• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

حجت شرعی

 

برای انتخاب خوب و درست(رئیس جمهور)، باید معیارها را شناخت و با مشورت و تفکر، و دست یافتن به حجت شرعی، نامزد اصلح را انتخاب کرد.

داشتن حجت شرعی برای انتخاب یک فرد مایه آرامش دنیوی و اخروی است و حتی اگر تصمیمی که با حجت شرعی گرفته شده غلط هم از آب درآمد چون انسان به تکلیف عمل کرده سرافراز است

چرا امام حسن (ع) با دختر دشمن خود ازدواج کرد؟

07 آذر 1395 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

یکی از سؤالاتی که در زمینه زندگانی کریم اهل بیت(ع) امام حسن مجتبی(ع) مطرح می‌شود، این است که چرا حضرت با جعده که پدرش یکی از دشمنان ایشان بود، ازدواج کردند؟

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:

یکی از افراد و شخصیت‌های تاریخی که در دوران امیرالمؤمنین(ع) زندگی می‌کرد و در زیر سایه مهر او امنیت یافته بود، «اشعث بن قیس کندی» بود که برای شناخت او کافی است به خطبه‌ای از خطبه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) توجه کنیم:

امام علی(ع) در مسجد کوفه سال 38 هجری سخنرانی می‌کرد، اشعث بن قیس به یکی از مطالب آن حضرت اعتراض کرد و گفت: این سخن به زیان تو است نه به سود تو، امام(ع) که او را به خوبی می‌شناخت نگاه خود را به او دوخت و فرمود: «چه کسی تو را آگاه کرد که چه چیزی به سود یا زیان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان بر تو باد ای متکبر، متکبرزاده منافقِ پسر کافر، سوگند به خدا تو یک بار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام اسیر شدی و مال و خویشاوندی تو هر دو بار نتوانست به فریادت برسد، آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپرد و مرگ و نابودی را به سوی آن‌ها کشاند سزاوار است که بستگان او بر او خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند».(1)

از جملات صریح امام(ع) درباره اشعث استفاده می‌شود که او قطعاً یکی از دشمنان حضرت بوده است وگرنه حضرت با دوست خود این‌گونه صحبت نمی‌کند، اما با این حال، چرا فرزندِ حضرت (امام حسن مجتبی(ع)) با دختر چنین شخصی ازدواج کرد؟

در تاریخ داستانی درباره چگونگی ازدواج امام حسن(ع) با جعده دختر اشعث بن قیس نقل شده که در اینجا به نقل آن داستان می‌پردازیم:

درباره نام دختر اشعث مؤرخان اختلاف دارند و او را سکینه، شعثاء و عایشه هم دانسته‌اند، ولی صحیح‌ترین آن جعده است(2) و سبب ازدواج چنین بیان شده است که امیرالمؤمنین علی(ع) دختر سعید بن قیس همدانی به نام «ام عمران» را برای فرزندش حسن خواستگاری کرد، سعید گفت: به من مهلت دهید در این باره مشورت کنم و از حضور امام بیرون آمد در بین راه به اشعث بن قیس (برادرش) برخورد و جریان را به او گفت، آن مرد منافق از روی نیرنگ به سعید گفت: چگونه دخترت را به حسن می‌دهی که همیشه به او فخر بفروشد و درباره‌اش انصاف نورزد و با او بدرفتاری کند و بگوید: من فرزند پیامبر خدا و امیرالمؤمنینم و او در برابرش چنین فضیلتی نداشته باشد، پس بهتر نیست او را به پسرعمویش بدهی تا شایسته یکدیگر باشند، سعید گفت: کدام پسرعمویش؟ اشعث گفت: محمد پسر من!

آن بیچاره فریب خورد و گفت: دخترم را به پسرت دادم، اشعث شتابزده به نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و گفت: تو دختر سعید را برای حسن خواستگاری کرده‌ای؟! حضرت فرمود: بلی! اشعث گفت: آیا دختری را نمی‌خواهی که در شأن فرزندت باشد؟ حضرت فرمود: آن دختر کیست؟ اشعث گفت: جعده دختر من.

حضرت فرمود: ما با مرد دیگری در این باره گفت‌وگو کرده‌ایم، اشعث گفت: درباره آن گفت‌وگو راهی برای شما وجود ندارد، حضرت فرمود: او رفته است تا با مادر دختر مشورت کند، اشعث گفت: او دخترش را به محمد بن اشعث (پسر من) داد، حضرت فرمود: کی چنین کاری کرده؟ اشعث گفت: قبل از اینکه به اینجا بیایم و چنین بود که امیرالمؤمنین با این پیشنهاد موافقت کرد.

وقتی که سعید فهمید فریب اشعث را خورده پیش او شتافت و گفت: ای مرد یک چشم با من نیرنگ باختی؟ اشعث گفت: کور خبیث تو هستی که خواستی درباره فرزند پیامبر مشورت کنی، آیا تو احمق نیستی؟، اشعث شتابان به حضور امام حسن(ع) رفت و گفت: آیا نمی‌خواهی با همسرت دیدار کنی، چون او می‌ترسید فرصت از دست برود و بعد راه بین خانه امام و خانه خودش را فرش کرد و دخترش را به همسری امام بخشید، به این ترتیب جعده به خانه امام(ع) رفت».(3)

از آنجا که امام حسن مجتبی(ع) فرزند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود، هر کسی دوست داشت به گونه‌ای خود را به خاندان پیامبر نزدیک کند، اهل بیت پیامبر(ص) هم به جهت حُسن خلقی که داشتند و حتی نسبت به دشمنان مهربان بودند، با این گونه پیشنهادات مخالفت نمی‌کردند و تا خطایی از کسی نمی‌دیدند او را از در خانه خود نمی‌راندند، علاوه بر اینکه طبق داستان فوق امام مجتبی(ع) در برابر کار انجام شده واقع شدند و تن به این ازدواج دادند، ولی بعضی از تحلیلگران سبب ازدواج امام حسن(ع) با جعده را این گونه بیان کرده‌اند:‌

همان گونه که برخی ازدواج‌های رسول خدا(ص) رنگ سیاسی داشت، پاره‌ای ازدواج‌های امام حسن(ع) هم سیاسی بود، با توجه به نفوذ بسیار زیاد اشعث بن قیس در کوفه به نحوی که در جنگ صفین در به حکمیت کشاندن جنگ تلاش فراوانی داشت و مؤثر هم واقع شد، حضرت با دختر او جعده ازدواج کرد، این ازدواج صورت گرفت و البته بدون فرزند پایان یافت، جعده که نفاق را از پدر به ارث برده بود با توطئه معاویه به دشمن حضرت تبدیل شد و در یک اقدام ننگین امام حسن(ع) را زهر داد.

*پی‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، خطبه 19، ترجمه: محمد دشتی، ص 64، چاپ دوم.

2. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ناشر: دارالمعرفه، ص 50.

3. قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی، ج 2، ترجمه فخرالدین حجازی، ج2، ص567 به نقل از تاریخ ابن عساکر، ج 4، ص 216.
منبع: فارس

 1 نظر

ب.س.ی.ج

03 آذر 1395 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 2 نظر

بیانات مقام معظم رهبری

02 آذر 1395 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 

 

 

هفته بسیج، در حقیقت فرصتی برای ارائه حرکت عظیمی است که به وسیله امام بزرگوار راحل، در این کشور پایه‌گذاری شد و این حرکت، در این منطقه اسلامی و دینی، برای دیگر ملتها هم ان‌شاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد

سازماندهی بسیج، یکی از نوآوری‌های امام بزرگوار بود.

امروز اگر شما جلوه‌های زیبای پُرشور حضور جوانان را در صحنه‌های پُرخطر فلسطین و لبنان مشاهده می‌کنید، این الگوگیری از بسیج است
میتوان بسیج را را بحق مکتبی‌ترین و مردمی‌ترین نیروی مقاومت جهانی نامید

بسیج، عبارت است از مجموعه‌ای که در آن، پاکترین انسانها، فداکارترین و آماده‌به‌کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای به کمال رساندن و به خوشبختی نائل کردنِ این کشور، جمع شده‌اند

بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر ارواحنافداه - مهدی موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنه‌های جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند.
مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگری بود.

تا بسیج هست، نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از سوی دشمنان تهدید نخواهد شد؛ این یک رکن اساسی است.
عرصه‌ی بسیج یک عرصه‌ی عمومی است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخشی از بخشهای جغرافیائی کشور است، نه مختص یک زمانی دونِ زمان دیگری است؛ نه مختص یک عرصه‌ئی دون عرصه‌ی دیگری است. در همه‌ی جاها، در همه‌ی مکانها، زمانها، عرصه‌ها و در همه‌ی قشرها، این وجود دارد. این معنای بسیج است.

بسیج دانشجویی یکی از ارزنده‌ترین یادگارهای امام راحل بزرگوار ما است.

بسیج به کیفیت‌بخشیدن روزافزون به خود نیازمند است و این حلقات «صالحین»، از کارهای بسیار خوب و برجسته است و در طریق همین تکمیل بسیج قرار دارد که ان‌شاءالله روز به روز باید آن را کاملتر کرد.

 1 نظر

آیا لازم است در اربعین به کربلا برویم؟ خُب یک وقتی می‌رویم که خلوت‌تر باشد!

26 آبان 1395 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام


حجت الاسلام پناهیان:
• بنده تعجب می‌کنم که هنوز برخی سؤال می‌کنند: «آیا لازم است اربعین برویم کربلا؟ خُب وقت دیگری می‌رویم که خلوت‌تر باشد!» به آنها می‌گوییم: فقط این نیست که تو خودت را به حرم برسانی! مهم این است که این جمعیت را زیادتر کنی. بگو: «چون همه آمده‌اند، من هم آمدم» این تجمع مؤمنین خیلی مهم است.
• پیاده شدنِ حق که سخت نیست، فقط یک‌سری شرایط می‌خواهد. مهمترین شرط احقاقِ حق(لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ؛ فتح/28) جمع شدنِ مردم است. لذا ما خیلی به این راهپیمایی عظیم اربعین امیدواریم، در طول تاریخ هیچگاه این‌قدر که امروز شما در اربعین جمع شده‌اید، مؤمنین جمع نشده بودند. اما قدمِ بعدی همدلی‌ای است که باید در این جمعیت باشد که همان باطن و نیّت این حرکت است.
• شرط اول که جمعیت است محقق شده، اما شرط دوم که «دل» و باطن است چه؟ باید از خودت بپرسی: «آیا واقعاً حاضر بودی تا پای جان به امام حسین(ع) کمک کنی؟» یک‌مقدار عمیق‌تر روی این مسأله فکر کنید. شما در این مسیر پیاده‌روی فرصت دارید صداقت خودتان را در این معنا روشن کنید که «آیا نیتِ ما در مورد کمک به امام حسین(ع) صادقانه است؟…»
• بله، همۀ ما می‌گوییم: «ای کاش من کربلا بودم و امام حسین(ع) را کمک می‌کردم» و در زیارت اربعین هم می‌گوییم: «آماده‌ام برای یاری شما؛ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّة». اما باید ببینیم که آیا این‌را از ما می‌پذیرند؟ خُب اگر از همه پذیرفته بودند که امام زمان(ع) ظهور کرده بود! حضرت 313 نفر می‌خواهد ولی الان بیش از 20 میلیون نفر اربعین می‌آیند، پس معلوم می‌شود که یک‌مقدار سخت‌گیری هم هست!
• فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ؛ از میان مؤمنین، برخی به عهدی که باخدا بستند وفا کردندد»(احزاب/23) خدا می‌خواهد ببیند ما راست می‌گوییم یا نه؟ دوستان! در این پیاده‌روی اربعین، جدّی و مصمّم قدم بردارید. از یک حدّی به بعد، دیگر به باطن آدم نگاه می‌کنند. همین‌که به سمت کربلا قدم برمی‌داری، به سمت باطنِ این عهدی که با خدا می‌گذاری، قدم بردار. هر یک قدمی که بر می‌داری، در دلت بگو: «حسین! من راست می‌گویم» هرچه بیشتر به اعماق وجود خودت برو و روی خودت کار کن.
• در این مسیر پیاده‌روی وقتی به سمت کربلا می‌رویم، بالاخره جسم ما به حرم می‌رسد ولی آیا قلب ما هم به آن‌جایی که باید برسد، می‌رسد؟ یک عزم عمیق درونی می‌خواهد. فقط به گفتن نیست؛ البته اینکه بگویی و در این راه قدم برداری، خیلی خوب است، یعنی «در این راه قرار گرفته‌ای و به سوی مقصدِ خوبی حرکت می‌کنی» اما وقتی در این راه افتادی، بیکار نباش؛ ذهن و روح خودت را بیکار نگذار! دنبال باطن باش.
• اینکه خدا واقعاً از شما قبول کند، خیلی مهم است. می‌دانید اگر خدا این سفر معنوی را-در آن درجۀ عالی‌اش- از شما قبول کند، به کجا می‌رسید؟ در این صورت، دیگر شما یک سفر ظاهری نکرده‌اید. اگر خدا از شما قبول کند، تحت حفاظت خدا قرار می‌گیرید، دیگر شیطان غلط می‌کند به شما نزدیک شود! انتظارتان از این سفر معنوی و قدسی، اصلاً کم نباشد.
• برای اینکه معنویت و صداقت شما در این سفر بالا برود، چه‌کار باید کرد؟ این‌قدر با قلبتان اصرار کنید که «خدا مرا بپذیر!» اصرارهای شما را می‌شنوند و می‌شمرند. در نهایت تواضع این‌قدر التماس کنید، تا بپذیرند.
• یک راه خوب به شما نشان بدهم برای اینکه از شما بپذیرند. ما که مثل حضرت ابراهیم(ع)، اسماعیلی نداریم که به قربانگاه ببریم-و امر به قربانی هم نداریم- پس چه‌کار کنیم؟ با شنیدن روضه‌های حسین(ع) زجر بکشید و شرمندۀ حسین(ع) بشوید، این شما را بالا می‌برد. ابراهیم(ع) هم وقتی نتوانست اسماعیلش را قربانی کند، دلش گرفت و عرض کرد: خدایا! من که قربانی ندادم! خدا فرمود: فرزند خودت برایت عزیزتر است، یا فرزند آخرین پیامبر؟ گفت: فرزند آخرین پیامبر. خدا کربلا را نشانش داد، و ابراهیم(ع) آن‌قدر سوخت و گریه کرد…(

خصال/1/59)
http://bayanmanavi.ir

 10 نظر

و تو چه میدانی که اربعین چیست

22 آبان 1395 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

وقتی عمود* 253 را رد کرده بودیم، دیگر واقعاً توانی برای حرکت نداشتم، آرزو می‌کردم بچه‌هایی که همراه بیرق، تقریبا صد متر جلوتر از ما حرکت می‌کردند، لحظه‌ای برای استراحت درنگ کنند تا با نوشیدن یک استکان چای عربی -که هزاران زائر از آن استکان نوشیده بودند و آن مرد عراقی هر بار تنها آنرا در ظرف آبی فرو می‌کرد تا مثلاً آن را بشوید- توان دوباره‌ای برای راه رفتن بیابم. در همین حال ناگهان مرد میانسال عربی را دیدم که از شدت عرق ریختن در آن سرمای زمستانی، تمام یقه لباس مندرسش خیس شده بود. باور نمی‌کنی اگر بگویم با دیدن او تمام خستگی وجودم از بین رفت و جایش را به‌نوعی خجالت همراه با سرافکندگی داد.


خودم را به او رساندم، برای اینکه بتوانم با او صحبت کنم کمی خم شدم، چون هر دو پایش معلول بود و در حالت نشسته با دست‌هایش راه می‌رفت، بعد از سلام و احوالپرسی از او پرسیدم: «حضرتکم من این؟»(اهل کجایی؟) و او در حالی که نفس نفس زنان خود را سانتی متر به سانتی متر به جلو می‌کشید جواب داد: «مِن دیوانیه»(اهل شهر دیوانیه هستم).
من در حالی که بغض تمام گلویم را گرفته بود از او سوالاتی می‌پرسیدم و او همان‌طور که کشان کشان خود را به جلو می‌کشید، بریده بریده به همه آنها پاسخ می‌داد. کم کم این گفتگوی ما توجه عده‌ای از زائران را به خود جلب کرد و عده‌ای با دوربین‌های خود، متعجبانه، حرکت‌ آرام ولی عاشقانه این مرد میانسال عراقی را ثبت کردند. وقتی در پایان گفتگویم با او، از سختی‌های راه پرسیدم و اینکه چه عاملی او را به این راه صعب و دشوار کشانده است، لحظه‌ای از حرکت باز ایستاد و به صورتم خیره شد، از عمق نگاه خسته‌اش می‌شد به صداقت لهجه‌اش که از یک ایمان راسخ حکایت داشت، پی برد، با همان حالت گفت: «محبة الحسین».

اصلا چرا من بیهوده تلاش کنم تا ذره‌ای از فضای غیرقابل توصیف زیارت اربعین را برای تو به تصویر بکشم؟ زیارت اربعین یعنی خلسه حضور….

arbaeen.ir منبع سایت


 2 نظر

مولای کریمم...

17 آبان 1395 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 

مولای کریمم،امام حسن مجتبی(علیه السلام)
همین چند روز پیش بود،
در ظهر عاشورا،
که قاسمت، تاب نیاورد غربت عمویش را…
.
ظهر عاشورا بود
که برای قاسمت تداعی شد،
دشمنان پدرت علی(علیه السلام) ،
همان ها که کینه در دلهایشان رخنه کرده بود،
پیکر نازنینت را در مقابل چشمان طفلان یتیمت
تیر باران کردند…
.
مولا جانم…!
غیرت قاسم و عبدالله (علیهم السلام)
در ظهر عاشورا،
آینه ی تمام نمای غیرت شما بود،
در کوچه های تنگ مدینه،
به هنگام سیلی خوردن مادر(سلام الله علیها)…
.
زهرا حیدرزاده.طلبه ی  سطح دو مدرسه علمیه ی قاسم ابن الحسن علیه السلام

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 54
  • 55
  • 56
  • ...
  • 57
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 61
  • ...
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 189

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 142
  • دیروز: 276
  • 7 روز قبل: 2618
  • 1 ماه قبل: 4686
  • کل بازدیدها: 284059
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن