عوامل «تنبلی» و راههای مقابله با آن
استاد و پژوهشگر حوزه علمیه شعارهایی مانند «در حال زندگی کن» را سبب لذتجوییهای لحظهای و عاملی برای تنبلی دانست و گفت: راهکار اسلام برای مقابله با تنبلی پرداختن به خود است.
اشاره: در بررسی عوامل و ریشههای عقبماندگی اولین چیزی که همواره مطرح میشود و مورد توجه جامعه شناسان و تحلیلگران اخلاقی قرار دارد مسأله فرهنگ است.
با توجه به تعریف فرهنگ که عبارت از مجموعه هنجارها و ارزشهایی که در هر جامعه غالب شده است و مردم بر اساس آن عمل میکنند است باید گفت امروزه در جامعه ما یکی از عواملی که سبب عدم پیشرفت فردی و اجتماعی شده است بحث تنبلی است که تبدیل به یک فرهنگ شده است.
تنبلی به معنای سستی و اهمالکاری در کارهای مفید و هدر رفت فرصتها است که متأسفانه با وجود این که در فرهنگ اسلامی بسیار از آن نهی شده امروز گریبان گیر جوانان شده است و آنها را از پیشرفت بازداشته است و به تبع آن جامعه ایرانی هم با نوعی رکود مواجه شده است.
برای بررسی عوامل گسترش تنبلی و خمودگی در جامعه و پیدا کردن راهکارهای اسلام برای برونرفت از این وضعیت خبرنگار خبرگزاری رسا گفتوگویی را با حجتالاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی، کارشناس دینی رسانه ملی صورت داده است.
حجتالاسلام والمسلمین علم الهدی مؤسس، رییس و عضو شورای علمی مرکز آموزش عالی قاسم ابن الحسن تهران است که در عرصه علوم قرآن، تفسیر و کلام اسلامی جزء صاحبان قلم و سخن به شمار می رود، وی سالهای متمادی در حوزههای علمیه تدریس فقه و اخلاق داشته است.
حاصل این گفت و گو در ذیل تقدیم خوانندگان محترم میشود.
رساـ به نظر شما ریشهها و عوامل اصلی ایجاد حس تنبلی و اهمالکاری در انسان چیست؟
یکی از معضلات و چالشهای امروز مردم و نسل جوان که برای آینده خود راههای نرفته زیادی را پیش رو دارند بحث تنبلی و سستی و بیارادگی نسبت به برنامهها است؛ ریشه این معضل از آنجایی آغاز میشود که این گونه افراد معمولاً هدفمند زندگی نمیکنند و برای زندگی خود اهداف بلندمدت و میانمدت در ذهن خود طراحی نکردهاند، به همین جهت دچار چنین مشکلی میشوند.
دلیل این که چرا این افراد برای خود برنامه ندارند شاید بخشی از آن به مدل تربیت و نوع تربیت این افراد در کودکی باشد؛ صفاتی مانند خودکمبینی و ایمان نداشتن به هدف و بهرهمند نبودن از لذت رسیدن به مقصد میتواند از عواملی محیطی است که تأثیرات نامطلوبی را بر روی زندگی افراد داشته باشد.
ـ تربیت خانوادگی تا چه اندازه میتواند در ایجاد روحیه تنبلی در انسان مؤثر باشد؟
شعار « در حال زندگی کن» تنبل پرور است
ریشه تنبلی را میشود در چند عامل بررسی کرد؛ یکی از ریشههای تنبلی بحث نداشتن یک نگاه صحیح و درست از آینده زندگی است؛ برخی افراد قادر نیستند که آینده خود را طراحی کنند و یا حتی آیندهای را تصور کنند و به قول خودشان در لحظه و در حال زندگی میکنند و فکر میکنند همهچیز برای همینالان خلق شده است و عملاً اعتقادی به فردا ندارند و برای فردای خود هیچ فکری نمیکنند.
برخی به فرزندان خود تنبلی را آموزش می دهند
گاهی اوقات افراد گرفتار تنبلی میشوند به خاطر این که در دوران طفولیت تنبلی را از افراد خانواده آموزش دیدهاند و به صورت ناخودآگاه در ضمیر آنان تنبلی نهادینه شده است؛ وقتی یک کودک در خانوادهای بزرگ شده است که برای نیازها و آرمانهای خود برنامه ندارند و تلاش نمیکنند این روحیه در ضمیر ناخودآگاه او نهادینه میشود که نیاز نیست برای اهداف خود تلاش کند.
