نقش امام صادق«علیهالسلام» در هویتبخشی به جامعه و تاریخ امروز ما
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْل»
نویسنده: اصغر طاهرزاد
1- سیرهی امام صادق«علیهالسلام» نشان میدهد که آن حضرت متوجه دردهای بزرگ اجتماعی بشریت میباشند و لذا خود را به موضوعات فرعی مشغول نمیکنند. حضرت بر فرهنگی تأکید مینمایند که از فرهنگ اشرافی اموی و عباسی جدا است تا حرکتی که با اسلام شروع شده، از طریق امویان و عباسیان از بین نرود. و این موضعگیری و تأکید حضرت صادق«علیهالسلام» گمشدهی امروزِ ما نیز هست تا به روش آن حضرت، انقلاب اسلامی مبرّا از هرگونه اشرافیت، پایدار و پاک بماند.
2- سیرهی حضرت صادق«علیهالسلام» نمونهای از حیات توحیدی است در جمعِ بین دغدغه نسبت به مسائل اجتماعی و راز و نیازِ الهی و معارف عمیق عرفانی. لذا است که آن حضرت را در یکی از سه حالت «روزهداری» و «قیام عبادی» و «ذکر خدا» مییافتند تا در جمعِ سیاست و دیانت، راهنمای همهی انسانهای متعهد و دغدغهمند باشند.
3- زمانشناسی و توجه به ظرفیت زمانه و تلاش برای تعالیِ فرهنگی جامعه، به عنوان زیرساختهای لازم برای رسیدن به اهدافی که یک جامعهی آرمانی به آن نیاز دارد، شخصیت بارز امام صادق«علیهالسلام» بوده است. و لذا از یک طرف کارهای عمیق فرهنگی را به وسعت جهان اسلام مدیریت کردند در آن حدّ که هزاران شاگرد از علمای غیر شیعه در مکتب آن حضرت پروریدند؛ و از طرف دیگر با بصیرت تمام مواظب بودند که حرکتی از ایشان سر نزند تا عباسیان تصور کنند حضرت بر سر آن نوع حاکمیت با آنها در رقابتاند.
4- امام صادق«علیهالسلام» از یک طرف به هیچوجه از شهادت نمیهراسیدند، ولی برای ظهور حقیقت اسلام با خلیفهی غاصب، مقابلهی مستقیم نداشتند، و امیدوار بودند در مسیری که گشودهاند، پیروزی برایشان پیش خواهد آمد. روشی که از یک طرف خواب را از چشمان منصور دوانقی – آن مزوّرِ خونخوارِ مقدسنما- ربوده بود و از طرف دیگر، هیچ کاری در مقابل امام نمیتوانست انجام دهد. این همان بلایی است که نظام اسلامی با رهنمودهای ولیّ فقیه بر سر سناتورهای آمریکایی و اسرائیل و آل سعود آورده است؛ که با نظر به سیرهی حضرت صادق«علیهالسلام» چنین حضوری در این عالم و در این تاریخ برای انقلاب اسلامی پیش آمده است.
5- ربیع حاجب، مکرراً نقل میکند که منصور دوانقی تصمیم به قتل حضرت صادق«علیهالسلام» میگیرد و حضرت به صورتهای مختلف، چنین امکانی را از منصور میگیرند، که تفصیل آن را میتوان در کتابهایی مثل «ارشاد» مفید دنبال کرد.
6- دوران عمر حضرت صادق«علیهالسلام» را که از سال 83 یعنی سال تولد آن حضرت شروع شد، میتوان به چند دوره تقسیم کرد: یک دوره تا زمانی که در کنار پدر خود قرار داشتند و همراه پدر، به شام احضار شدند و ناظر بر محاجهی حضرت باقر«علیهالسلام» با هشام بن عبدالملک بودند. و دورهی دوم که با امامت حضرت، از سال 114 شروع شد و ابتدا با حاکمان اموی درگیر بودند و سپس با حاکمان بنیالعباس، که حضرت ظریفترین موضعگیریها را در این دوران داشتهاند؛ زیرا دوران انتقالِ حاکمیت بنی امیه به بنیالعباس است.
7- در راستای بصیرت حضرت نسبت به دوران انتقال حاکمیت بنیامیه به بنی عباس، داریم که ابوسلمه حفص بن سلیمان، تصمیم گرفت جریان بنیالعباس را به علویان برگرداند. لذا دو نامه یکی به امام صادق«علیهالسلام» و دیگری به عبداللّهبن حسن بن حسن بن علی«علیهالسلام» فرستاد. حضرت صادق«علیهالسلام» که متوجهاند نباید در بستر افرادی مثل ابوسلمه حفص بن سلیمان، حرکت کنند، نامهی او را بدون آنکه مطالعه نمایند در مقابل نامهرسان آتش زدند و این شعر را خواندند:
ای که آتشی میافروزی و روشنایی آن برای دیگری است/ و ای هیزمچینی که هیزمِ دیگران را فراهم میکنی
ولی عبداللّه بن حسن، دعوت ابوسلمه را قبول کرد و تصور نمود فرزند او یعنی محمدِ نفس زکیّه، مهدیِ امّت است و حضرت صادق«علیهالسلام» به او تذکر دادند که این تصور باطلی است و فریب نخورد؛ ولی او نپذیرفت. و بعداً معلوم شد که حضرت متوجه بودند بنیالعباس شرایط را از قبل برای خود شکل دادهاند و نباید در دام رقابت با آنها افتاد.
8- راهی که امام صادق«علیهالسلام« در مقابل شعیان گشودند، راه فعالیت فرهنگی صحیح در بدترین شرایطی است که منصور دوانقی ایجاد کرده بود و این شبیه راهی است که حضرت امام حسین«علیهالسلام» در شرایط حاکمیت یزید و عبیداللّه در مقابل بشریت گشودند که آن، گشودن راهِ شهادت بود. راهی که حضرت صادق«علیهالسلام» جهت فعالیت فرهنگی گشودهاند هنوز در تاریخ ما درست تعریف نشده، زیرا تاریخ صدسالهی گذشتهی ما در بین شهادت و سعادت واقع شده است و شهادت، تواناییِ رساندن پیام مجاهدان را در آن تاریخ دارا بود. ولی راه امام صادق«علیهالسلام» در ادامهی فرهنگ شهادت و شهیدشدن، ظهورِ هویت فرهنگی است که شهداء برای تحقق آن فرهنگ، شهادت را برگزیدند و آن راهِ عبور از فرهنگ یزیدی است که بعد از رسواییِ یزید از طریق شهدائ به صحنهی تاریخ میآید. و نیز راهِ عبور از فرهنگ استکباری است که بعد از رسواییِ استکبار گشوده میشود.
9- منصور دوانقی قسم یاد کرده بود تیره و تبارِ خلیفهی اول و دوم را بر خاندان علیبنابیطالب«علیهالسلام» برتری دهد و بینی علویان را بهزعم خود بر خاک بمالد. زیرا جایگاه و تأثیر آن خاندان را احساس کرده بود. ولی از روش امام صادق«علیهاسلام» و تأثیر حضور تاریخی آن غافل بود. چیزی که خانم کلینتون و آقای ترامپ و سناتورهای آمریکایی و آل سعود و نتانیاهو نیز در مقابله با جمهوری اسلامی از آن غافلاند.
10- هنوز برای ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ و در مقابل پیچیدگیهای نظام استکباری، جابربن یزید جعفیها که در فرهنگ خاص اهلالبیت«علیهمالسلام» مقابل امویان و عباسیان پروریده شده بودند، به صحنه نیامدهاند که بتوانند صاحب سرّ انقلاب اسلامی باشند و ظرفیت تاریخی که انقلاب اسلامی در آن ظهور کرده است را درک کنند و با مردم تا رسیدن به ظرفیت لازم مدارا نمایند. تشکلهای سادهای که امروز در صحنهاند؛ هنوز قدرت ادامهی انقلاب اسلامی را در جهانِ پیچیدهی استکباری بهدست نیاوردهاند.
جابر بن یزید جعفی هجده سال در خدمت امام باقر (علیه السلام) بود. وقتی می خواست به کوفه برگردد، از حضرت باقر(علیهالسلام) خداحافظی کرد و با حالت سرور و خوشحالی خارج شد. نعمان بن بشیر می گوید: « من و جابر، هم کجاوه بودیم و به طرف کوفه می رفتیم. آن روز جمعه بود و ما نماز خود را در محلی به نام«اُخیرجه»،خواندیم و راه افتادیم. در این حال مردی بلند قامت و گندمگون رسید و نامه ای در دست داشت که آن را به دست جابر داد. جابر نامه را گرفت و بوسید و بر چشم خود گذارد. نامه از طرف حضرت باقر(علیهالسلام) بود و هنوز مهر آن حضرت خشک نشده بود. جابر گفت : «چه زمانی این نامه را از مولایم گرفتهای ؟!» گفت: « همین ساعت» پرسید: « بعد از نماز جمعه یا قبل از نماز؟» آن مرد گفت: « بعد از نماز» خیلی تعجب بود که در این زمان کوتاه، آن مرد این همه فاصله را طی کرده بود. با خواندن نامه، چهره اش گرفته شد.
سپس نامه را در جایی محفوظ کرد و دیگر من جابر را مسرور و خندان نیافتم تا به کوفه رسیدیم. هر یک از ما به خانه خود رفتیم. شب اول را که گذراندم، صبح برای اکرام و احترام به دیدن جابر رفتم که با منظره ای عجیب مواجه شدم. دیدم جابر از خانه اش خارج شد، در حالیکه استخوانهای مکعب شکلی را به گردن خود آویخته و بر چوب بلندی سوار است و مانند دیوانگان کلمات نامفهومی به زبان می آورد و می گوید: « منصور بن جمهور کجاست؟ آن امیر غیر مأمور؟» و کلماتی از این قبیل. پس جابر یک نگاه بسیار پر معنا به من انداخت اما نه او کلامی به من گفت ونه من به او چیزی گفتم. از این حالت جنون که به جابر دست داده بود، گریه ام گرفت که در این هنگام بچه ها و مردم کوچه و بازار جمع شدند و جابر با همان وضعیت رفت تا به میدان بزرگی رسید. در آنجا شروع کرد با بچه ها بازی کردن و دور آنها گشتن. مردم هم گفتند: « جابربن یزید دیوانه شد. وضعیت این چنین بود. چند روزی بیشتر نگذشته بود که به خدا قسم نامه ای از طرف هشام آمد که به والی کوفه نوشته بود: « در کوفه کسی است به نام جابربن یزید جعفی. او را پیدا کن و گردن بزن و سر او را برای من بفرست!» والی کوفه که از مضون نامه اطلاع پیدا کرد، به همراهان و مشاوران خود گفت: « جابربن یزید جعفی کیست؟» چون جابر هجده سال بود که کوفه را ترک کرده بود. گفتند: « جابر مرد بافضیلت و عالم و راوی حدیث است. او به حج رفته و سپس دیوانه شده و روزها در میدان بزرگ شهر با بچه ها بر چوبی سوار می شود و بازی می کند. والی مدینه آمد و دید که جابر سوار بر چوبی است و با بچه ها مشغول بازی است. گفت : «الحمدالله که خداوند ما را از کشتن او در عافیت قرارداد.» جابر به همین حال شبیه جنون بود تا ایام گذشت و امام باقر (علیه اسلام )بعد از مدتی به شهادت رسید و دوازده سال از شهادت آن حضرت هم گذشت که یزید بن ولید خلیفه بنی امیه منصور بن جمهور را والی کوفه قرارداد. معلوم شد امام باقر (علیه السلام) در طی آن نامه به جابر دستور فرموده بود تا وقتیکه والی کوفه منصور بن جمهور نشده، خود را به دیوانگی بزن تا جانت محفوظ بماند. [1]
جابربن یزید جعفی روحِ نهضت حضرت باقر«علیهالسلام» را میشناخت و تشکیلاتِ خلیفهی اموی متوجهی شخصیت او شده بود و لذا دستور قتل او را صادر میکند و از این عجیبتر اینکه حضرت امام باقر«علیهالسلام» از طریق یاران خود که در دربار اموی فعالیت داشتند، از آن حکم با خبر میشوند و به جابر آن دستور را میدهند. جابر آنچنان از جریانات زمانه و روحی که در آن تاریخ حاکم است، تحلیلهای اساسی دارد که وقتی تصمیم میگیرد از حضرت جدا شود؛ عرض میکند سینهام در رابطه با حفظ آن اسرار سختْ به تنگ آمده است - بدین معنا که حرفهایی بس اساسی و ارزشمند دارد که زمانه ظرفیت درک و رائهی آن را ندارد- حضرت به او توصیه میکنند که هر وقت در چنین فشاری قرار میگیرد، به بیرون شهر برود و گودالی بِکَند و سخن خود را در گودال بگوید و سپس بر آن خاک بریزد. بدین معنا که اهدافی بس بزرگ و بلند در اختیار چنین افرادی است که میتوانند افقهای بسیار دور و دورتر را بشناسند. آیا یارانِ انقلاب اسلامی ظرفیتهای خود را برای چنین بصیرتهایی آماده کردهاند تا وارد اصیلترین برنامهریزیها بشوند؟
11- ابن شهر آشوب روایت میکند که منصور دوانقی، ابو ایوب جوزی را طلبید و در حالیکه میگریست نامهی والیِ مدینه را به سوی او پرتاب کرد و گفت جعفربن محمد فوت کرده و اضافه کرد؛ «دیگر کجا مانند او پیدا میشود». سپس به ابوایوب گفت: به والی مدینه نامه بنویس تا جانشین جعفربنمحمد را یافته و به قتل برساند. پس از چند روز پاسخ نامه رسید که حضرت صادق«علیهالسلام»، منصور دوانقی و محمدبن سلیمان – والی مدینه- و عبداللّه بن جعفر- فرزند ناقصالخلقهی آن حضرت- و موسیبن جعفر و حمیده مادر موسی را جانشین قرار داده. منصور پس از دریافت نامه گفت: اینها را که نمیتوان کشت.
تحلیل این نوع بصیرت و زمانشناسی و موضعگیری را در آن شرایط تاریخی را به عهدهی شما میگذارد تا روشن شود مرز قاطعیت در مقابل کفر و نفاق و مرز عبور از حاکمی آنچنان خونریز چگونه باید تعیین شود که نه گرفتار لیبرالیسم گردیم و نه افراطگرایی، آنچنان که آیندهی تاریخی خود را نادیده بگیریم.
12- امروز نیز اگر تعالیِ فرهنگی مناسب انقلاب اسلامی شکل نگیرد و افقهای قدسی و در عین حال، ضد استکباریِ آن درست تعریف نشود، دوباره بنیالعباسها از علویین تشخیص داده نمیشوند، و باز عوامفریبی و باز قرارگرفتنِ طالبان ثروت در جایِ صاحبان سیرهی علوی، و باز تحریفگرانِ مکتب امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به جایِ جانشینان راستین حضرت امام.
13-امام صادق«علیهالسلام» به عنوان رئیس مکتب جعفری، روحی را از طریق انقلاب اسلامی در این تاریخ ظهور دادند که منبع جوششهای عظیم انسانیاسلامی خواهد شد. جوششهایی که عرفان و حماسه را به صحنه میآورد تا انسانها از یک طرف از لیبرالیسم و زیر پاگذاردنِ ارزشهای الهی فاصله بگیرند؛ و از طرف دیگر گرفتار افراطگرایی و بیحکمتی و غفلت از درک تاریخیِ خود نگردند. این راهی است که امام صادق«علیهالسلام» در این تاریخ در مقابل ما گشودند.
14-امام صادق«علیهالسلام» مواظباند در راستای مقابله با امویان در بستر بنیلعباس قرار نگیرند و در نتیجه ابتکار عمل خود را از دست بدهند. همچنانکه نظام اسلامی مواظب بود در شبکهی آمریکایی مقابل با داعش قرار نگیرد و از این جهت تفکر در سیرهی حضرت صادق«علیهالسلام» با نظر در تاریخی که قرار داشتند، زمینهی فهمِ تاریخ امروز ما خواهد شد تا بفهمیم مشکلات ما چیست و چگونه میتوان آنها را رفع کرد. فرهنگ مدرن صورت کاملی از منصور دوانقی است، همانطور که صدامع صورت کاملی از یزید بود. و همانطور که به کمک سیرهی حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» از صدام عبور کردیم، با مدّ نظرقراردادنِ سیرهی امام صادق«علیهالسلام» میتوانیم از حیلههای فرهنگ مدرن با همهی پیچیدگیهایی که دارد، عبور کنیم.
15- مشکل جامعهی ما در مواجهه با غرب، مشکلِ هویت است که مروز با رجوع به حضرت صادق«علیهالسلام» به عنوان رئیس مکتب جعفری که هویتبخشِ فرهنگ تشیع است، رفع خواهد شد. نه آنکه گمان شود مشکل هویت را با رجوع به غرب و عالِمانِ غربزده که یک پا در اینجا دارند و یک پا در آنجا، بتوانیم از این بیهویتیِ تاریخی که حتی فقر و بیکاری و بحرانِ خانوادههای ما را نیز در بر گرفته؛ رهایی یابیم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir
آبروی ری
آبروی ری
ری مرکز بسیار مهمّی از لحاظ علمی و فرهنگی در تاریخ ماست و سرسلسلهی بزرگان هم -جناب عبدالعظیم- با اینکه اهل ری نیست، اما حقّاً و انصافاً به ری و تاریخ ری آبرو داد و حقّ عظیمی به گردن همهی تهرانیها و اهل ری دارد.
بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
* شخصیّت جناب عبدالعظیم برای اغلب مردم ناشناخته است
جناب عبدالعظیم مرد بسیار بزرگی است. مردم مقامات علمی این بزرگوار را نمیدانند. به نظرم میآید یک وقت جناب آقای «ریشهری» احادیث این بزرگوار را استخراج کرده بودند و شما مثل اینکه روی آن دیوار همهاش را نوشتید. این خیلی کمک میکند به اینکه مردم از مقام محدّثىِ ایشان آگاه باشند. تجلیل از جناب عبدالعظیم، تجلیل از علم و جهاد و زهد و تقواست. ایشان صائم النّهار و قائم الّلیل بوده است. در حالات ایشان نوشتهاند: در مدتی که ایشان در ری زندگی میکرد، همهی روزها را روزه میگرفت و همهی شبها را مشغول عبادت بود. اینها حقّاً و انصافاً چیزهای خیلی مهمّی است. در فضیلت ایشان روایات معروفی وارد شده است. حضرت هادی علیهالسّلام به یکی از اهالی ری که از زیارت امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام میآمد، فرمود: «اگر میرفتی عبدالعظیم را زیارت میکردی، ثوابی را که از زیارت امام حسین نصیبت شده است به تو میدادند.» ما در جوار جناب عبدالعظیم زندگی میکنیم، شوق کربلا هم داریم؛ امّا کمتر توفیق پیدا میکنیم به زیارت این بزرگوار برویم.
این یک روایت، که مقام معنوی حضرت عبدالعظیم را نشان میدهد. آن روز، امام هادی علیهالسّلام میخواستند این مشعل در این نقطه از ایران بدرخشد. بیخود تعریف نمیکردند. میخواستند دلهای آحاد ملّتِ مسلمان را در این نقطهی عالم به وسیلهی نور این مشعل که از انوار اهل بیت علیهمالسّلام است و آن روز از دنیا هم رفته بود و دیگر خطری او را تهدید نمیکرد، روشن کنند.
بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
* ابعاد شخصیتی حضرت عبدالعظیم حسنی
شخصیّت جناب عبدالعظیم هم شخصیت علمی بوده، هم شخصیت جهادی بوده و هم ابتکاراتی داشته است. مرحوم «شیخ نجاشی» میگوید: «ایشان خطب امیرالمؤمنین را جمعآوری کرد.» با این حساب، ایشان در حدود صد و هفتاد سال قبل از تألیف نهجالبلاغه، خطب امیرالمؤمنین را جمعآوری کرده است؛ این کارِ خیلی مهمّی است. هیچ بعید نیست که سیّدرضی رضواناللَّهعلیه از نوشتهی ایشان استفاده کرده باشد.
از سوی دیگر ایشان به دلیل شخصیت جهادی خود، با حال اختفاء و فرار به ری آمده است. شیخ نجاشی میگوید: «حارباً من السّلطان»؛ ایشان از دست خلیفهی عبّاسی از عراق و حجاز گریخت و به ری آمد؛ چون ری مرکز و محل تجمّع شیعیان بود. هم در مدینه و هم در عراق، همهی اینها مجبور نبودند از دست خلیفه بگریزند. این، مبارز بودن ایشان را نشان میدهد. مشخّص میشود ایشان اهل نشر معارف امامت بوده؛ بخصوص در دوران حضرت جواد و حضرت هادی علیهماالسّلام که ایشان حداقل راوی این دو امام است. دوران عجیبی بوده است؛ دوران اختناق شدید نسبت به ائمّه و درعینحال دوران نشاط عجیب شیعه در سراسر دنیای اسلام. این چیز مهمّی است که در هیچ زمانی از دوران زندگی ائمّه، شیعیان این همه فعّالیت و نشاط و تحرّک و سازماندهی و گسترش در دنیای اسلام نداشتهاند که در دوران این سه امام - یعنی حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری علیهمالسّلام - داشتهاند؛ این در حالی است که این سه امام خودشان در مدینه و بغداد و در سامرا زیر نظر و تحت فشارهای خیلی شدیدی قرار داشتند. معلوم میشود در آن دوران، این بزرگوار شخصیت مهم و فعّالی بوده که مورد توجّه خلیفه قرار گرفته و تحت تعقیب بوده و به ری گریخته است.
بنابراین هم شخصیت جهادی است، هم شخصیت علمی است و هم محدّث است و حداقل از امام جواد و امام هادی علیهماالسّلام روایت نقل کرده است.
بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
حضور رهبر انقلاب در مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و سخنرانی در جمع مردم شهر ری ۱۳۷۳/۸/۵
* مرجع علم دین در زمان امام هادی علیهالسلام
یک روایت از حضرت هادی علیهالصّلاةوالسّلام است که هم جنبهی علمی حضرت عبدالعظیم و هم جنبهی معنوی آن بزرگوار را نشان میدهد.
کسی خدمت امام هادی علیهالسّلام رسید. حضرت به او فرمودند: تو در کجا هستی؟
گفت: در ری.
فرمودند: هر مشکلی در امر دین داشته باشی، میتوانی از عبدالعظیمبنعبداللَّه الحسنی بپرسی.
یعنی امام هادی علیه السّلام، عبدالعظیم الحسنی را به عنوان یک مرجع علم دین به شیعیان خودشان معرفی کردند. بعد در همین روایت هست که حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان. این هم جنبهی معنوی.
حضور رهبر انقلاب در مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و سخنرانی در جمع مردم شهر ری ۱۳۷۳/۸/۵
شب جایزه چه شبی است ؟
خبرگزاری «حوزه» متن حدیث را از کتاب امالی مفید منتشر می کند.
قال النبی (ص) إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْفِطْرِ وَ هِيَ تُسَمَّى لَيْلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَى اللَّهُ الْعَالَمِينَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَإِذَا كَانَتْ غَدَاةُ يَوْمِ الْفِطْرِ بَعَثَ اللَّهُ الْمَلَائِكَةَ فِي كُلِّ الْبِلَادِ- فَيَهْبِطُونَ إِلَى الْأَرْضِ وَ يَقِفُونَ عَلَى أَفْوَاهِ السِّكَكِ فَيَقُولُونَ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ اخْرُجُوا إِلَى رَبٍّ كَرِيمٍ يُعْطِي الْجَزِيلَ وَ يَغْفِرُ الْعَظِيمَ.
پیامبر فرمودند: چون شب عيد فطر كه شب جوائز نام دارد فرا رسد خداوند پاداش عمل كنندگان را بدون حساب و شمارش ببخشد. و چون صبح روز عيد فرا رسد خداوند، فرشتگان را در تمام شهرها فرو می فرستد، پس در زمين فرود آيند و سر كوچه و گذرها بايستند و گويند: اى امّت محمّد بسوى پروردگار كريم براى نماز عيد بيرون شويد كه او پاداش فراوان دهد، و گناهان بزرگ را بيامرزد.
أمالي المفيد، ص:
جلد سوم فصلنامه اجتماعی- فرهنگی احلی من العسل منتشر شد
شناسنامه مجله
صاحب امتیاز: حوزه علمیه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
مدیر مسئول:سرکار خانم یوسفی
جانشین مدیر مسئول: سرکار خانم سلیمانی
سردبیر: زهرا حیدرزاده
همکاران این شماره: نازنین احمدی،حانیه عینی علی آبادی،اشرف زندی،زهرا نوروزی
ناظر کیفی: زهرا حیدرزاده
مدیر اجرایی و شبکه ارتباط با مخاطب: زهرا حیدرزاده
مدیر هنری: زهرا حیدرزاده
ناظر چاپ: جناب آقای سید مهدی رضایی
چاپ: گروه تبلیغاتی بشری
نشانی:تهران ،اتوبان شهید محلاتی)آهنگ(،ظلع شمالی میدان،موسسه حضرت قاسم بن الحسن)ع(
تلفن: 33053197 - 021 داخلی
فصلنامه فرهنگی و اجتماعی/ سال اول/ جلد سوم/فروردین 1396
به کانال ما در تلگرام سر بزنید: @
ahla_menal_asal
واکنش آیت الله العظمی مکارم به سخنانی در خصوص انتخاب حاکم توسط مردم
به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در سومین شب از لیالی قدر در مسجد مدرسه علمیه امام کاظم(ع)،گفتند: اخیرا در سخنان یکی از دولت مردان بیان شده بود، امام علی)ع) ولایت و امامت را با آرای مردم دانسته و گفته، دموکراسی میراث علی (ع) است؛ این حرف، حرف عجیبی است؛ زیرا شما یک ذره از نهج البلاغه را دیده اید و خطبه های دیگر و آیات قرآن را ندیده اید؛ اولا شما باید آیات قرآن را ببینید، بیان می کند، ولی شما کسی است که در حال رکوع زکات داد؛ خداوند این ولی را تعیین کرده است؛ آیات ولایت در قرآن کریم فراوان است.
معظم له بیان کردند: امام علی(ع) در این سخن به اتمام حجت در مقابل مخالفان می پردازند؛علاوه بر آن از مسلمات مذهب شیعه است که امام (ع)و ولی از سوی خداوند تعیین می شود نه آرای مردم.
ایشان تصریح کردند: عده ای از بزرگان عرب خدمت پیامبر (ص)رسیده و بیان کردند، ما حاضریم شما را تا جایی تقویت کنیم که حکومت تو قوی شود؛ ولی یک شرط داریم و این شرط آن است که پس از تو حکومت به ما داده شود؛ پیامبر اکرم(ص) فرمودند، تعیین جانشین من با خداست و به هر کسی که خواست ولایت می دهد؛در مراسم غدیر، پیامبر اکرم(ص) امام علی(ع) را از سوی خدا به عنوان جانشین قراردادند.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی اظهارکردند: دموکراسی از روی ناچاری است و در واقع حکومت مردم بر مردم نیست؛ در انتخابات نصف به علاوه یک پیروز است که در واقع این حکومت، حکومت مردم بر مردم نیست؛ تازه باید ببینیم که کدام دموکراسی را مد نظر داریم.
ایشان گفتند: آیا آمریکا را مد نظر داریم که با پول فراوان مردم را فریب می دهند و آرای آنها را می خرند؟ ما نیز از روی ناچاری بیان می کنیم که با آرای مردم باید امور کشور اداره شود، ولی قرار نیست که امام (ع)نیز با آرای مردم انتخاب شود؛ زیرا امام با حکم الهی نصب می شود ؛نباید این عزیزان یک صفحه نهج البلاغه را ملاک قرارده و نظام را شکل دیگری جلوه دهند؛ امیدواریم که اشتباه خود را اصلاح کنند.
این استاد حوزه در ادامه با اشاره به سفارش امام علی(ع) به امام حسن(ع) گفتند: امام علی(ع) در این روایت اخلاقی بر لزوم استفاده از موعظه و زهد و تقویت قلب با یقین توصیه کرده اند.
ایشان افزودند: یقین داشتن بالاترین نعمت الهی است؛ یقین داشتن به این معنی است،باور کنیم که خداوند از رگ گردن نیز به ما نزدیک تر است؛ چشم هایی که به خیانت گردش می کند از سوی خدا رصد می شود؛ خدا از درون سینه ها باخبر است و همه ما باید این مسایل را باور داشته باشیم.
معظم له بیان کردند: یقین به مبدا و معاد از دیگر مفاد یقین است؛ باید باور داشته باشیم که خداوند سرسوزن کار خوب و بد ما را می بیند؛ همه ما باید این مسایل را باور کنیم؛ اگر کسی این مسایل را باور کند، زندگانی اش، مملو از ایمان و تقوا خواهد شد.
ایشان تصریح کردند: باور و یقین به معاد با فقیه شدن مساوی است؛ علما و بزرگان ما برای یقین سه مرحله از آیات قرآن را مورد استفاده قرارداده اند؛ یعنی از سه سوره قرآن این سه مرحله استفاده می شود که شامل علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی اظهارکردند: تقوا، همراه با این مراحل است؛ علم الیقین همچون مشاهده دود آتش از دور و یقین وجود آتش است؛ مرحله مشاهد آتش ،مرحله عین الیقین است و لمس آتش نیز مرحله حق الیقین است.
این مرجع تقلید گفتند: قرآن مجید در خصوص اموال یتیمان می فرماید، کسانی که اموال یتیم را می خورند،چونان خوردن آتش است؛کسی که باور قوی دارد،باور دارد که خوردن مال یتیم چونان آتش است.
معظم له بیان کردند: امام علی(ع) فرمودند، قلبت را با یقین تقویت کن؛ وقتی کسی به آخرین مرحله یقین رسید دیگر در مقابل شیطان بیمه می شود، زیرا همه گناهان را چون آتش می داند و دیگر سراغ آتش نمی رود.
ایشان تصریح کردند: امام علی(ع) در معرفی خود فرمودند، اگر تمام قصرها و ثروت ها و گنج ها و… که بزرگترین رشوه است را به علی(ع) دهید، کوچکترین ظلم این عالم را که شامل ظلم به یک مورچه است را نخواهم کرد.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی اظهارکردند: در روایات بیان شده، کار کوچک همراه با یقین بیش از یک کار بزرگی است که با عدم یقین یا با تزلزل یقین انجام شده است.
این مرجع تقلید گفتند: در میان دانشمندان غربی، بحث است که اسلام با سرعت در عالم پیشرفته است؛ آنها به دنبال علت پیشرفت سریع اسلام بودند؛ یکی از محققان غربی بیان می کند، علت رشد سریع پیشرفت اسلام مجهول است؛ ولی ما به سراغ آورنده اسلام می رویم و علت را در او جستجو می کنیم.
معظم له بیان کردند: پیامبراکرم(ص) فرمودند،زهد و ساده زیستی و یقین مهمترین عامل پیشرفت سریع اسلام است؛ در زمان صدر اسلام جهادگران مسلمان با زبان قرآن به میدان می آمدند و شهادت و پیروزی بر دشمنان را پیروزی می دانستند؛ نمونه این یقین در جنگ تحمیلی به عینه ثابت شد؛ جوانان ما که در دنیا تنها مانده بودن با قدرت یقین درمقابل دشمنان ایستادند.
ایشان تصریح کردند: شب عاشورا، یکی از یاران امام حسین(ع) با یار خود شوخی کرد و وقتی از وی سوال شد که این شب، شب شوخی نیست به وی گفت، چه شبی از این بهتر که می دانیم، فردا شهید می شویم؛ همین یقین بود که عاشورا را عاشورا کرد و سال به سال نیز به عظمت آن افزود.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی اظهارکردند: از آسیب های یقین، دلبستگی، حرص، هوا پرستی است؛ در روایات بیان شده است، اگر با دنیا پرستان هم نشین شوید ایمان شما هم ضعیف می شود.
منبع : خبرگزاری حوزه
۱۲ توصیه برای استفاده بهتر از لیالی قدر
با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید
در ماه رمضان هم - در همه روزها و شبها - دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، که: «لیلةالقدر خیر من الف شهر. تنزّل الملائکة والرّوح. فیها بإذن ربّهم من کل امر». شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر میکنند. شب سِلم و سلامت معنوی - سلامٌ هی حتّی مطلع الفجر - شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادّی و بیماریهای عمومی و اجتماعی که امروز متأسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
ساعات لیلةالقدر را مغتنم بشمارید
قدر لیلةالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که انشاءاللَه قلم تقدیر الهی در شبهای قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آنچنان که شایسته مردم مؤمن و عزیز ماست، رقم بزند. ۱۳۸۲/۰۸/۲۳
از رذائل مادی خود را دور کنید
ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها[ی لیالی قدر] برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیلهی عروج مؤمن است. دعا هم معراج مؤمن است، شب قدر هم معراج مؤمن است. کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می توانیم، خود را دور کنیم. دلبستگی ها، بدخلقی ها - خلقیات غیرانسانی، ضدانسانی - روحیات تجاوزگرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبله های روح انسانی است. این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵
بهترین اعمال در این شب، دعاست
فرمود «لیلةالقدر خیر من الف شهر»؛ شبی که به عنوان لیلةالقدر شناخته شده است و مردد است بین چند شب در ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. در ساعتهای کیمیایی لیلةالقدر، بندهی مؤمن باید حداکثر استفاده را بکند. بهترین اعمال در این شب، دعاست… احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شبهای قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است. در روایت وارد شده است که دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، یا به تعبیر رایج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا یعنی چه؟ یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همهی اینها دعاست. دعا یکی از مهمترین کارهای یک بندهی مؤمن و یک انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهیر روح چنین نقشی دارد. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
به معانی دعاها توجه کنید
ادعیهی رسیدهی از معصومین (علیهمالسّلام) همه پرمغز، پرمضمون از لحاظ سوز و گداز عاشقانه و عارفانه است و غالباً در حد عالی، منتها جزو بهترینها یا شاید بهترینها، این دعاهائی است که از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) رسیده است. همین دعای کمیل یا دعای صباح یا دعای مناجات شعبانیه، که من از امام (رضوان اللَّه علیه) یک وقتی پرسیدم که در بین این دعاها شما بیشتر به کدام علاقه دارید، ایشان گفتند دعای کمیل و مناجات شعبانیه. هر دو از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) است. این راز و نیاز و سوز و گداز امیرالمؤمنین و هم مناجاتهای آن بزرگوار، حقیقتاً گدازنده است برای کسی که توجه داشته باشد.
و من خواهش میکنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصیح و زیبائی است؛ لیکن معانی، معانی بلندی است. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹
با خدا حرف بزنید
من خواهش میکنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصیح و زیبائی است؛ لیکن معانی، معانی بلندی است. در این شبها با خدا باید حرف زد، از خدا باید خواست. اگر معانی این دعاها را انسان بداند، بهترین کلمات و بهترین خواستهها در همین دعاها و شبهای ماه رمضان و شبهای احیاء و دعای ابیحمزه و دعاهای شبهای قدر است. اگر کسی معانی این دعاها را نمیداند، با زبان خودتان دعا کنید؛ خودتان با خدا حرف بزنید. بین ما و خدا حجابی وجود ندارد؛ خدای متعال به ما نزدیک است؛ حرف ما را میشنود. بخواهیم با خدا حرف بزنیم؛ خواستههای خودمان را از خدای متعال بخواهیم. این انس با خدای متعال و ذکر خدای متعال و استغفار و دعا خیلی تأثیرات معجزآسائی بر روی دل انسان دارد؛ دلهای مرده را زنده میکند. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹
از خدای متعال عذرخواهی کنید
شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والّا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمیدهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آنجا جای عذرخواهی نیست. اینجا که میدان هست، اینجا که اجازه هست، اینجا که عذرخواهی برای شما درجه میآفریند، گناهان را میشوید و شما را پاک و نورانی میکند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. اینجا که فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهی را متوجّه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید
مناسبت شب قدر، یکی مناسبت دعا و تضرع و توجه به پروردگار است که ماه رمضان بخصوص شبهای قدر، بهار توجه دلها و ذکر و خشوع و تضرع است. ثانیاً بهانه و مناسبتی است برای اینکه دلهایمان را با مقام والای امیر مؤمنان و سرور متقیان عالم قدری آشنا کنیم و درس بگیریم. هر چه که در فضائل ماه رمضان و وظائف بندگان صالح در این ماه بر زبان جاری شود و بتوان گفت، امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) نمونهی کامل آن و برجستهترین الگو برای آن خصوصیت است. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹
به ولیّعصر، ارواحنافداه، توجّه کنید
امشب را که شب قدر است، قدر بدانید. دعا، تضرّع، توبه و انابه و توجّه به پروردگار،جزو وظایف همه ماست. مشکلات عمومی مسلمین، مشکلات کشور، مشکلات شخصیتان و مشکلات دوستان و برادرانتان را با خدای خودتان مطرح کنید. از خدای متعال توجّه بخواهید؛ از خدای متعال مغفرت بخواهید؛ از خدای متعال انابه و حال و توجّه بخواهید.
امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولیّعصر، ارواحنافداه، توجّه کنید؛ به در خانه خدا - مسجد - بروید و به برکت امام زمان از خدای متعال خواستههایتان را بگیرید. ۱۳۷۱/۰۱/۰۷
در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید
از اوّل شب بیست وسوم، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهی - «سلام هی حتّی مطلع الفجر» - شروع میشود، تا وقتی که اذان صبح آغاز میگردد. این چند ساعتِ این وسط، سلامِ الهی و امن الهی و خیمهی رحمت خداست که بر سراسر آفرینش زده شده است. آن شب، شب عجیبی است؛ بهتر از هزار ماه، نَه برابر آن؛ «خیرٌ من ألف شهر». هزار ماه زندگی انسان، چقدر میتواند برکات به وجود آورد و جلب رحمت و خیر کند! این یک شب، بهتر از هزار ماه است. این، خیلی اهمیّت دارد. این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّر و تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسان خواسته است و بیاعتباری این زندگی مادّی و اینکه همهی این چیزهایی که میبینید، مقدّمهی آن عالمی است که لحظهی جان دادن، دروازهی آن عالم است، بگذرانید. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲
برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید
شبهای قدر را حقیقتاً قدر بدانید. قرآن صریحاً میفرماید: «خیر من الف شهر»؛ یک شب بهتر از هزار ماه است! این خیلی ارزش دارد. شبی است که ملائکه نازل میشوند. شبی است که روح نازل میشود. شبی است که خدای متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنی درود و تحیّت الهی بر انسانهاست، هم به معنای سلامتی، صلح و آرامش، صفا میان مردم، برای دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است. از لحاظ معنوی، چنین شبی است! شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسائل کشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنید. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید
نگاه کنید به حاجات خودتان، حاجات مسلمانان، حاجات کشورتان، حاجات برادران مؤمنتان؛ به مریضها، به مریضدارها، به جانبازان، به غم دیدهها، به دلهای غمگین، به چشمهای نگران، به نیازهای فراوانِ انسانهایی که حول و حوش شما، زیر سقف شما و در کشور شما هستند، در دنیای اسلام هستند، روی کره خاک هستند. همه این حاجات را در این شبهای قدر، یکی یکی از خدای متعال بخواهید. ۱۳۷۳/۱۱/۲۸