• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

نبایدهای رقابت سیاسی

دشمن واقعی

04 آذر 1393 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

امام علی (ع) :

 
مَن ساتَرَكَ عَيبَكَ و عابَكَ في غَيبِكَ فهُوَ العَدُوُّ ؛ فَاحذَرهُ.

 هركه عيب تو را از تو پنهان سازد و پشت سرت عيبجويى كند، او دشمن است، از او حذر كن.

عیون الحکم،ص439

 نظر دهید »

شهادت حضرت علی اصغر

09 آبان 1393 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

مرسوم است كه شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج كوچك كربلا» حضرت علي اصغر (ع) مي‌روند و روضه‌ي آن طفل شهيد را مي‌خوانند. شهيدي كه به ظاهر، كودك است ؛ ولي به واقع پير عشق است.

تلخ‌ترين لحظات تاريخ نزديك مي‌شد؛ تمامي ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و كشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقي مانده بود: اباعبدالله الحسين(ع) و امام سجاد(ع) كه آن روز به اراده الهي بيمار بود تا زنده بماند و رهبري امت را پس از امام حسين(ع) به دست بگيرد.


 امام(ع) چون خويشتن را تنها و بي ياور ديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله باغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عندالله في اعانتنا؟» يعني: «آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستي هست كه از خدا بترسد و ما را ياري دهد؟ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري رساند؟ آيا كسي هست كه به خاطر روضه و رضوان الهي به نصرت ما بشتابد؟».


 صداي اين كمك‏خواهي امام كه به خيمه‌ها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين ديگر ياوري ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام به سوي خيمه‌ها رفت، شايد كه بانوان با ديدن او اندكي آرام گيرند؛ كه ناگاه صداي فرزند شش ماهه‌اش «عبدالله بن الحسين» ـ كه به علي اصغر معروف بود ـ را شنيد كه از شدت تشنگي مي‌گريست.

 علي اصغر طفلي شيرخواره بود؛ كه نه آبي در خيمه‌ها بود تا وي را سيراب كنند ، و نه مادرش «رباب» شيري در سينه داشت كه به وي دهد.

 امام(ع) قنداقه‌ي علي اصغر را در دست گرفت و به سوي دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود:«اي مردم! اگر به من رحم نمي‌كنيد بر اين طفل ترحم نماييد … »


 اما گويي كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جاي آنکه فرزند رسول خدا (ص) را به مشتی آب میهمان کنند، تيراندازي از بني‌اسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيري در كمان نهاد و گلوي طفل را نشانه گرفت. ناگاه دستان و سينه امام(ع) به خون رنگين شد… سر كوچك و گردن ظريف طفل شيرخواره از بدن جدا شده بود…

امام(ع) دستان خود را از خون علي اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: «هون علي ما نزل بي انه بعين الله» يعني: «تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را مي‌بيند»… در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگري افكند كه بر لبان مبارك امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاري شد. امام روي به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: «خدايا! سوي تو شكايت مي‌كنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم مي‌كنند»…آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشيرش قبر كوچكي كند‌؛ بدن علي اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه‌ي كوچك را دفن كرد…


  شهادت علي اصغر (ع) از سخت‌ترين و جانگدازترين مصيبت‌ها در نزد ائمه بوده است.و اين داغ بر دل ما نيز هست؛ و بر دل انسانيت نيز؛ تا زماني كه مهدي آل‌محمد (عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند…

منبع: سایت تبیان

 

 نظر دهید »

تلنگر

15 اسفند 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

كسي كه هنگام نماز، مشغول درس و بحث است و به نماز اوّل وقت اعتنا نمي‌كند، ممكن است عالم بشود، امّا عالم ربّاني و نوراني نمي‌شود. از اين رو پيغمبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم) همواره نزديك اذان، به بلال حبشي (رضوان الله عليه) مي‌فرمود: «أرِحْنا يا بلال»؛ بلال! ما خسته شده‌ايم اذان بگو تا استراحت كنيم. معلوم مي‌شود نماز بهترين رَوح و ريحان، براي انسان موحّد است كه خستگي را مي‌زدايد؛ زيرا انسان در غير نماز با دوست نيست و وقتي كه با دوست نباشد خسته است. [مراحل اخلاق در قرآنْ –آیه الله جوادی آملی- صفحه  124]

 نظر دهید »

ادب حضور

07 اسفند 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

سالکان کوی دوست همواره خود را در پیشگاه حضرت حق می بینند و لحظه غفلت را بر خود حرام می دانند .نمونه ای از این توجهات را در متن زیر مشاهده کنید :
اى كسى كه ادّعاى مسلمانى و تصديق كتاب خدا و رسول او را دارى، و مدّعى هستى كه ملائكه‏اى بر تو گمارده شده كه تمام اعمال و گفتارت را مى‏نويسند، و خداوند- جلّ جلاله- از پشت سر آنان، بر تمام آنچه كه بر آنان آشكار و پنهان است مراقب بوده و آگاهى و اشراف دارد، و تاريكى شب نمى‏تواند چيزى را از او- سبحانه- بپوشاند، و نيز باور دارى كه خداوند همنشين بندگان خويش است، و تمام اعمال آنها را مى‏بيند، اگر همان گونه كه ادّعا مى‏كنى به اين امور اعتقاد دارى، مبادا تاريكى شب را غنيمت شمرده و مهيّاى رهسپار شدن در راههاى هلاكت بار سوء ادب گردى.
زيرا اگر در خوددارى كردن از عمل، ميان شب و روز فرق بگذارى، بدان كه مسلّما بنى آدم و مردم را مى‏پرستى، يا احترام آنها در نزد تو بيشتر از خداوندى است كه مالك و جبّار و قهّار و آگاه از اسرار، مى‏باشد. لذا وقتى شب تو را از ديد آنان مى‏پوشاند، مولايى كه همواره تو را مى‏بيند، در نزدت كوچك و بى‏ارزش مى‏گردد.
اگر چنين هستى و خود را عاقل مى‏دانى، چگونه خود را مسلمان مى‏شمارى؟ و به حكم كدام عقل و دل اميد سلامتى در روز حساب را مى‏دارى؟
پس در بهبودى بيماريهاى دل و دين خود تأمّل نما، كه درد و بيمارى‏ات بزرگ و پنهان است، و نيز بينديش كه چرا هدايت پذير نگشته و به پيشوايانى كه مى‏گويى به انوارشان رهنمونم، و از راه و روش آنان پيروى مى‏نمايم، اقتدا نمى‏نمايى، و نيز نظر كن ببين حالات و اوصاف آنان در شب ها چگونه بوده است كه تو با مغتنم شمردن غفلت‏ها و پيروى از شهوات مانند چهارپايانى كه موظّف و مكلّف نيستند شب هايت را ضايع مى‏كنى.
نمونه‏هايى از حالات معصومين عليهم السّلام در شب‏
در روايتی حبّه عرنى مى‏گويد: وقتى من و نوف در محوطه مسجد [يا: كاخ حكومتى‏] خوابيده بوديم، ناگهان در اواخر شب امير المؤمنين عليه السّلام را ديديم كه مانند شخص واله و سرگشته دست خويش را بر ديوار گذاشته و اين آيه را تا آخر تلاوت مى‏فرمود: إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ … حضرت اين آيات  را مى‏خواند و مى‏گذشت. تا اينكه فرمود: اى حبّه، آيا خوابيده‏اى يا بيدارى، عرض كردم: بيدارم. شما كه چنين مى‏كنيد، پس ما چگونه بايد باشيم؟ حضرت چشمانش پر از اشك شد و گريست. و سپس فرمود: اى حبّه، خداوند را مقامى است، و ما را در پيشگاه او جايگاهى، و هيچ كدام از اعمال ما بر او پوشيده نيست. اى حبّه، خداوند نسبت به تو و من از رشته رگ گردن نزديكتر است. اى حبّه، هيچ چيز نمى‏تواند من و تو را از ديد خداوند پنهان دارد.
سپس فرمود: اى نوف، آيا خوابيده‏اى؟ نوف كه خوابيده بود از خواب بيدار شد و عرض كرد: نه خير، يا امير المؤمنين، بيدار نيستم، امشب بسيار گريستم. حضرت فرمود: «اى نوف، اگر در اين شب از خوف خداوند- عزّ و جلّ- بسيار گريستى، فرداى قيامت در پيشگاه خداوند- عزّ و جلّ- چشمانت روشن خواهد شد. اى نوف، هيچ قطره‏اى از چشم انسان به خاطر ترس از عظمت خدا به زمين نمى‏ريزد، مگر اينكه درياهاى آتش جهنّم را خاموش مى‏سازد. اى نوف، هيچ كس مقام و منزلتش بزرگتر و والاتر از كسى كه از ترس عظمت خدا بگريد، و در راه خشنودى خدا دوست و يا دشمن بدارد، وجود ندارد. اى نوف، هر كس در راه خرسندى خدا دوست بدارد، هيچ كس را بر محبّت او مقدّم نخواهد داشت، و هر كس در راه خشنودى خدا دشمن بدارد، خيرى به دشمنان خويش نمى‏رساند. اينجاست كه به حقايق ايمان كاملا نايل خواهيد شد.» سپس حضرت آن دو را پند و اندرز داد و موعظه نمود و در اواخر گفتارش فرمود: «پس از خداوند بيم داشته و بپرهيزيد، كه من شما را بيم دادم.» سپس در حال عبور مى‏فرمود: «خداوندا، اى كاش مى‏دانستم كه در حال غفلتهايم آيا از من روى گردانى، يا به من مى‏نگرى؟ و اى كاش مى‏دانستم كه در خواب طولانى و شكر و سپاس اندكم در برابر نعمتهايت، حالم چگونه است؟» حبّه مى‏گويد: به خدا سوگند، حضرت پيوسته بر اين حال بود، تا اينكه سپيده دم طلوع كرد.
ابى المقدام مى‏گويد: امام باقر عليه السّلام به من فرمود: «شيعيان و پيروان علىّ عليه السّلام تنها كسانى هستند كه رنگ پريده [و يا: لاغر]، و بدنهايشان آب رفته و خشكيده، و لبانشان [از بسيار ذكر گفتن‏] خشكيده، شكمهايشان تو رفته، رنگهايشان پريده و چهره‏هايشان زرد باشد. و هنگامى كه تاريكى شب آنان را فرا مى‏گيرد، زمين را به عنوان رختخواب برگزيده، و با پيشانى‏هايشان به زمين روى آورده و سجده كنند. سجده‏هايشان زياد و طولانى، و اشكهايشان فراوان، و دعايشان بسيار، و گريستنشان زياد است، مردم شادمانند و ايشان نگران.»
اينك مى‏گويم: اگر توفيق پيمودن اين راه با بهره‏گيرى از مركب شب براى تو ميسّر شد، همان گونه باش كه مولايمان علىّ بن ابى طالب عليه السّلام بيان فرموده و معرفتت به مولايى كه در پيشگاهش قرار دارى اقتضا مى‏كند. كه آن بزرگوار عليه السّلام فرمود: «اگر از انجام كار خير ناتوان گشتى، از انجام دادن كار شرّ عاجز باش.» همچنين نفس خويش را كه خواهان خوابيدن است و به همين خاطر از خدمت و بندگى مالك و سلطان خويش كاهلى و تنبلى مى‏نمايد، امتحان كن و ببين كه آيا ادّعايش درست است، و يا به باطل و دروغ ادّعا مى‏كند. ببين اگر يكى از دوستان يا خادم پادشاهى از پادشاهان سراى فريب دنيا به سوى تو بيايد، يا حاجت كوچكى از حوايج خرد و بى‏ارزش دنيوى را كه تو خواهان آن هستى.- دنيايى كه لذّتش فانى مى‏گردد و پيامدها و گناهانش مى‏ماند- براى تو پيش بيايد، آيا تنبلى و خوابيدن را بكلّى ترك نمى‏گفتى؟ پس حال كه اين را از نفس خويش شناختى، بر حال خود گريه كن، زيرا يا قلب تو مريض است، يا در عقايد دينى‏ات ضعيف هستى، پس به درگاه خداوند- جلّ جلاله- توبه نما، و از او درخواست كن كه از تو درگذشته، و سعادتمندى دينى و دنيوى‏ات را كامل گرداند، كه آن دو تنها در مراقبه و پاييدن مقام جليل الهى حاصل مى‏شود.
وقتى خواستى بخوابى- چه خواب بر تو غلبه كرده باشد، و يا در حالت اختيار بوده و تمايل به خوابيدن داشته باشى- بدان كه خواب عبارت است از مرگ بيدارى، و وفات اعضا و جوارح از زندگانى و استقامت در انجام امور مربوط به خود……….
برگرفته از کتاب ادب حضور، نوشته سیدابن طاووس،ترجمه م-ر،1جلد،ص500، انتشارات انصارى - قم، چاپ: اول، 1380ش.

 نظر دهید »

مخصوص طلاب

07 اسفند 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

»زكاة العلم نشره»
گستردن علم، زكاتِ لازمِ عالمان است، بايد ديد كه علم چگونه نشر مي‏يابد و گسترش پيدا مي‏كند. يقيناً علمِ يك دانشمند حوزوي يا دانشگاهي، تنها با تدريس و تأليف و تدوين، منتشر نمي‏شود؛ چه در اين صورت با وجود اين همه كتاب و مؤلفان آنها ديگر از نيازمندان علم كه جاهلانِ جامعه اند، اثري نبود.
بنابراين گذشته از تدريس و تدوين، عنصر بسيار مهمّي به نام عمل بايد در كار باشد كه فقدان او مانع از انتشار علم است.
از اين رو بزرگان اخلاق مي‏گويند: اگر از هر دويست درهم، پنج درهم به عنوان زكات، پرداخته مي‏شود، از هر دويست حرفي كه انسان فرا مي‏گيرد و به علم خود مي‏افزايد نيز لااقل به پنج مورد بايد عمل كند. وگرنه صِرف تعليم و تدريس و يا تأليف و تدوين كه در قبالِ وجه تدريس يا حق تأليف صورت مي‏گيرد، كاري است آسان بلكه گاه تجارتي است پر سود كه هرگز به پرداخت زكات، نمي‏انجامد و نشر علم را در پي ندارد.
صاحب يك علم، ممكن است از رهگذر تأليف و تدريس به نان و نام و شهرت فراوان دست يابد، همچنان كه يك تاجر، با استفاده از شيوه ها و فرصت هايي زودگذر چه بسا بر اعتبارات بانكي و جنس هاي انباري خود بيفزايد و در ميان توانگران، سري پيدا كند. آيا اين دو، به رشد و نمو و فربهي رسيده اند يا درگير آماس علمي و تجاري‏اند؟
جوانان مؤمن و با ارزش جامعه اسلامي بايد از اوان جواني در صحنه هاي مختلف به ويژه در ميدان علم و اخلاق به پرداخت زكات عادت كنند و از هر دويست سخني كه مي‏گويند، حداقل پنج مورد را به زينت عمل بيارايند تا رشدي اگر چه آهسته امّا پيوسته در جانشان آغاز شود و در منتهاي بالندگي به تجرّد علمي و عملي بار يابند. وگرنه انساني كه تنها مطالبي را مي‏گويد و مي‏نويسد و اهل عمل به آنها نيست، ديري نمي‏پايد كه با انبوه اصطلاحاتِ علمي گرفتار آماس مي‏شود و آن تورّم را به خطا فربهي مي‏پندارد و براي درمان اين بيماري، قدمي برنمي‏دارد.[برگفته از کتاب صورت و سيرت انسان در قرآن – آیه الله جوادی آملی - صفحه 168]

 نظر دهید »

غدير و عاشورا تحريف‌پذير نيستند

03 آذر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام



از حديث معروفي که حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند که قرآن و عترت همتاي هم و ميراث من هستند و اينها هرگز از هم جدا نمي‌شوند و اگر شما به اينها تمسّک کنيد هرگز گمراه نمي‌شويد معلوم مي‌شود همان‌طوري که قرآن مصون از تحريف است و هيچ ممکن نيست از جامعه اسلامي و بشري رخت بر بندد جريان اهل بيت (ع) هم همين‌ُطور است هيچ ممکن نيست جريان غدير از بين برود، جريان کربلا از بين برود، همان‌طوري که قرآن از بين نمي‌رود عترت هم از بين نمي‌رود و همان‌طوري که قرآن تحريف‌پذير نيست غدير، عاشورا و حوزه‌هاي علميه امام باقر و امام صادق(سلام الله عليهما) هم تحريف‌پذير نيست.اين يک اصل است.
حديثی از وجود مبارک پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در آخرين جمعه ماه شريف شعبان  فرمودند: وجود مبارک پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در آخرين جمعه ماه شريف شعبان خطبه‌اي خواند و عظمت ماه مبارک رمضان را بيان کردند .  فرمودند ماه مبارک رمضان ماهي است که «انفاسکم فيه تسبيح و نومکم فيه عبادة» ؛ نفسِ شما در ماه مبارک رمضان عبادت است، انسان روزه‌دار همين که نفس مي‌کشد اين نفسش عبادت است، مشابه اين تعبير را شما در جريان کربلا مي‌بينيد که فرمودند: «نفس المهموم لظلمنا تسبيح»؛ کسي که نام مبارک ابي‌عبدالله و کربلا را با آهي بر لب بياورد اين عبادت است.
این معناي هماهنگ بودن قرآ‌ن و عترت را روشن مي‌کند؛ در ماه صيام که شهر الله است نفس، عبادت است در طول سال نه خصوص محرم، اگر کسي براي مظلوميت سالار شهيدان آهي بکشد، نفسي بکشد؛ «نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همّه لنا عبادة».
اين هم امانتي است به دست ما، ميراث پيغمبر است، ما جريان عترت را، جريان کربلا را و جريان غدير را مثل جريان قرآن بايد بفهميم، باور کنيم، عمل کنيم، منتشر کنيم و از هرچيزي که با اين عظمت و جلال شکوه مخالف است پرهيز کنيم

آیه الله جوادی آملی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 21

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 1145
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن