حقوق استاد و شاگرد در رساله حقوق امام سجاد(ع)
«و امّا حقّ پرورش دهنده ى تو با دانايى، اين است كه او را بزرگ بدانى و مجلسش را محترم بشمارى و خوب به او گوش سپارى و توجّه نمايى و او را براى آموزش خودت از آن چه تو را از دانش او بى نيازى نيست يارى رسانى، به اين ترتيب كه درك و فهمت با او و آماده براى او باشد و با ترك لذّتها و كاستن از خواسته هاى خويش، دل و ديده ات را پاك و روشن به او بسپارى.و ديگر اين كه بدانى تو پيام رسان او هستى تا آن چه را كه به تو مى آموزد به نادانانى كه به تو مى رسند بياموزى، پس لازم است كه آن را به خوبى به آنان برسانى و در گزارش پيام او خيانت نكنى و هر گاه پيام رسانى او را به عهده گرفتى براى آن به پا خيزى و نيرويى نيست مگرآن كه به يارى خدا باشد.»
حقوق استاد و معلم
1. احترام او را نگهدارى و حضورش را محترم شمارى؛
2. با تمام توجّه به او گوش سپارى و در محضرش حواس خود را به چيز ديگرى مشغول ندارى. جاى تأكيد است كه خوب شنفتن و به درستى شنيدن ـ به اصطلاح امام سجّاد(ع): حُسنُ الاستماع ـ خود هنرى است كه ارزشش كمتر از خوب سخن گفتن نيست. متأسفانه ما آن قدر كه به هنر سخن گفتن مى پردازيم خود را براى درست شنيدن آماده نمى سازيم. بسيار اند كند آنان كه به هنر زيبا شنيدن و صحيح گوش سپردن آراسته اند و خود را براى اين مهمّ ساخته و پرداخته اند.
3. براى درك درست و فهم صحيح درس و بحث با استاد و آموزگار خود همدل و همگام باشى و در اين راه هرگز از همكارى و همراهى با استاد دريغ نورزى.
4. آنچه را كه از اساتيد خويش آموخته اى به شاگردان خودت بياموزى و پيام و كلام آموزگارانت را به نسلهاى بعدى برسانى.
5. در اين پيام رسانى، دقيق و امين باشى و در اين مهمّ، همه ى سعى و توان خود را به كارگيرى تا هرگز در گزارش پيامهاى اساتيدت خيانت نكرده باشى.
از امير مؤمنان على(ع) روايت است كه گفت :«إِذا جَلَسْتَ إِلَى الْعالِمِ فَكُنْ عَلى أَنْ تَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْكَ عَلى أَنْ تَقُولَ وَ تَعَلَّمْ حُسْنَ الاِْسْتِماعِ كَما تَعَلَّمُ حُسْنَ الْقَوْلِ وَ لاتَقْطَعْ عَلى أَحَدٍ حَديثَهُ»؛ وقتى پيش دانشورى بنشينى بر شنيدن حريصتر باش تا سخن گفتن؛ و خوب شنيدن را بياموز همانطورى كه خوب سخن گفتن را مى آموزى و هرگز سخن كسى را قطع مكن! و از حضرت امام صادق(ع) روايت است كه گفت :«اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَيَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقارِ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ»؛ دانش آموزيد و آن را با نرمخويى و وقار بياراييد و براى كسى كه او را دانش مى آموزيد و نيز براى كسى كه از او دانش اندوخته ايد خاكسارى كنيد!
افتادگى آموز اگر طالب فيضى***هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است
پر پيداست كه بايد مجلس و محضر استادان و دانشوران را نعمتى بزرگ براى خود دانست و تا مىتوان با ارباب علم و معرفت نشست و برخاست داشت كه دورى از مجالس و محافل علما و حكما، انسان را حتّى از چشم خدا نيز مىاندازد.امام زينالعابدين(ع) در جايى از دعاى ابوحمزهى ثمالى به خدا عرض مىكند:
«سَيِّدى!… لَعَلَّكَ فَقَدْتَنى مِن مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنى أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنى فِى الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ ايَسْتَنى»؛ سرورم! شايد مرا در مجالس علماء نيافتى پس به حال خودم وا گذاشتى و خوارم ساختى و يا شايد كه در ميان بى خبرانم ديدى پس از رحمتِ خود نااميدم كردى.
حقـوق شـاگردان (دانـش آموزان و دانشـجويان)
«و امّا حق زيردستانى كه با دانايى رعايت حالشان را دارى اين است كه بدانى اين خداست كه تو را با دانشى كه از گنجينه حكمت داده برآنها سرپرست ساخته است، حال اگر در آنچه خدا تو را سرپرستى داده به نيكى رفتار كنى و در جايگاهى ايستاده باشى كه گنجينه دار مهربان و خيرخواهِ سرورش در امور بندگان و نيزبردباروخدامحورى مى ايستد تا آنجا كه هرگاه نيازمندى را ببيند ازآن دارايى هايى كه دارد به او مى بخشد آنگاه سرپرستى رشديافته خواهى بود تا بتوانى از پسِ آن سرپرستىِ كه دارى آن چنان كه اميدمى رود برآيى وگرنه خدا را خيانتكار و خلق خدا را ستمكار خواهى بود تا خدا دانشى را كه دارى از تو بستاند و تو را به شكست بكشاند».
در اين بخش براى شاگردان چندين حقّ و حقوق گفته شده است كه به اجمال توضيح داده مى شود.
1. استاد، خود را گنجينه دار دانش و حكمتى بداند كه خدا وى را امين آن دانسته و بر شاگردانش سرپرست ساخته است.
2. با شاگردان به نيكى و با خوشخُلقى رفتار كند.
3. استاد، نسبت به شاگردانش مهربان و خيرخواه و دلسوز باشد.
4. استاد، با دانش آموزان با بردبارى و خويشتندارى رفتار كند.
5. استاد از آموختن آنچه را كه ياد گرفته است به شاگردانش دريغ نكند كه اگر خوددارى كند به خدا خيانت كرده و به خلق خدا ستمكار بوده است.
چنانكه پيداست در اين بخش به خُلق و خوى زيبا و به مهربانى و دلسوزى و بردبارى و خويشتندارى استاد و دورى جستن وى از بدخُلقى بسيار تأكيد شده است. زيراكه اگر آموزگار و استاد، پارسا و وارسته و خود ساخته نباشد و دلش به حال شاگردانش نسوزد هرگز نمى تواند استعدادهاى گوناگون شاگردانش را شكوفا سازدو از قوّه به فعليّت برساند، بلكه با كشتن استعدادشان آنان را از شجاعتِ انديشيدن وپرسيدن باز مى دارد و دانسته و نادانسته آنها را خوار و زبون بار مى آورد و آنان را رفته رفته از بلندهمّتى محروم ساخته به ترك تحصيل وا مى دارد و اين همه همان است كه در اين بخش از سخنان امام سجّاد(ع) «خيانت به خدا و ستمكارى كردن به خلق خدا» خوانده شده است.
بارى برخورد بزرگوارانه آموزگار؛ و مهربانى و دلسوزى استاد، مى تواند از كودكان كندذهن و كودن نيز دانشمندى بزرگ و تأثيرگذار بسازد و با اخلاق كريمانه خود كلاس درس را براى شاگردانش بهشت موعود نمايد.
درس معلّم ار بُوَد زمزمه محبّتى***جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاى را
به عبارت شهيد ثانى آموزگار با شاگردانش بايد مانند پزشك با بيمارانش باشد و هر كارى را كه اميد مى رود براى بهبودى آنان مؤثّر است به كار گيرد چرا كه بيمارى نادانى و روانى سختتر از بيمارهاى جسمانى است.
مرحوم شهيد ثانى بيست ادب از آداب آموزگارى را كه لازم است استاد آنها را در حق شاگردانش لحاظ كند، مى شمارد و هر كدام را به تفصيل توضيح مىدهد و درجايى مى نويسد :«و كُل خبر ورد فى حقوق الإخوان آتٍ هنا مع زيادة»؛ «هر خبر و روايتى كه در حقوق برادران دينى وارد شده اين جا (در حقوقِ شاگردان) نيز با حقوق فزايندهاى مى آيد و تحقّق مى يابد».
حال حقّ و حقوق برادرى چيست و چه هاست بايد به كتابهايى كه از دير باز دراين باره نوشته شده است ـ مانند كتاب مصادقة الأخوان از شيخ صدوق ـ مراجعه كرد ويا «باب حقّ المومن على أخيه و اداء حقّه» را از بخشِ «كتاب الايمان والكفر»كه در اثر وزين كلينى رازى موسوم به الكافى است مطالعه كرد.
بر گرفته از:«شرحی بر رساله حقوق امام سجاد(ع)»، محمدصحتی سردرودی