اللّهم عَرِّفنی حُجَّتک
عصریست غریب و آسمان دلگیر است
افسوس برای دل سپردن دیر است
هر روز بـهانه ای گرفتیم و گذشت
عیب از من و توست عشق بی تقصیر است . . .
عصریست غریب و آسمان دلگیر است
افسوس برای دل سپردن دیر است
هر روز بـهانه ای گرفتیم و گذشت
عیب از من و توست عشق بی تقصیر است . . .
تبریک عرض میکنم عید بزرگ و بینظیر مبعث پیامبر اکرم را به همهی حضّار محترم، میهمانان عزیزی که در جمهوری اسلامی هستند و سفرای محترم کشورهای اسلامی و همهی ملّت ایران و همهی مسلمانان عالم و به همهی آزادگان جهان.
بعثت حادثهی یگانه و بینظیری است که حقیقتاً هیچ حادثهی دیگری در تاریخ بشر به اهمّیّت و عظمت بعثت پیغمبر وجود ندارد. بعثت پیغمبر، اوج رحمت پروردگار بر بنیبشر و انسانیّت بود. فرستادن پیامبران، ارسال پیغمبران برای هدایت انسان، برای رساندن انسان به نقطهی اوج، بزرگترین رحمت پروردگار در حقّ بشر است و اوج این حرکت در بعثت پیغمبر اکرم بود. راهی بر روی بشر گشوده شد که این راه تا آخر دنیا، این قدرت را و ظرفیّت را دارد که بشر را پیش ببرد، همچنانکه از آن روز تا زمان حاضر، انسانیّت پیش رفته است؛ فکر انسان، ذهن انسان، بسیاری از حقایقی که ادیانْ متکفّل بیان آن بودند، جزو عرف جامعهی بشری شده است و بحمدالله دلهای آحاد بشر به سمت معنویّات میل و گرایش پیدا کرده است.
در بعثت آنچه لبّ مطلب است عبارت است از توحید؛ توحید یعنی عبودیّت خدای متعال بهصورت انحصاری؛ یعنی هواها، هوسها، شهوتها، غضبها بر زندگی انسان حاکم نباشد؛ یعنی دیکتاتوریها، استبدادها، منیّتها ادارهکنندهی زندگی انسان نباشند؛ منشأ مدیریّت زندگی انسان عبارت باشد از علم الهی و قدرت الهی و رحمت الهی و فیض الهی و هدایت الهی؛ این معنای توحید است. در درجهی اوّل همهی آن کسانی که با منیّت خود، با تکبّر خود، با استبداد خود، با ظلم خود میخواهند بر امور جامعهی بشری و جوامع بشری تسلّط پیدا کنند، با شعار توحید عقبزده میشوند، لذا دشمنی میکنند. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۲) همهی پیغمبران با صاحبان زر و زور، با مستبدّان عالم، با زورگویان عالم، با فراعنهی عالم روبهرو شدند، مواجه شدند و با آنها مبارزه کردند. بدون مبارزهی حق، باطل مجبور به عقبنشینی نمیشود. اینکه بشریّت روزبهروز از اوّل تاریخ بشر تا امروز به معارف الهی نزدیک شده و نزدیکتر شده است، بهخاطر مبارزه است؛ چون حق باید مبارزه کند. الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ؛(۳) بدون مبارزهی با مستبدّان و زورگویان و بدخواهان بشر و ظالمین و ستمگران نمیشود حق را پیش برد؛ مبارزه لازم است و پیغمبران این کار را کردند؛ و توحید، متضمّن کلّیّات و اصول و خطوط اصلی این مبارزه است.
«لاالهالّاالله» صرفاً یک مسئلهی اعتقادی و ذهنی محض نیست؛ «لاالهالّاالله» منشأ اثر است، منشأ عمل است. همین دولت اسلامیای که آقای رئیسجمهور اشاره کردند که در مدینه به وجود آمد، ناشی از «لاالهالّاالله» است؛ یعنی حکومت جز به دست خدای متعال و مبعوثین خدا، در ادیان الهی معنی ندارد؛ برای همین هم بهمجرّدی که پیغمبر فرمود: قولوا لا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ تُفلِحوا،(۴) صاحبان زر و زور در همان محیط محدود و کوچک مکّه در مقابل او صفآرایی کردند؛ بعد در مدینه که دولت اسلامی تشکیل شد، باز حکومتها و امپراتوریها و قدرتهای جهانی در مقابل اسلام صفآرایی کردند؛ این صفآرایی از روز اوّل تا امروز وجود داشته است و از روز اوّل تا امروز، عقبنشینی در این مصاف، سرنوشت باطل بوده است و پیشروی، سرنوشت حق بوده است. همان جمعیّت محدودی که در مکّه با آن فشار زندگی میکردند، امروز یک جامعهی عظیم بشری است با افتخارات فراوان، با امکانات فراوان و با امید فراوان و با آیندهی روشن. این را باید فهمید: امّت اسلامی باید از بُن دندان به توحید برگردد.
ما اگر چنانچه به توحید اعتقاد داریم، نمیتوانیم زیر بار زور برویم، نمیتوانیم زیر بار ظلم برویم، نمیتوانیم در مقابل ظالم نَایستیم، این طبیعت توحید است. اینکه جمهوری اسلامی اعلام میکند که هر جا مظلومی هست و نصرتی لازم است، ما آنجا حاضریم، بهخاطر این است؛ اینکه ما روی مسئلهی فلسطین اینجور اصرار داریم، بهخاطر این است. چون لازمهی توحید این است که انسان در مقابل زورگویی ظالم به مظلوم بِایستد؛ حقیقت توحید این است و بعثت این را به ما یادآوری میکند؛ و این مطمئنّاً پیشرفت هم دارد. حالا البتّه فشارها بر روی مردم فلسطین در این ایّام و ایّام گذشته -در این هفتاد سال- فراوان بوده است امّا شما ملاحظه کنید که همان جمعیّت مظلوم محدودی که صهیونیستها توانستند بهآسانی بر آنها غلبه پیدا کنند و یک ملّت را از کشور خودش بیگانه کنند و دستش را کوتاه بکنند و بر آن کشور مسلّط بشوند، همان ملّت ضعیف، امروز تبدیل شده است به یک فلسطین قدرتمند که حکومت صهیونیستی را تهدید میکند و حکومت صهیونیستی در مواجههی با آن احساس ضعف میکند، احساس عجز میکند؛ و بدون تردید فلسطینیها بر صهیونیستها غالب خواهند شد و فلسطین به دست فلسطینیها برخواهد گشت.
ایستادن ما در کنار گروههای مقاومت، در منطقهی غرب آسیا به همین دلیل است. حضور ما در سوریه، در مقابله و مواجههی با تروریستهایی که آمریکا و عوامل آمریکا در منطقه به وجود آورده بودند، به این دلیل است. اینکه گفته بشود «جمهوری اسلامی ایران توسعهطلب است، میخواهد فلانجا را تصرّف کند»، اینها حرفهای مهمل و بیمعنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه، ما قصد توسعه و نگاه توسعهطلبی به هیچ نقطهای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ، آباد و پرظرفیّتی در اختیار ملّت ایران است. [این حضور] بهخاطر این است که در منطقهی سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد؛ به این دلیل ما آنجا حضور پیدا کردهایم. لذا ملاحظه میکنید که به توفیق الهی، [جبههی] مقاومت به برکت کمکهایی که شد و به برکت شجاعتی که نیروهای سوری داشتند، توانستند بر تروریستهای حمایتشده بلکه بهوجودآمدهی بهوسیلهی آمریکا و غربیها و مزدورانشان در منطقه -مثل سعودی و مانند اینها- غلبه پیدا کنند، آنها را شکست بدهند.
همان کسانی که دیروز از داعش آشکار و غیر آشکار حمایت میکردند، امروز ادّعا میکنند که در مقابلهی با آنها حضور داشتهاند و آنها را شکست دادهاند؛ آنهم بدروغ! چنین چیزی نیست، آنها هیچ دخالتی نداشتهاند. در این نطقی که رئیسجمهور آمریکا(۵) همین چند ساعت قبل از این کرد، میگوید که «ما توانستیم داعش را در سوریه شکست بدهیم»؛ دروغ واضح و فاضح!(۶) آنها آنجایی که لازم دانستند، وارد شدند و کمک کردند؛ آنجایی که عناصر اصلی داعش در محاصره بودند، وارد شدند و آنها را نجات دادند. قبل [از آن] هم در ایجاد داعش، آنها مؤثّر بودند؛ با پول سعودی و امثال سعودی، آنها توانستند این موجودات خبیث را به وجود بیاورند و به جان ملّت عراق و سوریه بیندازند؛ منتها «مقاومت» در مقابل آمریکا و در مقابل عوامل آمریکا توانست این دو کشور را نجات بدهد؛ بعد از این هم همینجور.
این حملهی سحر دیشب به سوریه یک جنایت است!(۷) بنده صریحاً اعلام میکنم رئیسجمهور آمریکا، رئیسجمهور فرانسه(۸) و نخستوزیر انگلیس(۹) جنایتکارند و جنایت کردند! البتّه طَرْفی هم نخواهند بست، سودی هم نخواهند برد؛ همچنانکه در این سالهای گذشته در عراق، در سوریه، در افغانستان حضور پیدا کردند و از این قبیل جنایات انجام دادند و هیچ سودی هم نبردند. همین چند روز قبل از این، رئیسجمهور آمریکا گفت که هفت تریلیون ما خرج کردهایم در منطقهی غرب آسیا -بهقول او خاورمیانه- و هیچچیز گیرمان نیامد؛ راست میگوید، چیزی گیرشان نیامده. بعد از این هم آمریکا بداند، هرچه خرج کند، هرچه تلاش بکند، قطعاً در این منطقه هیچچیز گیرش نخواهد آمد.
در مقابل این حوادث، ما باید بیدار بشویم، ما باید حواس خودمان را جمع کنیم؛ ملّتهای اسلامی، کشورهای اسلامی، دولتهای مسلمان بایستی تجربه بیندوزند، باید بفهمند چه دارند میکنند. اینها میخواهند به امّت اسلامی ضربه بزنند؛ هدف فقط کشور سوریه یا کشور عراق یا کشور افغانستان نیست؛ هدف، حضور اسلام در این منطقه است؛ به این میخواهند صدمه بزنند. کشورهای اسلامی بفهمند این معنا را؛ دولتهای اسلامی خودشان را در خدمت اهداف آمریکا و بعضی کشورهای غربیِ متجاوز قرار ندهند. این افتخاری نیست برای یک کشور مسلمان که رئیسجمهور آمریکا علناً بگوید «ما نگاه میکنیم به گاو شیرده»! به اینها به چشم گاو شیرده نگاه میکند؛ این افتخار است؟ در همین تبلیغاتِ انتخاباتیِ اخیر در سال گذشته، همین رئیسجمهور کنونی آمریکا این حرف را گفت؛ گفت ما به سعودیها به چشم گاو شیرده نگاه میکنیم! ذلّت از این بیشتر؟ برای یک دولت، برای یک ملّت، ذلّت از این بالاتر؟ پولش را بگیرند، بعد بهعنوان گاو شیرده او را خطاب بکنند، به او توهین بکنند؛ ذلّت یک کشور و یک دولت بیش از این نمیشود؛ اسلام با این ذلّتها مخالف است. وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ؛(۱۰) اگر مؤمن باشند، باید عزیز باشند؛ این ذلیل بودن نشانهی این است که اینها ایمان ندارند، مؤمن نیستند، دروغ میگویند، همچنانکه اربابانشان دروغ میگویند. رئیسجمهور آمریکا میگوید «ما به سوریه حمله کردهایم برای مبارزهی با به کار بردن سلاح شیمیایی»! این حرف دروغ است؛ آنها [هستند که] با به کار بردن سلاح شیمیایی -نه سلاح شیمیایی و نه هر جنایت دیگری علیه بشریّت- مخالفتی ندارند؛ الان روزانه یمن دارد بمباران میشود، اینها دارند حمایت میکنند؛ در مناطق مختلف عالم، مسلمانها زیر فشار قرار میگیرند، اینها از آن ظالم حمایت میکنند و به او کمک میکنند؛ اینها از اینکه مردمی رنج ببرند، درد بکشند، ناراحت نمیشوند. همینها از صدّام جنایتکار پشتیبانی کردند، حمایت کردند؛ هزاران نفر از مردم ایران و عراق بهوسیلهی سلاح شیمیاییای که صدّام به کار برد نابود شدند یا آسیب دیدند؛ هنوز در بین مردم ما جوانهایی که آن روز آسیب دیدند وجود دارند، حضور دارند و رنج میبرند. اینها مخالف [سلاح شیمیایی] نیستند؛ اینها بهخاطر اهداف استعماری و دیکتاتوریِ بینالمللیِ خودشان وارد اقدام میشوند و متّهم میکنند این و آن را به دیکتاتوری، [درحالیکه] خودشان دیکتاتور بینالمللیاند. البتّه دیکتاتورها و مستبدّین در هیچ جای دنیا کامیاب نخواهند شد، اینها هم کامیاب نخواهند شد و مسلّماً آمریکا در اهداف خود در این منطقه و در هر منطقهای که ظلم بکند، شکست خواهد خورد و قطعاً ملّتها پیروز خواهند شد و انشاءالله در این منطقه هم همینجور خواهد بود.
ملّت ما بحمدالله ایستاده است؛ ملّت ایران، با تجربهی چهلسالهی خود، در مقاومت و ایستادگی پایدار است. ما این را امتحان کردهایم: در مقابل دشمن، «عقبنشینی» مشوّق دشمن است؛ در مقابل دشمن، «ایستادگی» موجب عقبرفت دشمن است. وَلَوْ قَاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا؛(۱۱) این سنّت الهی است: اگرچنانچه در مقابل ظلم و استبداد و زورگویی و خباثتها و جنایتهای جنایتکارانِ عالم بِایستید، قطعاً مجبور به عقبنشینی میشوند؛ این قرآن کریم است که بهعنوان یک سنّتِ قطعیِ تاریخ و سنّت الهی از این یاد میکند، و این سنّت انشاءالله عملی خواهد شد. و امیدواریم ملّت ایران، ملّت سوریه، ملّت عراق، ملّت مظلوم فلسطین، ملّت کشمیر و میانمار و همهی مناطقی که در دنیا مسلمانها زیر فشار هستند، انشاءالله در آیندهی نهچندان دوری به موفّقیّت دست پیدا بکنند و انشاءالله بتوانند دشمنان را عقب بزنند. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ارواح طیّبهی شهدا -شهدای راه حقّ و حقیقت- و روح مطهّر امام بزرگوار را از لطف و فیض خود سیراب بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
در سايه سار کوکب موسي بن جعفريم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم
فيضش به گوشه گوشهی ايران رسيده است
يعني گداي هر شب موسي بن جعفريم
هستي ماست نوکري اهل بيت او
ما خانه زاد زينب موسي بن جعفريم
قم آستان رحمت آل پيمبر است
در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم
با مهر و رأفتش دل ما را خریده است
ما بندهی مُکاتَب موسی بن جعفریم
چشم اميد اهل دو عالم به دست اوست
مات مرام و مشرب موسي بن جعفريم
حتي قفس براش مجال پرندگي ست
مديون ذکر و يارب موسي بن جعفريم
دلسوخته ز ندبهی چشمان خسته اش
دلخون ز ناله و تبِ موسي بن جعفريم
آتش زده به قلب پريشان، مصيبتش
با دست بسته غرق سجود است حضرتش
از طعنه هاي دشمن نادان چه ميکشيد
بين کوير، حضرت باران چه ميکشيد
در بند ظلم و کينهی قوم ستمگري
تنها پناه عالم امکان چه ميکشيد
خورشيد عشق و رحمت و نور و سخا و جود
در بين اين قبيلهی عصيان چه ميکشيد
با پيکرش چه کرده تب تازيانه ها
با حال خسته گوشهی زندان چه ميکشيد
شکر خدا که دختر مظلومه اش نديد
باباي بي شکيب و پريشان چه ميکشيد
اما دلم گرفته ز اندوه ديگري
طفل سه ساله گوشهی ويران چه ميکشيد
با ديدن سر پدرش در ميان طشت
هنگام بوسه بر لب عطشان چه ميکشيد
وقتي که ديد چشم کبودش در آن ميان
خونين شده تلاوت قرآن چه ميکشيد
مي گفت با لب پر از آهي که جان نداشت:
اي کاش هيچ سنگدلي خيزران نداشت
روگردانیِ مردم از علی(ع) علتهای مختلفی داشت. یکی اینکه ایشان بسیار محکم، قاطع، باصلابت و گاهی خشن بود. دوم اینکه چون علی(ع) خویشانِ مشرک آنها را کشته بود، نسبت به او کینه داشتند. سوم اینکه ایشان درباره بیتالمال سختگیر بود و آن را به خلافِ عدالت، بذل و بخشش نمیکرد. چهارم اینکه از امیرالمومنین(ع) نمیشد راحت پُست و مقام گرفت!
اما هیچکدام از این سختگیریها نمیتواند علت اصلیِ روگردانی مردم از علی(ع) باشد زیرا حاکمان بسیاری بودهاند که خیلی سختگیر و خشن بودند، ولی مردم از آنها تمکین میکردند.
اگر روانشناسانه نگاه کنیم، میبینیم که آدمها دوست دارند امیدوار باشند؛ هرچند اَلکی و دروغی و با فریبدادنِ خودشان! آدمها آنقدر دوست دارند امیدوار بشوند و خودشان را فریب بدهند که این همیشه ابزاری در دست سیاستمدارها بوده است، امروز هم خیلی از سیاستمداران جهان-خصوصاً در کشورهای به اصطلاح قدرتمند- از این ابزار برای عوامفریبی استفاده میکنند.
رهبران سیاسی اگر به قصد فریب، به مردم امید الکی بدهند خائن هستند. رهبران سیاسی باید واقعبینانه با مردم صحبت کنند؛ گاهی این صحبتها ممکن است تلخ باشد. رهبران خوب، مظلوم میمانند چون حاضر نیستند امیدِ الکی بدهند.
امیددادن الکی اگر عمومی باشد، عوامفریبی و اگر خصوصی باشد لابیگری است. امیرالمؤمنین(ع) در آن شرایط سخت، امید الکی به کسی نداد لذا نخبگان و مردم از او روگردان شدند.
معصومین هرگز حاضر نشدند به کسی امیدِ الکی بدهند. رسول خدا(ص) هرگز به نخبگان قریش، امید بیخود نداد. امیرالمومنین(ع) هم امید الکی به خوارج نداد. امام حسن(ع) با مردم، شفاف سخن گفت و وقتی دید که آنها مرد جنگ نیستید؛ با معاویه صلح کرد. امام حسین(ع) هم هرگز نخواست با عوامفریبی، پیروز شود.
حضرت امام(ره) هم از ابتدا، یکذرّه به منافقین روی خوش نشان نداد. در ماجرای بنیصدر هم حاضر نشد به نفع رقیب او در انتخابات، اظهار نظر کند. رهبر انقلاب هم در فتنۀ 88 کوتاه نیامد؛ اگرچه بسیاری از نخبگان، ایشان را تنها گذاشتند.
ما باید سیاست را با سلامت و صلابت به جامعه آموزش بدهیم، تا اگر مردم ببینند یک سیاستمدار با عوامفریبی، دارد امیدِ الکی میدهد، از او بدشان بیاید و بگویند «چه آدم بیشخصیتی است!»
چه کسانی باید سیاستِ سالم را آموزش دهند؟ یکی آموزش و پرورش: بچهها باید سیاستفهم بشوند تا بدانند عوامفریبی و لابیِ نابجا، خباثت است. دوم: مساجد و هیئات مذهبی که باید بحثهای دقیق سیاسی و علّتهای مظلومیت ائمه(ع) را به مردم بگویند. سوم: رسانهها، روزنامهها و رسانهها نباید مانند غربیها بازویِ عوامفریبی باشند، بلکه باید سیاست درست را نشان دهند. ما رسانهۀ قدرتمندی که این امیدهای الکی را لو بدهد نداریم.
در انتخابات اخیر، یک عدهای امید الکی ندادند و گفتند: «برجام درست نمیشود» اما برخی گفتند: «اینها خیلی تلخ هستند؛ اصلاً امید نمیدهند!» و کسانی که به مردم امیدِ الکی ندادند، رأی نیاوردند! سیاستمداران شایسته به مردم امید الکی نمیدهند لذا وقتی فضا پُر از عوامفریبی باشد آنها برنده نمیشوند.
باید فضای جامعه را در مقابل «امید الکی» مصون کرد. جامعه باید واقعبین باشد تا امید کاذب در آن، پا نگیرد وگرنه طبق روایت، هرکسی با «امید کاذب» زندگی کند به «خوف صادق» برخورد میکند(تحفالعقول/285) «خوف صادق» یعنی بلایی که از آن میترسیدی، بر سرت خواهد آمد. ما امید کاذب غربزدهها و شکستخوردنش را دیدهایم؛ امید صادق اهلِ مقاومت و علائمِ پیروزیاش هم را دیدهایم.
امروز جبهۀ مقاومت با یکی از نرمافزارهای قدرتش بهنام «زینب(س)» جلو آمده است و میتواند با این نرمافزار-که نمونهاش را کسی ندارد- جهان را بگیرد. به نرمافزار اربعین نگاه کن! این واقعیتها را ببین و به پیروزی جهانی، امید واقعی و صادق داشته باش. ما الآن بالاترین قدرت را داریم؛ دشمنان ما در مقابل ما ضعیفاند و ما قوی هستیم، لذا حماقت است در مقابل دشمن کوتاه بیاییم؛ با امید کاذب، مردم را ذلیل غربیها نکنیم!
منبع :سایت بیان معنوی
كودك از زماني كه پا به عرصه وجود مي گذارد، روح او چون لوحي سفيد آمادگي پذيرش هر نقشي را دارد و اولين نقاشي كه شخصيت او را جزء به جزء ترسيم مي كند، مادر است. آنچه از كودكي بر ضمير شخص نقش مي بندد، در مراحل بعدي زندگي او آثار مهمي از خود برجاي مي گذارد.
در روايتي آمده است؛ مادري نزد دانشمندي رفت و گفت: فرزندم چهار ساله است، از چه زماني بايد تربيت او را شروع كنم؟ مرد دانشمند جواب داد: اگر تاكنون تربيت او را آغاز نكرده اي، عمر او را بيهوده تلف ساخته اي؛ زيرا از موقعي كه اولين تبسم بر لبهاي طفل ظاهر مي گردد، زمان تربيت او آغاز مي شود. (1)
اولين مكان مقدسي كه انسان در بدو تولد در آن پرورش روحي و جسمي مي يابد، محيط خانه و خانواده است و بي گمان سرنوشت هر انساني ريشه در روحيات و خصلتهاي كساني دارد كه در دوران طفوليت و خردسالي، نزديكترين انسانها به او بوده اند. رفتار پدر و مادر هر گونه كه باشد، براي كودكان كه از هر نوع رشد عقلي بي بهره اند، الگويي مؤثر خواهد بود تا بتوانند نيكيها و پليديها را بشناسند. از اين رو، نقش سازنده پدر و مادر و بويژه مادر، در تعيين سرنوشت فرزندان، بسيار در خور توجه است، دامن پدر و مادر محيط مناسبي جهت پرورش بذر سعادت و يا شقاوت در دل فرزندان است، زيرا كودكان با علاقه و پيوندي كه با اولياي خود دارند، آنها را نمونه و سرمشق خود قرار مي دهند و مي كوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند. (2)
اسلام، شخصيت آينده كودك را مرهون تربيت و پرورش و مراقبت پدر و مادر مي داند. پيامبر اعظم (ص) مي فرمايند: فرزندان خود را تربيت كنيد، چه در برابر آنان مسؤوليت بزرگي داريد. (3)
ائمه (ع) با ظرافت، حساسيت و دقت نظر، مسايل تربيتي فرزندان به ويژه پرورش روح و شخصيت آنها را پي مي گرفتند بي شك توفيق بي مانندي كه اين بزرگواران و به ويژه حضرت زهرا (س) به عنوان الگوي مادر مسلمان، در تربيت كودكان داشتند، ناشي از معرفت عميق و صحيح ايشان از دستوراتي بود كه اسلام درباره انسان ارايه كرده و روش تربيتي و اخلاقي حضرت فاطمه (س) بهترين شيوه و تجربه براي ساختن نسلي پاك و سعادتمند است.
حضرت زهرا (س) كه خود، تربيت يافته دامان وحي بود، به خوبي مي دانست كه در تربيت اسلامي از چگونگي شيردادن به كودك و نگاه هاي محبت آميز مادر گرفته تا تمام حركات و اعمال و گفتارش، بر روحيه حساس آنها تأثير مي گذارد. (4)
او مي دانست كه بايد اماماني چون حسن و حسين (ع) و شيرزناني چون زينب و ام كلثوم را تربيت كند و نمونه هايي را به جامعه تحويل دهد كه آيينه و معرفت حقيقت روح اسلام باشند و حقايق و معارف قرآن در وجودشان جلوه گر باشد و انسانهاي كمال يافته اي كه از اين مكتب اعجازآميز بيرون مي آيند، به خوبي مي توانند روح پرعظمت و نيروي وصف ناپذير وجودي حضرت زهرا (س) را نشان دهند؛ وجود مطهر و روح بي آلايشي كه نسلي پاك را به تاريخ هديه كرد و در حقيقت، مادر روزگار همچو آن را به خود نديده و نخواهد ديد و برماست كه با به كار بستن شيوه هاي تربيتي آن حضرت، در تربيت و پرورش نسلي پاك همت گماريم تا از اين رهگذر، سعادت جاودان خود و فرزندانمان را تأمين كنيم.
رفتار و اخلاق عملي
با پند و اندرز نمي توان صحت و درستي اخلاقي را كه رعايت نمي شود، به ديگران اثبات كرد و آموخت. كسي كه مي خواهد ديگري را تربيت كند بايد در عمل، به آنچه مي گويد پايبند باشد. مادري كه به تربيت فرزند خود علاقه مند است، بايد خود، داراي فضايل اخلاقي باشد و همواره رفتار صحيح را رعايت كند تا فرزندانش با آسودگي خاطر، در عمل از او الگو گيرند.
حضرت زهرا (س) با عمل به آنچه مي فرمود، فرزندانش را با اخلاق و رفتار اسلامي آشنا مي ساخت، چنان كه امام حسن (ع) مي فرمايد: مادرم، فاطمه (س) را ديدم كه شب جمعه در محراب خويش به عبادت ايستاده بود و پيوسته در ركوع و سجود بود تا اين كه سپيده صبح بردميد و از او مي شنيدم كه براي مردان و زنان مؤمن دعا مي كرد و نامشان را بر زبان جاري مي ساخت و براي ايشان بسيار دعا مي كرد، ولي براي خودش هيچ دعا نمي كرد، من به او گفتم: اي مادر چرا همان گونه كه براي ديگران دعا مي كني براي خود دعا نمي كني؟ فرمودند: ” يا بني الجار ثم الدار، اي پسركم نخست بايد همسايگان را دريافت، آنگاه به خانه پرداخت. ” حضرت نصيحتي را به فرزندش آموخت كه از شب تا به صبح به آن عمل كرده بود و چنين پند و اندرزي است كه اثر مي گذارد و تربيت مي كند.
پرورش شخصيت توحيدي
پدران و مادران مكلفند تا فرزندان خويش را با روحيه خداپرستي آشنا سازند و شوق عبادت و تقرب به خالق بي همتا را در آنان پرورش دهند. كودكاني كه از نخستين روزهاي حيات خويش، با ايمان به خدا تربيت مي شوند، اراده اي قوي و رواني نيرومند دارند. از همان دوران كودكي، رشيد و باشهامت هستند و نتايج درخشان ايمان، از خلال گفتار و رفتارشان به خوبي مشهود است. (8)
از اساسي ترين مسايلي كه بزرگ بانوي اسلام، در منطق رفتاري خود در تربيت كودكانش بر آن تأكيد مي ورزيد، توجه به روحيه عبادت و حس خداپرستي در فرزندانش بود.
حضرت زهرا (س) چنان شوق بندگي و عبوديت و خضوع در برابر معبود را در دل و جان فرزندانش تقويت مي كرد كه آنان بهترين كارها و بالاترين لذتها و زيباترين دقايق را لحظات عبادت و تقرب به خدا مي دانستند.
حضرت زهرا (س) روحيه تعبد و بندگي را از كودكي به فرزندانش مي آموخت و آنقدر در اين كار جدي و قاطع بود كه نمي گذاشت احدي از اهل خانه خوابش ببرد و مي فرمود، “محروم است كسي كه از بركات شب قدر محروم بماند. (9)
گويا فاطمه (س) مي خواهد از دوران كودكي در قلب پاك فرزندان خود جمال خدا را به تجلي و جان و زبانشان را به حلاوت و شيريني عبادت آشنا كند و محبوب راستين را به آنان نشان بدهد تا در جواني جذب جلوه هاي دروغين نشوند. اين روش تربيتي فاطمه (س) به عنوان يك سنت بسيار پسنديده و قابل اجرا، در گفتار امامان معصوم نيز به چشم مي خورد. (10)
پرورش شخصيت عاطفي
يكي ازمهمترين نيازهاي هر كودك برخورداري از عواطف پاك و مهر و محبت خانواده و خويشاوندان و والدين است. هنگامي كه كودك از زلال محبت خانواده سيراب شد و عطش محبت و توجه عاطفي او برطرف گرديد، با دلي آرام و سلامت و پرنشاط پا به عرصه اجتماعي مي گذارد تا همگان از بركات وجود او بهره مند شوند. يكي از راههاي پرورش شخصيت عاطفي كودك، ابراز محبت به كودك است.
بوسه هاي مكرر پيامبر اكرم (ص) بر رخسار و دست فاطمه (س) نشانه اي از ابراز علاقه آن حضرت به فرزندش بود. آن حضرت به محبت كردن و توجه به كودكان بسيار اهميت مي داد، چنان كه روزي رسول خدا (ص) امام حسن (ع) را مي بوسيد و نوازش مي كرد، اقرع بن حابس عرض كرد: من ده فرزند دارم، ولي تا به حال هيچ يك از آنان را نبوسيده ام. پيغمبر اكرم (ص) غضبناك شد و فرمود: اگر خدا محبت را از قلب تو گرفته است، من چه كنم؟ هر كس نسبت به اطفال ترحم نكند و احترام بزرگسالان را نگه ندارد از ما نيست. (11)
حضرت زهرا (س) نيز كه تربيت يافته چنين مكتبي بود، به پرورش شخصيت عاطفي فرزندان خود اهتمام مي ورزيد.
پرورش روحيه ايثار
مقدم داشتن ديگران بر خود، اصلي بسيار ارزشمند و انساني است كه هر كس، نمي تواند دارنده آن باشد. حضرت زهرا (س) فرزندانش را با چنين روحيه اي پرورش داده بود. (12)
آن جا كه پس از يك روز گرسنگي، وقت افطار، در به صدا درمي آيد و گرسنه بي سرپرستي درخواست طعام مي كند، پس از آن كه حضرت علي (ع) و فاطمه (س) طعامشان را كه قرص ناني بود تقديم آن فقير مي كنند، فرزندان آنها نيز كه پرورش يافته چنين پدر و مادري هستند، ديگران را بر خود مقدم مي شمارند و قرص نان خود را به فقير مي دهند و اين عمل تا سه شب تكرار مي شود و نتيجه اين روحيه ايثار و از خود گذشتگي، آن مي شود كه فرزندان بزرگوار آن حضرت تمام هستي خود را براي پيشرفت و تكامل انسانيت فدا مي كنند.
بازي با كودكان، روش مؤثر تربيت
بازي، شيوه اي است كه تأثيرات مثبت و گوناگوني را بر روحيه فرزند به جا مي گذارد، خلاقيت او را شكوفا و عواطف كودكان را از محبت سيراب مي سازد. بازي كودكانه مادر با فرزندان، رشد جسمي و فكري كودك را سرعت مي بخشد و احساسات پاك مادري را به او منتقل مي كند، نشاط، شادابي و خلاقيت، ابتكار و نوآوري و اعتماد به نفس را در او ايجاد و زمينه را براي ظهور استعدادهاي نهفته كودك فراهم مي آورد.
حضرت فاطمه (س) از همان دوران كودكي با فرزندانش همبازي مي شد و به اين نكته نيز توجه داشت كه در بازي، آنها را در حد طاقتشان با عبادت آشنا سازد، به گونه اي كه حضرت در شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان كودكان خود را به بيداري و نخفتن دعوت مي كرد.
حضرت فاطمه (س) در قالب بازي و شوخي، شخصيت كودك را تقويت ساخت و او را به داشتن نيكيها و ارزشهاي اكتسابي تشويق و راهنمايي كرد.
پي نوشت :
1- مجيد رشيدپور، تربيت كودك از ديدگاه اسلام، ص9
2- همان؛ ص 8
3- مهدي نيلي پور، فرهنگ فاطميه (الفباي شخصيت حضرت زهرا (س)، ص 122.
4- همان، ص 123
8- محمدتقي فلسفي، گفتار فلسفي، كودك از نظر وراثت و تربيت، ص 178
9- دعائم الاسلام، ج 1، ص 282
10- جلوه هاي رفتاري حضرت زهرا (س)، ص 44
11- فاطمه زهرا (س)، المرء النموذجيه في الاسلام، ترجمه: علي الجمال الحسين، ص 71
12- فرهنگ فاطميه، ص 75
13- جلوه هاي رفتاري حضرت زهرا (س)، ص
منبع:سایت راسخون
فيوضات فاطمه ي زهرا عليها السلام، به مجموعه ي کوچکي که در مقابل مجموعه ي انسانيت، جمع محدودي به حساب مي آيد، منحصر نمي شود. اگر با يک ديد واقع بين و منطقي نگاه کنيم، بشريت يکجا مرهون فاطمه زهرا صلي الله عليه و آله و سلم است- و اين گزاف نيست؛حقيقتي است - همچنان که بشريت مرهون اسلام، مرهون قرآن، مرهون تعليمات انبيا و پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم است . در هميشه ي تاريخ اين طور بوده، امروز هم همين طور است و روز به روز نور اسلام و معنويت فاطمه زهرا(عليها السلام) آشکارتر خواهد شد و بشريت آن را لمس خواهد کرد.
خود را شايسته ي انتساب به خاندان رسالت کنيم
برادران عزيز!آنچه ما وظيفه داريم،اين است که خود را شايسته ي انتساب به آن خاندان کنيم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله ي وابستگان آنها و معروفين به ولايت آنها بودن،دشواراست. در زيارت مي خوانيم که ما معروفين به دوستي و محبت شما هستيم؛(۱)اين وظيفه ي مضاعفي را بر دوش ما مي گذارد .
اين خير کثيري که خداوند متعال در سوره ي مبارکه ي کوثر مژده ي آن را به پيامبر اکرم داد و فرمود :«انّا اعطيناک الکوثر»(۲) که تأويل آن، فاطمه زهرا عليها السلام است - در حقيقت مجمع همه ي خيراتي است که روز به روز از سرچشمه ي دين نبوي، بر همه ي بشريت و بر همه خلايق فرو مي ريزد. خيليلها سعي کردند آن را پوشيده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند؛«و الله متمّ نوره و لو کره الکافرون .(۳)
ما بايد خودمان را به اين مرکز نور نزديک کنيم ؛ و نزديک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصيتش ، نوراني شدن است. بايد با عمل، و نه با محبت خالي، نوراني بشويم ؛ عملي که همان محبت و همان ولايت و همان ايمان، آن را به ما املاء مي کند و از ما مي خواهد . با اين عمل،بايد جزو اين خاندان و وابسته ي به اين خاندان بشويم . اين طور نيست که قنبر در خانه علي عليه السلام شدن، کار آساني باشد.اين گونه نيست که سلمان منّا اهل البيت»(۴) شدن، کار آساني باشد . ما جامعه ي مواليان و شيعيان اهل بيت عليهم السلام، از آن بزرگواران توقع داريم که ما را جزو خودشان و از حاشيه نشينان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست ».(۵) دلمان مي خواهد که اهل بيت درباره ي ما اين طور قضاوت کنند؛ اما اين آسان نيست؛ اين فقط با ادعا به دست نمي آيد ؛اين عمل و گذشت و ايثار و تشبه و تخلق به اخلاق انان را لازم دارد.
فاطمه ي زهرا در عمري کوتاه، فضايل زيادي را حايز شد
شما ملاحظه کنيد، اين بزرگواري که ما امروز ساعتي باشما پاي استماع مدايح و فضايلش نشستيم -که آنچه گفته شد، قطره يي از درياست - در چه سني اين همه فضايل را حايز شد؟ در چه مدت عمري اين همه درخشندگي را از خود بروز داد؟ در عمري کوتاه؛ هجده سال، بيست سال ، بيست و پنج سال؛ نقلها متفاوت است . اين همه فضايل، بيهوده به دست نمي آيد؛«امتحنک الله الذي خلقک قبل ان يخلقک فوجدک لما امتحنک صابره»(۶)خداي متعال، زهراي اطهر- اين بنده ي برگزيده - را آزمود. دستگاه خداي متعال، دستگاه حساب و کتاب است؛ آنچه مي بخشد، با حساب و کتاب مي بخشد . او، گذشت و ايثار و معرفت و فدا شدن اين بنده ي خاص خود را در راه اهداف الهي مي داند؛ لذا او را مرکز فيوضات خود قرار مي دهد .
بايد در عمل، پيرو فاطمه ي زهرا باشيم
ما بايد اين راه را برويم. ما هم بايد گذشت کنيم، ايثار کنيم، اطاعت خدا کنيم، عبادت کنيم. مگر نمي گوييم که «حتّي تورّم قدماها »(۷) اين قدر در محراب عبادت خدا ايستاد!ما هم بايد در محراب عبادت بايستيم . ما هم بايد ذکر خدا بگوييم . ما هم بايد محبت الهي را در دلمان روز به روز زياد کنيم. مگرنمي گوييم که با حال ناتواني به مسجد رفت، تا حقي را احقاق کند؟ ما هم بايد در همه حالات تلاش کنيم، تا حق را احقاق کنيم . ما هم بايد از کسي نترسيم. مگر نمي گوييم که يک تنه در مقابل جامعه ي بزرگ زمان خود ايستاد؟ ما هم بايد همچنان که همسر بزرگوارش فرمود «لا تستوحشوا في طريق الهدي لقلّة اهله»(۸) از کم بودن تعدادمان در مقابل دنياي ظلم و استکبار نترسيم و تلاش کنيم. مگر نمي گوييم که آن بزرگوار کاري کرد که سوره ي دهر درباره ي او و شوهر و فرزندانش نازل شد؟ ايثار نسبت به فقرا و کمک به محرومان، به قيمت گرسنگي کشيدن خود؛« و يؤثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصه».(۹) ما هم بايد همين کارها را بکنيم.
اين نمي شود که ما دم از محبت فاطمه ي زهرا عليها السلام بزنيم، در حالي که آن بزرگوار براي خاطر گرسنگان،نان را از گلوي خود و عزيزانش - مثل حسن و حسين عليهما السلام و پدر بزرگوارشان عليه السلام- بريد و به آن فقير داد، نه يک روز، نه دو روز؛ سه روز! ما مي گوييم پيرو چنين کسي هستيم؛ ولي ما نه فقط نان را از گلوي خود نمي بريم که به فقرا بدهيم، اگر بتوانيم، نان را از گلوي فقرا هم مي بريم!
اين رواياتي که در «کافي» شريف و بعضي از کتب ديگر در باب علامات شيعه هست، ناظر به همين است؛ يعني شيعه بايستي آن طوري عمل کند. ما بايد زندگي آنها را در زندگي خود- ولو به صورت ضعيف - نمايش بدهيم .ما ازما بزرگترها کجا، آن استان بلند کجا؟ معلوم است که ما حتّي به حدود دور دست او هم نمي رسيم؛ اما بايد تشبيه کنيم نمي شود در نقطه ي مقابل زندگي اهل بيت حرکت کنيم، ولي ادعا کنيم که ما جزو مواليان اهل بيتيم !چنين چيزي ممکن است ؟ فرض بفرماييد کسي در زمان امام بزرگوار ما،ازدشمنان اين ملت- که امام دايم عليه آنها حرف مي زد- تبعيت مي کرد؛ آيا او مي توانست بگويد من تابع امام ؟! اگر چنين چيزي از زبان کسي صادر مي شد ،آيا شماها نمي خنديديد؟! همين قضيه در باب اهل بيت عليهم السلام هم هست .
با تشريفات و تجمّل گرايي،نمي شود پيرو فاطمه ي زهرا بود
ما بايد شايستگي خود را ثابت کنيم.مگر نمي گوييم که جهيزيه ي آن بزرگوار چيزهايي بود که انسان با شنيدن آنها اشکش جاري مي شود؟ مگر نمي گوييم که اين زن والا مقام، براي دنيا و زيور دنيا هيچ ارزشي قائل نبود؟ مگر مي شود که روز به روز تشريفات و تجمل گرايي و زر و زوير و چيزهاي پوچ زندگي را بيشتر کنيم و مهريه ي دخترانمان را زيادتر نماييم؟!
اوايل که گاهي بعضيها مهريه ي عقد را يک خرده گران قرار مي دادند،ما شوخي مي کرديم و مي گفتيم شما که مي خواهيد مثلاً فلان قدر سکه قرار بدهيد، پس يکباره بگوييد ۷۲سکه! اما حالا مي بينيم که تعيين مهريه هاي گران قيمت، واقعي شده است! واقعاً چه خبراست؟ شما که پدر آن دختر هستيد، آيا مي توانيد ادعا کنيد که پيرو پدر فاطمه عليها السلام هستيد؟ اين طوري نمي شود؛ ما بايد به حال خودمان فکري بکنيم (۱۰)
پي نوشت ها :
۱-«و معروفين بتصديقنا ايّاکم» مفاتيح الجنان، زيارت جامعه ي کبيره.
۲-کوثر:۱.
۳-صف :۸.
۴-بحارالانوار ، ج۲۲،ص۳۲۶.
۵-به حاجب در خلوت سراي خاص بگو فلان زگوشه نشينان خاک درگه ماست «حافظ».
۶-مفاتيح الجنان ، زيارت حضرت زهرا عليها السلام.
۷- مناقب، ج۳،ص۳۴۱.
۸- نهج البلاغه ، خطبه ي ۲۰۱.
۹- حشر:۹.
۱۰- ديدار مدّاحان ،۱۳۷۰/۱۰/۵.
منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد ۲)،( شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)) ،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383