السلام علیک یا هادی المضلین
حضرت امام علي بن محمد الهادي عليه السلام در نيمه ذيحجه سال 212 هجري در “صريا “، منطقه اي واقع در 6 کيلومتري مدينه متولد شد. نام مبارک ايشان “علي"، کنيه اش “ابوالحسن” و القاب آن بزرگوار : نجيب، مرتضي، هادي، نقي، عالم، فقيه، امين، مؤتمن، طيب و عسکري مي باشد که مشهورتر از همه “هادي” و “نقي” است.
پدر گرامي آن حضرت، امام جواد عليه السلام و مادر ايشان بانوي گرانقدر و با فضيلتي به نام “سمانه مغربيه” است. محمد بن فرج مي گويد:
“ابوجعفر ، محمد بن علي عليه السلام مرا خواست و فرمود: کارواني از را ه مي رسد که برده فروشي در ميان آن است و کنيزاني همراه خود دارد. سپس هفتاد دينار به من داد و امر کرد با آن کنيزي را با مشخصاتي که داد، بخرم. من ماموريت را انجام دادم. اين کنيز همان مادر امام هادي عليه السلام است.
قدر و منزلت اين بانوي گرامي بدان پايه بود که امام هادي عليه السلام درباره اش فرمود : «مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است. شيطان سرکش به او نزديک نمي شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صديق و صالحان قرار دارد.» (1)
امام هادي عليه السلام شب هنگام به پروردگارش روي مي آورد و شب را با حالت خضوع به رکوع و سجده سپري مي کرد و بين پيشاني نوراني اش و زمين، جز سنگ ريزه و خاک حايلي وجود نداشت. پارسايي و انس با پروردگار، آن چنان نمودي در زندگي امام داشت که در مقام بيان برجستگي و صفات والاي آن گرامي به ذکر اين ويژگي پرداخته اند.
ابن کثير مي نويسد: او عابدي وارسته و زاهد بود. ايشان کمر همت به عبادت بسته، فقيه و پيشوا بود.
ابن عباد حنبلي نيز مي گويد: کان فقيها، اماماً ، متعبدا. (2)
پيشوايان معصوم عليهم السلام انسانهاي کامل و برگزيده اي هستند که به عنوان الگوهاي رفتاري هدايت جامعه را به سوي خداوند عهده دار شده اند.
گفتار و منش امامان عليهم السلام، ترسيم “حيات طيبه” انساني و وجودشان تبلور تمامي ارزشهاي الهي است.
نمونه تعبيرامام هادي عليه السلام در زيارت جامعه کبيره *
معدن رحمت، گنجينه داران دانش، نهايت بردباري و حلم، بنيانهاي کرامت، خلاصه و برگزيده پيامبران، پيشوايان هدايت، چراغهاي تاريکي، پرچمهاي پرهيزکاري، نمونه هاي برتر و حجت هاي خدا بر جهانيان هستند.
امام هادي عليه السلام همچون نياکان خود در برابر ناملايمات بردبار بود و تا جايي که مصلحت اسلام ايجاب مي کرد با دشمنان حق و ناسزا گويان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباري برخورد مي کرد. “بريحه” عباسي - که از سوي دستگاه خلافت به سمت امام جماعت مکه و مدينه منصوب شده بود- از امام هادي عليه السلام نزد متوکل شکايت کرد و براي او نوشت: اگر خواهان حفظ مکه و مدينه هستي ، “علي بن محمد” را از اين دو شهر بيرون کن زيرا او مردم را به سوي خود خوانده و گروه زيادي از او پيروي کرده اند.
متوکل امام را از کنار حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله تبعيد نمود. هنگامي که امام از مدينه به سمت سامرا در حرکت بود، بريحه نيز همراه ايشان بود. در بين راه بريحه به امام گفت: تو خود مي داني که عامل تبعيد تو من بودم. سوگند مي خورم که چنانچه شکايت مرا نزد خليفه ببري، تمام درختانت را در مدينه آتش مي زنم، خدمتکارانت را مي کُشم و چشمه هاي مزارعت را کور مي کنم. بدان که اين کارها را خواهم کرد. امام عليه السلام در جواب فرمود:
«نزديک ترين راه براي شکايت از تو اين بود که ديشب شکايت تو را نزد خدا بردم و من اين شکايت را که بر خدا عرضه کردم نزد غير او، از بندگانش نخواهم برد» بريحه چون اين سخن را از امام شنيد، به دامن آن حضرت افتاد، تضرع کرد و از ايشان تقاضاي بخشش نمود. امام فرمود: تو را بخشيدم. (3)
امام هادي عليه السلام پيوسته تحت نظر حکومتهاي جور بود و سعي مي شد که آن حضرت با پايگاههاي مردمي و افراد جامعه تماس نداشته باشد. با اين حال آن مقدار از فضايل اخلاقي از ايشان بروز نموده که دانشمندان و حتي دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به تحسين آن وجود الهي واداشته است. ابوعبدالله جنيدي از دانشمندان مسلمان مي گويد: سوگند به خدا، او بهترين مردم روي زمين و برترين آفريده هاي الهي است. متوکل در نامه اي که براي امام عليه السلام مي نويسد خاطر نشان مي کند: ميرالمومنين عارف به مقام شماست و حق خويشاوندي را نسبت به شما رعايت مي کند و طبق آنچه مصلحت شما و خانواده تان مي باشد عمل مي کند. (4)
بنا براظهار شيخ طوسي، تعداد شاگردان امام هادي عليه السلام بالغ بر 185 نفر بوده است که در ميان آنان چهره هاي برجسته علمي و فقهي فراواني که داراي تاليفات گوناگوني بودند نيز ديده مي شود. در اينجا از برخي شاگردان آن حضرت به طور اختصار ياد مي شود:
1- ايوب بن نوح: مردي امين و مورد وثوق بود و درعبادت و تقوا رتبه والايي داشت، چندان که او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکيل امام هادي و امام عسکري عليهما السلام بود. ايوب به هنگام وفات تنها يکصد و پنجاه دينار از خود به جاي گذاشت، در حالي که مردم گمان مي کردند او پول زيادي دارد.
2- حسن بن راشد: وي از اصحاب امام جواد و امام هادي عليهما السلام شمرده مي شود و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والايي برخوردار بوده است.
3- حسن بن علي ناصر : شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي عليه السلام شمرده است . وي پدر جد سيد مرتضي از سوي مادر است . سيد مرتضي در وصف او مي گويد : مقام و برتري او در دانش و پارسايي ، و فقه روشنتر از خورشيد درخشان است . او بود که اسلام را در “ديلم” نشر داد، بگونه اي که مردم آن سامان به وسيله او از گمراهي به هدايت راه يافته و با دعاي او به حق بازگشتند . صفات پسنديده و اخلاق نيکوي او بيش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند .
4- عبد العظيم حسني: وي که نسب شريفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبي عليه السلام مي رسد، از ياران امام هادي و امام عسکري عليهما السلام است. عبدالعظيم ، مردي پارسا ، وارسته ، دانشمند ، فقيه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود . ابو حماد رازي مي گويد : در سامراء بر امام هادي عليه السلام وارد شدم و درباره مسائلي از حلال و حرام از آن حضرت پرسيدم ، ايشان فرمود : اي حماد ! هر گاه در ناحيه اي که زندگي مي کني ، مشکلي در امر دين ، برايت پيش آمد از عبد العظيم حسني بپرس و سلام مرا به او برسان .
5- عثمان بن سعيد : وي در سن جواني و در حالي که يازده سال از عمرش مي گذشت ، افتخار شاگردي امام را پيدا نمود. امام هادي عليه السلام در مورد او به احمد بن اسحاق قمي فرمود : عثمان بن سعيد ، ثقه و امين من است ، هر چه به شما بگويد از سوي من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحيه من القا کرده است. (5)
اکثر شيعيان در قرن نخست از شهر کوفه بودند. از دوران امام باقر و امام صادق عليهما السلام به اين طرف ، لقب"قمي” در آخر اسماء تعدادي از اصحاب ائمه به چشم مي خورد. اينها اشعري هاي عرب تباري بودند که در قم مي زيستند. در زمان امام هادي عليه السلام، قم مهمترين مرکز تجمع شيعيان ايران بود و روابط محکمي ميان شيعيان اين شهر و ائمه طاهرين وجود داشت. در کنار قم، دو شهر آبه (يا آوه) و کاشان نيز تحت تأثير تعلميات شيعي قرار داشته و مردم اين شهرها از بينش شيعي مردم قم پيروي مي کردند.
مردم قم و آوه ، همچنين براي زيارت مرقد مطهر امام رضا عليه السلام به مشهد مسافرت مي کردند که امام هادي نيز آنها را در قبال اين عمل “مغفور لهم” وصف کرده اند. (6)
پي نوشتها :
1- دلايل الامامة، ص 216.
2- تاريخ اجمالي پيشوايان عليهم السلام.
3- اثبات الوصية، مسعودي، صص 196-197
4 الارشاد، شيخ مفيد، ص 333
5- الغيبة، شيخ طوسي، ص 215
6- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 260
دنیا و آخرت
أَلدُّنيـا سـُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخـَرُونَ؛
تحف العقول، ص 774
ترجمه ی شعری دعای روزانه ماه رجب
ای آنکه به تو امید هر خیر
شر دفع کنی زما و هر غیر
ای آنکه عطای تو وفور است
شکر در گهت قل و بی حضور است
ای آنکه عطا کنی به هرکس
خواه از تو بخواهدو چه برعکس
حتی اگر او تو را نجوید
از رحمت و لطف تو بپوید
پس لطف و عطا نما به حقم
محتاج عطا و مستحقم
هر خیر که در این جهان و عقباست
یا هر چه شر و بد دو دنیاست
خیرش برسان و شر آن دفع
چون حاجت هر کس توکنی رفع
تو هر چه عطا کنی به انسان
نقصان نرسد به خان احسان
افزون بنما لطف و عطایت
از فضل و کرامت و سخایت
عباس پناه
تشرف در جوانی
آیه الله مرعشی نجفی می گوید :روزی بیماری سختی بر من عارض شده بود و رعشه گرفته بودم و نمی توانستم قلم را بدست بگیرم و تصمیم گرفتم که چهل شب به مسجد سهله بروم که محل حضور امام زمان(عج) در چهارشنبه ها است. در شب سی و ششم باران گرفت و هوا تاریک شد. در آن هنگام سید نورانی مرا صدا زد و گفت سید شهاب الدین، از آن طرف نرو، بیا با ما همراه بشو. من با ایشان همراه می شوند ولی ایشان را نشناختم. همراه ایشان به مسجد سهله رفتم و اعمال را انجام دادم . از ایشان خواستم که برای من (در سن 24) دعا کند که من توفیق خدمت به قرآن وعترت را پیدا کنم. امام برای ایشان دعای ویژه می کنند. خداوند تو را از خدمت گزاران شرع اسلام قرار بدهد. برکات وجودی ایشان بخاطر این دعای ویژه ی حضرت است . امام فرمود: عاقبت تو خیر است و در محضر خدا روسفید هستی. از حضرت خواستم که برای من دعای ویژه کنند تا در تالیفات موفق باشم .از ایشان بیش از صد کتاب باقی مانده است. حضرت برای من دعا کردند و وعده دادند که ما دعاگوی تو خواهیم بود. حضرت فرمود: شما به مسجدکوفه هم می آیید؟ من گفتم که من به عشق دیدن امام زمان(عج) آمده ام و می ترسم اگر با شما همراه بشوم، دیدار امام را از دست بدهم. حضرت خداحافظی کردم و از مسجد سهله خارج شد، بعد متوجه شدم که این شخصیت امام زمان(عج) بوده است. دنبال ایشان دویدم ولی اثری از ایشان ندیدم. او دنبال وهمراه ماست و حاضر بر متن زندگی ماست .
به میزانی که ما به بندگی خدا در زندگی رحمانی مقید هستیم دعاهای ویژه ی حضرت شامل حال ما خواهد شد. این یک معادله ی دو طرفه است یعنی بندگی بیشتر باعث دعای ویژه ی حضرت می شود و بندگی و تقید ما به حلال و حرام باعث می شود که دعای امام برای ما بیشتر بشود. دعای حضرت دنبال ماست. انشاءالله ما فهم درک دعای امام را در زندگی مان داشته باشیم.
دعای حضرت حجت در ابتدای مفاتیح الجنان است که امام زمان (عج) می فرماید: خدایا به ما توفیق بندگی و دوری از گناه عطا کن، صدقات در نیات و شناخت محرمات عطاکن ،به ما هدایت و استقامت عنایت کن، به بیماران اهل اسلام ،شفا و راحتی عطا کن، بر اموات و مردگان رافت و رحمت خودت را سرازیر کن ،به جوانان ما توفیق توبه و به زنان ما حیا و عفت عنایت کن.
برگفته از سخنرانی استاد حیدری کاشانی در سمت خدا
محض یار مهربانم
کسی پرسید اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟
برایش صادقانه می نویسم
برای او که باید باشد و نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
این بار با نگاه کریمانهات ببین مرا
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان