زندگانی امیرالمؤمنین به روایت رهبر انقلاب
وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در اولین ساعات پس از بعثت، دعوت خود را به اسلام علنی کرد، در بین همهی بزرگان عرب که در آن واقعهی «یومالدار» حضور داشتند، تنها یک نفر آن هم نوجوانی ۱۳ ساله به آن دعوت لبیک گفت و تا آخر پای آن لبیک ایستاد. آن نوجوان ۱۳ ساله با آن سنوسال کم، در آن فضای خفقان مکه که تعصبها، غیرتورزیهای غلط، کینهورزیهای عمیق، قساوتها، شقاوتها، ظلمها و شهوتها در هم آمیخته شده بودند و با آن نخوت مردم و «اشرافیت اشراف مسلط بر مردم» در آن روز، بدون تردید که هیچکس جرأت قبول کردن دعوت پیامبر را نداشت، شجاعت به خرج داد و بهعنوان اولین نفر دعوت پیامبر را پذیرفت. او اما در میان امواجِ سهمگینِ مخالفتها، سخرهها و استهزاءها در راه ایمان آوردنش به پیامبر، محکم و استوار ایستاد و لحظهای عقبنشینی نکرد. تا جایی که خودش اینچنین میفرماید: «اما در چنین شرایطی، من به تنهایی، اما با شتاب، شور و شوق، دعوت او{پیامبر} را اجابت کردم و اطاعت ایشان را پذیرفتم و چنان به حقانیت یقین پیدا کردم که هیچ شک و تردیدی در دل من راه نیافت»۱
در طول تاریخ، تعابیر زیادی در وصف شخصیت حضرت علی علیهالسلام گفته و شنیده شده است اما یکی از تعبیرهای زیبایی که در وصف ایشان وجود دارد، تعبیری است که رهبر انقلاب به کار برده است: «مقتدر مظلوم». امیرالمؤمنین علیهالسلام در حالی که با اقتدار، با ارادهی پولادینش، با عزم راسخش در مشکلترین و سختترین لحظات با ایثار و شجاعتش در کنار پیامبر ایستاد و از حق دفاع کرد تا جایی که خود بیان میکند: «آن جاهایی که در کنار پیامبر ماندم و جانم را سپر بلای او کردم که قهرمانان و شیرمردان در آنجا پایشان میلرزید و مجبور به عقبنشینی میشدند»۲، اما «در عین حال یکی از مظلومترین چهرههای تاریخ است و مظلومتیش در همهی بخشهای زندگیاش وجود داشت»۳ چرا که «در دوران نوجوانی مظلوم واقع شد. در دوران بعد از پیامبر، مظلوم واقع شد. در دوران کهولت و خلافت، مظلوم واقع شد. بعد از شهادت هم، تا سالهای متمادی بر سر منبرها از او بدگویی کردند و نسبتهای دورغ دادند. شهادت او هم مظلومانه بود.»۴
حال برای شناخت انسان کامل و شخصیتهای بزرگ باید به خصوصیات آنها رجوع کرد. این خصوصیات و ویژگیها هستند که ما را به شناخت کافی میرسانند و در درک درست از زندگی به ما کمک میکنند. برای اینکه بخواهیم راه درست و کاملی در زندگی داشته باشیم باید خود را به این خصوصیات و ویژگیها نزدیک کنیم. تحول و تغییر با آگاهی بهوجود میآید و هرچقدر ما نسبت به این ویژگیها و خصوصیات آگاهی داشته باشیم بهتر میتوانیم در زندگی شخصی و اجتماعی خود تصمیم بگیریم و عملکرد خوبی داشته باشیم. بههمین جهت برای شناخت بهتر آن حضرت، حجتالاسلام محمد محمدیان به سراغ سخنرانیهای رهبر انقلاب پیرامون شخصیت امیرالمومنین علیهالسلام از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز رفته و آن را در قالب کتابی گردآوری کرده است.
گردآورندهی کتاب، مطالعات رهبر انقلاب پیرامون سیره و شخصیت حضرت علی علیهالسلام را به دور از هرگونه اغراقی، اعجاببرانگیز دانسته و تحلیلهای عالمانه و جامع رهبر انقلاب از زندگی پرفراز و نشیب از حضرت را نشانگر دقت و تأمل فراوان ایشان دانسته است. وی دربارهی گردآوری کتاب در مقدمهی خود این چنین گفته است:
«مجموعه سخنرانیهایی که از حضرت آیتالله خامنهای در اختیار داشتم همگی متعلق به دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده و اغلب در خطبههای نماز جمعه و یا در دیدارهایی که با مردم در ایام ولادت یا شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام داشتند، ایراد شده است، و بههمین دلیل ایشان از ذکر منابع در سخنرانیها معذور بودند، اما با مراجعهای که به منابع تاریخی داشتیم معلوم شد که ایشان از معتبرترین منابع استفاده کرده و مطالب خویش را مستند به مدارک قوی بیان کردهاند. نکتهای که بسیار جالب بهنظر میرسید این بود که تکرار در مطالب ایشان بسیار کم مشاهده میشود، گو اینکه برای هر سخنرانی که پیرامون شخصیت امیرالمؤمنین داشتند، به مطالب قبلی خویش مراجعه نموده و از تکرار آنها خودداری کردهاند و فراز جدیدی از زندگی و یا شخصیت آن حضرت را مطرح نمودهاند، و همین امر موجب شده است که امروز با گذشت ۲۷ سال مجموعهی نسبتا کاملی از ایشان پیرامون امیرالمؤمنین در دست داشته باشیم.»
«نقشِ نگار» عنوان کتابی است که به مرور زندگانی امیرالمؤمنین از سن۱۳ تا ۶۳ سالگی آن حضرت بر گرفته از بیانات رهبر انقلاب میپردازد. بیان شیرین و زیبای رهبر انقلاب از تحلیل و تفسیر وقایع و اتفاقاتی که در زمان آن حضرت از زندگی ایشان افتاده بهگونهای است که خواننده با خواندن آن احساس میکند که گویا رهبر انقلاب در آن دوران بودهاند و شاهد همهی اتفاقات و ماجراها بودهاند. از نکات جالب توجه در این کتاب استفاده از خاطرات و توضیحات امیرالمؤمنین علیهالسلام از زبان خودشان است که در کنار بیانات رهبر انقلاب به صورت پاورقی در انتهای کتاب گردآوری شده است. این کتاب بر اساس زندگی، شخصیت و سخنان آن امام در سه بخش تنظیم شده است:
۱. فرازهایی از زندگی امیرالمؤمنین علیهالسلام
این بخش نگاهی گذرا به تاریخ زندگی حضرت دارد و بیشتر فرازهایی نقل شده است که توجه آنها برای نسل امروز حیاتی بوده و الگوپذیری از آن موارد ضروری به نظر میرسد.
۲. شخصیت امیرالمؤمنین علیهالسلام
در این بخش به استناد آیات قرآن و احادیث نبوی و روایات معصومین و منابع تاریخی، ابعاد گوناگون شخصیت حضرت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و نکتههای قابل توجهی از اخلاق و سیرهی حضرت ارائه شده است.
۳. سخنانی از امیرالمؤمنین علیهالسلام
رهبر انقلاب در طی سخنرانیهای خویش فراوان به کلمات امیرالمؤمنین استناد کردهاند و تا حدی که فرصت داشتند توضیحاتی پیرامون آنها بیان کردهاند، مجموعهی این مطالب که در حقیقت تفسیر فرازهایی از سخنان حضرت بهشمار میرود در این بخش گردآوری شده است.
کتاب شامل ۱۵ فصل است که ۶ فصل ابتدایی آن به دوران نوجوانی و فداکاریهای امیرالمؤمنین علیهالسلام قبل از بعثت و همچنین جهاد مستمرشان در مدینه بعد از هجرت پیامبر تا دوران خانهنشینی و سکوت آن حضرت پرداخته است. فصول بعدی کتاب از فصل ۷ تا ۱۴ نیز به حوادث دوران زمامداری امام از آغاز شامل «امتناع امام از بیعت»، «برخورد ایشان با متخلفین از بیعت» و اعلام برنامهی حکومتشان تا وقایع جنگهای جمل صفین و نهروان اختصاص دارد. فصل پایانی کتاب «سوزناکترین داغ تاریخ» به ماجرای ضربت خوردن و شهادت امیرالمؤمنین و کوفهی بدون ایشان پرداخته شده است.
علاقهمندان برای اطلاع از نحوهی تهیهی کتاب فوق میتوانند با شماره تلفنهای ۶۶۴۹۳۵۴۸-۰۲۱ و ۶۶۴۸۳۶۹۵-۰۲۱ تماس حاصل نمایند یا به پایگاه اطلاعرسانی www.book-khamenei.ir مراجعه کنند.
پینوشتها:
۱. خصال صدوق، ج ۲، ص۳۶۶، اختصاص مفید، ص ۱۶۵.
۲. نهجالبلاغه، خطبهی ۱۹۷، ص ۳۱۱
۳. بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۸/۱۰/۱۳۷۷
۴. همان
۴ وصیت حضرت خدیجه(س) هنگام رحلت
وصیتهای خدیجه (س)
حضرت خدیجه(س) در آخرین لحظات زندگی وصایایی به شرح زیر به پیامبر اکرم نمود:
1ـ برای او دعای خیرکند.
2ـ او را به دست خود در خاک قرار دهد.
3ـ پیش از دفن در قبر او وارد شود.
4ـ عبایی را که به هنگام نزول وحی بردوش داشت، روی کفن او قرار دهد حضرت خدیجه که همه اموال منقول و غیرمنقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود. حضرت خدیجه (س) در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا (س) ابراز نگرانی کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جای خدیجه نقش مادری ایفا کند.
خوف خدیجه (س) از مرگ
حضرت خدیجه سلامالله علیها بیست و چهار سال با پیامبر اکرم(ص) زندگی کرد و سرانجام در بستر بیماری قرار گرفت. با اینکه حضرت خدیجه(س) نهایت فداکاری را برای اسلام نمود، و به طور مکرر از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به او مژده ی بهشت داده شد، در عین حال خائف بود، و در آستانه ی مرگ، از ترس خدا هراسان بود، و خود را بنده ی کوچک و ناچیزی میدانست، و از درگاه خدا میخواست که در عالم قبر و برزخ خشنود شود، از پیامبر(ص) تقاضای دعا و طلب مغفرت نمودن داشت، و از آن حضرت میخواست که هنگام مرگ و خاک سپاری، او را مورد لطف خاص قرار دهد، در قبرش بخوابد، و با این کار، رحمت الهی را وارد قبر سازد و…. .
در آن هنگام فاطمه سلامالله علیها حدود پنج سال داشت، گویا خدیجه(س) شرم داشت از پیامبر(ص) تقاضای دیگر کند، فاطمه(س) را واسطه قرار داد، به او فرمود: «دختر جان! نزد پدر برو، و از او بخواه پیکرم را با یکی از روپوشهای خود کفن نموده و بپوشاند.»
فاطمه(س) واسطه شد و این تقاضای خدیجه(س) نیز روا شد. این تقاضای خدیجه(س) از اینرو بود تا آن لباس موجب نورهایی از رحمت الهی شود و او را در عالم برزخ و روز قیامت خشنود سازد.
حضرت رسول(ص) که بر بالین این بانوی بزرگوار حاضر بود، ضمن گفتوگوی با وی فرمود: خدا تو را با مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم برابری داده است. وقتی روح حضرت خدیجه(س) به سوی جهان جاودان پر کشید پیامبر(ص) سخت گریست.
چون در «حَجُون» قبری برای خدیجه کبری(س) کندند، پیامبر (ص) خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک از چشمانش میبارید داخل قبر شد و خوابید، افزونتر از قبل گریست و او را دعا کرد. آنگاه برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، یادگار امّالمؤمنین حضرت خدیجه(س) گِرد پدر میگشت،
خود را به دامان ایشان میآویخت، بهانه مادر میگرفت و دل دردمند پدر را آتش میزد.
پیامبر (ص) جز سکوت چیزی نداشت؛ جبرئیل نازل شد و گفت: ای پیامبر، به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و در آنجا هیچ سختی و تلخی نیست. به این ترتیب فرشته الهی پایان رنجها و محنتهای حضرت خدیجه سلامالله علیها را اعلام کرد.
وفات حضرت خدیجه(س) به فاصله اندکی از رحلت اندوهبار حضرت ابوطالب(ع) رخ داد، پیامبر اکرم (ص) آن سال را «عام الحزن» نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزای عمومی نمود.
آرامگاه حضرت خدیجه(س) در قبرستانی در مکه است. رحلت خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(ص) احترام میگذاشتند و از آزار ایشان خودداری میکردند.
فرزندان حضرت خدیجه(س)
ابن هشام می نویسد: «فرزندان خدیجه (س) از پیامبر (ص) عبارتند از: رقیه، زینب، ام کلثوم، فاطمه، قاسم، طیب و طاهر. پیامبر (ص) از همسران متعدد خود، تنها از خدیجه (س) دارای فرزند بود، و یک فرزند نیز به نام ابراهیم از همسر دیگرش «ماریه ی قبطیه» داشت.
منبع:فارس
امام دل ها
امام خمینی:
من تاکنون احساس عجز در صحبتها نکردهام و امروز خودم را عاجز میدانم. عاجز میدانم از اظهار تألمات روحیهای که دارم برای اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیۀ مدارس علمی، قضیۀ ۱۵ خرداد. قضیۀ ۱۵ خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید. خدا میداند که مرا اوضاع ۱۵ خرداد کوبید… [گریۀ شدید حضار]
۱۳۴۳/۰۱/۲۶
خطبههای نماز جمعهی به امامت حضرت آیت الله خامنه ای در حرم امام خمینی (ره)
امام آن وقتی که تنها بود، مبتلای به ترس نشد، مبتلای به یأس نشد؛ آن وقتی هم که همهی ملت ایران یکصدا نام او را فریاد زدند، بلکه ملتهای دیگر هم به او عشق ورزیدند و این را ابراز کردند، دچار غرور نشد.
۱۳۸۹/۰۳/۱۴
امام خمینی:
شما دیدید که روزنامۀ اطلاعات در روز سهشنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیین بحمداللّه خیلی جای خوشوقتی است، بعضی مجلات هم نوشته بودند، لکن این بیشتر منتشر میشود، جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت. رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی کنید؛ این خمینی است؟ تا ما بگوییم عَلَیْهِ اللعنة. سایر علمای اسلامند؟ خوب معرفی کنید؛ دست بگذارید رویش. علمای طراز او ل ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه را حفظ کند[آمین حضار]؛ در تهران هستند، خداوند حفظشان کند[آمین حضار]؛ در مشهد هستند، خداوند حفظشان کند[آمین حضار]؛ در نجف هستند، خداوند حفظشان کند[آمین حضار]؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خدا همه را تأیید کند[آمین حضار]. این علمای اسلام؛ این علمای اسلام در ماورای جو هستند؟ اینهایی که با شما یک قرارداد سری کردهاند، خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی، توی حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت که بر گذشتهها صلوات! خمینی غلط میکند همچو حرفی میزند خلاف دین اسلام؛ خمینی میتواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط میکند. خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ میکرد، میتواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام اینقدر زحمتش را کشیده است؛ ائمۀ هُدی اینقدر خون دلش را خوردهاند؛ علمای اسلام اینقدر زحمت کشیدهاند؛ خمینی و امثال خمینی میتوانند که یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟
۱۳۴۳/۰۱/۲۶
منبع:http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=19987
معنی رمضان
رمضان، نهمین ماه از ماه های قمری در تقویم اسلامی و بین ماه های شعبان و شوال است. ریشه کلمه رمضان از رمض است و رمض به معنی داغی سنگ در اثر شدت حرارت تابش خورشید[1] و به معنی شدت گرما می باشد.[2]
در بیان علت نامیده شدن این ماه به این اسم، گفته شده است: چون در لغت قدیم، اسامی ماه ها را به نام آن زمانی از سال که در آن قرار داشته، نام گذاری کرده اند و رمضان در موقع نام گذاری، هنگام تندی حرارت گرما واقع شده بود.[3]
«عنْ أَبِی جَعْفَر علیه السلام لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یجِی ءُ وَ لَا یذْهَبُ وَ إِنَّمَا یجِی ءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِلُ وَ لَکنْ قُولُوا شَهْرُ رَمَضَان؛ امام باقر علیه السلام می فرماید: نگویید رمضان آمد و یا رمضان رفت. زیرا رمضان اسم خداست و خداوند همیشه هست. بلکه بگویید: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت»[4]
رمضان تنها ماهی است که خدا از آن در قرآن نام برده است. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ؛ ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده؛ همان قرآنی که هدایت کننده مردم و دارای دلایل روشن هدایت و معیارهای سنجش حق و باطل است»(سوره بقره، 185)
پی نوشت ها:
[1] کتاب العین، ج7، ص 39.
[2] لسان العرب، ج7 ص160.
[3] همان، ج7، ص160.
[4] الکافی، ج4، ص70.
منبع: پایگاه تخصصی حوزه
خودسازی، بزرگترین درس ماه رمضان
عزیزان من! روزه برای خاضع کردن و مهار کردن همین روح بهیمیّت در آدمی است. نماز برای خاضع کردن انسان است. همه حرکات و سکنات و عمل و سکون و اقدام و هر آنچه در اسلام است، برای این است که ما بر نفس خودمان تسلّط پیدا کنیم.
تا بتوانیم بر سر این فیل وحشی که در درون و در وجود ماست، چکّش نصیحت و موعظه و ذکر و تکالیف الهی را بکوبیم و آن را رام کنیم. عید هم برای این است؛ روزه هم برای این است؛ نماز هم برای این است؛ جهاد هم برای این است؛ حکومت اسلام هم برای این است که فضا را برای چنین موقعیتی فراهم کند؛ دلها را به خدا نزدیک کند؛ انسانها را در عین آباد کردن روی زمین - آباد کردن دنیا - از اینکه دنیا را هدف غایی خود قرار دهند، فراتر ببرد. اسلام نمیگوید دنیا را آباد نکنید، دنبال علم نروید، دنبال شناختن سنّت های الهی در طبیعت نروید؛ نه! اسلام بهعکس، راهنماىِ به دانش و تعقّل است.
دیدار اقشار مختلف مردم ۲۸/دی/۱۳۷۷
بزرگترین درس ماه رمضان، خودسازی است. اوّلین و مهمترین قدمِ خودسازی هم این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادی نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنی و دقّت ببیند و سعی در برطرف کردن آنها داشته باشد. این از عهده خود ما برمیآید و این تکلیفی بر دوش ماست.
به هم رحم کنید تا خدای متعال به شما رحم کند. کسانی که زرنگی و هوش و امکانات و قدرت و مسؤولیت و تواناییهای گوناگون فردی و اجتماعی دارند، از این توانایی ها در راه تعدّی به دیگران استفاده نکنند. خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف به همراهی، احسان، نیکی و رعایت انصاف بدانیم؛ آنگاه باران رحمت و فضل خدا بر سر ما خواهد بارید؛ ما را شستشو خواهد داد و برکات خود را بر ما نازل خواهد کرد.
هرچه هست تویی
خدایا! ما بندگان ضعیف هستیم، ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم، ما هیچیم و هرچه هست تویی. ما اگر چنانچه خلاف میکنیم نادانیم، تو بر ما ببخش. تو ما را به این ماه مبارک رمضان وارد کن به طوری که با رضای تو وارد بشویم در او. خدایا! تو ما را لیاقت بده که در این مهمانی که از ما کردی بهطور شایسته وارد بشویم. خدایا! این ایران که از همه اطراف به او هجوم شده است، برای اسلام، این ایران را تو تقویت کن.بیانات حضرت امام خمینی رحمهالله در دیدار نمایندگان مجلس - ۹ خرداد ۱۳۶۳