۴ وصیت حضرت خدیجه(س) هنگام رحلت
وصیتهای خدیجه (س)
حضرت خدیجه(س) در آخرین لحظات زندگی وصایایی به شرح زیر به پیامبر اکرم نمود:
1ـ برای او دعای خیرکند.
2ـ او را به دست خود در خاک قرار دهد.
3ـ پیش از دفن در قبر او وارد شود.
4ـ عبایی را که به هنگام نزول وحی بردوش داشت، روی کفن او قرار دهد حضرت خدیجه که همه اموال منقول و غیرمنقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود. حضرت خدیجه (س) در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا (س) ابراز نگرانی کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جای خدیجه نقش مادری ایفا کند.
خوف خدیجه (س) از مرگ
حضرت خدیجه سلامالله علیها بیست و چهار سال با پیامبر اکرم(ص) زندگی کرد و سرانجام در بستر بیماری قرار گرفت. با اینکه حضرت خدیجه(س) نهایت فداکاری را برای اسلام نمود، و به طور مکرر از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به او مژده ی بهشت داده شد، در عین حال خائف بود، و در آستانه ی مرگ، از ترس خدا هراسان بود، و خود را بنده ی کوچک و ناچیزی میدانست، و از درگاه خدا میخواست که در عالم قبر و برزخ خشنود شود، از پیامبر(ص) تقاضای دعا و طلب مغفرت نمودن داشت، و از آن حضرت میخواست که هنگام مرگ و خاک سپاری، او را مورد لطف خاص قرار دهد، در قبرش بخوابد، و با این کار، رحمت الهی را وارد قبر سازد و…. .
در آن هنگام فاطمه سلامالله علیها حدود پنج سال داشت، گویا خدیجه(س) شرم داشت از پیامبر(ص) تقاضای دیگر کند، فاطمه(س) را واسطه قرار داد، به او فرمود: «دختر جان! نزد پدر برو، و از او بخواه پیکرم را با یکی از روپوشهای خود کفن نموده و بپوشاند.»
فاطمه(س) واسطه شد و این تقاضای خدیجه(س) نیز روا شد. این تقاضای خدیجه(س) از اینرو بود تا آن لباس موجب نورهایی از رحمت الهی شود و او را در عالم برزخ و روز قیامت خشنود سازد.
حضرت رسول(ص) که بر بالین این بانوی بزرگوار حاضر بود، ضمن گفتوگوی با وی فرمود: خدا تو را با مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم برابری داده است. وقتی روح حضرت خدیجه(س) به سوی جهان جاودان پر کشید پیامبر(ص) سخت گریست.
چون در «حَجُون» قبری برای خدیجه کبری(س) کندند، پیامبر (ص) خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک از چشمانش میبارید داخل قبر شد و خوابید، افزونتر از قبل گریست و او را دعا کرد. آنگاه برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، یادگار امّالمؤمنین حضرت خدیجه(س) گِرد پدر میگشت،
خود را به دامان ایشان میآویخت، بهانه مادر میگرفت و دل دردمند پدر را آتش میزد.
پیامبر (ص) جز سکوت چیزی نداشت؛ جبرئیل نازل شد و گفت: ای پیامبر، به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و در آنجا هیچ سختی و تلخی نیست. به این ترتیب فرشته الهی پایان رنجها و محنتهای حضرت خدیجه سلامالله علیها را اعلام کرد.
وفات حضرت خدیجه(س) به فاصله اندکی از رحلت اندوهبار حضرت ابوطالب(ع) رخ داد، پیامبر اکرم (ص) آن سال را «عام الحزن» نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزای عمومی نمود.
آرامگاه حضرت خدیجه(س) در قبرستانی در مکه است. رحلت خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(ص) احترام میگذاشتند و از آزار ایشان خودداری میکردند.
فرزندان حضرت خدیجه(س)
ابن هشام می نویسد: «فرزندان خدیجه (س) از پیامبر (ص) عبارتند از: رقیه، زینب، ام کلثوم، فاطمه، قاسم، طیب و طاهر. پیامبر (ص) از همسران متعدد خود، تنها از خدیجه (س) دارای فرزند بود، و یک فرزند نیز به نام ابراهیم از همسر دیگرش «ماریه ی قبطیه» داشت.
منبع:فارس
امام دل ها
امام خمینی:
من تاکنون احساس عجز در صحبتها نکردهام و امروز خودم را عاجز میدانم. عاجز میدانم از اظهار تألمات روحیهای که دارم برای اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیۀ مدارس علمی، قضیۀ ۱۵ خرداد. قضیۀ ۱۵ خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید. خدا میداند که مرا اوضاع ۱۵ خرداد کوبید… [گریۀ شدید حضار]
۱۳۴۳/۰۱/۲۶
خطبههای نماز جمعهی به امامت حضرت آیت الله خامنه ای در حرم امام خمینی (ره)
امام آن وقتی که تنها بود، مبتلای به ترس نشد، مبتلای به یأس نشد؛ آن وقتی هم که همهی ملت ایران یکصدا نام او را فریاد زدند، بلکه ملتهای دیگر هم به او عشق ورزیدند و این را ابراز کردند، دچار غرور نشد.
۱۳۸۹/۰۳/۱۴
امام خمینی:
شما دیدید که روزنامۀ اطلاعات در روز سهشنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیین بحمداللّه خیلی جای خوشوقتی است، بعضی مجلات هم نوشته بودند، لکن این بیشتر منتشر میشود، جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت. رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی کنید؛ این خمینی است؟ تا ما بگوییم عَلَیْهِ اللعنة. سایر علمای اسلامند؟ خوب معرفی کنید؛ دست بگذارید رویش. علمای طراز او ل ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه را حفظ کند[آمین حضار]؛ در تهران هستند، خداوند حفظشان کند[آمین حضار]؛ در مشهد هستند، خداوند حفظشان کند[آمین حضار]؛ در نجف هستند، خداوند حفظشان کند[آمین حضار]؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خدا همه را تأیید کند[آمین حضار]. این علمای اسلام؛ این علمای اسلام در ماورای جو هستند؟ اینهایی که با شما یک قرارداد سری کردهاند، خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی، توی حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت که بر گذشتهها صلوات! خمینی غلط میکند همچو حرفی میزند خلاف دین اسلام؛ خمینی میتواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط میکند. خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ میکرد، میتواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام اینقدر زحمتش را کشیده است؛ ائمۀ هُدی اینقدر خون دلش را خوردهاند؛ علمای اسلام اینقدر زحمت کشیدهاند؛ خمینی و امثال خمینی میتوانند که یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟
۱۳۴۳/۰۱/۲۶
منبع:http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=19987
عملی داریم که با ذکر صلوات برابری کند؟
آیا عملی داریم که با ذکر صلوات برابری کند؟
در روایات فراوان داریم که از ذکر صلوات به عنوان افضل اعمال در میان مستحبات یاد شده است.
مثلاً: فردی از خانه کعبه خارج شد و به امام صادق (علیه السلام) وارد شد و گفت: من اعمال مستحب داخل خانه کعبه را بلد نبودم که چه نماز و دعا و تلاوتی بکنم، نشستم به جای آنها ذکر صلوات را گفتم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: ما خرج احدُ بافضل مما خرجتَ منه؛ یعنی ثواب شما با این عمل از اعمال بقیه افضل است.
البته، مستحباتی چون زیارت امام حسین (علیه السلام)، زیارت اهل بیت (علیهم السلام) خیلی فوق العاده است اما با اکثر مستحبات اگر کنار هم بگذاریم، ذکر صلوات طبق روایات به عنوان برتر و افضل بیان شده است.
مثلاً امام صادق(علیه السلام) در چند حدیث فرموده اند: ما یوضع فی میزان: در میزان حسنات کسی نهاده نمی شود در میان حسنات، شیء اثقل من الصلوات علی محمد وآل محمد: که سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد باشد.
عزیزانی که احیاناً توان روزه مستحبی را ندارند، توان تلاوت قرآن ندارند، توان خیلی از مستحبات را ندارند کار پسندیده ای است که جایگزین خیلی از مستحبات می توانند ذکر صلوات داشته باشند که اگر بالاتر نباشد، کمتر نیست چون تعبیر چندین روایت است که افضل اعمال صلوات محمد و آل محمد است.
به قول بزرگواری فرمودند: بعضی ذکرها برقشان قوی است و باید ترانس بگذارند که این را متعادل کنند ولی ذکر صلوات تعدیل شده است و ذکر سنگینی نیست. با ذکر صلوات آدمی می تواند تمام قرب ها را کسب کنند و عدد خاص ندارد و هر چه بیشتر گفته شود بهتر است
تبیان: روایات بسیاری درباره آثار صلوات داریم، آیا صرف اینکه، صلوات را بفرستیم به آن آثار می رسیم؟
کلاً تمام اعمال چه واجب و چه مستحب قطعاً یک شرایط صحت دارد و یک شرایط قبولی. یعنی یک شرایط حداقلی باید داشته باشد و یک شرایط کمال و بالا بردن و قرب آن اعمال است.
خوب شرط اولیه اینکه قطعاً اصول دین را فرد باید معتقد باشد. یعنی کسی که کار واجب یا مستحبی را انجام می دهد، اصول اعتقاداتش درست باشد، دشمن اهل بیت نباشد، خدا، پیغمبر و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین را قبول داشته باشد و معاند نباشد.
مثلاً درباره گریه و زیارت امام حسین(علیه السلام) داریم که گناهان را می آمرزد و بهشت را واجب می کند، خوب عمر سعد و لشکر یزید و مجلس شام همه بر امام حسین (علیه السلام) گریه کردند، صرف گریه کردن، آن آثار و برکات را ندارد چرا که انسان باید دوست اهل بیت علیهم السلام باشد.
مهمترین شرط ها پذیرش ولایت پیغمبر و آل پیامبر (صلی الله و علیه وآله) است. باید قطعاً ولایت پیغمبر وآل پیغمبر صلوات الله علیهم اجمعین را قبول داشته باشد. اصول دین را اگر قبول داشت وارد مرحله صحت می شود.
انسان نمی تواند هر ظلم و گناه و خیانتی، هر منکری را انجام دهد، چرا که بعضی از گناهان است که ثواب اعمال ما را حبط و پایمال می کند، لذا اگر انسان هر چقدر بتواند تقوا را در وجودش پُر رنگ بکند پذیرش مستحبات و واجبات و اعمالش به قبولی نزدیک تر است.
البته هیچ کس نباید ناامید باشد، حداقل ذکر صلوات این است که اگر هیچ ثواب و پاداشی هم ندهند، موقعی که گوینده این ذکر، ذکر صلوات را می گوید با زبانش حداقل در آن موقع و زمان گناه نمی کند.
هیچ کس نباید از گفتن ذکر صلوات ناامید شود، یک حداقلی به همه می دهند، این ذکر صلوات یک دعای مستجاب است؛ ما می گوییم خدایا بر محمد و آل محمد صلی الله و علیهم اجمعین درود بفرست؛ این دعا قطعاً اجابت می شود… این ذکر نور است؛ 2 بار نام پیامبر(صلی الله علیه وآله) را می آوریم، بر پیامبر و آل او درود می فرستیم… صلوات هم ذکر است، هم دعا است، هم توسل است. ما معجونی که همه ی خوبی ها در آن باشد نداریم مگر ذکر صلوات بر محمد وآل محمد. حداقل شرایط اگر محیا باشد آن بهره گیری هست و هر چه انسان به کمال نزدیک تر باشد، صلواتش او را بالاتر و مقرب تر می کند.
هیچ کس نباید ناامید باشد، حداقل ذکر صلوات این است که اگر هیچ ثواب و پاداشی هم ندهند، موقعی که گوینده این ذکر، ذکر صلوات را می گوید با زبانش حداقل در آن موقع و زمان گناه نمی کند
تبیان: آیا برای ذکر صلوات عدد خاصی بیان شده است؟!
خیر، در روایات حد و مرزی بر صلوات بیان نشده است. بعضی ذکرها مطلق هستند یعنی هر چقدر انسان بیشتر بگوید، بهتر است. عدد خاص نگفته اند اما زمان خاص مثلاً شب و روز جمعه تأکید شده است؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: در روز جمعه اگر کسی 100 بار ذکر صلوات را بگوید خداوند 60 حاجت او را برآورده می کند. برای نیت، مقطع، زمان خاص گاهی روایت داریم که این عدد بفرستید ولی همان هم معنایش این نیست که بیشتر نفرستید، هر چه بیشتراین ذکر گفته شود بهتر است.
بعضی ذکرها همان طور که اشاره شد ممکن است سنگین باشد، افراد طاقت نیاورند یا برایشان سنگینی کند و نتوانند آن را هضم کنند اما صلوات ذکری است برای همه ی دوره ها، سن و سال ها، برای همه کلاس ها و افراد هیچ خطری ندارد.
به قول بزرگواری فرمودند: بعضی ذکرها برقشان قوی است و باید ترانس بگذارند که این را متعادل کنند ولی ذکر صلوات تعدیل شده است و ذکر سنگینی نیست. با ذکر صلوات آدمی می تواند تمام قرب ها را کسب کنند و عدد خاص ندارد و هر چه بیشتر گفته شود بهتر است.
تبیان: آیا باید ذکر صلوات به زبان عربی گفته شود؟ آیا فارسی گفتن این ذکر همان آثار را دارد؟
کلّاً در عباداتی که برای مکتب و دین ما وارد شده به زبان عربی است حالا چه نماز، چه زیارت، چه تلاوت قرآن چه ذکرها و چه صلوات باشد.
البته گفتن فارسی، اینکه مثلاً شما ترجمه قرآن را بخوانید ممکن است ثوابی جزئی داده شود یا ترجمه صلوات را هم بگوییم ممکن است بهره ای داشته باشد و نمی گوییم که بی بهره است؛ چرا که وقتی ما به زبان فارسی هم که می گوییم خدایا درود و رحمتت را بر محمد و آل محمد نازل کن، این هم صلوات است و ثواب و بهره ای دارد چون بالأخره نام پیامبر(صلی الله علیه و آله)برده شده و دعا و ذکر خداوند است ولی قطعاً آثار و برکاتی که در روایات برای صلوات یا برای تلاوت قرآن و امثال اینها گفته شده، باید عربی باشد که آثار و برکاتی خواهد داشت.
منبع:http://article.tebyan.net
حضور انتشارات انقلاب اسلامی در بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم
انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای (ناشر آثار معظمله) در بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم شرکت میکند.
علاقهمندان میتوانند از ساعت ۱۷ تا ۲۲ از هشتم تا بیست و ششم خردادماه با مراجعه به مصلای تهران، راهروی ۲، غرفهی شماره ۴۳ از آثار این نشر بازدید به عمل آورند.
شایان ذکر است تمامی محصولات این انتشارات با تخفیف ۱۰ الی ۲۰ درصدی در این نمایشگاه عرضه میشود.
علاقهمندان برای کسب اطلاعات بیشتر و اطلاع از نحوهی تهیهی آثار این انتشارات میتوانند با شماره تلفنهای ۰۲۱۶۶۴۹۳۵۴۸ و ۰۲۱۶۶۴۸۳۶۹۵ تماس حاصل نمایند و یا به پایگاه اطلاعرسانی www.BOOK-KHAMENEI.IR مراجعه کنند
.
معنی رمضان
رمضان، نهمین ماه از ماه های قمری در تقویم اسلامی و بین ماه های شعبان و شوال است. ریشه کلمه رمضان از رمض است و رمض به معنی داغی سنگ در اثر شدت حرارت تابش خورشید[1] و به معنی شدت گرما می باشد.[2]
در بیان علت نامیده شدن این ماه به این اسم، گفته شده است: چون در لغت قدیم، اسامی ماه ها را به نام آن زمانی از سال که در آن قرار داشته، نام گذاری کرده اند و رمضان در موقع نام گذاری، هنگام تندی حرارت گرما واقع شده بود.[3]
«عنْ أَبِی جَعْفَر علیه السلام لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یجِی ءُ وَ لَا یذْهَبُ وَ إِنَّمَا یجِی ءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِلُ وَ لَکنْ قُولُوا شَهْرُ رَمَضَان؛ امام باقر علیه السلام می فرماید: نگویید رمضان آمد و یا رمضان رفت. زیرا رمضان اسم خداست و خداوند همیشه هست. بلکه بگویید: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت»[4]
رمضان تنها ماهی است که خدا از آن در قرآن نام برده است. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ؛ ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده؛ همان قرآنی که هدایت کننده مردم و دارای دلایل روشن هدایت و معیارهای سنجش حق و باطل است»(سوره بقره، 185)
پی نوشت ها:
[1] کتاب العین، ج7، ص 39.
[2] لسان العرب، ج7 ص160.
[3] همان، ج7، ص160.
[4] الکافی، ج4، ص70.
منبع: پایگاه تخصصی حوزه
کسی بیرون قاب
این روزها همه طبق ماهیت شان رفتارمیکنند..مردها مثل هم..زن ها هم مثل هم باهویتی تعریف شده..
خط کشی شده
“بالاخره مرد دیگه یه وقتم از کوره در میره"…."زن دیگه دلش نازکه خون میبینه غش میکنه"…
توجیه ها از فرط تکرار منطق شده…
دراین قحطی که زن خودش را میپرستد .زن بودنش را میپرستد
.زینب چه گم شده ی غریبی است…
همه عزیزانش راسربریدند..تکه تکه کردند..کودکان را تازیانه زدند وخودش را…طبق خط کشی ها الان زن بایدغش کنه… باید تاحد مرگ بی تابی کنه..باید از فرط غم بی کلام بشه…
اما او ایستاده…راست… در درباریزید..جایی که نفس مردها می برد وآهسته وبریده نه!بلکه باشجاعت فریادمیزند
والله هرحقه ای میخاهی بزن.سعیت رابکن اما یقین داشته باش که نام مارامحونمیکنی..انکه محو ونابود میشود توهستی…
علامت سوال؟
مااسیریم!؟ یا زینب؟!
نویسنده : فاطمه شهیدی