• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توصیه های امام علی (ع) به مالک اشتر از زبان رهبر(1)

07 شهریور 1394 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 این حرفها(نامه) خطاب به مالك‏اشترِ بزرگوار است و مى‏بینید كه حرفهاى درشت و تلخى هم در آن وجود دارد. حضرت نصیحت‏هاى خیلى تلخى مى‏كنند كه اگر كسى این‏طور ما را نصیحت كند، یك‏ذره به ما برمى‏خورد. مالك‏اشتر كسى است كه حضرت در فرمان دیگرى او را این‏طور معرفى مى‏كنند: «فانه ممن لا یخاف وهنه»؛ كسى است كه گمان سستىِ او نمى‏رود. «و لا سقطته»؛ كوتاهى در كارها به او گمان برده نمى‏شود.«ولا بطؤه عما الاسراع الیه احزم»؛ كندىِ او در كارهایى كه شتاب مطلوب است، مطلقاً گمان كسى را برنمى‏انگیزد. «و لا اسراعه الى ما البطء عنه امثل»؛ عجله و شتابزدگى او هم نسبت به كارهایى كه آرامش و تأنّى در آن مطلوب است، گمان كسى را برنمى‏انگیزد. یعنى انسانى است كه هم مراقب خود است و هم حكیم و داناست؛ یعنى نه در جایى كه باید شتابزدگى نكند، شتابزدگى مى‏كند؛ نه آن جاهایى كه باید با سرعت حركت كند، كوتاهى مى‏كند. حضرت در فرمان خود به دو امیر از امراى جیش در صفین، مالك‏اشتر را این‏گونه معرفى مى‏كنند.

و اما آنچه ما از كلمات حضرت در این نامه انتخاب كردیم، چند جمله است: یك جمله این است كه حضرت مى‏فرمایند «و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ این‏طور نباشد كه تو بگویى چون در این كار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت كنند. «لا تقولن» یعنى با تأكید و مبالغه مى‏گوید مبادا چنین فكرى بكنى و چنین حرفى بزنى. این روحیه كه من این‏جا چون مسؤولیتى دارم، باید بگویم و دیگران بى‏چون و چرا حرف من را گوش كنند، «ادغال فى القلب» است؛ دل تو را فاسد مى‏كند.

«و منهكة للدین». منهكه، یعنى ضعیف‏كننده‏ى روح دین، دیندارى و ایمان انسان. «و تقرب من الغیر» این حالت، تغییرات ناخواسته را نزدیك مى‏كند. اعجاب به نفس و غرور و این‏كه در مسؤولیتى كه من هستم، كسى نباید روى حرف من حرف بزند، از آن چیزهایى است كه تغییر را نزدیك مى‏كند؛ تغییراتى كه براى انسان نامطلوب است؛ تغییرات زمانه كه آدم نمى‏خواهد پیش بیاید؛ یعنى مُلك و دولت و اقتدار و توانایى و فرصتهاى خدمت را از انسان مى‏گیرد.

«و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ این‏طور نباشد كه تو بگویى چون در این كار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت كنند

یك جمله‏ى دیگر این است كه مى‏فرماید: «انصف اللَّه و انصف الناس من نفسك و من خاصة اهلك و من لك فیه هوى من رعیتك». معناى «انصف الناس من نفسك» در عربى این است كه داد مردم را از خودت بگیر. «انصف من نفسك» یعنى داد كسى را از خودت بگیر؛ خودت را در مقابل او محكوم كن؛ از خود به نفع دیگران بازخواست كن. حضرت در این‏جا مى‏گوید: «انصف اللَّه من نفسك»؛ داد خدا را از خود بگیر. معناى این جمله این است كه در مقابل خدا كاملاً احساس مسؤولیت بكن و خودت را در قبال تكلیف الهى محكوم كن. این‏طور نباشد كه خیال كنى آنچه را كه بر عهده‏ات بوده، به تمام و كمال انجام داده‏اى؛ نه، همیشه خودت را بدهكار و مدیون بدان. این در مورد خدا. آن‏وقت «انصف الناس من نفسك»؛ داد مردم را هم از خودت بستان؛ یعنى همیشه در قضاوتهاى خودت مردم را حاكم و طلبگار و محِق بدان و خودت را بدهكار.

البته این معنایش این نیست كه در موردى هم كه ظلم بخصوصى به تو دارد مى‏شود، باز بگویى حق با من نیست؛ نه، این نگاهِ عمومى است. مردم مطالبات دارند، حرف مى‏زنند، صدایشان بلند مى‏شود، گاهى سر آدم داد مى‏كشند؛ فرض بفرمایید در اداره‏یى جمعى مراجعه مى‏كنند و حرفى مى‏زنند؛ اولین فكرى كه به ذهنت مى‏رسد، این نباشد كه اینها را تحریك كرده‏اند تا بیایند علیه من - كه هیچ تقصیرى ندارم - جنجال كنند؛ نه، اولین فكر این باشد كه اینها مطالبه‏ى بحقى دارند؛ من مسؤولم ببینم اینها چه مى‏گویند.

بنابراین هم داد مردم را از خود بستان، هم «من خاصة اهلك»؛ از كسان نزدیك خودت؛ فرزند، برادر و قوم و خویش. «و من لك فیه هوى من رعیتك»؛ اگر در بین مردم قشر و جماعتى هستند كه مورد حمایت خاص تو هستند، از آنها هم داد مردم را بگیر.

شما به عنوان یك حاكم، یك رئیس یا یك وزیر، وقتى طرفدار قشرى هستید، قهراً به آن قشر امكاناتى تعلق مى‏گیرد و آن قشر تمكنى پیدا مى‏كند كه همین امكانِ تطاول آنها بر حقوق مردم را به‏وجود مى‏آورد؛ پس حواستان باشد.

یك جمله‏ى دیگر در این فرمانِ بسیار مهم این است كه «و لیكن احب الامور الیك اوسطها فى‏الحق و اعمها فى‏العدل و اجمعها لرضى الرعیة». فهرست كارهایى كه انسان باید انجام دهد، یك چیز طولانى است و به همه‏ى اینها هم نمى‏رسد. حضرت مى‏فرماید: محبوب‏ترین كارى كه مى‏خواهى انتخاب كنى، اولاً «اوسطها فى‏الحق» یعنى وسطتر باشد. وسط، یعنى میانه‏ى افراط و تفریط؛ نه در آن افراط وجود داشته باشد، نه تفریط. حق هم درست همین است؛ هیچ‏گاه نه در جهت افراط است، نه در جهت تفریط. «اوسطها فى‏الحق» یعنى به‏طور كامل در آن رعایتِ حق بشود؛ یعنى دقیقاً در حد وسط بین افراط و تفریط باشد. ثانیاً «و اعمها فى‏العدل» باشد؛ عدالتى كه از آن ناشى مى‏شود، سطح وسیع‏ترى از مردم را فرا بگیرد.

گاهى ممكن است كارى عادلانه باشد؛ اما كسانى‏كه از این عدل سود مى‏برند، جماعت محدودى باشند. ممكن است كارى ظلم هم نباشد، كار عادلانه و درستى هم باشد؛ اما دایره‏ى این كار، محدود باشد. یك وقت نه، انسان دایره‏ى وسیعى از كار را مورد اهتمام خودش قرار مى‏دهد و جماعت كثیرى از آن استفاده مى‏كنند. حضرت مى‏فرماید این كار پیش تو محبوب‏تر باشد. محبوب‏تر بودن هم طبعاً معنایش این است كه اگر امر دایر شد بین این كار و یك كار دیگر، این را انتخاب كنى؛ یعنى همان اولویت‏ها و تقدم‏هایى كه ما همیشه مى‏گوییم رعایت كنید. این، یكى از ملاك‏هاى اولویت‏هاست.

ثانیاً «و اجمعها لرضى الرعیة»؛ دیگر این‏كه كارى كه انتخاب مى‏كنى، رضایت مردم را با خودش داشته باشد. «رعیت» به مردم اطلاق مى‏شود؛ یعنى كسى كه مراعات او لازم است. رعیت چیز بدى نیست. بعضى‏ها خیال مى‏كنند رعیت فحش است! رعیت یعنى كسى كه مراعاتش لازم است؛ یعنى توده‏ى مردم و عامه‏ى مردم. اصطلاح «ناس» و «رعیت» غالباً به قشر سواد مردم گفته مى‏شود، نه گروههاى خاص. تكیه‏ى امیرالمؤمنین و پیغمبر و قرآن هم روى همین مجموعه‏هاى عمومى مردم است؛ همینى‏كه ما عوام مردم مى‏گوییم؛ یعنى رعیت و توده‏ى مردم و سواد مردم؛ همین چیزى كه خواص خاصِ خرج كنِ امروز با طرح آن در مسائل سیاسى و اجتماعى مخالفند و اسمش توده‏گرایى و پوپولیسم است.

این‏كه جماعت و حزب و گروه و دسته‏ى خاصى را انتخاب كنید و اینها بشوند محور تصمیم‏گیرى و محور كار و طبعاً محور خیرات، خیلى خوش‏خیالى است؛ این‏كه آدم خیال كند جماعت خاصى محور تصمیم‏گیرى‏اند، كارها را آنها مى‏كنند، انتصاب‏ها را آنها مى‏كنند؛ اما وقتى نوبت تقسیم غنایم مى‏شود، خودشان را زاهدانه كنار مى‏كشند و مى‏گویند نخیر، بروید بدهید به مردم، دیدیم و تجربه كردیم كه این‏طورى نیست؛ منطقاً هم این‏گونه نیست. لذاست كه در منطق علوى، نگاه و توجه به عامه‏ى مردم است. گروههاى خاص و قشرهاى خاص و جماعتهایى كه اسم خاص و عنوان خاصى پیدا مى‏كنند و براى خودشان تشخص خاصى به‏دست مى‏آورند، مورد اعتبار نیستند؛ نه این‏كه باید به اینها ظلم شود؛ نه، اینها هم مثل بقیه‏ى مردم تشخصى ندارند؛ از نظر اسلام تعینى ندارند؛ لذا مى‏گوید: «و اجمعها لرضى الرعیة»؛ باید رضایت عامه‏ى مردم جلب شود.

«فان سخط العامة یجحف برضى الخاصة»؛ ملاك و مناط و معیار و میزان كار، رضایت و عدم رضایت عامه‏ى مردم است

بعد حضرت استدلالى دارد كه خیلى عجیب و جالب است. مى‏فرماید: «فان سخط العامة یجحف برضى الخاصة»؛ ملاك و مناط و معیار و میزان كار، رضایت و عدم رضایت عامه‏ى مردم است. چرا؟ چون اگر عامه‏ى مردم نارضایى داشته باشند، رضایت و خشنودى گروههاى خاص از تو بكلى پامال مى‏شود و از بین مى‏رود. اى بسا جماعتى به اسم روشنفكر و نخبگان سیاسى، طرفدار حكومت و حاكمى هستند، اما عامه‏ى مردم ناراضى‏اند؛ این نارضایىِ عمومىِ مردم، خشنودى و رضایت آن جماعت ویژه را لگدمال مى‏كند و از بین مى‏برد؛ كمااین‏كه دیدیم همین كار را كردند.

عكس این هم صادق است؛ «و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضى العامة»؛ اما اگر مردم را راضى كردى و رضایت عمومى را به دست آوردى، سَخَط و ناخشنودى گروههاى خاص قابل بخشش است؛ یعنى خیلى اهمیتى ندارد و خیلى تأثیرى نمى‏گذارد؛ بنابراین بروید سراغ راضى كردن عموم مردم. آن وقت حضرت نگاه حكیمانه‏یى دارد.

ما هم در همین مدتهایى كه دستمان توى كار بوده، این را واقعاً دیدیم، لمس كردیم. «و لیس احد من الرعیة اثقل على الوالى مؤونة فى الرخاء، و اقل معونة له فى البلاء، و اكره للانصاف، و اسأل بالالحاف، و اقل شكوا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصة»؛ گروههاى خاص در همه‏جا مایه‏ى اذیتند؛ اولاً در وقت رخاء و آسایش و فراوانى، مؤونه‏شان بر والى از همه بیشتر است؛ توقعاتشان زیاد است؛ فلان چیز را به ما بدهید، فلان امكان را به ما بدهید.

هنگام آسایش و راحتى كشور و دولت، كه امنیت است و جنگى نیست و مشكلى نیست، بیشترین هزینه را بر حكومت غالباً همین گروههاى خاص دارند.

ما روى ضعف خودمان مى‏گوییم غالباً، اما حضرت نه، به‏طور مطلق حكم كلى صادر مى‏كنند: «و اقلّ معونة له فى البلاء»؛ در سختى‏ها كمترین مقدارِ كمك را اینها مى‏كنند.

مثلاً اگر جنگى پیش مى‏آید، ناامنى‏یى پیش مى‏آید، دشمنى حمله مى‏كند، از این گروههاى خاص هیچ خبرى نیست؛ كمتر در میدان هستند. «و اكره للانصاف»؛ از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و كاره‏ترند؛ از انصاف و عدل و مساوات، بیشتر از همه، اینها بدشان مى‏آید. «و اسأل بالالحاف»؛ از همه مصرتر در درخواست، اینهایند. البته مردم معمولى هم نامه مى‏نویسند و چیزى را درخواست مى‏كنند؛ یك‏وقت انسان امكان دارد، اجابت مى‏كند؛ یك وقت هم اجابت نمى‏كند؛ دیگر دفعه‏ى دوم و سومى ندارد. اما گروههاى خاص - اینهایى كه جزو ویژه‏خواران سیاسى و اقتصادى‏اند - اگر چیزى مى‏خواهند، مثل كنه مى‏چسبند. الحاف، یعنى الحاح و اصرار. ول نمى‏كنند تا بالاخره یك چیزى بكنند و ببرند.

«و اقل شكرا عنه الاعطاء»؛ وقتى به آنها چیزى مى‏دهى، كمترین سپاس را مى‏گزارند؛ كأنه حقى بوده و باید به آنها مى‏رسیده؛ هیچ شكرگزارى ندارند. مردم عادى و معمولى نه؛ اگر در فلان گوشه‏ى محروم مملكت، شما مدرسه‏ى كوچكى مى‏سازید، دعا مى‏كنند، محبت مى‏كنند، شكرگزارى مى‏كنند. در مقابل، اگر بهترین امكانات را هم به آن افراد بدهید، كم‏سپاس‏ترین هستند.

«و ابطأ عذراً عند المنع»؛ وقتى انسان چیزى به آنها نمى‏دهد، اگر عذرى هم داشته باشد، اینها عذر را قبول نمى‏كنند. «و اضعف صبراً عند ملمات الدهر»؛ وقتى مشكلات زمانه پیش مى‏آید، اینها از همه كم صبرترند. اگر بلاى طبیعى یا بلایاى اجتماعى پیش بیاید، از همه كم صبرتر و نق‏زن‏تر اینهایند؛ بى‏صبرى نشان مى‏دهند و هى پا به زمین مى‏كوبند. «و انّما عماد الدّین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الامة»؛ پایه‏ى دین، توده‏ى مردمند. این جمله را امیرالمؤمنین دارد مى‏گوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسمِ علوى است؛ مورد احترام و تقدیس ماست. «والعدة للاعداء»؛ در مقابلِ دشمن، عُده و امكان و استعداد عبارتند از همین عامه. «فلیكن صغوك لهم و میلك معهم»؛ میل و گرایش عمومى‏ات به طرف عامه باشد.

ادامه دارد …

منبع: سایت دفتر حفظ  نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای

مطلب قبلی
مطلب بعدی

موضوعات: احلی من العسل لینک ثابت

نظر از: لایک خانم چادری جذاب [بازدید کننده]
لایک خانم چادری جذاب

در این چند سال اخیر، چادر با فرهنگ‌های جدیدی همراه شده که برخی از آنها اساسا فرقی با بدحجابی ندارد. حتما شما هم دیده‌اید دخترانی که چادر را بخشی از تیپ خود می‌دانند و گویا با استفاده از چادر می‌خواهند چهره خود را قاب بگیرند.
لایک! شما یک خانم چادری جذاب هستید
به گزارش افکارخبر، «لایک! شما یک خانم چادری جذاب هستید» پسر بچه نوجوان این جمله را زیر عکس فلان خانم چادری در فلان شبکه اجتماعی نوشته و پاسخ گرفته بود:«ممنونم نظر لطف شماست» احتمالا آن خانم چادری فکر کرده برای ترویج فرهنگ حجاب یک گام بزرگ برداشته. اینکه با حجاب توانسته در معرض نگاه و توجه و تحسین و گاهی اوقات ابراز علاقه قرار بگیرد.

گمان کرده که ظرفیت‌های کشف نشده چادر را پس از ده‌ها سال کشف کرده. گمان کرده که با شگردی منحصر به فرد هم خدا را به دست آورده هم خرما را. برای همین است که هر روز مدلی جدیدی از ترکیب چادر و روسری و آستین و ساعت و آرایش را رو می‌کند و خودش را پرچمدار تبلیغ حجاب می‌داند، اما حواسش نیست که اساسا چادر قرار است مقابل این خودنمایی‌ها را بگیرد و جذابیت‌های زنانه‌اش را بپوشاند. حواسش نیست که در این ترکیب ناهمگون، تعارضی ذاتی دارد. مثل آن آقایی که سال‌ها قبل در یکی از کشورهای خارجی با لباس روحانیت پاپیون زده بود که باید نوآوری کنیم و از قضا اسباب خنده مردم را فراهم کرد.

در این چند سال اخیر، چادر با فرهنگ‌های جدیدی همراه شده که برخی از آنها اساسا فرقی با بدحجابی ندارد. حتما شما هم دیده‌اید دخترانی که چادر را بخشی از تیپ خود می‌دانند و گویا با استفاده از چادر می‌خواهند چهره خود را قاب بگیرند. بعد هم در قواره یک فعال اجتماعی ظاهر می‌شوند و هر روز عکس‌های مختلفشان را این طرف و آن طرف منتشر می‌کنند تا محرم و نامحرم لایکشان کنند.

اما حقیقتا این نوع پوشش که باعث انگشت نما شدن فرد در جامعه می‌شود، مصداق لباس شهرت نیست؟ در تعریف‌های فقهی ما یک شرط اساسی برای حجاب تعریف شده که نباید «جلب توجه» کند. حجاب باید در مسیر عفاف و حیا و پوشیدگی تعریف شود، اما این فرهنگ جدید و ابداعی که از قضا وارداتی هم نیست و ساخت ذهن خلاقانه برخی از بانوان ایرانی است، حجاب جدیدی را معرفی کرده که در مسیر خودنمایی تعریف می‌شود و از بیخ و بن ضدحجاب است.

اینکه زن بتواند با چادر به آسانی فعالیت اجتماعی کند را هیچ کس منکر نیست،بانوان محجبه و عفیفه قطعا می‌توانند با حفظ شئون شرعی به فعالیت اجتماعی بپردازند. اصلا ضرورت همین موضوع بود که چند سال قبل برخی از کارشناسان دور هم جمع شدند و اقدام به طراحی چادرهایی کردند که در عین سادگی، دست و پاگیر بانوان هم نبود.

چادرهایی که مثلا هنگام رانندگی یا حمل کودک محدودیت ایجاد نمی‌کرد، اما این خلاقیت به مرور تبدیل به یک بدعت شد و طراحان بعدی، به فکر آن افتادند تا چادرهایی جذاب تولید کنند و کار به جایی کشید که باخط نستعلیق و نسخ روی چادر بانوان کلمات قصار می‌نوشتند و شعار می‌دادند که با چادر محدودیت نیست و می‌تواند شما را جذاب‌تر کند! این طراحان ادعا می‌کنند که فقط با چنین روش‌هایی می‌توان برخی از دختران امروزی که با حجاب ارتباط خوبی ندارند را به سوی چادر کشاند، اما انگار نسخه ناشیانه‌ای که آنها برای حجاب جامعه نوشته‌اند، به ضد خود تبدیل شده و به قول جناب مولوی «از قضا سرکنگبین، صفرا فزود»ه است. مخاطب اصلی بازار چادر خانواده‌های مذهبی هستند و قطعا این چادرهای تیپیکال بیش از آنکه به دست جامعه هدف برسد، به دست متدینین رسیده و گاهی اوقات گره چادر آنها را شل کرده است.

این تدبیرهای بدعت‌گونه سابقه بسیاری دارد، مگر در همین یکی-دو دهه اخیر به بهانه مقابله با موسیقی‌های مبتذل وارداتی، خودمان به تولید ابتذال نپرداختیم؟ مگر برای آنکه رضایت عده‌‌ای را جلب کنیم، پیچ شرعیات را شل نکردیم؟ مگر خطوط قرمزمان را تغییر ندادیم؟ آنقدر که گاهی اوقات موسیقی‌های وطنی‌مان شرم‌آورتر از برخی نسخه‌های خارجی شده است.

بیایید تعارف را کنار بگذاریم. این روزها باید نگران حجاب برتر بود. حجابی که در طول همه این سال‌ها نماد پوشش و عفت بوده، حالا در خطر است. دعوای ما، درباره چادر و مانتو نیست. درباره «میل به جذابیت» است. ماجرا این است که این بانوان قبل از انتخاب چادر باید به این سوال پاسخ دهند که آیا می‌خواهید جذاب باشید یا نه؟ اگر پاسختان مثبت است، تا دلتان بخواهد گزینه دارید، لطفا بیخیال چادر شوید که برای ما مقدس است و عزیز.

حقیقت این است که ما به جای آنکه مردم را وارد دایره دین و حجاب و اعتقاد کنیم، مدام تلاش می‌کنیم که مساحت این دایره را زیاد کنیم، آنقدر زیاد تا دیگر کسی بیرون نماند. فراموش کرده‌ایم آن کلام امام صادق را که فرمود: کلام ما را بدون حذف و اضافه به مردم بگویید، فطرت آنها خواهد پذیرفت.

1394/06/19 @ 00:17
نظر از: سقراط [عضو] 
  • رستگاران در قرآن

ممنون عالی بود

1394/06/14 @ 23:51
نظر از: مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم [عضو] 
  • مدرسه علمیه امام خمینی (ره)-رباط کریم

با سلام و خدا قوت
موفق باشید

1394/06/14 @ 10:33
نظر از: زیبا [عضو] 
  • یابن الحسن
  • سرمه پژوهش
  • نامي

بسیارعالی التماس دعا

1394/06/11 @ 21:39


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 722
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن