• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

ایستگاه آخرِ ای کاش‌ها، افسوس‌ها

01 دی 1393 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامه‌بر تهران به مشهد با شما

باز هم میل زیارت کرده‌ایم از راه دور
نیّت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما

ما کبوترهای بی‌بالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما

نمره‌ی ما صفر شد از بیست؛ اما در عوض
زندگی ما همه از صفر تا صد با شما

خطّه‌ی ما تشنه‌ی آب حیات و نور بود
خشکسال خاکمان اما سرآمد با شما

این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم
برکتش از توست «یا من‌یکشفُ کلَّ الهُموم»

سرپناه ناامیدان؛ مأمن مأیوس‌ها
ایستگاه آخرِ ای کاش‌ها، افسوس‌ها

گرم در رویای صحن و گنبد و گلدسته‌هاست
زائر دلخسته و بی‌خواب از کابوس‌ها

نور گیرد ماه، تا شب‌های جمعه در حرم
می‌طراود نغمة یا نور و یا قدّوس‌ها

می‌رسند از راه زائرها، ملائک گردشان
فرش زیر پایشان هم شه‌پر طاووس‌ها

در ازای قطره‌هایی اشک با خود می‌برند
از اجابت، از کرم، از لطف… اقیانوس‌ها

هرکه صید توست دیگر در قفس محبوس نیست
در گِلِ ایرانیان خاکی به غیر از طوس نیست

من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است
طائر پر بسته‌ی صیّاد باشم بهتر است

زاده‌ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست
از اهالیِ رضا آباد باشم بهتر است

هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی
من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است

راستی با خود مریضی لاعلاج آورده‌ام
پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است

عقده‌ی کورم به لبخند ملیحت باز شد
دست‌های بسته‌ام پای ضریحت باز شد

عاقبت یا ساکن خاک خراسان می‌شوم
یا شهید جاده‌ی مشهد به تهران می‌شوم

زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است
یا کبوتر یا که آهو یا که انسان می‌شوم

در زیارت‌ها سرم پایین‌تر از قبل است و من
پشت ابر گریه‌ها از شرم پنهان می‌شوم

بازدید هرکه هربار آمده پس می‌دهی
و من از کم آمدن‌هایم پشیمان می‌شوم

خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می‌کنم
روزی آخر شاعر دربار سلطان می‌شوم

پاسخ این خواهشم در بند امضای شماست
الغرض یک حرف دارم با تو آن هم کربلاست

اشک در چشمت به شوق آشنایت جمع شد
بغض دیدار جوادت در صدایت جمع شد

از فشار زهر گاهی غلط خوردی بر زمین
گاه مانند جنینی دست و پایت جمع شد

روی خاک افتاده‌ای اما نه با اصرار خود
دست و پا از بس زدی فرش سرایت جمع شد

با لبان تشنه زیر لب صدا کردی حسین
در گلویت بغض‌های کربلایت جمع شد

روضه می‌خواندی که یا جدّاه! بعد از کشتنت
در حصیری پیکر از هم جدایت جمع شد

آه… یا جدّاه! ناموست پس از تو زار شد
وای از آن روزی که زینب راهی بازار شد

محمدعلی بیابانی

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی

موضوعات: اهل بیت علیهم السلام لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 313
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن