• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

آنها چرا فرار می کنند ؟

26 دی 1394 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

روانشناسی پهلوی ها

یکی از ویژگی‌های مهم در ارزیابی سطح کارآمدی نظام های سىاسى، بررسی ویژگی‌های شخصیتی رهبران و مدیران ارشد آنان است که این ویژگی در نظام‌های سلطنتی که خواست و اراده شاه، محور تمامی تصمیمات و خط‌ومش های نظام سیاسی است، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد. در بررسی چگونگی حکومت خاندان پهلوی نیز که حکومتی خودکامه و مبتنی بر اراده شاه بود، شناخت این ویژگی های شخصیتی و چگونگی تأثیرگذاری آنها بر جهت‌گیری های مدیریتى، حائز اهمیت است. این ویژگی‌ها عبارتند از:


1. روحیه دیکتاتورى ؛

محمدرضا در خانواده‌ای دیکتاتورمحور، پرورش یافت. این مسئله، عامل مهمی در شکل‌گیری شخصیت او بود. در چنین فضایى، یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است؛ فقط دیکتاتور تصمیم می‌گیرد؛ هدف تعیین می‌کند؛ وظیفه افراد را مشخص و همه باید بدون چون و چرا، مطابق میل او رفتار کنند. او می‌تواند از دیگران انتقاد کند؛ اما خود نقدپذیر و پاسخ‌گو نیست. شخصیت، تمایلات و احتیاجات مجموعه، به هیچ وجه، مورد توجه نیست. در این محیط، همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. از محبت و احساس امنیت، خبری نیست.3 بزرگ شدن محمدرضا در چنین محیطى، با الگوی تربیتی رضاخان، باعث شد که او نیز یک دیکتاتور شود؛ نسبت به زیردست، خشن و بی‌رحم باشد و نسبت به بالادست، کاملاً تمکین نماید؛ همان‌گونه که نسبت به انگلیس و آمریکا در تمام دوره سلطنتش، چنین بود.


2. فقدان اعتماد به نفس ؛

ماروین زونیس در کتاب « شکست شاهانه »با توجه به محور بودن شخص شاه در حکومت و نقش تعیین کننده تصمیمات فردی او، به بررسی روان شناسی شخصیت شاه پرداخته است. به نظر وى، محمدرضا به دلیل نحوه تربیت دوران کودکی و نوجوانی ناشی از تربیت او در یک محیط زنانه و سپس قرار داشتن در کنار پدری مستبد، فردی مردد و فاقد اعتماد به نفس، بار آمده بود و به همین دلیل، فاقد اراده لازم و قدرت تصمیم گیری صحیح در مسائل مهم کشور بود.


3. بلند پروازى ؛

خودشیفتگی و عقده خود بزرگ‌بینیِ ارثی از رضاخان و در کنار آن، پایین بودن ضریب هوشی و فکری محمدرضا، باعث خود بزرگ‌بینى، تخیل افراطی و بلند پروازى در نحوه رفتار و مدیریت او شده بود. فردوست در مورد استعداد شاه، چنین می‌نویسد: «محمدرضا در ریاضیات، بسیار ضعیف بود و اصولاً حوصله فکر کردن نداشت. او از همان کودکى، اهل تفکر عمیق و همه‌جانبه نبود؛ زود خسته می‌شد و بیشتر علاقه داشت پیشنهادات را بپذیرد». اسدالله علم نیز در خاطرات خود می گوید: «شاه از هر چه مطالعه است، متنفر است».


از منظر روان‌شناسى، هنگامی که قدرت استدلال در فرد ضعیف باشد، او بیشتر تمایل به مسائل کمّى، ظاهری و سطحی دارد. چنین نگرشی در 37 سال سلطنت محمدرضا، به چشم می‌خورد. تکیه بیش از حد به غرب و جلب نظر آمریکا به هر قیمت، برای حمایت از خود، خرید تسلیحات انبوه، برپایی مراسم و جشن‌ها و بذل و بخشش‌های فراوان، همگی ناشی از چنین نگرشی در شاه بود. آمریکا نیز به این حالت شاه دامن می‌زد. شاه، مبالغ زیادی به روزنامه‌ها و مجلات خارجی باج می‌داد؛ تا در وصف او بنویسند و انتقادی از حکومت او به عمل نیاورند. فریدون هویدا، در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمت‌گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانه‌ای در سال 1976/1355ش. شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ‌بینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود». اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی نیز سبب می شد که وی درک صحیحی از حقایق جامعه نداشته باشد و واقعیات کشور را به خوبی نشناسد.


4. بی اعتقادی مذهبى ؛

محمدرضا، تحت تربیت خانوادگى، سیاست اسلام‌ ستیزی و غرب‌زدگی رضا شاه و تحصیل در غرب - که از سوی انگلیسی‌ها و برای آشنا ساختن وی با فرهنگ و ارزش های غربی انجام شد - به شدت، فردی بی اعتقاد به مذهب گردید. از این رو، بدون ملاحظه به فرهنگ مذهبی جامعه ایران، بی‌محابا مشروب می‌خورد و با زنان بی‌شمار، ارتباط داشت و خانواده‌ و اطرافیانش، غرق در فساد بودند. او تقویم اسلامی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد و کارهای ضدمذهبی دیگری انجام داد که همه از روحیه بی اعتقادی و ضدیت او با اسلام، حکایت دارد.
فرح پهلوی در مصاحبه با رادیو لس‌آنجلس، درباره مذهب شاه و اعتقادات مذهبی او می گوید: «شاه، اعتقادات مذهبی نداشتند و به خصوص در این سال‌های آخر حکومتشان، مرتباً مورد مدح و چاپلوسی قرار می‌گرفتند و به شدت، بی‌دین شده بودند و حتی بدشان نمی‌آمد که توصیه امیرعباس هویدا را به کار ببندند [هویدا از شاه خواسته بود تا رسمیت دین اسلام را لغو و به بهاییان اجازه فعالیت گسترده بدهد]؛ اما از مردم، به شدت می‌ترسیدند و وحشت داشتند که مردم علیه ایشان دست به شورش بزنند. به همین خاطر، از هویدا خواستند تا دولت در خفا، وسیله رشد بهاییان را فراهم کند»9 و تنها در مواقع خطر، ترس و تهدید و برای فریب توده‌های مردم، به مذهب متوسل می‌شود؛ در روز عاشورا، روی صندلی در مسجد می‌نشست و یا لباس احرام می‌پوشید و به زیارت کعبه می‌رفت و یا در حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام حاضر می‌شد و زیارت می‌کرد. هنگامی که به مسافرت می‌رفت، روحانی دربار، او را از زیر قرآن عبور می‌داد و در موارد متعدد، اظهار می کند که از الهامات مذهبی و حمایت ائمه علیهم السلام برخوردار است.


5. فساد و هوس‌رانى ؛

عقده ها و کمبودهای عاطفی دوران کودکی و پرورش در محیطی که قدرت را وسیله‌ای برای ارضای امیال و هواهای نفسانی خود می دانست و بی اعتقادی مذهبى، سبب شدند تا محمدرضا که با پادشاهى، قدرت و امکانات وسیعی پیدا کرد، از ثروت این ملت، برای تسکین حالات بیمارگونه خود، خرج‌های فراوانی کند. تاج‌الملوک، مادر محمدرضا شاه، ضمن بیان خاطراتش از هوس‌بازی‌های فرزندش دفاع کرده، ضمن تأیید وجود روابط میان شاه و طلا، آورده است: «این، حق پسرم بود که همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد. اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهی خود لذت ببرد، پس چه فرقی با یک رعیت ساده دارد».از این رو، شاه در فساد اخلاقى، حد و مرزی نمی‌شناخت و اصول اخلاقی را رعایت نمی‌کرد. در میان زنانی که به کاخ شاه رفت و آمد می‌کردند، همه تیپ زن دیده می‌شد؛ از ماریا اشنایدر، ستاره نوجوان فیلم‌های بی‌پروای جنسی گرفته، تا دختر صاحب سینمای ایران که یک ارمنی بودو در این راه، بیت‌المال کشور، صرف هوس‌رانی و کام‌جویی های خاندان پهلوی می شد.
علاوه بر مفاسد اخلاقى، خاندان پهلوى، عقده‌ و حرص و ولعی سىر ناشدنى، در جمع ثروت داشتند. شاه به بهانه‌های مختلف، هر روز بر ثروت، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش، در داخل و خارج، می افزود. «بنیاد پهلوی» با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود، نظیر کازینوهای قماربازی و کاباره‌ها، رانت‌خواری و استفاده‌های انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وام‌ها، مواد مخدر، قاچاق عتیقه و…، منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.مطبوعات آمریکایى، اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. اشرف پهلوی نیز توانست از راه‌های غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش، یکی از «ثروتمندترین افراد خاندان پهلوى و از سرمایه‌داران بزرگ جهان» شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونت‌کارلو و چند نقطه دیگر جهان، اقامت‌گاههای مجلل و باشکوه دارد.
حیف و میل گسترده بیت‌المال و جشن های 2500 ساله شاهنشاهی که بیش از سی‌صد میلیون دلار هزینه دربر داشت، با ولخرجی‌ها و اتلاف بی‌حد و حصر سرمایه‌های ملی کشورمان، در حالی انجام شدند که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ، در فقر و فلاکت و تنگ‌دستی به سر می‌بردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری از وسایل اولیه و مقدماتی یک زندگی ساده برای عامه مردم، وجود نداشت که ثریا، در توصیف آنها می‌نویسد: «محلات جنوب شهر[ تهران] با جوی‌های سرباز که آب کثیف آن، پس از عبور رختشوی خانه‌ها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگ‌ها، به مصرف خوراک مردم می‌رسد، بچه‌های مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل و لای کوچه‌ها که خانه‌هایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند».
فساد اخلاقى، تکبر و تفرعن، فساد جنسى، فساد مالی و فساد دینی که با ظهور رژیم پهلوی همزاد دربار بود، تمام تار و پود دربار را در نوردیده، با ایجاد بدبینى، بی اعتمادی و نارضایتی های گسترده، مردم مسلمان ایران را سخت به عکس‌العمل واداشت. به گفته ژان لوروریه، روزنامه‌نگار فرانسوى، « اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌دهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم، در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود».


6. فقدان پایگاه مردمى ؛

فریده دیبا، مادر فرح دیبا، در مورد خصوصیات دامادش می‌گوید: «محمدرضا، به دلیل تربیت غربی‌اش، مردم را کوچک و ذلیل و زبون می‌انگاشت و جان کلام این‌که افراد مقابل خود را فاقد شخصیت می‌خواست! اگر کسی در برابر او خودی نشان می‌داد، درجا، کنار گذاشته می‌شد. او مایل بود هرکاری در مملکت انجام می‌شود، به‌ حساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوکر و کارگزار او باشند… در ارتش نیز همین سیاست را دنبال می‌کرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتی افراد پیروپاتال و به‌راستى، بی‌عرضه بودند. محمدرضا به‌ویژه در ارتش، سعی می‌کرد افراد بی‌عرضه و نوکرصفت و بله‌قربان‌گو و حقیر را مصدر امور کند. من در مراسم رسمی یا میهمانی ها، می‌دیدم که چطور افسران عالی‌رتبه ارتش، حتی کفش محمدرضا را می‌بوسیدند. این افسران، فاقد هر نوع شخصیت بودند».
در حکومت پهلوى، مردم و نهادهای مردم سالار، کوچک‌ترین جایگاهی نداشتند، شاه می کوشید طی دوران حکومت 37 ساله خود، با تکیه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه های مخوف امنیتى، همانند ساواک، ایجاد حکومت ترور، وحشت، شکنجه، اعدام و سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین، منحصر نمودن قدرت و امکانات کشور به گروهی خاص، مانند شبکه هزار فامیل و بهره‌مندی از حمایت بی دریغ بیگانگان، به طور دائم، کنترل خود را بر جامعه و سیاست ایران، افزایش دهد. به این ترتیب، بحران سیاسی در سراسر کشور، به خاطر تجمع نارضایتی‌های مردم، کنترل و سرکوب شدید، تمرکز گرایی بیش از حد، مبارزه علنی با اسلام و اعتقادات مذهبی مردم، رواج ابتذال و بی بندبارى، فقدان بحث و آزادی سىاسى و احساس عمومی این مسئله که فساد و عدم کارآیی حکومت، به نحو غیر قابل تحملی فزونی گرفته، فراگیر شد.


7. بیگانه پرستى و وابستگى ؛

افزون بر ابتذال سىاسى، فساد اخلاقى و مالی، رژیم پهلوی در اندیشه و عمل، غرب‌زده و سرسپرده انگلیس و آمریکا بود. محمد رضا شاه، همانند پدرش رضا شاه، به قدرت رسیدن و بقای حکومت خویش را مدیون بیگانگان می دانست. روزنامه نیویورک تایمز می نویسد: «پس از کودتا، شاه گیلاس خود را با تعارف به روزولت، رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و به شما مدیونم».در حقیقت، کشور در دوره پهلوى، حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرت های جهانی بود. آنها در عزل و نصب مقامات ارشد، نمایندگان مجلس، تصویب یا رد لوایح و قوانین، امضای قراردادها و پروتکل ها، سیاست گذاری‌ها و…، نقشی آشکار و پنهان داشتند و ایران به تمام معنا، فاقد استقلال سیاسی بود. انتخاب نخست وزیر و وزیران، اغلب از بین افراد وابسته به سازمان‌های جاسوسی آمریکا و فراماسونری صورت می گرفت. «آماری که از وابستگی های افراد شناخته شده هیئت وزیران هویدا، آموزگار، شریف امامی و ازهاری به دست آمده، حکایت از آن دارد که 38% آنان فراماسون، 24% عضو سیا و 21% عضو ساواک بوده اند».
رژیم شاه در جنبه های مختلف سىاسى، اقتصادى، فرهنگى، امنیتی و نظامى، به آمریکا و غرب پیوند خورده بود و در راستای تأمین منافع بیگانگان، بدون توجه به فرهنگ، نیازها و شرایط موجود در داخل کشور، تنها مجری سیاست‌هایی بود که بیگانگان به اسم مدرنیزاسیون، برای تحقق اهداف و منافع خود به شاه دیکته می‌کردند و به صورت طبیعى، اجرای این برنامه ها، نه تنها نتوانست کشور را به سوی پیشرفت و خودکفایی سوق دهد، بلکه با ایجاد مشکلاتی در ابعاد مختلف، باعث عقب ماندگی هرچه بیشتر آن گردید.
نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتى، رشد سرمایه‌داری در دامان امپریالیسم، نابودی کشاورزى، افزایش وابستگی در بخش صنایع مصرفى، سطح بالای بیکاری و کم کارى، سطح نازل درآمد سرانه، سطح پایین بهره‌ورى، وضع بد بهداشت همگانى، بی اعتنایی به علم و مراکز علمی و تحقیقاتى، بی توجهی به بازسازی زیرساخت‌های اقتصادى و رشد و توسعه کشور، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته، اجرای سیاست ریخت و پاش و ولخرجی های سرسام‌آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهای ملى، تشدید فاصله طبقاتى، هجوم بی رویه روستاییان به شهرها و گسترش شهرنشینى، گسترش فرهنگ مصرفى، حاکمیت بی‌چون و چرای انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها در چرخه فعال و مفید اقتصادى، از پیامدهای برجسته مدیریت فاسد، بی کفایت و ناکارآمد این دوران و برنامه های مدرنیزاسیون غربی بود و نتایج سىاست های اقتصادى زمان شاه به گونه‌ای شد که ایران با این که تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خودکفا بود، به یکی از واردکنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند و یا این که جنون مفرط نظامی‌گری شاه به گونه‌ای بود که بودجه‌ نظامی ایران که در سال 1350ش. در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355ش. به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد. این رقم، بیان‌گر رشد سرسام‌آور نظامی‌گری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای آمریکا در منطقه و نشان دهنده‌ نابودی درآمدهای ملی و بیماری قدرت‌طلبی شاه است.
در زمینه فرهنگى نیز با به کارگیری نیروهای بهایی، صهیونیستی و افراد لائیک در مصادر قدرت، ترویج ارزش‌های منحط غربی در زمینه فساد و بی بندباری تحت عنوان آزادی زنان، ترویج پوشاک، موسیقی و هنر غربى، تغییر در الگوی مصرفى، تضعیف ارزش‌های مذهبی و ملى، بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان و مبارزه با آزادی‌های انسانی، سىاسى، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی - مثل حجاب، روحانیت و عزاداری و - عرصه فرهنگى کشور، صحنه تاخت و تاز بیگانگان و عوامل غرب‌زده شد.خاندان پهلوى که اساس قدرت و حکومت خود را مدیون بیگانگان می‌دانست، نه تنها در زندگى، بلکه در مردن نیز بیگانه‌پرست بود. از این رو، محمد‌رضا پس از فرار از ایران، همانند پدرش رضاشاه، در خارج از کشور به حیات سراسر خیانت بار خود پایان داده تا اوج بیگانه‌پرستى، وابستگی و حقارت این خاندان را در مقابل بیگانگان، به اثبات برساند.


8. ترس و فرار ؛

شاه به دلیل محیط خانوادگى، فقدان پایگاه مردمى، بیگانه‌پرستی و خیانت های متعدد به کشور، همواره دچار ترس و وحشت بود و این موضوع، تأثیرات مهمی بر شیوه مدیریت و نحوه تصمیم‌گیری وی داشت. ثریا اسفندیارى، همسر دوم شاه، می‌نویسد: «در دوران سه‌ساله حکومت دکتر مصدق، محمدرضا، هنگام خواب، سلاح کمری زیر بالشش می‌گذاشت و شب‌هنگام، مرا بیدار نموده، اتاق خوابمان را عوض می‌نمود و نیز در خوردن غذا، دچار دلهره می‌شد؛ زیرا می‌ترسید در آن سم ریخته باشند».در جریان کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332ش. شاه برای درامان ‌ماندن از عواقب شکست کودتا، با وحشت از ایران فرار کرد. به نوشته سرهنگ غلامرضا مصور رحمانى، شتاب و دستپاچگی شاه در هنگام فرار، به حدی بود که او حتی نتوانست لباسش را مرتب کند؛ چنان که حتی جوراب نیز به پا نداشت!سى.‌ام. وودهاوس، یک مقام امنیتی و بلند‌پایه اینتلیجنس ‌سرویس انگلستان و طراح اصلی کودتای چکمه یا آژاکس - که علیه دکتر محمد مصدق برنامه‌ریزی و اجرا شد - می‌نویسد: «در طرح کودتا، فرار شاه از ایران، پیش‌بینی نشده بود؛ اما خود محمدرضا اصرار کرد که برنامه فرار از ایران، در صورت شکست، به طرح اضافه شود».

منبع: http://rasekhoon.net

مطلب قبلی
مطلب بعدی

موضوعات: مناسبت ها لینک ثابت

نظر از: رحیمی [عضو] 
  • محدثه بروجرد

با سلام
به یاد شهیدان 27دیماه34

تقاضای شهید نواب در پای جوخه اعدام

سحرگاه يكشنبه 27 ديماه سال 1334 اعضاي فداييان اسلام را از لشگر يك پياده به محل لشگر دو زرهي بردند. در وسط سالن پادگان وسايل شخصي آنان بر زمين ريخته بود, نواب جلو رفت عمامه و عبايش را برداشت, و با لبخند به دوستانش گفت: «به جدم قسم با همين لباس شهيد ميشوم.» رهبر فداييان براي آخرين مرتبه يارانش را در آغوش گرفت. ثانيه تلخ خداحافظي براي او به شوق ديدار در بهشت سخت نبود. آنان صبور و استوار به سلولهاي انفرادي خود رفتند. نزديك صبح جوخة اعدام در كنار ميدان بزرگ پادگان به خط ايستادند, زندانيان از روزنه در به بيرون نگاه ميكردند. سرهنگ پرسيد: «اگر خواسته اي داريد بگوييد؟» سيد تقاضاي آب براي غسل شهادت نمود. آب سرد بود, نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد: «اگر آب گرم نباشد, رنگ ما ميپرد و تو و امثال تو فكر ميكنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به شهادت بيشتر مي‌شود. رهبر فداييان يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «خليلم, محمدم, مظفرم, زودتر آماده شويد, زودتر غسل شهادت كنيد, امشب جده ام فاطمه زهرا (س) منتظر ماست.» پس از غسل شهادت به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباوري به آنان نگاه مي‌كردند. دستان به قنوت رفته اش حريم آسمان مناجات بود.

روحشان شاد / راهشان پر رهرو باد

یا علی علیه السلام

1394/10/26 @ 17:12
نظر از: فانوس [عضو] 
  • فانوس
  • ۞ تالار گفتگوي فانوس ۞
  • ۞ ۞ فانوس مصوٌر ۞ ۞
  • ۞ ۞ فانوس نت ۞ ۞
  • ۞ ۞ ۞فانوس راهنما۞ ۞ ۞

با سلام و عرض ادب
عالي بود
موفق باشيد

http://fanoos.kowsarblog.ir

1394/10/26 @ 15:14
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
  • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر

سالروز فرار شاه مبارک

1394/10/26 @ 15:11


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 442
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن