزه‌ی واقعی که دین دستور داده است نزدیک شود، و این طور نیست که اگر امسال نتوانستیم آن‌گونه که دین فرموده روزه بگیریم و به واقع تمام اعضائمان، اعم از چشم و گوش و قلبمان روزه نبود، تصمیم بگیریم سال دیگر روزه نگیریم، بلکه تلاش می‌کنیم سال دیگر روزه‌ای بگیریم که به مقصد و هدف نزدیک‌تر باشد. مسئله‌ی حاکمیت حکم خدا از طریق وَلیّ فقیه برای نجات جامعه نیز همین‌طور است که باید همواره تلاش کنیم حکم خدا از طریق ولایت فقیه در امور جامعه حاکم شود تا آرام‌آرام به آن نتایجی که باید برسیم دست پیدا کنیم. در همین راستا خداوند می‌فرماید:


«…بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ. وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ» (6)


پیامبر حق را براى مردم آورده؛ امّا بیشترشان از حق کراهت دارند ولی اگر حق از هوس‌هاى آن‌ها پیروى کند، آسمان‌ها و زمین و همه‌ی کسانى که در آن‌ها هستند تباه مى‏ شوند.


پس ملاحظه می‌کنید دین به جهت حقانیتی که دارد خداوند آن را برای مردم آورد، حتی اگر در ابتدا مردم نسبت به آن کراهت داشته باشند ولی چون مطابق فطرت انسان‌ها است پس از مدتی از درون جانشان آن را می‌پذیرند.

ثانیاً؛ اگر از حاکمیت حکم خدا از طریق ولیّ فقیه دست برداریم، آیا راه دیگری برای اداره‌ی امور اجتمایی بشر داریم؟ آیا بقیه‌ی کشورهای دنیا به جهت همین فاصله‌گرفتن از حکم خدا نبوده است که گرفتار این‌همه مشکلاتِ غیرقابل علاج شده‌اند و مگر نه این است که گرفتاری‌های مسلمانان هم امروزه به جهت تأثیرپذیری از همان فرهنگ‌های بریده از حکم خدا به‌وجود آمده است؟

 


سؤال:


اگر چند فقیه همگی مدّعی امر ولایت فقیه بودند، چه باید کرد؟

جواب:


همچنان که در سخن آیت‌الله بروجردی «رحمة‌الله‌علیه» ملاحظه فرمودید ولایت بر جامعه از نوع ولایت بر امور حِسْبیه یعنی امور بی‌سرپرست است، و بدین لحاظ ولایت بر جامعه برای فقیه، واجب کفایی است و بر این اساس اگر فقیهی که توانایی امر مدیریت جامعه را داشته باشد، کار را به عهده گرفت، وظیفه از بقیه‌ی فقها ساقط می‌شود و نه تنها وظیفه از آن‌ها ساقط می‌شود بلکه بر همه‌ی آحاد جامعه و از جمله فقیهان واجب است تا زمانی که فقیهِ حاکم بر اساس حکم خدا حکم می‌کند، از او تبعیت کنند. مضافاً این‌که در حال حاضر با وجود مجلس خبرگان که از فقهایی تشکیل شده که فقیه اَعْلم و توانا بر امر حکومت را می‌شناسند، دیگر چنین فرضی واقع نمی‌شود زیرا این علمای مجلس خبرگان هستند که مشخص می‌کنند چه کسی شایستگی لازم را در امر ولایت بر جامعه‌ی مسلمین دارد.

 


سؤال:


اگر ولایت فقیه یک مسئله‌ی دینی است و در زمان غیبت باید محقق شود، چرا بین خودِ علماء اسلام در مورد آن اختلاف هست؟

جواب:


در بین علماء اسلام در بود و نبود اصل ولایت فقیه در زمان غیبتِ ولیّ‌عصر (عج) اختلاف نیست. تفاوت در استناد آن‌ها به ادلّه‌ی حاکمیت فقیه است. بعضی به اعتبار این‌که حکم جامعه، حکم امور بی‌سرپرست و حسبیه است، لازم می‌دانند فقیه به عنوان نماینده‌ی اسلام، امور جامعه را به دست گیرد. و بعضی می‌فرمایند: همین‌که خداوند فرموده است: «فَاللهُ هُوَالْوَلیّ»؛ پس باید حکم خدا همواره در جامعه حاکم باشد و در راستای این ولایت، پیامبر و ائمه (ع) ولایت خدا را اِعمال می‌کنند و خودِ امامان (ع) در زمان غیبت، فقیه را برای اِعمال ولایت خدا نصب کرده‌اند.

البته از این نکته نباید غفلت کرد که بعضاً در طول تاریخ در کلمات علماء دین، «ولایت» به معنای اجرای امور جامعه به‌کار رفته، مثل اعمالی که والی یک شهر انجام می‌دهد و لذا وقتی با توجه به این امر می‌فرمایند: درست نیست فقیه، ولایت داشته باشد، منظور آن‌ها این است که نباید فقیه در جایگاهِ والی شهر قرار گیرد. ولی هیچ عالِم اسلامی در این‌که باید حکم فقیه در جامعه‌ی اسلامی نافذ باشد تردید ندارد. (7)

 


سؤال:


آیا ولایت فقیه، مطلق است یا نسبی؟

جواب:


از آن‌جایی که فقیه؛ حکم خدا و رسول خدا (ص) را اظهار می‌دارد و نه نظرِ خود را، ولایت فقیه مطلق است. و بر همین مبناست که مخالفت با حکم ولیّ فقیه، مخالفت با حکم خدا و رسول خدا (ص) است. و امام‌خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند:


«همه‌ی اختیاراتی که برای امام معصوم (ع) به عنوان ولیّ امر جامعه‌ی اسلامی ثابت است برای فقیه نیز باید ثابت باشد و ولیّ فقیه از این نظر هیچ حد و حصری ندارد مگر آن‌که دلیلی اقامه شود که برخی از اختیارات امام معصوم به ولی فقیه داده نشده است. در ضمن، ایشان می‌فرمودند «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است.»


ولایت مطلقه‌ی فقیه به این معنا که فقیه هر کاری دلش خواست انجام دهد و هر حکمی دلش خواست بکند و اختیار مطلق دارد و هیچ مسئولیتی متوجه او نیست واقعیت ندارد واژه‌ی مطلقه در ولایت مطلقه‌ی فقیه در مقابل ولایت محدودی است که فقها در زمان طاغوت داشتند.

نکته‌ی دومی که ولایت مطلقه‌ی فقیه بدان اشاره دارد این است که فقیه هنگامی که در رأس حکومت قرار می‌گیرد هر آنچه از اختیارات و حقوقی که برای اداره‌ی حکومت، لازم و ضروری است برای او وجود دارد و از این نظر نمی‌توان هیچ تفاوتی بین او و امام معصوم (ع) قائل شد؛ یعنی بگوییم یک‌سری از حقوق و اختیارات علیرغم آن‌که برای اداره‌ی یک حکومت لازم و ضروری است مع‌هذا اختصاص به امام معصوم (ع) دارد و فقط اگر شخص امام معصوم در رأس حکومت باشد می تواند از آن‌ها استفاده کند اما فقیه نمی‌تواند و حق ندارد از این حقوق و اختیارات استفاده کند. بدیهی است که این سخن قابل قبول نیست چرا که اگر فرض می‌کنید این حقوق و اختیارات از جمله حقوق و اختیاراتی هستند که برای اداره‌ی یک حکومت لازمند و نبود آن‌ها موجب خلل در اداره‌ی امور می شود و حاکم بدون آن‌ها نمی‌تواند به وظیفه‌ی خود که همان اداره‌ی امور جامعه است عمل نماید، بنابراین عقلاً به هیچ‌وجه نمی‌توان در این زمینه تفاوتی بین امام معصوم و ولیّ فقیه قائل شد و هرگونه ایجاد محدودیت برای فقیه در زمینه‌ی این قبیل حقوق و اختیارات، مساوی با از دست‌رفتن مصالح عمومی و تقویت منافع جامعه‌ی اسلامی است. بنابراین لازم است فقیه نیز به مانند امام معصوم (ع) از مطلق این حقوق و اختیارات برخوردار باشد که این مسأله هیچ ربطی به حکومت فاشیستی ندارد و موجب توتالیتر شدن ماهیت حاکمیت نمی شود بلکه این امرِ عقلیِ مسلم و بسیار واضحی است که در حکومت‌های دیگر نیز پذیرفته شده و وجود دارد.

مطلب دیگری که ولایت مطلقه‌ی فقیه به آن اشاره دارد در رابطه با این سؤال است که آیا دامنه‌ی تصرف و اختیارات ولیّ فقیه، تنها منحصر به حدّ ضرورت و ناچاری است یا اگر مسأله به این حد هم نرسیده باشد ولی رجحان عقلی و عقلایی در میان باشد فقیه مجاز به تصرف است؟ ذکر یک مثال برای روشن‌شدن مطلب مناسب است: فرض کنید وضعیت ترافیک شهر دچار مشکل جدی است و به علت کمبود خیابان و یا کم عرض‌بودن آن، مردم و ماشین‌ها ساعت‌های متوالی در ترافیک معطل می‌مانند و خلاصه، وضعیت خیابان‌های فعلی پاسخگوی نیاز جامعه نیست و به تشخیص کارشناسان امین و خبره، احداث یک یا چند بزرگراه لازم و حتمی است. یا وضعیت آلودگی هوای شهر در حدی است که متخصصان و پزشکان در مورد آن به مردم و حکومت هشدارهای پی در پی و جدّی می‌دهند و راه حل پیشنهادی آنان نیز ایجاد فضای سبز و احداث پارک است. در این‌گونه موارد هیچ شکی نیست که ولیّ فقیه می‌تواند با استفاده از اختیارات حکومتی خود حتی اگر صاحبان املاکی که این بزرگراه و پارک در آن ساخته می‌شود راضی نباشند با پرداخت قیمت عادلانه و جبران خسارت‌های آنان، دستور به احداث خیابان و پارک بدهد و مصلحت اجتماعی را تأمین کند.

 اکنون با این توضیحات روشن می‌شود ولایت فقیه و ولایت مطلقه‌ی فقیه به معنای آن نیست که فقیه بدون در نظرگرفتن هیچ مبنا و ملاکی، تنها و تنها بر اساس سلیقه و نظر شخصی خود عمل می کند و هر چه دلش خواست انجام می دهد و هوی و هوس و امیال شخصی اوست که حکومت می کند. بلکه ولی فقیه، مجری احکام اسلامی است و اصلاً مبنای مشروعیت و دلیلی که ولایت او را اثبات می کند عبارت از اجرای احکام شرع مقدس اسلام و تأمین مصالح جامعه‌ی اسلامی در پرتو اجرای آن احکام است؛ بنابراین بدیهی است که مبنای تصمیم‌ها و انتخاب و عزل و نصب و کلیه‌ی کارهای فقیه، احکام اسلام و تأمین مصالح جامعه‌ی اسلامی و رضایت خدای متعال است و باید این چنین باشد و اگر ولیّ فقیهی از این مبنا عدول کند خود به خود صلاحیتش را از دست خواهد داد و ولایت او از بین خواهد رفت و هیچ‌یک از تصمیم‌ها و نظرات او مطاع نخواهد بود. بر این اساس، به یک تعبیر می‌توانیم بگوییم که ولایت فقیه در واقع ولایت قانون است؛ چون فقیه ملزم و مکلف است در محدوده‌ی قوانین اسلام عمل کند و حق تخطی از این محدوده را ندارد، همان‌گونه که شخص پیامبر و امامان معصوم (ع) نیز چنین هستند. بنابراین به جای تعبیر ولایت فقیه می توانیم تعبیر “حکومت قانون” را به‌کار بریم البته با توجه به این‌که منظور از قانون در اینجا قانون اسلام است.

 


سؤال:


در خصوص نظارت مجلس خبرگان اشکالی تحت عنوان دور مطرح است. اشکال این است که رهبری، فقهای شورای نگهبان را نصب می‌کنند، و فقهای شورای نگهبان صلاحیت اعضای مجلس خبرگان را بررسی و تأیید می‌کنند و مجلس خبرگان شخص رهبر را گزینش می‌کنند. پس به این ترتیب رهبر درصدر و ذیل این سلسله، قرار می‌گیرد و اینجا دور فلسفی یعنی توقف شئ بر نفس خود پیش می‌آید. به این دلیل که صلاحیت فقهای خبرگان توسط فقهای شورای نگهبان تأیید می‌شود و فقهای شورای نگهبان کسانی هستند که توسط رهبر منصوب شده‌اند.

جواب:


این حالت، دور محسوب نمی‌شود و تالی فاسد دور را به همراه ندارد، چون وظیفه‌ی شورای نگهبان در حدّ تأیید اجتهاد و عدم سوء پیشینه‌ی کاندیداهای نمایندگی مجلس خبرگان است و همه‌ی افرادی که در حدّ اجتهاد هستند می‌توانند خود را کاندیدا کنند و مردم به هرکدام که صلاح دیدند رأی می‌دهند. در حالی‌که وقتی دور پیش می‌آید که شورای نگهبان عده‌ای را به عنوان مجلس خبرگان انتخاب کند - بدون امکان کاندیداشدن مجتهدین- و بعد هم همان افراد، مجلس خبرگان را تشکیل دهند - بدون انتخاب مردم-

این بود آنچه بعد از بحث از جایگاه نظری نبوت و امامت تحت عنوان مبانی حکومت دینی و ولایت فقیه می‌توان مدّ نظر قرار داد، زیرا ما معتقدیم ولایت فقیه ادامه‌ی امامت در زمان غیبت امام عصر (عج) تا ظهور و حکومت امام عصر است. «والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

«استاد اصغر طاهرزاده»



[1] - بحار الأنوار ، ج‏52، ص 51.

[2] - در راستای پرورش انسانی که حکم خدا را در جامعه جاری کند در مورد رسول خدا، حضرت علی (ع) در خطبه‌ی 193 می‌فرمایند: «…وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ.f مِنْ لَدُنْ اَنْ کانَ فَطیماً اَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَریقَ الْمَکارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَیْلَهُ وَ نهارَهُ» از همان لحظه‌ای که پیامبر (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ‌ترین فرشته‌ی خود را مأمور تربیت پیامبر کرد تا شب و روز، او را به راه‌های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند.

[3] - به کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373، ص 39- 40 رجوع شود.

[4] - به کتاب البیع، امام خمینی،  مؤسسه اسماعیلیان، ج 2، ص 461- 462 رجوع شود.

[5] - به کتاب البدر الزاهر فی صلوة الجمعه و المسافر، حسینعلی منتظری، (تقریر لما افاده آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی طباطبائی)، ص 52- 57 رجوع شود.

[6] - سوره‌ی مؤمنون، آیات 70 و 71.

[7] - شیخ انصارى می فرماید: «کسى که در ولایت فقیه تردید کند، طعم فقه را نچشیده و رمز کلمات ائمه معصومین (ع) را نفهمیده است» (جواهر الکلام ج21/ 395 ـ 397.) و آیت‌الله خویی می‌فرماید: به دو دلیل، فقیه جامع شرایط در عصر غیبت می‌تواند مجری احکام انتظامی اسلامی باشد: اولاً، اجرای احکام انتظامی اسلامی در راستای مصلحت عمومی تشریع گردیده و برای حفظ نظم است تا جلوی فساد گرفته شود و ظلم و ستم، تجاوز و تعدّی، فحشا و فجور و هرگونه تبهکاری و سرکشی در جامعه ریشه‏ کن شود و این نمی‌تواند مخصوص یک برهه بوده باشد؛ ثانیا، از نظر فنّی و قواعد علم اصول، دلایل احکام انتظامی اسلام اِطلاق دارد ـ اِطلاق اَزمانی و اَحوالی ـ و نمی‌توان آن را بی‏ جهت، مقید به زمان یا حالت خاصّی دانست و همین اطلاق، چنین اقتضا دارد تا در امتداد زمان همواره ادامه داشته باشد و اجرا گردد. و اجرای احکام انتظامی اسلام بر عهده کسی است که شایستگی اِعمال‏ نظر و حکم کردن را دارا باشد. یعنی صدور حکم در عصر غیبت شایسته فقهای جامع شرایط. (بنگرید به: مبانی تکملة المنهاج، ج1، ص226-224.) ایشان همچنین در باب «حسبه» از کتاب اجتهاد و تقلید می‌فرماید: «إنّ هناک أمورا لابدّ أن تتحقّق خارجا، المعبّر عنها بالأمور الحسبیة، والقدر المتیقَّن هو قیام الفقیه بها.» (بنگرید به علی غروی، کتاب التنقیح - اجتهاد و تقلید، ص 425-419.) قدر متیقّن از مکلّفان به این‏گونه واجبات - که اهمال و فروگزاری آن در هر زمان، شرعا و عقلاً روا نباشد - فقهای عادل و جامع شرایط می ‏باشند.

 

برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 189

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 149
  • دیروز: 276
  • 7 روز قبل: 2618
  • 1 ماه قبل: 4686
  • کل بازدیدها: 284059
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن