ادب حضور
سالکان کوی دوست همواره خود را در پیشگاه حضرت حق می بینند و لحظه غفلت را بر خود حرام می دانند .نمونه ای از این توجهات را در متن زیر مشاهده کنید :
اى كسى كه ادّعاى مسلمانى و تصديق كتاب خدا و رسول او را دارى، و مدّعى هستى كه ملائكهاى بر تو گمارده شده كه تمام اعمال و گفتارت را مىنويسند، و خداوند- جلّ جلاله- از پشت سر آنان، بر تمام آنچه كه بر آنان آشكار و پنهان است مراقب بوده و آگاهى و اشراف دارد، و تاريكى شب نمىتواند چيزى را از او- سبحانه- بپوشاند، و نيز باور دارى كه خداوند همنشين بندگان خويش است، و تمام اعمال آنها را مىبيند، اگر همان گونه كه ادّعا مىكنى به اين امور اعتقاد دارى، مبادا تاريكى شب را غنيمت شمرده و مهيّاى رهسپار شدن در راههاى هلاكت بار سوء ادب گردى.
زيرا اگر در خوددارى كردن از عمل، ميان شب و روز فرق بگذارى، بدان كه مسلّما بنى آدم و مردم را مىپرستى، يا احترام آنها در نزد تو بيشتر از خداوندى است كه مالك و جبّار و قهّار و آگاه از اسرار، مىباشد. لذا وقتى شب تو را از ديد آنان مىپوشاند، مولايى كه همواره تو را مىبيند، در نزدت كوچك و بىارزش مىگردد.
اگر چنين هستى و خود را عاقل مىدانى، چگونه خود را مسلمان مىشمارى؟ و به حكم كدام عقل و دل اميد سلامتى در روز حساب را مىدارى؟
پس در بهبودى بيماريهاى دل و دين خود تأمّل نما، كه درد و بيمارىات بزرگ و پنهان است، و نيز بينديش كه چرا هدايت پذير نگشته و به پيشوايانى كه مىگويى به انوارشان رهنمونم، و از راه و روش آنان پيروى مىنمايم، اقتدا نمىنمايى، و نيز نظر كن ببين حالات و اوصاف آنان در شب ها چگونه بوده است كه تو با مغتنم شمردن غفلتها و پيروى از شهوات مانند چهارپايانى كه موظّف و مكلّف نيستند شب هايت را ضايع مىكنى.
نمونههايى از حالات معصومين عليهم السّلام در شب
در روايتی حبّه عرنى مىگويد: وقتى من و نوف در محوطه مسجد [يا: كاخ حكومتى] خوابيده بوديم، ناگهان در اواخر شب امير المؤمنين عليه السّلام را ديديم كه مانند شخص واله و سرگشته دست خويش را بر ديوار گذاشته و اين آيه را تا آخر تلاوت مىفرمود: إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ … حضرت اين آيات را مىخواند و مىگذشت. تا اينكه فرمود: اى حبّه، آيا خوابيدهاى يا بيدارى، عرض كردم: بيدارم. شما كه چنين مىكنيد، پس ما چگونه بايد باشيم؟ حضرت چشمانش پر از اشك شد و گريست. و سپس فرمود: اى حبّه، خداوند را مقامى است، و ما را در پيشگاه او جايگاهى، و هيچ كدام از اعمال ما بر او پوشيده نيست. اى حبّه، خداوند نسبت به تو و من از رشته رگ گردن نزديكتر است. اى حبّه، هيچ چيز نمىتواند من و تو را از ديد خداوند پنهان دارد.
سپس فرمود: اى نوف، آيا خوابيدهاى؟ نوف كه خوابيده بود از خواب بيدار شد و عرض كرد: نه خير، يا امير المؤمنين، بيدار نيستم، امشب بسيار گريستم. حضرت فرمود: «اى نوف، اگر در اين شب از خوف خداوند- عزّ و جلّ- بسيار گريستى، فرداى قيامت در پيشگاه خداوند- عزّ و جلّ- چشمانت روشن خواهد شد. اى نوف، هيچ قطرهاى از چشم انسان به خاطر ترس از عظمت خدا به زمين نمىريزد، مگر اينكه درياهاى آتش جهنّم را خاموش مىسازد. اى نوف، هيچ كس مقام و منزلتش بزرگتر و والاتر از كسى كه از ترس عظمت خدا بگريد، و در راه خشنودى خدا دوست و يا دشمن بدارد، وجود ندارد. اى نوف، هر كس در راه خرسندى خدا دوست بدارد، هيچ كس را بر محبّت او مقدّم نخواهد داشت، و هر كس در راه خشنودى خدا دشمن بدارد، خيرى به دشمنان خويش نمىرساند. اينجاست كه به حقايق ايمان كاملا نايل خواهيد شد.» سپس حضرت آن دو را پند و اندرز داد و موعظه نمود و در اواخر گفتارش فرمود: «پس از خداوند بيم داشته و بپرهيزيد، كه من شما را بيم دادم.» سپس در حال عبور مىفرمود: «خداوندا، اى كاش مىدانستم كه در حال غفلتهايم آيا از من روى گردانى، يا به من مىنگرى؟ و اى كاش مىدانستم كه در خواب طولانى و شكر و سپاس اندكم در برابر نعمتهايت، حالم چگونه است؟» حبّه مىگويد: به خدا سوگند، حضرت پيوسته بر اين حال بود، تا اينكه سپيده دم طلوع كرد.
ابى المقدام مىگويد: امام باقر عليه السّلام به من فرمود: «شيعيان و پيروان علىّ عليه السّلام تنها كسانى هستند كه رنگ پريده [و يا: لاغر]، و بدنهايشان آب رفته و خشكيده، و لبانشان [از بسيار ذكر گفتن] خشكيده، شكمهايشان تو رفته، رنگهايشان پريده و چهرههايشان زرد باشد. و هنگامى كه تاريكى شب آنان را فرا مىگيرد، زمين را به عنوان رختخواب برگزيده، و با پيشانىهايشان به زمين روى آورده و سجده كنند. سجدههايشان زياد و طولانى، و اشكهايشان فراوان، و دعايشان بسيار، و گريستنشان زياد است، مردم شادمانند و ايشان نگران.»
اينك مىگويم: اگر توفيق پيمودن اين راه با بهرهگيرى از مركب شب براى تو ميسّر شد، همان گونه باش كه مولايمان علىّ بن ابى طالب عليه السّلام بيان فرموده و معرفتت به مولايى كه در پيشگاهش قرار دارى اقتضا مىكند. كه آن بزرگوار عليه السّلام فرمود: «اگر از انجام كار خير ناتوان گشتى، از انجام دادن كار شرّ عاجز باش.» همچنين نفس خويش را كه خواهان خوابيدن است و به همين خاطر از خدمت و بندگى مالك و سلطان خويش كاهلى و تنبلى مىنمايد، امتحان كن و ببين كه آيا ادّعايش درست است، و يا به باطل و دروغ ادّعا مىكند. ببين اگر يكى از دوستان يا خادم پادشاهى از پادشاهان سراى فريب دنيا به سوى تو بيايد، يا حاجت كوچكى از حوايج خرد و بىارزش دنيوى را كه تو خواهان آن هستى.- دنيايى كه لذّتش فانى مىگردد و پيامدها و گناهانش مىماند- براى تو پيش بيايد، آيا تنبلى و خوابيدن را بكلّى ترك نمىگفتى؟ پس حال كه اين را از نفس خويش شناختى، بر حال خود گريه كن، زيرا يا قلب تو مريض است، يا در عقايد دينىات ضعيف هستى، پس به درگاه خداوند- جلّ جلاله- توبه نما، و از او درخواست كن كه از تو درگذشته، و سعادتمندى دينى و دنيوىات را كامل گرداند، كه آن دو تنها در مراقبه و پاييدن مقام جليل الهى حاصل مىشود.
وقتى خواستى بخوابى- چه خواب بر تو غلبه كرده باشد، و يا در حالت اختيار بوده و تمايل به خوابيدن داشته باشى- بدان كه خواب عبارت است از مرگ بيدارى، و وفات اعضا و جوارح از زندگانى و استقامت در انجام امور مربوط به خود……….
برگرفته از کتاب ادب حضور، نوشته سیدابن طاووس،ترجمه م-ر،1جلد،ص500، انتشارات انصارى - قم، چاپ: اول، 1380ش.