چگونه بفهمیم که زندگی عفیفانه ای داریم یا نه؟
در این متن سعی بر آن داریم تا ضمن بررسی این نکته که عمل با نیت قلبی همیشه در یک راستا است به این نکته بپردازیم که در جامعه کنونی که متاسفانه انگشت های بسیاری به سمت علت حفظ حجاب توسط زن نشانه رفته است، چگونه می شود فهمید زندگی عفیفانه چه شاخصه هایی دارد و آیا می توان میان بی بند و باری و عفیفانه زیستن جمع بست یا نه؟
جمع میان قلب پاک و عمل ناپاک آیا شدنی است؟!
بسیاری از افراد می گویند قلب و چشم انسان باید پاک باشد، ما این موضوع را تایید می کنیم و اصلا به دنبال همین موضوع هستیم، انسان عفیف، انسانی است که چشم و قلبی پاک دارد و بر اساس باور درونی خود که همان فرمان قلب پاک است عمل و عکس العمل هایی از او می بینیم. ما معمولا از سه راه عقل ، نقل و فطرت به آموزه ها و آبشخور زلال وحی دست پیدا می کنیم. یعنی عقل به یک اغنای درونی می رسد، نقل (آموزش) اوامر و نواهی را به ما می رساند و فطرت بر اساس بستر و زمینه پاک آن را قبول می کند.
نمی توان گفت یک قلب یا چشمی پاک است ولی در عمل چیزی بر خلاف فطرت انسانی مشاهده کنیم.
یک مثال: اگر کبریت روشنی را به دست کسی نزدیک کنیم ، دست خود را کنار می کشد، حال اگر ماهیت و شکل شعله را تغییر دهیم، مثلا فندک یا جسم داغی به جای کبریت باشد، باز همان عکس العمل را شاهد هستیم، چرا که به این باور رسیده است که آتش سوزاننده است. این باور از کجاست، عقل سلیم حرارت را برای بدن مضر می داند، نقل یعنی همان آموزش مثل گفته ی مادرمبنی بر دوری از حرارت زیاد، و در آخر فطرت است، که همان حس لامسه است و از حرارت زیاد دوری می کند. بنابراین در هر زمان و مکان هر چیزی که برای او تداعی کننده آن خطر باشد از آن فرار می کند.این همان باور است، همان قلب پاک. پس مضرات آتش و منفعت پرهیز از آتش که همان سلامت جسم است یک باور است.
حال چگونه به این باور رسیدن؛ درمقابل آموزش یا تحقیق یعنی آزمایش و خطا و یا اعتماد به الگوها به وجود می آید. مثلا باور معلم؛ شاگرد به معلم خود نگاه می کند و به شیوه ی او رفتار می کند. اگر ما آموزه های دینی را خوب منتقل کنیم، و الگوهایی در جامعه باشند که به این آموزه ها عمل می کنند بسیاری از مشکلات، خود به خود حل میشوند. کسی می تواند فرزند خود را از استفاده بی رویه از فضاهای مجازی نهی کند که خودش از این فضا به درستی و معقول استفاده کند.
چرا خداوند از من خواسته عفیفانه زندگی کنم؟
پاسخ خانم ظهیری پژوهشگر اخلاق: خداوند بشر را خلق کرده و گفته است ای انسان این مدل زندگی برای تو خیلی خوب است، به نیازهای او احاطه دارد، او را خوب می شناسد و بر اساس نیازهای او و دفع شر و جلب خیر و دفع ضرر برای انسان قانون تعبیه کرده است. این قانون را بشر ابتدا باید درک کند، و زمینه ی عمل به آن را باید فراهم کند. تکرار می کنم ، بشر باید برای خودش زمینه ی عمل کردن را فراهم نماید. مثل معامله که اصل معامله حلال است اما زمینه ی معامله غیر ربوی و پرهیز از آن را خود انسان باید فراهم کند.
خداوند ساز و کار زندگی عفیفانه را به دست بشر سپرده است. در زندگی براساس نگاه انسانی جنسیت مد نظر ما نیست. چون حجاب و حیا اختصاص به بانوان ندارد. و یک عام انسانی است منتها نسبت ها متفاوت هستند. کما این که ممکن است در موضوعات دیگر درصد تعلق آن به یک جنس (خانم یا آقا) متفاوت باشد یا شکل تعلق آن فرق کند. همان گونه که شکل پوشش در خانم ها و آقایان به نسبت نوع زندگی و تعاملات اجتماعی که داریم متفاوت است.
آیا عفت ورزیدن مخصوص حضور در اجتماع است؟
لباس، پوشش و حجاب یک ذی اجتماعی است، و اگر کمی فراتر رویم حیا و زندگی عفیفانه حتی در خلوت انسان ها نیز وجود دارد. لذا این که بگوییم افراد فقط در جامعه باید عفیفانه زندگی کنند درست نیست.
همیشه روی بحث اجتماعی حجاب بسیار تاکید کرده ایم و از خلوت و ملکه درونی غافل شده ایم!!!
لذا با نگاه به اجتماع، می بینیم که ملکه ی حیاست که انسان را کنترل کرده و نگاه می دارد و آن حالت عفیفانه زیستن هست که انسان را از هر نوع ارتباط و ورود باز می دارد، حتی در خلوت خود انسان نفوذ می کند و یک نیروی بازدارنده است.
الان فضای مجازی یک فضای اجتماعی است و هر کسی ممکن است به صورت فردی در این جامعه ورود کند، چه چیز باعث می شود که انسان در این مکان نیز یک نگاه عفیفانه داشته باشد؟ از مواردی پرهیز کند؟ آیا به نظر شما این نیست که یک باور درونی و کنترل باید وجود داشته باشد، در شرایطی که هیچ کس ناظر بر اعمال و رفتار ما نیست، خود ما بر رفتار و اعمالمان صیانت و کنترل داشته باشیم؟
ویژگی های زنان و مردان عفیف و راه های ایجاد عفت در انسان :
خداوند در آیه ی ۳۰ و ۳۱ سوره ی نور خطاب به افرد می فرماید : قل للمؤمنین و قل للمؤمنات ….. مردان و زنان مومن باید دارای این ویژگی ها باشد.
اول: کنترل نگاه: درست است که در صحبت ها و مکالمات، نگاه مشکلی ندارد ولی نگاهی که زمینه های تحریک را فراهم کند صراحتا قرآن ما را از آن بر حذر می دارد. در همین آیه چند مسئله وجود دارد.
دوم: آشکار نکردن زینت ها؛ هر آنچه ما آن را به عنوان عرف و عادت زینت می دانیم و این شامل زینت هایی که در وجود انسان هست و چه زینت های عاریتی می گوید زینت هایت را آشکار نکن البته الا دارد ،این الا یعنی همان منطقه الفراق است ، گفته شد که انسان فطرتا زیبایی طلب است و دین برای هر موضوعی محملی داده است برای این هم محملی قرار داده است، مثل اینکه می گوییم در این منطقه بوق نزنید یا در این مکان فریاد نزنید و آرام صحبت کنید. محدودیت ها در محیط ها بنا به اقتضاعات هست، که این اقتضاعات در روابط فردی و اجتماعی ما تاثیر گذار است.
سوم: ورود و خروج ها: آیه ای که بحث استیذان(یعنی اجازه گرفتن) را مطرح می کند خیلی جالب است که موضوعاتی که شارع مقدس آنها را شاخص معرفی کرده است به آنها خیلی توجه نداریم یعنی فکر می کنیم همه ی حریم ها باز است ، و از آن طرف حریم هایی که باید آشکار باشد و کنترل در آن باشد را می بندیم. از جمله مواردی که جزو حریم ها هست، ورود و خروج به مکان هایی است که به گرفتن اذن احتیاج دارد.
طرح یک سوال جهت به تامل واداشتن ما: آیا فیلم گرفتن از فضاهای خصوصی و در اختیار همه قرار دادن به اجازه احتیاج دارد؟ اگر ورود به تمام اتاق ها و فضاهای خونه برای همه مجاز نیست ، دیدن همه ی صحنه ها برای همه مجاز نیست، چگونه زمانی که به فضای مجازی می رسیم ، تمام این حریم ها را می شکنیم و در اختیار همه قرار می دهیم؟ چه کنترلی می تواند باشد؟ بنابراین اصولا در تربیت دینی ما حریم و حرمت نگه داشتن جزو مواردی است که باید روی آنها تاکید داشته باشیم.
چهارم:عدم حرکات تحریک آمیز؛ بعد از آیه ی استیذان، خطاب به زنان مؤمن و همچنین اختصاصا به زنان پیامبر فرموده است : نوع گفتار شما نباید تحریک کننده باشد و همچنین نوع راه رفتن زنان مؤمن. پس شاخص ها در نوع نگاه، پوشش، راه رفتن، گفتار و ورود و خروج خلاصه شدند. بنابراین اسلام در اینکه فضاهایی برای ما مجاز و فضاهایی ممنوع است صراحت دارد ، حال ما به هر دلیلی چه به خاطر تربیت غلط چه بد باوری های خود بخواهیم این حریم ها را محترم نشماریم و بخواهیم وارد شویم یا مثلا بگوییم فضا فضای مجازی است اینها هیچ یک قابل توجیه نیست!!!!
پنجم:عدم رواج منکرات؛ ما حق پخش علنی پرونده های حکم صادر شده دادگاه که در آن گناه باشد را نداریم ، حق پخش تصاویر گناه آلود را نداریم. پس چگونه در فضای مجازی دعوت به دیدن عمل منافی عفت می کنید؟ این را برای عبرت، الگو برای چه چیز گذاشته اید؟
چه باید کرد؟
برای این که سرمایه ی حیا و عفاف را برای نسل آینده حفظ کنیم، و برای درست تربیت کردن نسل بعد از خودمان، باید با این نوع فضاها و هرگونه چیزی که مقابله با این شاخصه ها کند، مخالفت و مبارزه کرده و از هیچ کوششی برای اشاعه فرهنگ غنی دینیمان که سرشار آموزه های گهربار و انسان ساز برای ایجاد عفت ورزی در انسانها است فروگذار نکنیم. و با شهامت اعلام کنیم که ما خواهان زندگی با عفت و حیا هستیم. و تا پای جان با افرادی که اولا باعث کمرنگ شدن این آموزه ها در جامعه شده اند مبارزه کنیم و ثانیا به جلوگیری از اشاعه فرهنگ های ساخته دست بشر بپردازیم چرا که همگی پوچ بوده و سرشار از پیروی از خواسته های نفس سرکش اند و پیامدی جز کشیده شدن انسان و خصوصا زن به ورطه لاقیدی و بی بند و باری و سوق به خوی حیوانی ندارد.
منبع»موسسه خیبر
آبروی ری
آبروی ری
ری مرکز بسیار مهمّی از لحاظ علمی و فرهنگی در تاریخ ماست و سرسلسلهی بزرگان هم -جناب عبدالعظیم- با اینکه اهل ری نیست، اما حقّاً و انصافاً به ری و تاریخ ری آبرو داد و حقّ عظیمی به گردن همهی تهرانیها و اهل ری دارد.
بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
* شخصیّت جناب عبدالعظیم برای اغلب مردم ناشناخته است
جناب عبدالعظیم مرد بسیار بزرگی است. مردم مقامات علمی این بزرگوار را نمیدانند. به نظرم میآید یک وقت جناب آقای «ریشهری» احادیث این بزرگوار را استخراج کرده بودند و شما مثل اینکه روی آن دیوار همهاش را نوشتید. این خیلی کمک میکند به اینکه مردم از مقام محدّثىِ ایشان آگاه باشند. تجلیل از جناب عبدالعظیم، تجلیل از علم و جهاد و زهد و تقواست. ایشان صائم النّهار و قائم الّلیل بوده است. در حالات ایشان نوشتهاند: در مدتی که ایشان در ری زندگی میکرد، همهی روزها را روزه میگرفت و همهی شبها را مشغول عبادت بود. اینها حقّاً و انصافاً چیزهای خیلی مهمّی است. در فضیلت ایشان روایات معروفی وارد شده است. حضرت هادی علیهالسّلام به یکی از اهالی ری که از زیارت امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام میآمد، فرمود: «اگر میرفتی عبدالعظیم را زیارت میکردی، ثوابی را که از زیارت امام حسین نصیبت شده است به تو میدادند.» ما در جوار جناب عبدالعظیم زندگی میکنیم، شوق کربلا هم داریم؛ امّا کمتر توفیق پیدا میکنیم به زیارت این بزرگوار برویم.
این یک روایت، که مقام معنوی حضرت عبدالعظیم را نشان میدهد. آن روز، امام هادی علیهالسّلام میخواستند این مشعل در این نقطه از ایران بدرخشد. بیخود تعریف نمیکردند. میخواستند دلهای آحاد ملّتِ مسلمان را در این نقطهی عالم به وسیلهی نور این مشعل که از انوار اهل بیت علیهمالسّلام است و آن روز از دنیا هم رفته بود و دیگر خطری او را تهدید نمیکرد، روشن کنند.
بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
* ابعاد شخصیتی حضرت عبدالعظیم حسنی
شخصیّت جناب عبدالعظیم هم شخصیت علمی بوده، هم شخصیت جهادی بوده و هم ابتکاراتی داشته است. مرحوم «شیخ نجاشی» میگوید: «ایشان خطب امیرالمؤمنین را جمعآوری کرد.» با این حساب، ایشان در حدود صد و هفتاد سال قبل از تألیف نهجالبلاغه، خطب امیرالمؤمنین را جمعآوری کرده است؛ این کارِ خیلی مهمّی است. هیچ بعید نیست که سیّدرضی رضواناللَّهعلیه از نوشتهی ایشان استفاده کرده باشد.
از سوی دیگر ایشان به دلیل شخصیت جهادی خود، با حال اختفاء و فرار به ری آمده است. شیخ نجاشی میگوید: «حارباً من السّلطان»؛ ایشان از دست خلیفهی عبّاسی از عراق و حجاز گریخت و به ری آمد؛ چون ری مرکز و محل تجمّع شیعیان بود. هم در مدینه و هم در عراق، همهی اینها مجبور نبودند از دست خلیفه بگریزند. این، مبارز بودن ایشان را نشان میدهد. مشخّص میشود ایشان اهل نشر معارف امامت بوده؛ بخصوص در دوران حضرت جواد و حضرت هادی علیهماالسّلام که ایشان حداقل راوی این دو امام است. دوران عجیبی بوده است؛ دوران اختناق شدید نسبت به ائمّه و درعینحال دوران نشاط عجیب شیعه در سراسر دنیای اسلام. این چیز مهمّی است که در هیچ زمانی از دوران زندگی ائمّه، شیعیان این همه فعّالیت و نشاط و تحرّک و سازماندهی و گسترش در دنیای اسلام نداشتهاند که در دوران این سه امام - یعنی حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری علیهمالسّلام - داشتهاند؛ این در حالی است که این سه امام خودشان در مدینه و بغداد و در سامرا زیر نظر و تحت فشارهای خیلی شدیدی قرار داشتند. معلوم میشود در آن دوران، این بزرگوار شخصیت مهم و فعّالی بوده که مورد توجّه خلیفه قرار گرفته و تحت تعقیب بوده و به ری گریخته است.
بنابراین هم شخصیت جهادی است، هم شخصیت علمی است و هم محدّث است و حداقل از امام جواد و امام هادی علیهماالسّلام روایت نقل کرده است.
بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
حضور رهبر انقلاب در مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و سخنرانی در جمع مردم شهر ری ۱۳۷۳/۸/۵
* مرجع علم دین در زمان امام هادی علیهالسلام
یک روایت از حضرت هادی علیهالصّلاةوالسّلام است که هم جنبهی علمی حضرت عبدالعظیم و هم جنبهی معنوی آن بزرگوار را نشان میدهد.
کسی خدمت امام هادی علیهالسّلام رسید. حضرت به او فرمودند: تو در کجا هستی؟
گفت: در ری.
فرمودند: هر مشکلی در امر دین داشته باشی، میتوانی از عبدالعظیمبنعبداللَّه الحسنی بپرسی.
یعنی امام هادی علیه السّلام، عبدالعظیم الحسنی را به عنوان یک مرجع علم دین به شیعیان خودشان معرفی کردند. بعد در همین روایت هست که حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان. این هم جنبهی معنوی.
حضور رهبر انقلاب در مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و سخنرانی در جمع مردم شهر ری ۱۳۷۳/۸/۵
تبلیغ برهنگی
امام خمینی
خدا می داند که در کشف حجاب، چه جنایت هایی اینها کردند، حتی به علمای بزرگ هم پیشنهاد می کردند که شما مجلس بگیرید با خانم هایتان، باز زن هایتان بیایید در مجلس… خدا می داند که به این ملت ایران چه گذشت. در این کشف حجاب انسانیت را پاره کردند. آزادی زن در منطق شاد؛ یعنی به انحطاط کشیدن زن از مقام انسانی او؛ و در حد یک وسیله با او رفتار کردن… یعنی پر کردن زندان ها از زنان ایرانی که حاضر نیستند به پستی های شاهانه تن بدهند.1
آنهایی که این قدر قوه تمیز ندارند که کلاه گلنی را که پس مانده درندگان اروپاست، ترقی کشور می دانند، با آنها حرفی نداریم، و توقع آن را هم نداریم که آنها بپذیرند، عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزدیده اند. آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه می گفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد؛ استقلال در پوششع دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه گلنی گذاشتند سر آنها، یک دفعه حرف ها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراورده داریم، باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم. مملکتی که با کلاه، عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند، هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم می برند. در همه این مراحل، اجانب که نقشه های خود را می خواستند عملی کنند و با کلاه گذاشتن سر شما می خوساند کلاه را از سر شما بردارند، از دور با چشم استهزا به شماها نگاه می کردند و به کارهای کودکانه شما می خندیدند. شما با یک کلاه گلنی دور خیابان ها قدم می زدید و با دخترهای برهنه سرگرم بودید و به این وضع افتخار می کردید، غافل از آنکه در سرتاسر کشور، افتخارات تاریخی شما را بردند و در سرتاسر کشور نافع ثروت شما رفت و از دریا تا دریای شمال را زیر پا در آوردند.2
1. حکایت کشف حجاب، ج 1، صص 12، 13، 122، 123 و 138.
2. روح الله موسوی خمینی، کشف الاسرار، صص 223 و 224.
مقام معظم رهبری
کسی که در آن روز بزرگ ترین قدم را به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت به نفع سلطه غرب و استعمار انگلیس بر ایران برداشت، رضاخانه بود. شما ببینید در وضع امروز، این چقدر رسواست که یک پادشاهی، یکباره لباس ملی یک کشور را عوض کند. شما به اقصی نقاط دنیا مثل هند که تشریف ببیرید، می بینید ملت ها لباس ملی خود را دارند و به آن افتخار هم می کنند و از آن احساس سرشکستگی هم نمی کنند، ولی آنها آمدند یکباره لباس ملی این ملت را ممنوع کردند، چرا؟ گفتند چون با این لباس نمی شود عالم شد، عجیب! بزرگ ترین دانشمندان ایرانی که آثار آنها هنوز در اروپا تدریس می شود با همین فرهنگ و در همین محیط پرورش یافتند. مگر لباس چه تأثیر دارد؟ این چه حرف و منطق مسخره ای است که مطرح کردند؟ آنها لباس یک ملت را عوض کردند، چادر زن ها را از سرشان برداشتند و گفتند با چادر نمی شود. ولی، عالم و دانشمند بشود و در فعالیت اجتماعی شرکت کنند؟ در دوران آنها نه به مردها فرصت فعالیت اجتماعی داده می شد و نه به زن ها. زن های ایران زمانی وارد فعالیت اجتماعی شدند و کشور را با دست های توانای خود متحول کردند و مردهای این کشور را به دنبال خود به میدان مبارزه کشیدند که چادر سرشان کردند و به میدان آمدند. چادر و لباس چه تأثیری در عدم فعالیت زن یا مرد دارد؟ عمده این است که دل این مرد یا زن چگونه است، چگونه فکر می کند، ایمان او چقدر است، روحیه اش چگونه است، و چه انگیزه ای برای فعالیت اجتماعی یا علمی دارد.
تبلیغ برهنگی
در آن زمان، مطبوعات کشور که تقریباً همه آنها، در کنترل شدید اداره سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیرانشان از عوامل وابسته به فراماسونری و حکومت رضاخان یا دوستداران فرهنگ غرب بودند، با چاپ مقالات و اخباربا موضوع کشف حجاب و ارائه عکس های زنان بی حجاب و گاه عریان، زمینه های بی حجابی را با کمال جدیت آماده کردند و در یک سلسله مقالات به نظم و نشر در جراید، از نقاب و حجاب زنان به شدت انتقاد شد.
در روزنامه ها و مجله ها، از جشن ها و مهمانی هایی که البته با فشار حکومت برگزار می گردید و در آن زنان بی حجاب به همراه شوهرانشان شرکت می کردند، عکس و تفسیر چاپ می شد و عکس شاگردهای ممتاز هر مدرسه، در روزنامه ها ارائه می گردید. هدف اصلی از ناشن دادن تصویر زنان بی حجاب، در واقع تشویق دیگران به این کار بود و اسفبارتر از همه، موفی زنان هنرپیشه خارجی به عنوان سمبل زنان آزاد، به صورتی احترام برانگیز.
تمدن اجباری
اجرای سیاست کشف حجاب، با اِعمال اجبار و خشونت، بر کارمندان و مأموران دولتی آغاز شد. مقام های عالی رتبه به اخراج تهدید می شدند، مگر اینکه همسرانشان را در مجالس بی حجابی می بردند.
خانهای که مایه افتخار جمهوری اسلامی است
بنده رئیسجمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودى که در اختیار رئیسجمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچکترین توقعى نداشتند که چون پسرشان رئیس جمهور شده، این خانه را تبدیل به احسن کنند یا دستى به سر و صورتش بکشند.
پدرم تا سال ۶۵ و مادرم تا انتهاى دوران ریاست جمهورى در همین خانه زندگى مىکردند؛ اما این خانه کمترین تغییرى در جهت کامل شدن پیدا نکرد؛ این براى جمهورى اسلامى مایهى افتخار و مباهات است…
البته فضل این کار به من برنمىگردد؛ به آن دو بزرگوار برمىگردد که به معناى واقعى کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بىرغبت بودند. براى آنها اهمیتى نداشت که چگونه و کجا زندگى کنند. وقتى پدر من فوت کرد، پس از تقویم وسایل این خانه - غیر از کتابهاى ایشان که خودش باب جداگانهیى بود - همهى موجودى آن از صدر تا ذیل، حدود ۴۵ هزار تومان شد؛ در حالى که آن روز اگر مىخواستند ۴۵ هزار تومان را مصرف کنند، نمىشد مثلاً یک یخچال و یک گاز بخرند؛ این در حالى بود که ایشان پنجاه سال در این شهر امام جماعت و روحانىِ موجه و داراى مریدها و علاقهمندان زیاد بودند!
گذشتگان ما اینطور زندگى کردند.
رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۷۵/۴/۱۴
چالش مامانم اینا، مامانت اینا!
در حال حاضر جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است و این موضوع خودش را به بغرنج ترین شکل نشان داده است. از یک طرف زوج های جوان امروزی خیلی بیشتر از قبل برایشان استقلال مهم است و ازطرف دیگر پدر و مادرها همچنان میخواهند با قوانین نانوشته روزگار خودشان با عروس یا دامادشان رفتار کنند.
در این موقعیت عجیب و غریب احتمال ایجاد چالش با خانواده همسر بیشتر و بیشتر می شود. اما اختلاف با خانواده همسر معمولا از کجا نشأت می گیرد و با آن باید چه کار کرد؟
اختلاف از کجا می آید؟
حتما شنیده اید که می گویند ازدواج دختر و پسر تنها پیوند ۲ نفر نیست بلکه پیوند ۲ خانواده است یعنی این که پدر و مادر ما چنان در ما درونی شده اند و پدر و مادر همسرمان چنان در او درونی شده اند که انگار ۲ خانواده با هم ازدواج می کند، نه یک نفر با یک نفر. خانواده های ما مهم ترین عامل شکل گیری شخصیت ما بوده اند. همین می تواند پایه به وجود آمدن مشکلات ارتباطی با خانواده همسر باشد.
زدیكی و ارتباط با خانواده همسر در نگاه اول و در بدو ازدواج شاید به نظر ترسناك و مشكل بیاید.در اینجا بعضی از نكات اصلی را در ارتباط با خانواده همسر بیان میكنیم:
1-احترام بگذارید
بیشترین چیزی که خانواده همسرتان از شما میخواهند احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معنای منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نیست اما کافی است که شما گاهی خودتان را جای پدر یا مادر همسرتان بگذارید. کسانی که در درجه اول از یک یا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراین دیدشان به دنیا جور دیگری است.
در ثانی یکی از اعضای خانوادهشان حالا با شما زندگی میکند و یک جورهایی خودشان را هنوز مسئول میدانند. اگر از این دید نگاه کنید، میتوانید خیلی از حرفهای شاید ناراحت کننده آن ها را زیرسبیلی رد کنید.
2-استقلالتان را حفظ کنید
تا وقتی که از لحاظ مالی به خانواده همسرتان وابسته باشید، مجبورید که دخالت های آنها را تاب بیاورید. پس اول سعی کنید که استقلالتان را حفظ کنید و بعد در مقابل دخالت ها موضع بگیرید. ضمن این که اگر از همان اول و البته با احترام، قوانین خانواده جدیدی را که دارید شکل میدهید به خانواده همسرتان اعلام کنید، یا آن را در رفتارهایتان نشان دهید، در درازمدت کمتر با خانواده همسرتان چالش خواهید داشت.
3-رفت و آمدتان را کنترل کنید
طوری نباشید که بعد از عقد همیشه شما را خانه نامزدتان پیدا کنند و روزهای متوالی به خانه خود سر نزنید. اگر رفتوآمد با خانواده همسرتان بیش از عرف باشد باعث درگیری میشود. حتی در دوران عقد، اقامتهای طولانی مدت شما در خانه پدری همسرتان میتواند زمینه دخالتهای آینده خانواده همسرتان در زندگی شما را فراهم کند.
4-مقایسه نکنید
لطفاً پدر و مادر همسرتان را با پدر و مادر خودتان مقایسه نکنید و پیش روی آنها از پدر و مادر خودتان تعریف نکنید. گرچه به طور معمول و البته متأسفانه از پدر و مادر همسر به خوبی یاد نمیشود، ولی آنها بیشتر اوقات انسانهای خوبی هستند
به هر حال همین پدر و مادر همسرتان هستند که همسر شما را بزرگ کردهاند و به جایی رساندهاند که شما تصمیم گرفتهاید تا آخر عمر در کنارش زندگی کنید و تکیه گاه شما شده است. آنها دیگر خانواده شما هستند و باید آنها را همانطور که هستند بپذیرید.
تمایلات طبیعی زنها و مردها به کامل کردن همدیگر، آنها را برای مقابله با چالشهای زندگی آماده میکند. البته هرکسی متفاوت است و هر زوج داستان خاص خود را دارد اما بین همه آنها اشتراکاتی وجود دارد.
بااینکه هرکدام از این جنسیتها حرفی برای گفتن دارند اما مردها معمولاً فایده بیشتری از روابط میبرند، درمقابل حساسیت و درک خانمها، خصوصیاتی مردانه مثل جدی بودن و قدرت بدنی از خود نشان میدهند.
6-والدین هر کس مال اوست!
درست است که پدر و مادر همسرتان از این به بعد حکم پدر و مادر شما را خواهند داشت و شما آنها را مامان و بابا صدا میکنید اما آنها هیچ وقت واقعا پدر و مادر شما نمیشوند. پس مرزهای ارتباطی را با آنها حفظ کنید و در نزدیک شدن به آنها زیاده روی نکنید. چون مطمئنا اگر مشکلی پیش بیاید در نهایت والدین حق را به فرزند خودشان میدهند نه شما. احترام و فاصله را حفظ کنید و مراقب باشید زیاد به آنها نزدیک نشده، زیاده از حد رفت و آمد نکنید و شوخی و راز گویی را با آنها محدود کنید.
7-اولویت با خانواده جدید است
خیلی وقت ها خود زن و شوهرها درباره رابطه با خانواده همسر با هم مشکل پیدا می کنند. یادتان باشد که شما خانواده جدیدتان را تشکیل داده اید و باید هوای همسرتان را داشته باشید البته آن هم با رعایت احترام کامل به پدر و مادر خودتان.
منبع: سایت تبیان
«مدیریت تضادهای رفتاری زن و شوهر»
موضوع: نیازآفرینی سبک های زندگی غلط امروز
(پرسش و پاسخ از دکتر حبشی)
سوال:
خانمی ۲۹ ساله هستم که حدود ۷ ماه است که ازدواج کرده ام. همسرم بتازگی از خدمت سربازی فارغ شده و کاری ندارد و پیشنهادات کاری نیز با توجه به مخارج روزمره خیلی پایین است. از طرفی کرایه خانه و قسط و … بسیاری از درآمدمان (اگر درآمدی ایجاد شود!!) را استفاده می کند. به دلیل بالا رفتن سن قصد داریم به توصیه حضرت آقا زودتر بچه دار شویم ولی سوالی که من دارم این است که آیا نفقه دادن بر شوهر واجب است؟ اگر جواب مثبت است پس مردی که بچه دار شدنش مانع از پرداخت نفقه می شود تکلیفش چیست؟ وضع مالی ما آنقدر بد است که من الان که بدون بچه ایم، لباسی که به آن محتاجم (نه اسراف) نمی توانم تهیه کنم و چطور می توانم با این شرایط بچه دار شوم؟ آیا باید از حق خودم بگذرم؟ به این دلیل که می دانم با داشتن بچه خیلی از درآمدمان برای خرجهای بچه مصرف می شود و عملا هیچ چیز برای من که تنها تامین کننده ام همسرم است باقی نمی ماند! از طرفی اگر بچه دار نشویم به دلیل بالا رفتن سن شاید در ۲ سال آینده فقط بتوانیم ۱ یا ۲ بچه داشته باشیم (همیشه این مشکل را با همسرم مطرح می کنم و او را مقصر می دانم که اگر بچه زیاد می خواهد نباید همسری با سن بالا اختیار می کرد!!!) همسرم این نگرانی مرا به حسادت با فرزند تعبیر می کند! ولی من واقعا خیلی چیزهای ضروری در زندگی ام نیاز دارم که اکثر آن ها را به همسرم نمی گویم چون نمی تواند از پسشان برآید! لطفا راهنمایی بفرمایید.
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
آن چیزهایی که شما به عنوان نیازهایت یاد کرده ای قسمت کمش نیاز هستند و قسمت بیشترش نیازهای کاذبی هستند که ناشی از نیازآفرینی سبک های زندگی غلط امروز است نیاز آن است که انجام زندگی متوقف بر آن باشد ، نه اینکه میل های مار ا شامل شود متاسفانه سبک های زندگی امروز بر مدار همسری ، مادری ، خانواده ، انس و مودت و مثل اینها نیست و عمدتا معطوف به می خواهم و دوست دارم و میل کردم و دیگری دارد و من هم می خواهم و … اینهاست! موضوع دیگر این است که فرزند نعمت است ، و نعمت منعم دارد . فرزند رزق است و رزق رازق دارد . ما را در مقام پدر و مادری نقش ها و تکالیفی ست که هنرمان درست بجا آوردن آن است ، نه ترس از فرزند دار شدن . چه بسا عدم گشایش رزق ما علاوه بر گستره ای که برای نیازهایمان می سازیم ، بی اعتنایی به نقش های حقیقی مان باشد که خداوند برایمان مقرر فرموده است آنچه شما احتیاج دارید پول و امکان نیست ، یکی اعتماد به خداست و دیگری اصلاح نگاههاست
برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir