توصیه
یکی از دعاهایی که بر آن تاکید شده است دعا در زمان غیبت امام زمان(عج) است ک ه در انتهای مفاتیح الجنان است که مورد تاکید سیدبن طاووس و آیت الله بهجت بوده است .اگر می خواهید ارتباط تعلیم و تربیت شما با امام برقرا بشود با این دعا ارتباط برقرار کنید. این دعا از جانب امام عصرعجل الله فرجه از طریق یکی از شاگردانش رسیده است. می فرماید: خدایا خودت را به من بشناسان ( این نشان می دهد که سرچشمه ی تربیت و تزکیه خداوند است )، خدایا حجت معصوم زمان خودت را به من بشناسان که اگر او را نشناسم گمراه می شوم و به مرگ جاهلیت از دنیا می روم و … خدایا به واسطه ی ولی خودت قرآن را زنده کن. و نور هدایت و تربیت او را به ما برسان که حجابی بین ما و او نباشد. قلب های مرده را با نور هدایت و تعلیم و تربیت او زنده نگه دارد. سینه مالامال از بیماریهای اخلاقی را شفا عنایت بفرما و سلیقه های پراکنده در مورد حق را متحد کن.
(توصیه آقای حیدری کاشانی در برنامه سمت خدا)
وجود مبارك حضرت فاطمه(سلام الله عليها) حجّةالله است
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
وجود مبارك صديقه كبرا(سلام الله عليها) يك سلسله مقاماتي دارد كه واقعاً فهم آن مقدور ما نيست. مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در جلد اول كافي نقل ميكند كه بعد از رحلت وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) جبرئيل ميآمد و آن معارف الهي را بيان وحوادث آينده را تشريح و بازگو ميكرد. صديقه كبرا(سلام الله عليها) هم اينها را ميشنيد بعد به حضرت امير(سلام الله عليه) املا ميكرد و عليبنابيطالب(سلام الله عليه) آنها را يادداشت ميكرد و شد مصحف فاطمه.
اگر خدا به حضرت ابراهيم يا برخي انبياي ديگر صحف داد به وجود مبارك صديقه كبرا هم صحيفه عطا كرده است منتها این صحیفه شريعت نيست؛اخبار غيبي هست علوم و معارف الهي هست و مانند آن. این واقعاً مقدور ما نيست كه جبرئيل ميآيد يعني چه؟! چگونه تنزّل ميكند اين چه وحياي است كه بر غير نبي ميآيد! چه وحياي است كه بر غير امام ميآيد! اين چه وحياي است كه بر حجّت خدا بر معصومه كبرا ميآيد!
وجود مبارك حضرت فاطمه(سلام الله عليها) حجّةالله است براي اينكه اگر پيغمبر حجت است نه براي اينكه پيغمبر است براي اين است كه معصوم است و اگر امام، حجت است نه براي اينکه امام است برای اين است كه معصوم است و اگر كسي معصوم بود قول و فعل و تقرير او ميشود حجت. حالا امامت يك مقام برتر است نبوّت يك مقام برتر است ولي حجيّت قول دائر مدار عصمت است يعني اين انسان كامل معصوم است و هيچ چيزي نميگويد مگر به دستور خدا ؛چنين كسي فعل او و قول او و تقرير او ميشود حجت. اگر ما روايتي را از صديقه كبرا(سلام الله عليها) داشته باشيم بدون ترديد طبق آن فتوا ميدهيم براي اينكه معصوم جز حق نميگويد قول امام حجت است للعصمة، قول پيامبر حجّت است للعصمة و قول حضرت صديقه كبرا هم حجت است للعصمة.
وجود مبارك حضرت امير به قول حضرت زهرا استدلال ميكند و ميگويد فاطمه اينچنين گفته است اين را در اصول خواندهايد كه قول معصوم بما أنّه معصومٌ حجت است حالا خواه امام باشد خواه پيامبر باشد خواه نه امام نه پيامبر. محور حجيّت، عصمت است اگر كسي واقعاً هيچ راهي براي نفوذ وهم و خيال و شيطنت در او نيست،هيچ راهي براي سهو و نسيان او نيست و هر چه هست رضاي خداست آن وقت ميشود معصوم؛ وقتي معصوم شد قولش هم ميشود حجت.
حضرت آیت الله جوادی آملی،درس اخلاق22/01/92
فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) همتاي قرآن در مقام حدوث و بقاء
سرّ اينكه اين بانو (سلام الله عليها) حجت بر ائمه (عليهم السلام) است و اگر عليبنابيطالب (سلام الله عليه) نبود، احدي همتاي آن حضرت نبود «آدم و من دونه» اين است كه او [فاطمه] مثل خود قرآن كريم در مقام حدوث و بقاء شكل گرفت؛ قرآن از زمين برنخاست (از فكر كسي تدوين نشد، هيچ عالم بشري اين قرآن را تدوين و تنظيم نكرد. سورش، آياتش، معارفش [و] مفاهيمش را بررسي و انشا نكرد) مستقيماً از جهان غيب نازل شد و در طي 23 سال ماند و براي ابد جاي خود را تثبيت كرد، اين سه كار را قرآن كرد يعني از زمين برنخاست [بلكه] از آسمان نازل شد اولاً و نزولش هم 23 سال طول كشيد، ثانياً و ماند كه براي ابد بماند، ثالثاً. اين طور نيست كه _معاذالله_ قابل زوال باشد، از بين رفتني باشد: ﴿لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ﴾ . انسان كامل مخصوصاً فاطمه زهرا (سلام الله عليها) هم، وقتي هويت آن حضرت را ارزيابي ميكنيم ميبينيم در همين مثلث خلاصه ميشود: او از زمين برنخاست [بلكه] از آسمان نازل شد و تقريباً همسفر قرآن كريم بود تا قرآن آياتش سورش نازل ميشد، او هم روزانه متكامل ميشد ترقي ميكرد و تا قرآن به پايان رسيد، عمر اين بيبي هم به پايان رسيد و براي ابد ماند؛ گرچه ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ﴾ شامل همه انسانها هست. آن مثلث درباره قرآن روشن است؛ همه ما ميدانيم كه اين كتابي است از ذات اقدس الهي نشئت گرفته [و] هيچ فكري او را تدوين نكرده [است] از آسمان غيب نازل شده، 23 سال به تدريج اين كتاب نازل شده؛ بعد از اينكه ﴿اليَوْمَ أَكْمَلْتُ﴾ و ساير آيات نازل شد اين كتاب؛ نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد «الي يوم القيامة» ماندني است. پس از آسمان نازل شد، از غيب نازل شد، اولاً در طي 23 سال به تدريج متكامل شد، ثانياً. تا به ﴿اليَوْمَ أَكْمَلْتُ﴾ و مانند آن رسيد و ماند براي ابد، ثالثاً. جريان فاطمه زهرا (صلوات الله و سلامه عليها) هم همين طور است.
طليعه آسماني پيدايش حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعليها)
وقتي وجود مبارك پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) به مقام شامخ نبوت بار يافتند [و] به معراج رسيدند، در معراج غذايي ميل كردند وقتي از معراج نازل شدند به زمين آمدند ديگر تماسي نداشتند، مگر اينكه آن غذا به صورت نطفه در بيايد، آن ميوه آسماني و غيبي و بهشتي. آن ميوه غيبي و بهشتي وقتي در صلب مطهر رسول اكرم [صلّي الله عليه وآله وسلّم] به صورت نطفهٴ فاطمه (سلام الله عليها) درآمد در قرار مكين خديجه (سلام الله عليها) مستقر شد؛ پس وجود مبارك اين بانو نظير افراد ديگر (نظير مردها يا زنهاي عادي نيست) كه نطفه آنها محصول آب و غذا و ميوهٴ زمين باشد [و] از زمين برخاسته باشد. همان طوري كه قرآن نظير كتابهاي بشري نيست كه محصول فكر بشر باشد، نطفه وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) هم محصول آن ميوهٴ غيب است (ميوه بهشت است) از زمين برنخاست، منتها اين چند سالي كه طول كشيد تا اين نطفه مستقر بشود، اين مقدمه انعقاد نطفه است. بايد وحي نازل بشود، بايد پيامبر به آن مقام وحييابي برسد، بايد آن انقطاع وحي به عنوان آزمون فرا برسد، بايد نوبت معراج فرا برسد، بايد پيغمبر به معراج برود، بايد در معراج آن ميوهٴ بهشتي را ميل كند بعد آن نطفه بشود تا بشود فاطمه. وقتي هم كه از معراج آمدند يك سال يا كمتر طول كشيد تا وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) متكونه بشود، اين طليعه پيدايش و تجلي آن بانو در عالم طبيعت است.
همراهي حضرت زهرا (سلاماللهعليها) با قرآن در نشئه دنيا
ضلع دوم اين مثلث آن است كه حالا چون 23 سال اين قرآن به تدريج نازل شد؛ اين پنج سال اول تقريباً مقدمه بود براي پيدايش چنين معراجي و چنان ميوهاي و چنين نطفهاي. همراه با نزول آيات و سور و معارف قرآن كريم اين بانو ترقي ميكرد. اگر دو ساله بود در شعب ابيطالب، با آن آيات و مشكلاتي كه نازل ميشد ترقي ميكرد و اگر چند سال در مكه تشريف داشتند، با آيات مكي مترقي ميشدند و اگر چند سال در مدينه تشريف داشتند، با آيات مدني مترقي ميشدند.
راههاي ارتباط حضرت زهرا (سلاماللهعليها) با قرآن
وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) از چندين راه با قرآن رابطه داشت (گاهي مستقيم، گاهي غير مستقيم) مستقيمش هم دو نحو بود يك نحو مستقيمش اين بود كه از وجود مبارك پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء)، آيات را، تلاوت آيات را، تعليم كتاب و حكمت را، تزكيه را (اين چهار كار را) كه وظيفه رسمي پيغمبر بود فرا ميگرفت ﴿يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهَ﴾ ، ﴿يُعَلِّمُهُمُ الكِتَابَ وَالحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِم﴾ ؛ اين چهار برنامه را مستقيماً از مشهد و مكتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده ميكرد و هر روز اين دو شاگرد را به پيشگاه رسول گرامي ميفرستاد يعني حسن و حسين [عليهما السلام] سفيران فاطمه بودهاند. اينكه در آن قصه هست وجود مبارك امام حسن [عليه السلام] گزارش ميداد بعد عرض كرد مادر امروز گويا يك بزرگواري مرا ميبيند «قَلّ بياني و كلّ لساني لعل سيداً يرعاني» اين قضية في واقعه نبود كه يك روز گزارش داده باشد، هر روز گزارش ميدادند، منتها آن روز وجود مبارك عليبنابيطالب (سلام الله عليه) از پشت در يا پرده، ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) حسنين [عليهما السلام] را به مشهد و به محضر و به مكتب پيغمبر ميفرستاد، بعد از آنها استنطاق ميكرد كه امروز چه آيهاي نازل شد؟ پيغمبر چه فرمود؟ آيه را چنين معنا كرد، چنان معنا كرد اين آيه را با آن آيه چگونه هماهنگ كرد؟ اينها هم را گزارش ميدادند. در تكميل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاكره ميكرد. سفير سومي كه وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) داشت عليبنابيطالب بود كه باب مدينه علم بود . آن هم مرتب گزارش ميداد؛ امروز اين آيه نازل شد [و] پيغمبر اينچنين معنا كرد، اينچنين تفسير كرد و مانند آن. اين سه راه را كه يكي مستقيم و دوتا غير مستقيم وجود مبارك بيبي (سلام الله عليها) داشت. راه ديگري كه غير مستقيم است و هر كسي ميتواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تكوين هر فيضي كه به انسان عادي ميرسد به وسيله آن انسان كامل است كه «بيمنه رزق الوري وَبوجوده ثبتت الارض وَالسماء» ، ولي به حسب ظاهر انسان يك راه مستقيمي هم با ذات اقدس الهي دارد. آن راه را هم خدا وعده داد كه ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾ . در سوره «انفال» بالاتر از اين را وعده داد ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانًا﴾ ؛ شما را به فرقان نائل و متبرك ميكند كه بالاتر از علم است. خب اينكه فرمود: تقوا پيشه كنيد از يك سو، خداوند معلم شما ميشود از سوي ديگر ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾. اين بيبي (سلام الله عليها) در اثر آن تقواي كامل شاگرد مستقيم ذات اقدس الهي بود معارفي را از آنجا فرا ميگرفت و از اينكه در سوره «انفال» خدا وعده داد: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾ اين بيبي (سلام الله عليها) مثل أعلاي تقوا بود، ذات اقدس الهي فرقان بين حق و باطل را به او عطا كرده است.
اين مجموعه اينقدر ادامه داشت تا قرآن به پايان برسد. همين كه در اواخر عمر مبارك پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) قرآن به پايان رسيد و ديگر آيهاي نازل نشد طولي هم نكشيد كه اين پدر و آن دختر هر دو رحلت كردند. بيبي (سلام الله عليها) بيش از 75 روز يا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامي (سلام الله عليهما) نماند. تقريباً وقتي نازل شدن قرآن تمام شد، عمر اين بيبي هم تمام شد. او با قرآن نفس ميكشيد، با قرآن كامل ميشد، با قرآن مترقي بود، با قرآن مأنوس بود، منتها قرآن آمد كه بماند اين بيبي هم آمد كه بماند، بدنش البته رحلت كرده است و اما جان او همچنان زنده است. اين بخش اول كه پشتوانه مسائل بخش دوم است.
همتايي حضرت زهرا (سلاماللهعليها) با قرآن در زوال ناپذيري
اما آنچه كه ما موظفيم به اين بانو اقتدا كنيم و وظيفه داريم، مأمور هستيم و راهش هم ممكن است آن است كه اين بانو (سلام الله عليها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراواني را فرمودند و عمل كردند و تعليم دادند و دستور عمل كردن را هم به ما دادند.
سرّ اينكه در پايان بخش اول به اين نتيجه رسيديم كه وجود مبارك فاطمه آمد كه بماند؛ نه آمد كه برود؛ نظير افراد ديگر نيست كه ميآيند و ميروند بلكه او آمد كه بماند و اگر اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) درباره عالمان دين فرمود: «العلماء باقون ما بقي الدهر» مصداق كامل و بالذات اين علما خود معصوميناند و چون فرمود: «نحن العلماء وَشيعتنا المتعلمون وَسائر الناس غثاء» و اگر علما شامل غير معصوم بشود بالعرض و بالتبع است. آن عالمي كه ارتباطش به اهل بيت كامل است آن ميماند؛ آن عالمي كه بهره ولايياش كم است كم ميماند؛ آن كه بيولايت است «ذلك ميت الاحياء» مانند ديگران از بين ميرود و از ياد ميرود.
سوره «كوثر» گواه بر زوال ناپذيري حضرت زهرا (سلاماللهعليها)
اما اينكه زهرا (سلام الله عليها) آمد كه بماند تحليل بخش پاياني سوره «كوثر» ميتواند سند اين بحث باشد. در جريان سوره «كوثر» يعني ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ ٭ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ٭ إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾ ، مستحضريد كه غالب مفسران شيعه و سني گفتند كه عدهاي از صناديد قريش، مشركان، بدخواهان [و] معاندان براساس همان سنتهاي باطلي جاهليت گفتند: پيغمبر بعد از مردن نام او و مكتب او و ياد او از بين ميرود؛ براي اينكه او كه پسر ندارد . درباره دختر باورشان اين بود كه.
بنونا بنو أبنائنا و بناتنا ٭٭٭ بنوهن أبناء الرجال الأباعد ؛
اين شعر شعار رسمي جاهليت بود ميگفتند كه پسران ما و نوههاي پسري ما اينها فرزندان ما هستند، اما نوههاي دختري ما فرزند ما نيستند؛ اينها فرزند مردان ديگرند «… و بناتنا ٭٭٭ بنوهن أبناء الرجال الأباعد» اينها براي زن حرمتي قائل نبودند؛ براي فرزندهاي دختر حرمتي قائل نبودند ميگفتند به ما مربوط نيست و ميگفتند: چون پيغمبر پسرش قبلاً مُرد و اكنون پسري ندارد و در اواخر عمر به سر ميبرد و جز دختر چيزي از او نمانده است، با مردن او مكتب او و نام او و دين او سپري ميشود و از بين ميرود. آنها چنين شنائتي و چنين سرزنشي داشتند.
ذات اقدس الهي فرمود به اينكه تو براي هميشه ميماني براي اينكه من به تو چيزي دادم كه هيچ كسي نميتواند آن را از بين ببرد و به تو فرزندي دادم كه حافظ و مجري آن چيز است. آن چيزي كه به تو دادم قرآن است و آن كسي هم كه حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبيّن قرآن، معلم قرآن، مجري احكام و حدود قرآن است فرزندان همين دخترند، فرمود: ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾؛ اين كوثر مصاديق فراواني دارد دين است قرآن است و ولايت است ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ ٭ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ٭ إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾ ؛ يعني آنهايي كه تو را شماتت ميكردند بدي تو را ميخواستند، انقطاع نسل تو را ميخواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابترند؛ نه تو ابتري. اين ابتر اين وصف چون در مقام تحديد است مفهوم دارد. اگر بگويند فلان شخص ابتر است، معنايش اين نيست كه ديگري ابتر نيست؛ چون مفهوم ندارد، ولي اگر در لسان تحديد باشد (در ارزيابي حد گزاري باشد) در مرزبندي باشد در تفكيك باشد، اين مفهوم دارد. ﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾؛ يعني تو ابتر نيستي، آنها أبترند. آنها منقطع النسلاند تو منقطع النسل نيستي نام او و نام آنها و ياد آنها از بين ميرود و نام تو و ياد تو هميشه ميماند
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
سخنرانی حضرت ایت الله جوادی آملی(حفظه الله) سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، مجله الکترونیک اسرا
چگونه خواب امام زمان را ببینیم
شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان(عج) رو ببینم؟
استاد: شب یک غذای شور بخور،آب نخور و بخواب.
شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم! خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم،کنار نهر آبی در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول…!
استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛ تشنه امام زمان(عج) بشو تا خواب امام زمان(عج) ببینی….!
اشعار بسیار زیبا در مدح حضرت زهرا (س)
دريا غريق مرحمت بي كران تو
هفت آسمان تجلي رنگين كمان تو
خورشيد ناز مي كشد از ذرهاي خاك
آنجا كه صبح مي گذرد كاروان تو
صدها فرشته بال نهادند بر زمين
تا دامن خديجه شود ميزبان تو
بهتر شد آن زنان قريشي نيامدند
حوا و مريم اند پرستار جان تو
بر قلبهاي خسته ما هم نزول كن
اي جبرئيل تا به سحر هم زبان تو
يك شاخه ياس در دل مجروح كاشتيم
تنها به احترام مزار نهان تو
در بارش است رحمت بي حد ابر تو
پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو
تسبيح تو كه تربت حمزه به قاب داشت
در سينه اش شميم دعاهاي ناب داشت
از كور نيز وقت سخن رو گرفته اي
هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت
در شكر روز ه ا ي كه در سه افطار با تو بود
دستت براي خواهش سائل جواب داشت
جسمت نخواست رخت عروسي به تن كند
از بسكه از بساط جهان اجتناب داشت
با عطر يازده سحر اين باغ آشنا ست
هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت
بيتي به شعر صائب تبريزي آمده است
آن شاعري كه طبع روان همچو آب داشت
((چون صبح زندگاني روشندلان دمي است
آن هم دمي كه با عث احياي عالمي است ))
اي جلوه شكوه و جلال پيمبري
تو حجت هميشه به آل پيمبري
قد راست كرده بود و تنومند مانده بود
از آب چشمه ي تو نهال پيمبري
آنجا كه بحث كيفيت عرش مي شود
جز سينه ی تو نيست مثال پيمبري
مرهم به زخم هاي احد بيشتر بنه
تو با خبر هميشه ز حال پيمبري
كمتر به سينه جاي بده بوسه ي نبي
جاري شده است اشك زلال پيمبري
اين لحظه هاي اخر از احمد جدا مباش
اسوده نيست بي تو خيال پيمبري
قدري صبور باش بهشت دل نبي
تو زود مي رسي به وصال پيمبري
چون تو تمام آينه خلق احمدي
هر روز روز تو ست به سال پيمبري
ايام شادماني و روز ولادت است
هنگام شاد بودن و وقت عبادت است
در مصحف خداي تعالي نوشته بود
اين نور با طهور ولايت سر شته بود
پيش از شروع خلقت اين خاك و آسمان
اين دانه را به مزرعه عرش كشته بود
از بسكه بود دست توسل به سمت تو
هر گوشه اي ز چادر تو رشته رشته بود
چندي به التماس زمين كرده اي نزول
اين آخرين مسافرت يك فرشته بود
عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت
حب تو در صحيفه مومن نوشته بود
ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم
ما غير چند واژه ابتر نداشتيم
هر دختري كه ام امامت نمي شود
يا مادر پيمبر رحمت نمي شود
در مجمع خلايق حق فاطمه يكي است
اين وحدت است شامل كثرت نمي شود
آنجا كه پاي كفو علي هست در ميان
هر دختري كه لايق وصلت نمي شود
از اينكه آب مهريه ات بود روشن است
هر خانه اي كه خانه رحمت نمي شود
فردا بيا كه باز قيامت بپا كني
اي بانويي كه بي تو قيامت نمي شود
با اشتياق سمت صراط آوريد رو
زهرا بدون برگ شفاعت نمي شود
اين سينه باز حال و هواي مدينه خواست
يا رب دعاي كيست اجابت نمي شود
آخر مدينه راز پس پرده داشته است
آخر مدينه يار سفر كرده داشته است
لطف مدام حضرت ياسين به دست توست
آري دعا به دست تو آمين به دست توست
آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است
آرامش دوباره وتسكين به دست توست
پير خمين جلوه ي فرزندي ي تو داشت
يعني كه عزت و شرف دين به دست توست
آنجا كه ابر فتنه گري سايه گسترد
نابودي تمام شياطين به دست توست
اسلام با دعاي تو پيروز مي شود
آري كليد فتح فلسطين به دست توست
اين انقلاب جلوه اي از كوثر تو بود
بر روح تو سلام خدا و دو صد درود
سروده جواد محمد زماني
سبک زندگی یک طلبه موفق
برای بدست آوردن سبک زندگی درست کافی سری به سیره عملی افراد موفق بزنیم . ما که طلبه هستیم بهترین الگو را پیش رو داریم ؛ و آن هم علمای عامل به دستورات خدا و انبیا عظام هستند .یکی از طلاب موفقی که در نهایت علامه دهر شد سید محمد حسین طباطبایی صاحب المیزان است . با هم مروری بر چگونگی آغاز طلبگی ایشان می کنیم تا الگویی برای ما گردد :
آغاز کار علامه طباطبایی از بندگی خداوند بوده است یعنی ترک محرمات و انجام واجبات. ایشان که در آغاز جوانی به نجف رفته بودند، قبل از ساکن شدن در نجف به محضر امیرالمومنین رفتند و با تضرع و فروتنی از امام خواستند که استاد ویژه ای برای ایشان برساند. ایشان مدتی در حالت تضرع و گریه در محضر امام بوده است. دعای ایشان مورد استجابت قرار می گیرد. پیامبر فرمود: من شهرعلم و دانش وعلی دروازه ی آن است و هر کس که می خواهد وارد شهر علم بشود باید از دروازه شهر وارد بشود. تواضع و خشوع ما در برابر امامان باعث می شود که در حکمت برای ما باز بشود. یکی از شاگردان علامه می گفت که علامه در زیارت امیرالمومنین به زیرپای حضرت می آمدند و با تواضع و خاکساری گریه می کردند. ایشان راه رسیدن به آستان قرآن و عترت را پیدا کرده بودند. وقتی ایشان از حرم حضرت بیرون رفتند تا اثاث هایشان را بچینند دیدند که یک آقای سید نورانی به او سلام کرد(سیدعلی قاضی طباطبایی) بدون اینکه آشنایی داشته باشند ،این استاد حواله ای است.
آیت الله بهجت می فرمود: به آنچه از روایات و قرآن به شما رسیده عمل کنید و اگر در مرحله ای نیاز به استاد داشتید، خدا خودش آن استاد را از پشت کوه هم که شده می رساند و در مسیر شما قرار می دهد. تا رسیدن به آن مرحله همین آیات و روایات مربی ماست. علامه طباطبایی در عرض یک شب علامه نشده است .ایشان به آیات و روایات عمل کرده است و بعد امیرالمومنین استادی برای ایشان حواله کرده است. سید نورانی اولین دستورالعمل را به علامه داد و آن نماز شب بود. حضرت زهرا(س) فرمود که خداوند نماز را بر ما واجب کرد تا وجود درون ما از کبر و تکبر پاک شود. وقتی وجود ما از کبر خالی شد، دست ولایت امام زمان(ع) و واسطه های آن حضرت در وجود ما باز می شد. تقید به نماز اول وقت و نماز شب دنیا و آخرت را برای شما تامین می کند. نماز شب یک دستورالعمل عمومی برای راهیان حکمت است. سید علی قاضی طباطبایی فرمود: کسی را سراغ نداریم که به حکمت رسیده باشد بدون تقید به نماز شب. اگر نماز شب شما قضا شد قضای آنرا در روز بجا بیاورید. پس نماز شب خیلی مهم است.
سید قاضی طباطبایی وقتی این دستورالعمل را می دهد ، فرد را رها نمی کند بلکه آثار آنرا می بیند و بعد دستور بعدی را می دهد و در این راه کمک می کند تا اینکه فردی مثل علامه طباطبایی به اسرار الهی راه پیدا کند و تفسیر المیزان را بنویسد. شیوه ی تفسیر علامه طباطبایی همان شیوه استادش تفسیر هر آیه با آیات دیگر قرآن است. این نگاه معتقد است که هر آیه فشرده ی شده ی آیات دیگر قرآن است و اگر بخواهد یک آیه به درستی تفسیر بشود باید با اشراف به آیات دیگر قرآن تفسیر بشود. این یک رمز قرآن است. بواسطه ی آیات قرآنی هر آیه قابل تفسیر است. علامه طباطبایی خضوع و خشوعی عجیبی در برابر امام معصوم زمان (عج) داشتند. علامه قبل از افطار به حرم حضرت معصومه می آمدند و هنگام افطار بر ضریح بوسه می زدند. شهید مطهری نوشته :من عارف زیادی دیده ام ولی کسی که قلب مرا برده علامه طباطبایی است و این بخاطر ایشان نبوده است بلکه بخاطر خضوع و ادب ایشان به ولایت و امامت مخصوصا امام زمان (ع)بوده است. یکی از دست پرورده های علامه، شهید مطهری است .این سلسه ی واسطه ها در حکمت بخشی در آخرالزمان است که آنها شاگرد پروری می کنند .
علامه طباطبایی زیاد به مسجد جمکران مشرف می شدند و در محراب مسجد جمکران نماز امام زمان(عج) و صلوات مخصوص را می خواندند و با امام خلوت داشتند. توصیه ی ما به برادران و خواهران دینی این است که مسجد جمکران را قدر بدانید زیرا پایگاه هدایت و تربیت مذهبی است. ما نباید فقط برای برآوردن حاجات به این مسجد برویم. علامه طباطبایی این دو بیت را در محراب زمرمه می کردند :
رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست
رشته ی گردن نه از بی مهری است رشته ی عشق است و به گردن نکوست
سید علی آقا طباطبایی توصیه می کردند که توسل به ابوالفضل را در کنار انس با قرآن داشته باشید. حضرت ابوالفضل کلیددار بارگاه امام حسین(ع) است. ایشان می فرمود :از نجف به کربلا می رفتم .در راهرو باب القبله شخصی که در لباس مجانین و دیوانگان بود به من گفت: دنبال که می گردی (من عالی ترین عرفان ناب را می خواستم)کعبه ی اولیاء حضرت ابوالفضل است. حالت اشکی به من دست داد و به بارگاه حضرت نگاه کردم و اشک ریختم. اذن داده شد که به حرم امام حسین(ع) بروم. وقتی به ضریح رسیدم همه حجاب ها برداشته شد و نهایت درجه ی عرفان و حکمت به من عطا شد.
(به نقل از حجه الاسلام حیدری کاشانی در برنامه تلویزیونی سمت خدا )