شرط کمال اعمال نیک و حسنات
عن النبی (ص): ثَلاثٌ مَن لَم تَكُن فيهِ لم یتم َّ لهم عمل،وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ،و خُلُقٌ یداری به الناس،و حِلمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ. ( الشافی صفحه 559)
شرح حدیث از حضرت آیت ا.. العظمی امام خامنه ای (مدظلّه العالی)
سه خلصت است که اگر در کسی نباشد ، کار او کامل نخواهد شد، یا کار کامل و تمامی از او سر نخواهد زد.یعنی: شرط کمال اعمال نیک و حسنات انسان در زندگی، وجود این سه خصلت است،مجموعه این سه خصلت موجب می شود که فعالیت انسان،عمل انسان در طول زندگی،یک عمل کامل و تامّی باشد.
1 - ورع داشته باشد ، که این ورع موجب می شود انسان از معاصی الهی دوری کند. ورع، مانع می شود از ارتکاب معصیت. این شرط اول است.
2 - اخلاقی داشته باشد که با مردم به وسیله این اخلاق مدارا کند. مدارا یعنی ملاطفت کردن،رفتار ملاطفت آمیز با مردم داشتن. اعم از مؤمن و غیر مؤمن،اعمّ از آن کسی که انسان او را از لحاظ اعمال و رفتار می پسندد، یا نمی پسندد . با همه مدارا کند. این مدارا … یک جنبه دیگری است، غیر از جنبه امر به معروف و نهی از منکر، و غیر از جنبه تکبّرِ با متکبّراست … اینها باهم منافاتی ندارند. هر کدام یک مقوله ای است. معنای مداراة الناس این است که در معاشرت های متعارف زندگی،انسان با افراد با مدارا رفتار کند. این مدارا گاهی به معنای اخلاق خوش و رفتار نرم است،گاهی به معنای اغماض از بعضی از بدیهایی است که از او سر می زند…
3 - حلم ( نیز در این روایت ) به معنای ظرفیت و بردباری است، انسان روحاً دارای این ظرفیت باشد،که اگر بدی ای را دید،از جا در نرود. حلم در مورد شادمانی ها هم می آید.انسان یک چیزی را که مایه خوشبختی و خوشحالی اوست،اگر برای او پیش آمد،از جا در نرود. حلم به این معناست.
(جلسه 282، مورخ ، سه شنبه 15 /2/ 88)
آقا اجازه!
آقا اجازه! اين دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف ديگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
ديگر نمي دهد به دلم روي خوش نشان!
قصدم گلايه نيست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به اين نوشته بگوييد «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمين
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کوير
باران بيار و باز بباران از آسمان
- اهل بهشت يا که جهنم؟ خودت بگو!
- آقا اجازه! ما که نه در اين و نه در آن!
«يک پاي در جهنم و يک پاي در بهشت»
يا زير دستهاي نجيب تو در امان!
آقا اجازه!……………………….
…………………………………!
باشد! صبور مي شوم اما تو لااقل
دستي براي من بده از دورها تکان…
باشد! سکوت مي کنم اما خودت ببين..!
آقا اجازه! منتظرند اينهمه غريب….
آرامش سنگ یا برگ؟
آرامش سنگ یا برگ؟
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا میگذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفتهام و همه چیز زندگیام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمیدانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"»
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.»
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینیاش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینیاش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را میخواهی یا آرامش برگ را؟»
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!»
استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریانهای مخالف و ناملایمات جاری زندگیات مینالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیدهای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب میکردید یا آرامش برگ را؟»
استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را میپسندم.»
شیخ بهایی
ﺯﯾﺮﭘﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻧﻔﺲ
استاد پناهیان:
ﻫﻤﮥ ﺧﻮﺑﯽﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ « ﺯﯾﺮﭘﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻧﻔﺲ » ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ !
ﺍﮔﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﻧﮑﻨﯿﻢ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺑﯽﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﻫﻮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭﮔﯿﺮﺩ؛
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ « ﻧﻔﺲ ﺍﻣﺎﺭﮤ ﺑﺎﻟﺴﻮﺀ » ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﮥ ﺧﻮﺑﯽﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﺪ …
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ 6000 ﺳﺎﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕِ ﺍﺑﻠﯿﺲ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻬﻨﻢ ﻧﺠﺎﺕ ﻧﺪﺍﺩ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ (ﺭﻩ ) ﯾﮏ ﻣﺜﺎﻝ ﯾﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺫﮐﺮ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﺯ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﮐﻪﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﺪ. ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺍﻣﺎﻡ ( ﺭﻩ ) ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﻠﺒﯿﺖ، ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻘﯿﺪﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻭﻝ وقت ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻣﺜﺎﻝ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ، ﻫﻢ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻫﻢ ﻋﻼﻗﮥ ﺑﻪ ﺍﻫﻞﺑﯿﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺗﻘﯿﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻭﻝ وقت ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
پایه گذار خیر باشیم
علامه کرباسچیان :
قالَ رَسولُ اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم :
« مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کانَ لَهُ أجْرُها وَ أجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إلى یَوْمِ الْقِیامَة وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کانَ عَلَیْهِ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إلى یَوْمِ الْقِیامَة.» (1)
«هر کس روش نیکویی را در میان مردم رواج دهد تا روز قیامت با ثواب کسی که به آن عمل کند شریک است و هر کس عمل بدی را پایه گذاری کند، اگر تا روز قیامت آن کار را انجام دهند، او در آن گناه شریک خواهد بود.»
ممکن است کسی که این کلام را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می شنود بگوید: الحمدللّه که من بنیانگذار عمل زشتی نیستم؛ مثلاً پایه گذار مشروب خواری نبوده ام! او نمی داند که روش زشت فقط شراب خواری نیست. کسی که در خانه بداخلاقی می کند چون عملاً به پسر خودش این عمل زشت را یاد می دهد سنّت زشتی را در نهاد او پی ریزی کرده است. او هم بعد از ازدواج همین کار را ادامه می دهد و در نتیجه زن و بچّه اش گرفتار امراض عصبی و گوارشی و… می شوند و مسؤول همه ی آنها آن پدر خواهد بود. اگر بدرفتاری پسرش موجب طلاق شد و بچّه های او افراد ناجوری شدند، فردای قیامت باید جواب همه ی آنها را بدهد و آن بچّه ها هم که از این روش غلط پیروی کردند، تا قیامت هر کس ضرری از آنها ببیند، مسؤولش همان آقایی است که در خانه بداخلاق بوده و افراد را به آن روز سیاه انداخته است. ممکن است این آقا پنجاه سال نماز شب هم بخواند، دعای کمیل و دعای ندبه ی او هم ترک نشود؛ ولی با همین عمل گرفتار عذاب خواهد شد.
غارتیانی که ره دل زنند
راه به نزدیکی منزل زنند
شیطان به او نمی گوید: مشروب بخور! قمار کن! بلکه می گوید: با خشونت و تندی با زن و بچّه هات رفتار کن! و به این وسیله او را جهنّمی می کند.حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند:« خَیْرُکُمْ خَیْرُکُم لِأهْلِهِ وَ أنَا خَیْرُکُمْ لِأهْلی.»(2)«بهترینِ شما کسی است که با خانواده اش نیکوترین روش را داشته باشد و من از همه ی شما با خانواده ی خود مهربانترم.» نفرمود: بهترین شما کسی است که هر شب زیارت عاشورا بخواند یا هر سال عمره ی مفرده برود؛ بلکه فرمود: «کسی است که بیشتر از دیگران به خانواده ی خودش برسد.»
سعدبن معاذ یکی از اصحاب پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم است. پس از شهادت، حضرت با تجلیل زیاد او را تشییع کرده به خاک سپردند. مادرش در کنار قبر او گفت: یا سعد! بهشت بر تو گوارا باد! حضرت فرمودند:«ساکت باش و چیزی را با قطعیّت به خدا نسبت مده. او گرفتار فشار قبر گردید؛ چرا که با خانواده اش بداخلاق بود.»(3)
باید گفت: کسی که در خانه بداخلاقی می کند نه تنها در آخرت معذّب است بلکه در همین دنیا گرفتار ناملایمات جسمی و روحی خواهد شد.
سختی کشی ز چرخ، چو سختی کنی به خلق
در کیفرِ فلک، غلط و اشتباه نیست
پی نوشت
1) الفصول المختارة: 136.
2) مَن لایحضره الفقیه 3: 555.
3) بحارالأنوار 6: 220.
منبع: http://www.allameh.ir
هفت کار را مخفی کن
روایتی بسیار زیبا از حضرت امیر علیه السلام :
ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ” فرمودند : در حضور هفت گروه، هفت کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:
.1 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﻟﺖ ﻧﺰﻥ .
.2 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ .
.3 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ، ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ
.4 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﮑﻦ.
.5 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ .
.6 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽ ﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ .
.7 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ.
(ﭼﻮﻥ ﺳﻮﺯ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﺳﺮﺩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ…)
کتاب تحف العقول صفحه167