• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

روی رنج‌هایت، موج‌سواری کن و لذت ببر!

10 بهمن 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

بخش‌هایی از چهارمین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در حسینیه آیت الله حق‌شناس(ره) با موضوع «چگونه آسوده‌تر زندگی کنیم؟» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی می‌خوانید:

 

برای اینکه آسوده‌تر زندگی کنیم اول باید اهل فکر باشیم و فلسفۀ رنج‌های زندگی را بفهمیم. اگر قطعی‌بودن رنج در زندگی را بپذیری و فلسفۀ رنج را بدانی اولاً برخی از رنج‌هایت کاهش پیدا می‌کند، ثانیاً تحملِ رنجت افزایش پیدا می‌کند و این دومی خیلی مهم‌تر است.
بخشی از مشکلات و رنج‌هایی که به ما می‌رسد، واقعاً بیخود و اضافه است و اساساً نباید در زندگی ما باشد؛ مثل رنج حسادت، رنج غرور، رنج در اثر معصیت، رنج در اثر بی‌دقتی، رنج در اثر بدی‌کردن به دیگران. رنجِ نابجا نه‌تنها پاداش ندارد بلکه باعث جهنم است؛ دیگر از این بد‌تر نمی‌شود! شیطان ترجیح می‌دهد که تو هم در دنیا غصه بخوری، هم در آخرت به جهنم بروی.
رنج در زندگیِ دنیا «قطعی» است در آن تردید نکن! قرآن می‌فرماید: ما انسان را در رنج آفریده‌ایم (بلد/4) تازه، علاوه بر رنج‌هایی که متعلق به همۀ انسان‌هاست(مثل رنج پیری) طبق روایات، رنجِ مؤمنین بیشتر است. مثلاً در روایت داریم: همواره کسانی از اهل خانه، همسایگان، کفار، منافقین یا شیاطین هستند که مؤمن را آزار می‌دهند(مَا أَفْلَتَ الْمُؤْمِنُ مِنْ وَاحِدَةٍ…) (مُؤْمِنٌ مِثْلُهُ یَحْسُدُهُ…)
برای اینکه فلسفۀ رنج را بپذیریم، هم فکر لازم است و هم کار تربیتی. اگر انسان از همان دوران کودکی بفهمد که «رنج قطعی است» دیگر لازم نیست بارها سرش به سنگ بخورد تا در سی یا چهل‌سالگی این مطلب را باور کند! اگر تربیت افراد، صحیح باشد، دیگر لازم نیست زیاد از ایمان به خدا و معاد، مایه بگذاریم و بگوییم: «بی‌ایمانی باعث گناه می‌شود!»
وقتی جوان‌ها می‌خواهند ازدواج کنند باید به آنها بگوییم: «زندگی مشترک، رنج‌هایی دارد و فلسفه‌اش هم این است که باید در زندگی اختلافاتی بین زن و مرد پیش بیاید تا موجب رشد آنها شود و الا خدا که می‌دانست این دو جنس زن و مرد، همدیگر را به سختی درک می‌کنند، پس چرا آنها را کنار هم قرار داد؟!» متاسفانه گاهی در جامعۀ ما نصف ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود؛ چون بلد نیستیم چگونه با رنج برخورد کنیم؟
اگر عمیقاً فلسفۀ وجود رنج و مشکلات زندگی را درک کنیم، می‌توانیم رنج‎های نابجا را کم کنیم، آرامش‌مان را حفظ کنیم و حتی می‌توانیم از مشکلات اجتناب‌ناپذیر دنیا حداکثر استفاده را ببریم. در این صورت رنج‌ها مفید خواهند بود؛ نه متوقف‌کننده (همان‌طور که بعضی‌ها روی موج دریا موج‌سواری می‌کنند)
اگر بپذیری که رنج قطعی است، به سه فایدۀ فوق می‌رسی و اگر فلسفۀ‌ رنج‌ها را هم بدانی، چهارمین فایده‌اش هم حاصل می‌شود؛ اینکه می‌توانی از مشکلات و رنج‌هایت، لذت هم ببری و حتی از رنج استقبال کنی! اما اگر فلسفۀ مشکلات را سطحی بپذیری، با کمی فشارِ مشکلات، دلیلی را که پذیرفته‌ای، پس می‌زنی.
یکی از راه‌های کاهش رنج این است که خودت برخی از رنج‌ها را انتخاب کنی. آدم عاقل وقتی فلسفۀ رنج را پذیرفت، می‌گوید: «حالا که از رنج‌ها خلاصی ندارم، پس خودم بعضی از رنج‌ها را انتخاب کنم» اگر خودت یک رنجِ درست و بجا انتخاب کنی، خدا دو یا چند برابرش از رنجت کم می‌کند؛ مثل انفاق(در انواع مختلفش)
مثلاً صدقه‌دادن طبیعتاً کمی رنج دارد، اما رنجِ فقیرشدن، بیشتر از آن است. اگر صدقه بدهی، خدا فقرت را از بین می‌برد و از رنج فقر رها می‌شوی. ورزش هم یک رنج است که انتخابش می‌کنی و سلامتی‌ به‌دست می‌آوری یا از رنج بیماری نجات پیدا می‌کنی!
راه دیگرِ کاهش رنج، استقبال از رنج‌هایی است که خدا برایت انتخاب می‌کند. عالی‌ترین، پُراثرترین، پرسودترین و بابرکت‌ترین رنج در حیاط بشر رنجی است که جوان‌ترها از پدر و مادرها تحمل می‌کنند؛ این رنج را نوشِ جان کن صدایت هم درنیاید! اگر تحمل کنی و به پدر و مادرت احترام بگذاری هزاران رنج از تو کم می‌شود!
رنج همسر در درجۀ دوم است، اولیاء خدا از جمله پیامبر(ص) رنج همسر داشته‌اند! گاهی مردها برای خانم‌ها و گاهی خانم‌ها برای آقایان باعث رنج‌هایی می‌شوند. رنج بچه‌ها در درجۀ سوم قرار دارد و بعدش هم رنج دیگران. اگر این رنج‌ها پیش آمد استقبال کن؛ نانت در روغن است! عده‌ای می‌خواهند خودشان را از این رنج‌ها خلاص کنند اما بدتر می‌شود!

 1 نظر

من با همه شما همدردم.....

30 آبان 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 

 نظر دهید »

عشق علامه طباطبایی به همسرشان

03 آبان 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

عالمی که از شدت علاقه به همسر تا چندین سال بعد از فوت او هر روز سر مزارش می‌رفت.

?علامه طباطبایی: «در طول زندگی ما هیچ‌گاه نشد خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم ای کاش این کار را نمی‌کرد، یا کاری را ترک کند که من بگویم ای کاش این عمل را انجام داده بود. هیچ‌گاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی یا چرا ترک کردی … من این همه محبت و صفا را چگونه می‌توانم فراموش کنم؟

?همسر شهید مطهری : «تا چند سال، هر وقت به منزل علامه می‌رفتم، به خاطر دوستی که من با خانم ایشان داشتم، من را که می‌دیدند یاد همسرشان می‌افتادند و با صدای بلند گریه می‌کردند.»

?این محبت باعث شده بود علامه به یکی از شاگردانشان پولی دهند تا به دست کسی برساند و او شب‌های جمعه به نیابت از قمرالسادات، حرم حضرت معصومه (س) را زیارت کند.

?علامه در پاسخ نامه تسلیت یکی از شاگردانش نوشت: «با رفتن او برای همیشه خط بطلان بر زندگانی خوش و آرامی که داشتیم کشیده شد.»

?پدرم می گفت: این زن بود که مرا به اینجا رسانید، او شریک من در کارهای علمی بوده و هر چه #کتاب نوشته ام نصفش مال این خانم است.

برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir

 نظر دهید »

چند برگ از تاریخ/مسیری که بر اهل بیت خیلی سخت گذشت

29 مهر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

عبیدالله بن زیاد به یزید نامه نوشت و خبر کشته شدن حسین و جریان اهل و عیالش را گزارش داد. یزید نیز پس از رسیدن این نامه، دستور داد تا سرهای شهدا را به همراه کاروان اسرا به سوی شام روانه کنند؛ مسیری که بر اهل بیت خیلی سخت گذشت و بسیار اتفاقات ناگواری در آن افتاد؛ سختی و تلخی‌ ای که برای درک آن ذکر چند برگ از تاریخ کافیست.


برگ اول، هم مسیری با قاتلان
برای یک فرد چقدر سخت است که با قاتل پدر، برادر، همسر یا فرزندش همگام شده و یک مسیری را با هم بپیمایند. اهل بیت حسینی از ظهر عاشورا تا اول ماه صفر به مدت بیست شبانه روز با شمر، خولی، شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج و محفّر بن ثعلبه هم مسیر بودند؛ در حالی که ابن زیاد به همراه آن پنج قاتل، هزار جنگجوی سواره را هم راهی کرده بود.[ینابیع الموده، ج3، ص88]شایعات گاهی آنقدر اوج می‌گیرد که حتی انسان تهمت خارج شدن از دین و کفر را را نسبت به خاندان پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ممکن است باور ‌کند؛ پس تا می‌توان باید از شایعات و سخنان بی‌پایه و اساس دوری گزید.

امام سجاد(علیه‌السلام) این مسیر را اینگونه شرح دادند: «حَمَلَنِی عَلَی بَعِیرٍ یَطلُعُ بِغَیرِ وِطَاءٍ وَ رَأسُ الْحُسَینِ عَلَی عَلَمٍ وَ نِسوَتُنا عَینٌ قُرعَ رَأسُهُ بارُّمحِ حتّی إِذا دَخَلنا دِمَشقَ صاحَ صائِحٌ یا أهلَ الشّام هَؤُلَاءِ سَبایا أهلِ البَیتِ الملعون! مرا بر شتری بی جهاز سوار کرده و سر مبارک حسین را بر نیزه زدند. زنان پشت سر ما بر مرکب‎‌هایی بدون زین سوار بودند و دشمنان با نیزه‌ها در اطراف و پشت سر ما قرار داشتند. هرگاه چشم یکی از ما گریان می‌ شد با نیزه بر سر او می‌ زدند تا اینکه داخل دمشق شدیم و شخصی فریاد می‌زد: ای اهل شام این اسیران اهل بیت ملعون هستند!!!»[اقبال الاعمال، ج3، ص89]

برگ دوم، بی‌ خبران بی خیران تاریخ
روزها از عاشورا می‌گذشت و به نوبت سرها از شهری به شهر دیگر می‌رسید و وارد آن شهر می‌شد و یک سری برنامه، تکرار و تکرار می‌شد. شهرها را آذین می‌کردند، جشن و پایکوبی برپا می‌ساختند؛ سرها را از صندوقچه‌های مخصوص بیرون آورده و بر نیزه می‌زدند؛ بین اسرا و ساکنان هر شهر و دیاری می‌گردانند. کاری که داغ را تازه و تازه تر می‌کرد. این کارها برای شهرهای مختلف تکرار می‌شد[تذکره الخواص، ص237]
در ورودی نصیبین، شهری که منصور بن الیاس دستور آذین بندی آن را نیز داده بود؛ سرها را به نیزه زدند؛ جمعیت زیادی هم به استقبال آمده بودند؛ اما شخصی که حامل سر امام حسین(علیه‌السلام) بود هر کاری کرد اسب از جایش تکان نخورد. مرکب را عوض کردند؛ اما باز هم اسب حرکت نکرد. تا آنکه ناگهان سر مقدس امام از نیزه بر زمین افتاد و ابراهیم موصلی سر را برداشت؛ نگاهی به آن انداخت و دید سر نوه پیامبر حسین بن علی است. آنگاه بود که زبان به ملامت آن قاتلان باز کرد. سپاهیان نیز او را شهید کرده و سر را بیرون شهر قرار دادند و خود وارد شهر شدند.[معالی السبطین، ص542]

برگ سوم، هستند اهل بصیرت
کاروان اسرا به نزدیکی حَمص رسیده بودند؛ خبر ورود سرها به شهر پخش شد و از طرف والی آن شهر که خالد بن نشیط بود؛ دستور آذین و برپایی جشن نیز صادر شده بود. خالد از یک فرسخی به استقبال سرها رفته بود و وقتی قصد ورود به شهر را داشتند؛ در دروازه شهر، مردم همگی به سوی قاتلان سنگ پرتاب کرده و دروازه را بستند. بر اثر آن سنگ‌ها بیست و شش نفر از یزیدیان هلاک شدند. یزیدیان نیز از منطقه گریختند و در کنار کنیسه‌ای اردو زدند.
اهالی حمص به این نیز بسنده نکرده و با هم، هم قَسَم شدند تا خولی را کشته و سر امام را از او بگیرند و در آن مکان دفن کنند و این افتخاری برای دنیا و آخرتشان باشد. ولی یزیدیان از این نقشه باخبر شده و از ترس خود سریعاً به سمت بعلبک رهسپار شدند.[معالی السبطین، ص544]
 از آنها می‌پرسیدند: شما چه کسانی هستید؟!