این در حالی است که در ادبیات دینی ما آمده است که باید ضمن غنیمت شمردن فرصت ها و زمان حال و عبرت گرفتن از گذشته باید برای آینده برنامهریزی کنیم و آینده را هم غنیمت شماریم و با بهرهگیری از گذشته؛ حال و آینده خود را درست کنیم.
راحتطلبی و لذتجوییهای لحظه ای از عوامل تنبلی
یکی دیگر از ریشههای تنبلی عنصر راحتطلبی و کامیابیهای مجانی و بدون پرداخت هزینه است؛ بسیاری از تنبلیها در نتیجه راحتطلبی یا لذتجوییهای آنی و لحظه ای است؛ افرادی که آینده روشنی را برای خود طراحی میکند هرگز درسهای خود را برای شب امتحان تلنبار نمیکنند بلکه در طول سال به فکر مطالعه و تعلیم خود هستند ولی افرادی که گرفتار گردابهای لذتجویی آنی هستند معمولاً به مجرد این که سر راه زندگی خود شب خوشی را با دوستان تجربه میکند به سرعت برنامه زندگی خود را رها میکند و به دنبال کامیابیها و راحتطلبیهای خود میرود و گاهی اوقات در شب امتحان به جای این که به فکر درس خواندن باشد به مجرد این که میبیند شرایط برای شبنشینی و تفریح فراهم است این لذایذ آنی و زودگذر خود را به آیندهنگریهای مفیدی که میتواند او را به موفقیت برساند ترجیح میدهد.
همچنین حس عدم مسؤولیت در مقابل دیگران یکی دیگر از عوامل تنبلی است؛ افرادی که در مقابل جامعه و خانواده خودشان احساس مسؤولیت نمیکنند و همواره به تمایلات درونی خودشان میپردازند گرفتار چالش تنبلی هستند.
یکی دیگر از عوامل تنبلی هم افسردگی است که در وجود انسان روحیه تنبلی را ایجاد میکند؛ همچنین بینظمی، بیبرنامگی، همنشینی و دوستی با افراد تنبل، ترس از قضاوت دیگران در رابطه با انسان و تجربه نکردن لذت تلاش و کوشش از جمله عواملی است که میتواند انسان را گرفتار تنبلی کند.
حضرت علی(ع) میفرمایند یکی از آسیبها و موانع موفقیت تنبلی است؛ انسان اگر هر چیزی را آسیبشناسی نکند ضربه میخورد؛ حتی عبادت که حلقه وصل انسان با خدا است اگر آسیبشناسی نشود ممکن است تبدیل به عجب و غرور و تکبر و ریا شود و ما را از خدا جدا کند؛ بنابراین اگر موفقیت آسیبشناسی نشود انسان گرفتار گرداب تنبلی میشود.
راهکارهای اسلام برای مقابله با تنبلی چیست؟
ما برای همه عوامل تنبلی راهکار داریم که چگونه میشود بر حسب آیات و روایتی که از اهلبیت(ع) رسیده است از تنبلی خود را رها کنیم؛ خداوند در آیه 53 سوره انفال میفرماید « ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَکُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ» یعنی راهکاری که قرآن برای درمان تنبلی به ما ارائه میکند پرداختن به خود است زیرا میفرماید خداوند هیچ نعمتی را به هیچ گروهی عطا نکرده مگر این که آنها روشهای خود را تغییر دادهاند؛ ما باید به ریشههای تنبلی در درون خودمان بپردازیم تا راحت بتوانیم بر این صفت نفسانی خودمان فائق بیاییم.
راهکار قرآن برای مقابله با تنبلی پرداختن به خود است
قرآن کریم در جای دیگری در آیه 14 و 15 سوره قیامت میفرماید «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ/ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ» انسان نسبت به خودش بینا است و میداند چهکاره است بنابراین راههای مبارزه با تنبلی یکی این است که انسان هرگز تأخیرها و تنبلیهای خود را در انجام امور موجه جلوه ندهد و در مقام توجیه تنبلیهای خود برنیاید.
یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با تنبلی این است که انسان خود را جریمه کند و برای خود فرمانهای تنبیهی پیشبینی کند؛ برای مثال برای خود شرط کند که اگر از این به بعد به موقع اقدام نکرد یک عمل مستحبی را بر خود واجب کند.
انسان نباید فراموش کند که اگر برای یک کار اشتباه، هزار دلیل هم بیاورد در حقیقت هزار و یک اشتباه انجام داده است.
رساـ در مواجهه با انسانهای تنبل باید چه واکنشی نشان داد؟
نباید عذر تنبل را پذیرفت
در مصاف با انسانهای تنبل انسان نباید توجیه او را برای فرار از وظیفه بپذیرید زیرا با پذیرش توجیه او روحیه تنبلی را در او تقویت خواهیم کرد و در حقیقت رفتار تنبلی او را در وجودش تئوریزه کردهایم.
راهکار بعدی مبارزه با تنبلی این است که انسانهای مدیر همواره باید به انسان تنبل و اهمالکار گوشزد کنند و آینده رفتار غلطش را به او بگویند.
راهکار دیگر مبارزه با تنبلی این است که در مواجهه با انسان اهمالکار به او القا کنیم که از اقدام به موقع نباید بترسد و اگر خود فرد هم گرفتار تنبلی باشد باید همواره به خود تلقین کند که از اقدام به موقع نترسد و حتی اگر از اقدامات خود به نتیجه مطلوب هم نرسد نباید مأیوس شود.
همچنین همراهی و همنشینی با دوستان منضبط هم میتواند انسان را از تنبلی دور کند.
تنبلی در بیانات اهلبیت(ع) چه جایگاهی دارد و چه رویکردی نسبت به آن داشتهاند؟
امام صادق(ع) در روایتی میفرماید« إِیاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَة» این دستور تربیتی است که حضرت میفرمایند از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیزید زیرا این دو ویژگی انسان را هم از بهرههای دنیوی و هم از بهرههای اخروی باز میدارد.
در زمینه مبارزه با تنبلی حضرت علی(ع) میفرمایند « مِنْ سَبَبِ الْحِرْمَانِ التَّوَانِي» یکی از عوامل محرومیت و ناکامی سستی کردن در کار است و در روایت دیگری حضرت میفرمایند سستی کردن سبب از دست رفتن عمر و فرصت میشود و در روایتی دیگر میفرمایند که ریشه تنبلی در اهمالکاری در زندگی است و امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه میفرمایند خدایا به تو پناه میبرم از غم و اندوه و ناتوانی و تنبلی در زندگی.
در روایتی که از پیامبر(ص) نقل شده است حضرت فرمودهاند که « اللهم امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَلِ» خدایا نعمت سرزندگی، نشاط و تلاش در زندگی را به ما ارزانی کن و ما به تو پناه میبریم از سستی و تنبلی و ناتوانی و بهانهجویی و زیان و دلمردگی.
رساـ با تشکر و سپاس فراوان از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید./843/گ۴۰۲/س
چگونه بفهمیم که زندگی عفیفانه ای داریم یا نه؟
در این متن سعی بر آن داریم تا ضمن بررسی این نکته که عمل با نیت قلبی همیشه در یک راستا است به این نکته بپردازیم که در جامعه کنونی که متاسفانه انگشت های بسیاری به سمت علت حفظ حجاب توسط زن نشانه رفته است، چگونه می شود فهمید زندگی عفیفانه چه شاخصه هایی دارد و آیا می توان میان بی بند و باری و عفیفانه زیستن جمع بست یا نه؟
جمع میان قلب پاک و عمل ناپاک آیا شدنی است؟!
بسیاری از افراد می گویند قلب و چشم انسان باید پاک باشد، ما این موضوع را تایید می کنیم و اصلا به دنبال همین موضوع هستیم، انسان عفیف، انسانی است که چشم و قلبی پاک دارد و بر اساس باور درونی خود که همان فرمان قلب پاک است عمل و عکس العمل هایی از او می بینیم. ما معمولا از سه راه عقل ، نقل و فطرت به آموزه ها و آبشخور زلال وحی دست پیدا می کنیم. یعنی عقل به یک اغنای درونی می رسد، نقل (آموزش) اوامر و نواهی را به ما می رساند و فطرت بر اساس بستر و زمینه پاک آن را قبول می کند.
نمی توان گفت یک قلب یا چشمی پاک است ولی در عمل چیزی بر خلاف فطرت انسانی مشاهده کنیم.
یک مثال: اگر کبریت روشنی را به دست کسی نزدیک کنیم ، دست خود را کنار می کشد، حال اگر ماهیت و شکل شعله را تغییر دهیم، مثلا فندک یا جسم داغی به جای کبریت باشد، باز همان عکس العمل را شاهد هستیم، چرا که به این باور رسیده است که آتش سوزاننده است. این باور از کجاست، عقل سلیم حرارت را برای بدن مضر می داند، نقل یعنی همان آموزش مثل گفته ی مادرمبنی بر دوری از حرارت زیاد، و در آخر فطرت است، که همان حس لامسه است و از حرارت زیاد دوری می کند. بنابراین در هر زمان و مکان هر چیزی که برای او تداعی کننده آن خطر باشد از آن فرار می کند.این همان باور است، همان قلب پاک. پس مضرات آتش و منفعت پرهیز از آتش که همان سلامت جسم است یک باور است.
حال چگونه به این باور رسیدن؛ درمقابل آموزش یا تحقیق یعنی آزمایش و خطا و یا اعتماد به الگوها به وجود می آید. مثلا باور معلم؛ شاگرد به معلم خود نگاه می کند و به شیوه ی او رفتار می کند. اگر ما آموزه های دینی را خوب منتقل کنیم، و الگوهایی در جامعه باشند که به این آموزه ها عمل می کنند بسیاری از مشکلات، خود به خود حل میشوند. کسی می تواند فرزند خود را از استفاده بی رویه از فضاهای مجازی نهی کند که خودش از این فضا به درستی و معقول استفاده کند.
چرا خداوند از من خواسته عفیفانه زندگی کنم؟
پاسخ خانم ظهیری پژوهشگر اخلاق: خداوند بشر را خلق کرده و گفته است ای انسان این مدل زندگی برای تو خیلی خوب است، به نیازهای او احاطه دارد، او را خوب می شناسد و بر اساس نیازهای او و دفع شر و جلب خیر و دفع ضرر برای انسان قانون تعبیه کرده است. این قانون را بشر ابتدا باید درک کند، و زمینه ی عمل به آن را باید فراهم کند. تکرار می کنم ، بشر باید برای خودش زمینه ی عمل کردن را فراهم نماید. مثل معامله که اصل معامله حلال است اما زمینه ی معامله غیر ربوی و پرهیز از آن را خود انسان باید فراهم کند.
خداوند ساز و کار زندگی عفیفانه را به دست بشر سپرده است. در زندگی براساس نگاه انسانی جنسیت مد نظر ما نیست. چون حجاب و حیا اختصاص به بانوان ندارد. و یک عام انسانی است منتها نسبت ها متفاوت هستند. کما این که ممکن است در موضوعات دیگر درصد تعلق آن به یک جنس (خانم یا آقا) متفاوت باشد یا شکل تعلق آن فرق کند. همان گونه که شکل پوشش در خانم ها و آقایان به نسبت نوع زندگی و تعاملات اجتماعی که داریم متفاوت است.
آیا عفت ورزیدن مخصوص حضور در اجتماع است؟
لباس، پوشش و حجاب یک ذی اجتماعی است، و اگر کمی فراتر رویم حیا و زندگی عفیفانه حتی در خلوت انسان ها نیز وجود دارد. لذا این که بگوییم افراد فقط در جامعه باید عفیفانه زندگی کنند درست نیست.
همیشه روی بحث اجتماعی حجاب بسیار تاکید کرده ایم و از خلوت و ملکه درونی غافل شده ایم!!!
لذا با نگاه به اجتماع، می بینیم که ملکه ی حیاست که انسان را کنترل کرده و نگاه می دارد و آن حالت عفیفانه زیستن هست که انسان را از هر نوع ارتباط و ورود باز می دارد، حتی در خلوت خود انسان نفوذ می کند و یک نیروی بازدارنده است.
الان فضای مجازی یک فضای اجتماعی است و هر کسی ممکن است به صورت فردی در این جامعه ورود کند، چه چیز باعث می شود که انسان در این مکان نیز یک نگاه عفیفانه داشته باشد؟ از مواردی پرهیز کند؟ آیا به نظر شما این نیست که یک باور درونی و کنترل باید وجود داشته باشد، در شرایطی که هیچ کس ناظر بر اعمال و رفتار ما نیست، خود ما بر رفتار و اعمالمان صیانت و کنترل داشته باشیم؟
ویژگی های زنان و مردان عفیف و راه های ایجاد عفت در انسان :
خداوند در آیه ی ۳۰ و ۳۱ سوره ی نور خطاب به افرد می فرماید : قل للمؤمنین و قل للمؤمنات ….. مردان و زنان مومن باید دارای این ویژگی ها باشد.
اول: کنترل نگاه: درست است که در صحبت ها و مکالمات، نگاه مشکلی ندارد ولی نگاهی که زمینه های تحریک را فراهم کند صراحتا قرآن ما را از آن بر حذر می دارد. در همین آیه چند مسئله وجود دارد.
دوم: آشکار نکردن زینت ها؛ هر آنچه ما آن را به عنوان عرف و عادت زینت می دانیم و این شامل زینت هایی که در وجود انسان هست و چه زینت های عاریتی می گوید زینت هایت را آشکار نکن البته الا دارد ،این الا یعنی همان منطقه الفراق است ، گفته شد که انسان فطرتا زیبایی طلب است و دین برای هر موضوعی محملی داده است برای این هم محملی قرار داده است، مثل اینکه می گوییم در این منطقه بوق نزنید یا در این مکان فریاد نزنید و آرام صحبت کنید. محدودیت ها در محیط ها بنا به اقتضاعات هست، که این اقتضاعات در روابط فردی و اجتماعی ما تاثیر گذار است.
سوم: ورود و خروج ها: آیه ای که بحث استیذان(یعنی اجازه گرفتن) را مطرح می کند خیلی جالب است که موضوعاتی که شارع مقدس آنها را شاخص معرفی کرده است به آنها خیلی توجه نداریم یعنی فکر می کنیم همه ی حریم ها باز است ، و از آن طرف حریم هایی که باید آشکار باشد و کنترل در آن باشد را می بندیم. از جمله مواردی که جزو حریم ها هست، ورود و خروج به مکان هایی است که به گرفتن اذن احتیاج دارد.
طرح یک سوال جهت به تامل واداشتن ما: آیا فیلم گرفتن از فضاهای خصوصی و در اختیار همه قرار دادن به اجازه احتیاج دارد؟ اگر ورود به تمام اتاق ها و فضاهای خونه برای همه مجاز نیست ، دیدن همه ی صحنه ها برای همه مجاز نیست، چگونه زمانی که به فضای مجازی می رسیم ، تمام این حریم ها را می شکنیم و در اختیار همه قرار می دهیم؟ چه کنترلی می تواند باشد؟ بنابراین اصولا در تربیت دینی ما حریم و حرمت نگه داشتن جزو مواردی است که باید روی آنها تاکید داشته باشیم.
چهارم:عدم حرکات تحریک آمیز؛ بعد از آیه ی استیذان، خطاب به زنان مؤمن و همچنین اختصاصا به زنان پیامبر فرموده است : نوع گفتار شما نباید تحریک کننده باشد و همچنین نوع راه رفتن زنان مؤمن. پس شاخص ها در نوع نگاه، پوشش، راه رفتن، گفتار و ورود و خروج خلاصه شدند. بنابراین اسلام در اینکه فضاهایی برای ما مجاز و فضاهایی ممنوع است صراحت دارد ، حال ما به هر دلیلی چه به خاطر تربیت غلط چه بد باوری های خود بخواهیم این حریم ها را محترم نشماریم و بخواهیم وارد شویم یا مثلا بگوییم فضا فضای مجازی است اینها هیچ یک قابل توجیه نیست!!!!
پنجم:عدم رواج منکرات؛ ما حق پخش علنی پرونده های حکم صادر شده دادگاه که در آن گناه باشد را نداریم ، حق پخش تصاویر گناه آلود را نداریم. پس چگونه در فضای مجازی دعوت به دیدن عمل منافی عفت می کنید؟ این را برای عبرت، الگو برای چه چیز گذاشته اید؟
چه باید کرد؟
برای این که سرمایه ی حیا و عفاف را برای نسل آینده حفظ کنیم، و برای درست تربیت کردن نسل بعد از خودمان، باید با این نوع فضاها و هرگونه چیزی که مقابله با این شاخصه ها کند، مخالفت و مبارزه کرده و از هیچ کوششی برای اشاعه فرهنگ غنی دینیمان که سرشار آموزه های گهربار و انسان ساز برای ایجاد عفت ورزی در انسانها است فروگذار نکنیم. و با شهامت اعلام کنیم که ما خواهان زندگی با عفت و حیا هستیم. و تا پای جان با افرادی که اولا باعث کمرنگ شدن این آموزه ها در جامعه شده اند مبارزه کنیم و ثانیا به جلوگیری از اشاعه فرهنگ های ساخته دست بشر بپردازیم چرا که همگی پوچ بوده و سرشار از پیروی از خواسته های نفس سرکش اند و پیامدی جز کشیده شدن انسان و خصوصا زن به ورطه لاقیدی و بی بند و باری و سوق به خوی حیوانی ندارد.
منبع»موسسه خیبر
تبلیغ برهنگی
امام خمینی
خدا می داند که در کشف حجاب، چه جنایت هایی اینها کردند، حتی به علمای بزرگ هم پیشنهاد می کردند که شما مجلس بگیرید با خانم هایتان، باز زن هایتان بیایید در مجلس… خدا می داند که به این ملت ایران چه گذشت. در این کشف حجاب انسانیت را پاره کردند. آزادی زن در منطق شاد؛ یعنی به انحطاط کشیدن زن از مقام انسانی او؛ و در حد یک وسیله با او رفتار کردن… یعنی پر کردن زندان ها از زنان ایرانی که حاضر نیستند به پستی های شاهانه تن بدهند.1
آنهایی که این قدر قوه تمیز ندارند که کلاه گلنی را که پس مانده درندگان اروپاست، ترقی کشور می دانند، با آنها حرفی نداریم، و توقع آن را هم نداریم که آنها بپذیرند، عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزدیده اند. آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه می گفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد؛ استقلال در پوششع دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه گلنی گذاشتند سر آنها، یک دفعه حرف ها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراورده داریم، باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم. مملکتی که با کلاه، عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند، هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم می برند. در همه این مراحل، اجانب که نقشه های خود را می خواستند عملی کنند و با کلاه گذاشتن سر شما می خوساند کلاه را از سر شما بردارند، از دور با چشم استهزا به شماها نگاه می کردند و به کارهای کودکانه شما می خندیدند. شما با یک کلاه گلنی دور خیابان ها قدم می زدید و با دخترهای برهنه سرگرم بودید و به این وضع افتخار می کردید، غافل از آنکه در سرتاسر کشور، افتخارات تاریخی شما را بردند و در سرتاسر کشور نافع ثروت شما رفت و از دریا تا دریای شمال را زیر پا در آوردند.2
1. حکایت کشف حجاب، ج 1، صص 12، 13، 122، 123 و 138.
2. روح الله موسوی خمینی، کشف الاسرار، صص 223 و 224.
مقام معظم رهبری
کسی که در آن روز بزرگ ترین قدم را به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت به نفع سلطه غرب و استعمار انگلیس بر ایران برداشت، رضاخانه بود. شما ببینید در وضع امروز، این چقدر رسواست که یک پادشاهی، یکباره لباس ملی یک کشور را عوض کند. شما به اقصی نقاط دنیا مثل هند که تشریف ببیرید، می بینید ملت ها لباس ملی خود را دارند و به آن افتخار هم می کنند و از آن احساس سرشکستگی هم نمی کنند، ولی آنها آمدند یکباره لباس ملی این ملت را ممنوع کردند، چرا؟ گفتند چون با این لباس نمی شود عالم شد، عجیب! بزرگ ترین دانشمندان ایرانی که آثار آنها هنوز در اروپا تدریس می شود با همین فرهنگ و در همین محیط پرورش یافتند. مگر لباس چه تأثیر دارد؟ این چه حرف و منطق مسخره ای است که مطرح کردند؟ آنها لباس یک ملت را عوض کردند، چادر زن ها را از سرشان برداشتند و گفتند با چادر نمی شود. ولی، عالم و دانشمند بشود و در فعالیت اجتماعی شرکت کنند؟ در دوران آنها نه به مردها فرصت فعالیت اجتماعی داده می شد و نه به زن ها. زن های ایران زمانی وارد فعالیت اجتماعی شدند و کشور را با دست های توانای خود متحول کردند و مردهای این کشور را به دنبال خود به میدان مبارزه کشیدند که چادر سرشان کردند و به میدان آمدند. چادر و لباس چه تأثیری در عدم فعالیت زن یا مرد دارد؟ عمده این است که دل این مرد یا زن چگونه است، چگونه فکر می کند، ایمان او چقدر است، روحیه اش چگونه است، و چه انگیزه ای برای فعالیت اجتماعی یا علمی دارد.
تبلیغ برهنگی
در آن زمان، مطبوعات کشور که تقریباً همه آنها، در کنترل شدید اداره سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیرانشان از عوامل وابسته به فراماسونری و حکومت رضاخان یا دوستداران فرهنگ غرب بودند، با چاپ مقالات و اخباربا موضوع کشف حجاب و ارائه عکس های زنان بی حجاب و گاه عریان، زمینه های بی حجابی را با کمال جدیت آماده کردند و در یک سلسله مقالات به نظم و نشر در جراید، از نقاب و حجاب زنان به شدت انتقاد شد.
در روزنامه ها و مجله ها، از جشن ها و مهمانی هایی که البته با فشار حکومت برگزار می گردید و در آن زنان بی حجاب به همراه شوهرانشان شرکت می کردند، عکس و تفسیر چاپ می شد و عکس شاگردهای ممتاز هر مدرسه، در روزنامه ها ارائه می گردید. هدف اصلی از ناشن دادن تصویر زنان بی حجاب، در واقع تشویق دیگران به این کار بود و اسفبارتر از همه، موفی زنان هنرپیشه خارجی به عنوان سمبل زنان آزاد، به صورتی احترام برانگیز.
تمدن اجباری
اجرای سیاست کشف حجاب، با اِعمال اجبار و خشونت، بر کارمندان و مأموران دولتی آغاز شد. مقام های عالی رتبه به اخراج تهدید می شدند، مگر اینکه همسرانشان را در مجالس بی حجابی می بردند.
خانهای که مایه افتخار جمهوری اسلامی است
بنده رئیسجمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودى که در اختیار رئیسجمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچکترین توقعى نداشتند که چون پسرشان رئیس جمهور شده، این خانه را تبدیل به احسن کنند یا دستى به سر و صورتش بکشند.
پدرم تا سال ۶۵ و مادرم تا انتهاى دوران ریاست جمهورى در همین خانه زندگى مىکردند؛ اما این خانه کمترین تغییرى در جهت کامل شدن پیدا نکرد؛ این براى جمهورى اسلامى مایهى افتخار و مباهات است…
البته فضل این کار به من برنمىگردد؛ به آن دو بزرگوار برمىگردد که به معناى واقعى کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بىرغبت بودند. براى آنها اهمیتى نداشت که چگونه و کجا زندگى کنند. وقتى پدر من فوت کرد، پس از تقویم وسایل این خانه - غیر از کتابهاى ایشان که خودش باب جداگانهیى بود - همهى موجودى آن از صدر تا ذیل، حدود ۴۵ هزار تومان شد؛ در حالى که آن روز اگر مىخواستند ۴۵ هزار تومان را مصرف کنند، نمىشد مثلاً یک یخچال و یک گاز بخرند؛ این در حالى بود که ایشان پنجاه سال در این شهر امام جماعت و روحانىِ موجه و داراى مریدها و علاقهمندان زیاد بودند!
گذشتگان ما اینطور زندگى کردند.
رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۷۵/۴/۱۴
چالش مامانم اینا، مامانت اینا!
در حال حاضر جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است و این موضوع خودش را به بغرنج ترین شکل نشان داده است. از یک طرف زوج های جوان امروزی خیلی بیشتر از قبل برایشان استقلال مهم است و ازطرف دیگر پدر و مادرها همچنان میخواهند با قوانین نانوشته روزگار خودشان با عروس یا دامادشان رفتار کنند.
در این موقعیت عجیب و غریب احتمال ایجاد چالش با خانواده همسر بیشتر و بیشتر می شود. اما اختلاف با خانواده همسر معمولا از کجا نشأت می گیرد و با آن باید چه کار کرد؟
اختلاف از کجا می آید؟
حتما شنیده اید که می گویند ازدواج دختر و پسر تنها پیوند ۲ نفر نیست بلکه پیوند ۲ خانواده است یعنی این که پدر و مادر ما چنان در ما درونی شده اند و پدر و مادر همسرمان چنان در او درونی شده اند که انگار ۲ خانواده با هم ازدواج می کند، نه یک نفر با یک نفر. خانواده های ما مهم ترین عامل شکل گیری شخصیت ما بوده اند. همین می تواند پایه به وجود آمدن مشکلات ارتباطی با خانواده همسر باشد.
زدیكی و ارتباط با خانواده همسر در نگاه اول و در بدو ازدواج شاید به نظر ترسناك و مشكل بیاید.در اینجا بعضی از نكات اصلی را در ارتباط با خانواده همسر بیان میكنیم:
1-احترام بگذارید
بیشترین چیزی که خانواده همسرتان از شما میخواهند احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معنای منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نیست اما کافی است که شما گاهی خودتان را جای پدر یا مادر همسرتان بگذارید. کسانی که در درجه اول از یک یا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراین دیدشان به دنیا جور دیگری است.
در ثانی یکی از اعضای خانوادهشان حالا با شما زندگی میکند و یک جورهایی خودشان را هنوز مسئول میدانند. اگر از این دید نگاه کنید، میتوانید خیلی از حرفهای شاید ناراحت کننده آن ها را زیرسبیلی رد کنید.
2-استقلالتان را حفظ کنید
تا وقتی که از لحاظ مالی به خانواده همسرتان وابسته باشید، مجبورید که دخالت های آنها را تاب بیاورید. پس اول سعی کنید که استقلالتان را حفظ کنید و بعد در مقابل دخالت ها موضع بگیرید. ضمن این که اگر از همان اول و البته با احترام، قوانین خانواده جدیدی را که دارید شکل میدهید به خانواده همسرتان اعلام کنید، یا آن را در رفتارهایتان نشان دهید، در درازمدت کمتر با خانواده همسرتان چالش خواهید داشت.
3-رفت و آمدتان را کنترل کنید
طوری نباشید که بعد از عقد همیشه شما را خانه نامزدتان پیدا کنند و روزهای متوالی به خانه خود سر نزنید. اگر رفتوآمد با خانواده همسرتان بیش از عرف باشد باعث درگیری میشود. حتی در دوران عقد، اقامتهای طولانی مدت شما در خانه پدری همسرتان میتواند زمینه دخالتهای آینده خانواده همسرتان در زندگی شما را فراهم کند.
4-مقایسه نکنید
لطفاً پدر و مادر همسرتان را با پدر و مادر خودتان مقایسه نکنید و پیش روی آنها از پدر و مادر خودتان تعریف نکنید. گرچه به طور معمول و البته متأسفانه از پدر و مادر همسر به خوبی یاد نمیشود، ولی آنها بیشتر اوقات انسانهای خوبی هستند
به هر حال همین پدر و مادر همسرتان هستند که همسر شما را بزرگ کردهاند و به جایی رساندهاند که شما تصمیم گرفتهاید تا آخر عمر در کنارش زندگی کنید و تکیه گاه شما شده است. آنها دیگر خانواده شما هستند و باید آنها را همانطور که هستند بپذیرید.
تمایلات طبیعی زنها و مردها به کامل کردن همدیگر، آنها را برای مقابله با چالشهای زندگی آماده میکند. البته هرکسی متفاوت است و هر زوج داستان خاص خود را دارد اما بین همه آنها اشتراکاتی وجود دارد.
بااینکه هرکدام از این جنسیتها حرفی برای گفتن دارند اما مردها معمولاً فایده بیشتری از روابط میبرند، درمقابل حساسیت و درک خانمها، خصوصیاتی مردانه مثل جدی بودن و قدرت بدنی از خود نشان میدهند.
6-والدین هر کس مال اوست!
درست است که پدر و مادر همسرتان از این به بعد حکم پدر و مادر شما را خواهند داشت و شما آنها را مامان و بابا صدا میکنید اما آنها هیچ وقت واقعا پدر و مادر شما نمیشوند. پس مرزهای ارتباطی را با آنها حفظ کنید و در نزدیک شدن به آنها زیاده روی نکنید. چون مطمئنا اگر مشکلی پیش بیاید در نهایت والدین حق را به فرزند خودشان میدهند نه شما. احترام و فاصله را حفظ کنید و مراقب باشید زیاد به آنها نزدیک نشده، زیاده از حد رفت و آمد نکنید و شوخی و راز گویی را با آنها محدود کنید.
7-اولویت با خانواده جدید است
خیلی وقت ها خود زن و شوهرها درباره رابطه با خانواده همسر با هم مشکل پیدا می کنند. یادتان باشد که شما خانواده جدیدتان را تشکیل داده اید و باید هوای همسرتان را داشته باشید البته آن هم با رعایت احترام کامل به پدر و مادر خودتان.
منبع: سایت تبیان
این چهار ویژگی؛ گناهان را به نيكى تبديل مىكند
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ؛ الصِّدْقُ وَ الْحَيَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّكْرُ
پیامبر اکرم “صلیالله علیه و آله” فرمودند: اگر كسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نيكى تبديل مىكند:
راستگويى،
شرم و حيا،
خوش خلقى،
شكرگزارى.
——
كافي؛ ج2 ؛ ص107؛