امام سجاد(علیه‌السلام) در پاسخ پیرمردی که این پرسش را داشت؛ فرمود:«آیا قرآن نخوانده‌ای؟ ما همان‌ خاندان رسول خدا هستیم که قرآن درباره آنها فرموده:” قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏[شوری/23] ای پیامبر! به مردمان بگو من در برابر تلاش‌‌هایی که برای هدایت شما انجام داده‌ام، پاداشی نمی‌خواهم جز این که خویشان مرا دوست بدارید. ” ” وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[اسراء/26] حق خویشاوندان و نزدیکانت را پرداخت کن. ” “إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[احزاب/33] همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی و گناه از شما اهل‌بیت زدوده شود و شما را به گونه‌ای بی‌مانند پاک گرداند.” پیرمرد هم پاسخ داد: خوانده‌ام اما معنای آن را نفهمیده بودم!»[امالی صدوق، ص166]

برگ چهارم، الشام
شامیان در بیرون شهر به استقبال آمده بودند. به دستور شمر، سرهای مقدس را بر نیزه زدند، در بین اسرا قرار دادند و این کاروان را در میان تماشاگران حرکت دادند تا به دروازه دمشق رسیدند. تعداد شامیانی که به استقبال آمده بودند به 500هزار نفر می‌رسید. برخی دف، برخی طبل و شیپور می‌زدند. بساط آلات موسیقی و جشن و سرور، رقص و آواز برپا بود. زنان آرایش کرده و شهر را آذین بسته بودند. در روز روشن و ظهر هنگام، خاندان شهدای کربلا را با روهایی باز وارد شهر کردند. از آنها می‌پرسیدند: شما چه کسانی هستید؟!
امام سجاد(علیه‌السلام) در پاسخ پیرمردی که این پرسش را داشت؛ فرمود:«آیا قرآن نخوانده‌ای؟ ما همان‌ خاندان رسول خدا هستیم که قرآن درباره آنها فرموده:” قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏[شوری/23] ای پیامبر! به مردمان بگو من در برابر تلاش‌‌هایی که برای هدایت شما انجام داده‌ام، پاداشی نمی‌خواهم جز این که خویشان مرا دوست بدارید. ” ” وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[اسراء/26] حق خویشاوندان و نزدیکانت را پرداخت کن. ” “إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[احزاب/33] همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی و گناه از شما اهل‌بیت زدوده شود و شما را به گونه‌ای بی‌مانند پاک گرداند.” پیرمرد هم پاسخ داد: خوانده‌ام اما معنای آن را نفهمیده بودم!»[امالی صدوق، ص166]

چهار نکته پایانی
هر برگی از این برگ‌ها تنها گوشه‌ای از تصویر مظلومیت‌ها بود و به پای هر کدام آنها باید گریست. اما این کافی نیست. آنها فقط برای اشک ریختن نبوده و باید از آنها درس گرفت. باید بفهمیم که:
1- شایعات گاهی آنقدر اوج می‌گیرد که حتی انسان تهمت خارج شدن از دین و کفر را نسبت به خاندان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ممکن است باور ‌کند؛ پس تا می‌توان باید از شایعات و سخنان بی‌پایه و اساس دوری گزید.
2- در بین بی‌خبران و غفلت زدگان؛ همیشه بودند افرادی بصیر مانند ابراهیم موصلی که حقیقت را کشف کرده و انجام وظیفه نمودند. اینها حجت‌های الهی بر دیگران هستند؛ تا زبان بهانه‌جویان در روز قیامت بسته شود.
3- باب معجزات و کرامات و نشانه‌های الهی همواره جاری بوده و بسیاری آنها را دیدند؛ ولی به آنها پاسخی بایسته ندادند. ما چه پاسخی برای آنها داریم؟
4- قرآن خواندن هنر نیست؛ باید به دنبال فهم قرآن و سپس عمل به آن بود.

 نظر دهید »

الگو پذیری از امام حسین در توجه به همسر

10 مهر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

امام حسین (ع) خانواده را بستری برای تقوا و پرهیز از گناهان و دست یابی به محبت و مودت و آرامش قلمداد نموده و برآیند آن را تربیت فرزندانی سالم و صالح دانسته، ‌سیره قرآنی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در همسر گزینی و تشکیل خانوده و تربیت فرزند و رشد اهل خانه و خانواده به سوی تعالی و کمالات عالیه الهی حکایت‌گر این دیدگاه و تفکر ماندگار است.

بهترین نمونه از برخورد و رفتار امام حسین با همسران خود را می توان در این نقل قول جابر از امام باقر(ع) دانست؛ ایشان نقل می کنند که روزی عدّه ای بر امام حسین(ع) وارد شدند؛ ناگاه فرش های گران قیمت و پشتی های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می کنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمی‌دانیم!) حضرت فرمود: إنّا نَتَزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ، لَیسَ لَنا فیهِ شی ءٌ. از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت می کنیم و آنها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می کنند. هیچ یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آنِ ما نیست.

در روایتی دیگر از امام صادق(ع) نقل شده است که امام حسین برای فرزندان و همسران خود زیورآلات از نوع طلا و نقره تهیه کرده و می خواست که خود را با این زیورآلات بیارایند.

این دو روایت نمونه ای از توجه امام حسین به خواسته های همسر و اهل خانه خود است که باید الگویی برای ما باشد. البته نکته مهم این است که همانطور که در روایت اول مشاهده می شود، اعتدال در امور، ساده زیستی و صرفه جویی باید در کار باشد- یعنی همسران در حد مهریه خود می توانند خرج کنند.

حرمت و غیرت برای اهل خانواده به معنای اینکه اجازه ی تعرض یا بی احترامی کسی به زنان و اهل خانواده داده نشود نیز در سیره امامان از جمله امام حسین مشهود است. نمونه ای از آن در سفر و واقعه کربلا مشاهده می شود که مردان بنی هاشم از جمله قمر بنی هاشم در زمان محاصره و جنگ از زنان و حرم خود و امام خود حراست کرده و غیرت به خرج می دادند. نمونه و الگوی دیگر حفظ حرمت اهل خانه و همسران و غیرت داشتن امام حسین در واقعه عاشورا و در واپسین لحظات است بطوریکه هنگامیکه امام حسین(ع) مجروح بر زمین افتاده بودند، وقتی شنید که گروهی از سپاه دشمن قصد حمله به خیمه ها و تعرّض به زنان و کودکان دارند، بر سرشان فریاد کشید: “اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا اَحْرارا فی دُنْیاکُمْ… ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید و اگر عربید، به اصل و تبار خویش برگردید.” ضمن اینکه این کار نمونه ای از برآوردن نیاز یک خانواده و همسران به ایمنی و در امنیت بودن است که در واقعه عاشورا به خوبی توسط امام حسین(ع) به نمایش گذاشته می شود.

ابراز علاقه امام حسین به همسر نیز در بسیاری از روایات نقل شده است – یعنی آن رابطه عاطفی که بین زن و شوهر باید برقرار باشد. در منابع نقل شده است که امام حسین(ع) همسر خود رباب را بسیار دوست می داشت و برای ایشان شعری سروده است که مضمون آن این است: به جان تو سوگند، من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن دو را دوست دارم و تمامی اموالم را در این راه می بخشم و برای ملامتگرم حاضر به پذیرش عتاب نیستم؛ من مطیع کسانی که من را عتاب کنند نیستم، در تمام زندگی ام و تا وقتی که روی در نقاب خاک کشم.

توجه امام حسین علیه السلام به نیازهای مادی همسران و خانواده را می توان به بهترین وجه در واقعه عاشورا نشان داد؛ یعنی زمانیکه به دلیل محاصره آنان، آب در دست نبود و حضرت امام حسین به حضرت ابوالفضل اجازه آوردن آب برای کودکان خردسال و دیگر اعضای خانواده خود را دادند. البته همانطور که در بالا ذکر شد، امام حسین(ع) در زندگی روزمره و عادی نیز به نیازهای زنان و خانواده خود بویژه نیازهای اساسی آنها یعنی خوراک و پوشاک و مسکن و امثالهم توجه داشتند. بطور کل نمونه های بسیار آموزنده ای از سیره زندگی امامان معصوم و بطور خاص امام حسین(ع) در نحوه برخورد با اعضای خانواده بویژه همسران وجود دارد که ذکر همه آنها متن را طولانی می کند. اما توجه و تفکر به همین چند مورد بالا خود می تواند درس و الگویی آموزنده برای زندگی ما در عصر حاضر باشد.

منابع : وبسایت حوزه علمیه خراسان / جوانه

 

 نظر دهید »

عوامل «تنبلی» و راه‎های مقابله با آن

21 تیر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

استاد و پژوهشگر حوزه علمیه شعارهایی مانند «در حال زندگی کن» را سبب لذت‌جویی‌های لحظه‌ای و عاملی برای تنبلی دانست و گفت: راهکار اسلام برای مقابله با تنبلی پرداختن به خود است.


 
اشاره: در بررسی عوامل و ریشه‌های عقب‌ماندگی اولین چیزی که همواره مطرح می‌شود و مورد توجه جامعه شناسان و تحلیلگران اخلاقی قرار دارد مسأله فرهنگ است.

با توجه به تعریف فرهنگ که  عبارت از مجموعه هنجارها و ارزش‌هایی که در هر جامعه غالب شده است و مردم بر اساس آن عمل می‌کنند است باید گفت امروزه در جامعه ما یکی از عواملی که سبب عدم پیشرفت فردی و اجتماعی شده است بحث تنبلی است که تبدیل به یک فرهنگ شده است.

تنبلی به معنای سستی و اهمال‌کاری در کارهای مفید و هدر رفت فرصت‌ها است که متأسفانه با وجود این که در فرهنگ اسلامی بسیار از آن نهی شده امروز گریبان گیر جوانان شده است و آن‌ها را از پیشرفت بازداشته است و به تبع آن جامعه ایرانی هم با نوعی رکود مواجه شده است.

برای بررسی عوامل گسترش تنبلی و خمودگی در جامعه و پیدا کردن راهکارهای اسلام برای برون‌رفت از این وضعیت خبرنگار خبرگزاری رسا گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی، کارشناس دینی رسانه ملی صورت داده است.

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین علم الهدی مؤسس، رییس و عضو شورای علمی مرکز آموزش عالی قاسم ابن الحسن تهران است که در عرصه علوم قرآن، تفسیر و کلام اسلامی جزء صاحبان قلم و سخن به شمار می رود، وی سال‌های متمادی در حوزه‌های علمیه تدریس فقه و اخلاق داشته است.

حاصل این گفت و گو در ذیل تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

رساـ به نظر شما ریشه‌ها و عوامل اصلی ایجاد حس تنبلی و اهمال‌کاری در انسان چیست؟

یکی از معضلات و چالش‌های امروز مردم و نسل جوان که برای آینده خود راه‌های نرفته زیادی را پیش رو دارند بحث تنبلی و سستی و بی‌ارادگی نسبت به برنامه‌ها است؛ ریشه این معضل از آنجایی آغاز می‌شود که این گونه افراد معمولاً هدفمند زندگی نمی‌کنند و برای زندگی خود اهداف بلندمدت و میان‌مدت در ذهن خود طراحی نکرده‌اند، به همین جهت دچار چنین مشکلی می‌شوند.

دلیل این که چرا این افراد برای خود برنامه ندارند شاید بخشی از آن به مدل تربیت و نوع تربیت این افراد در کودکی باشد؛ صفاتی مانند خودکم‌بینی و ایمان نداشتن به هدف و بهره‌مند نبودن از لذت رسیدن به مقصد می‌تواند از عواملی محیطی است که تأثیرات نامطلوبی را بر روی زندگی افراد داشته باشد.

ـ تربیت خانوادگی تا چه اندازه می‌تواند در ایجاد روحیه تنبلی در انسان مؤثر باشد؟

شعار « در حال زندگی کن» تنبل پرور است

 

ریشه تنبلی را می‌شود در چند عامل بررسی کرد؛ یکی از ریشه‌های تنبلی بحث نداشتن یک نگاه صحیح و درست از آینده زندگی است؛ برخی افراد قادر نیستند که آینده خود را طراحی کنند و یا حتی آینده‌ای را تصور کنند و به قول خودشان در لحظه و در حال زندگی می‌کنند و فکر می‌کنند همه‌چیز برای همین‌الان خلق شده است و عملاً اعتقادی به فردا ندارند و برای فردای خود هیچ فکری نمی‌کنند.

برخی به فرزندان خود تنبلی را آموزش می دهند

گاهی اوقات افراد گرفتار تنبلی می‌شوند به خاطر این که در دوران طفولیت تنبلی را از افراد خانواده آموزش دیده‌اند و به صورت ناخودآگاه در ضمیر آنان تنبلی نهادینه شده است؛ وقتی یک کودک در خانواده‌ای بزرگ شده است که برای نیازها و آرمان‌های خود برنامه ندارند و تلاش نمی‌کنند این روحیه در ضمیر ناخودآگاه او نهادینه می‌شود که نیاز نیست برای اهداف خود تلاش کند.

این در حالی است که در ادبیات دینی ما آمده است که باید ضمن غنیمت شمردن فرصت ها و زمان حال و عبرت گرفتن از گذشته باید برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و آینده را هم غنیمت شماریم و با بهره‌گیری از گذشته؛ حال و آینده خود را درست کنیم.

 

راحت‌طلبی و لذت‌جویی‌های لحظه ای از عوامل تنبلی

یکی دیگر از ریشه‌های تنبلی عنصر راحت‌طلبی و کامیابی‌های مجانی و بدون پرداخت هزینه است؛ بسیاری از تنبلی‌ها در نتیجه راحت‌طلبی یا لذت‌جویی‌های آنی و لحظه ای است؛ افرادی که آینده روشنی را برای خود طراحی می‌کند هرگز درس‌های خود را برای شب امتحان تلنبار نمی‌کنند بلکه در طول سال به فکر مطالعه و تعلیم خود هستند ولی افرادی که گرفتار گرداب‌های لذت‌جویی آنی هستند معمولاً به مجرد این که سر راه زندگی خود شب خوشی را با دوستان تجربه می‌کند به سرعت برنامه زندگی خود را رها می‌کند و به دنبال کامیابی‌ها و راحت‌طلبی‌های خود می‌رود و گاهی اوقات در شب امتحان به جای این که به فکر درس خواندن باشد به مجرد این که می‌بیند شرایط برای شب‌نشینی و تفریح فراهم است این لذایذ آنی و زودگذر خود را به آینده‌نگری‌های مفیدی که می‌تواند او را به موفقیت برساند ترجیح می‌دهد.

همچنین حس عدم مسؤولیت در مقابل دیگران یکی دیگر از عوامل تنبلی است؛ افرادی که در مقابل جامعه و خانواده خودشان احساس مسؤولیت نمی‌کنند و همواره به تمایلات درونی خودشان می‌پردازند گرفتار چالش تنبلی هستند.

یکی دیگر از عوامل تنبلی هم افسردگی است که در وجود انسان روحیه تنبلی را ایجاد می‌کند؛ همچنین بی‌نظمی، بی‌برنامگی، هم‌نشینی و دوستی با افراد تنبل، ترس از قضاوت دیگران در رابطه با انسان و تجربه نکردن لذت تلاش و کوشش از جمله عواملی است که می‌تواند انسان را گرفتار تنبلی کند.

حضرت علی(ع) می‌فرمایند یکی از آسیب‌ها و موانع موفقیت تنبلی است؛ انسان اگر هر چیزی را آسیب‌شناسی نکند ضربه می‌خورد؛ حتی عبادت که حلقه وصل انسان با خدا است اگر آسیب‌شناسی نشود ممکن است تبدیل به عجب و غرور و تکبر و ریا شود و ما را از خدا جدا کند؛ بنابراین اگر موفقیت آسیب‌شناسی نشود انسان گرفتار گرداب تنبلی می‌شود.

 راهکارهای اسلام برای مقابله با تنبلی چیست؟

ما برای همه عوامل تنبلی راهکار داریم که چگونه می‌شود بر حسب آیات و روایتی که از اهل‌بیت(ع) رسیده است از تنبلی خود را رها کنیم؛ خداوند در آیه 53 سوره انفال می‌فرماید « ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَکُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلي‏ قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ» یعنی راهکاری که قرآن برای درمان تنبلی به ما ارائه می‌کند پرداختن به خود است زیرا می‌فرماید خداوند هیچ نعمتی را به هیچ گروهی عطا نکرده مگر این که آن‌ها روش‌های خود را تغییر داده‌اند؛ ما باید به ریشه‌های تنبلی در درون خودمان بپردازیم تا راحت بتوانیم بر این صفت نفسانی خودمان فائق بیاییم.

 

راهکار قرآن برای مقابله با تنبلی پرداختن به خود است

قرآن کریم در جای دیگری در آیه 14 و 15 سوره قیامت می‌فرماید «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ/ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ» انسان نسبت به خودش بینا است و می‌داند چه‌کاره است بنابراین راه‌های مبارزه با تنبلی یکی این است که انسان هرگز تأخیرها و تنبلی‌های خود را در انجام امور موجه جلوه ندهد و در مقام توجیه تنبلی‌های خود برنیاید.

یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با تنبلی این است که انسان خود را جریمه کند و برای خود فرمان‌های تنبیهی پیش‌بینی کند؛ برای مثال برای خود شرط کند که اگر از این به بعد به موقع اقدام نکرد یک عمل مستحبی را بر خود واجب کند.

انسان نباید فراموش کند که اگر برای یک کار اشتباه، هزار دلیل هم بیاورد در حقیقت هزار و یک اشتباه انجام داده است.

رساـ در مواجهه با انسان‌های تنبل باید چه واکنشی نشان داد؟

نباید عذر تنبل را پذیرفت

در مصاف با انسان‌های تنبل انسان نباید توجیه او را برای فرار از وظیفه بپذیرید زیرا با پذیرش توجیه او روحیه تنبلی را در او تقویت خواهیم کرد و در حقیقت رفتار تنبلی او را در وجودش تئوریزه کرده‌ایم.

راهکار بعدی مبارزه با تنبلی این است که انسان‌های مدیر همواره باید به انسان تنبل و اهمال‌کار گوشزد کنند و آینده رفتار غلطش را به او بگویند.

 

راهکار دیگر مبارزه با تنبلی این است که در مواجهه با انسان اهمال‌کار به او القا کنیم که از اقدام به موقع نباید بترسد و اگر خود فرد هم گرفتار تنبلی باشد باید همواره به خود تلقین کند که از اقدام به موقع نترسد و حتی اگر از اقدامات خود به نتیجه مطلوب هم نرسد نباید مأیوس شود.

همچنین همراهی و هم‌نشینی با دوستان منضبط هم می‌تواند انسان را از تنبلی دور کند.

 تنبلی در بیانات اهل‌بیت(ع) چه جایگاهی دارد و چه رویکردی نسبت به آن داشته‌اند؟

امام صادق(ع) در روایتی می‌فرماید« إِیاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَة» این دستور تربیتی است که حضرت می‌فرمایند از تنبلی و بی‌حوصلگی بپرهیزید زیرا این دو ویژگی انسان را هم از بهره‌های دنیوی و هم از بهره‌های اخروی باز می‌دارد.

در زمینه مبارزه با تنبلی حضرت علی(ع) می‌فرمایند « مِنْ سَبَبِ الْحِرْمَانِ التَّوَانِي» یکی از عوامل محرومیت و ناکامی سستی کردن در کار است و در روایت دیگری حضرت می‌فرمایند سستی کردن سبب از دست رفتن عمر و فرصت می‌شود و در روایتی دیگر می‌فرمایند که ریشه تنبلی در اهمال‌کاری در زندگی است و امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه می‌فرمایند خدایا به تو پناه می‌برم از غم و اندوه و ناتوانی و تنبلی در زندگی.

در روایتی که از پیامبر(ص) نقل شده است حضرت فرموده‌اند که « اللهم امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَلِ» خدایا نعمت سرزندگی، نشاط و تلاش در زندگی را به ما ارزانی کن و ما به تو پناه می‌بریم از سستی و تنبلی و ناتوانی و بهانه‌جویی و زیان و دل‌مردگی.

رساـ با تشکر و سپاس فراوان از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید./843/گ۴۰۲/س

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 23
  • دیروز: 60
  • 7 روز قبل: 733
  • 1 ماه قبل: 2369
  • کل بازدیدها: 280983
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن