• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

خون تو عشق است

11 آذر 1393 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

شمشیر بزن! این آخرین جهاد است. خسته ای پیر! می دانم. از آن زمان، که «أشهد» گفتی، روزگار درازی می گذرد. «أشهد» گفتی و مردانه ایستادی؛ به پای آن چه که ایمانش را از جان حراست داشتی.

و اینک خونِ خویش را به پایش خواهی ریخت. خون، این آخرین متاعی که قربانی نکرده بودی.

و خونِ تو معجونی است؛ آمیخته ایمان و عشق، که خاک صفین را به آسمان نزدیک تر کرده است.

و خون تو جویباری ست؛ جریان یافته در کویرِ جهلِ عرب، که همواره در صحیفه تاریخ جاری ست و تا همیشه، کویر را به گلستان شدن فرا خواهد خواند.

و خونِ تو، عشق است که به پای مولای صفین ریختی. پس چنان فواره ای زاده شد که سر به ابرها می سایید.

و خونِ تو گواهی است صادق، که عمری از قلب تو می گذشت و ایمانِ تو را می دید که هر روز ریشه می دواند.

شمشیر بکش! چونان که در «بدر» کشیدی، چونان که در «اُحُد». اینک «صفین» است و خلیفه خدا یاریِ تو را می طلبد و تو آن چنان به علی علیه السلام وفادار خواهی ماند که به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم . تو به ایمانِ خویش وفاداری. چه فرقی می کند؟ علی علیه السلام یا پیامبر؟ آن کس که مبعوثِ خدای تو باشد، برگزیده تو نیز خواهد بود؛ پس به یقین تیغ می کشی چنان که صفین، خاطره پیرمردِ توفان را همواره برای رهگذرانِ خود نقل خواهد کرد

نفرین به دستی که تیغ بر پیکرِ تو فرود آورد!

آن گاه که حرارتِ زخم را بر پیکرت حس کردی، لبخندی شیرین بر لبانت نشست. دیگر همه چیز تمام شد. عمری تکاپو، عمری رنج و جهاد.

اینک گاهِ وصال است؛ و «رسیدن»، همواره مفهومِ شیرینی است برای مسافری خسته که از جاده های طولانی سنگ و خار، راه پیموده است. آسمان را گشاده می بینی و بهشت را نیز؛ که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، لبخندزنان به استقبال یارِ دیرینِ خویش آمده است. دستانت را می گیرد. خسته نباشی پیر!

آن گاه که حرارتِ زخم را بر پیکرت حس کردی، لبخندی تلخ بر لبانت نشست. به زحمت، سرت را بر می گردانی؛ می خواهی برای آخرین بار، مولایت را ببینی.

می خواهی وداع کنی.

به این می اندیشی که علی علیه السلام چقدر تنهاست. نمی توانی تنهایش رها کنی.

در این کویرِ عطشناک، چه کسی خلیفه را همراه خواهد بود؟

گوش می سپاری؛ چکاچکِ شمشیر است و نعره مردانی که هر لحظه به خاک می افتند. مبادا که چشم زخمی به مولای تو برسد! تو دلواپسی و دغدغه غربتِ مولا، دردِ زخم را بر پیکرت صد چندان می کند.

تو می روی و علی علیه السلام می ماند و سپاهی جاهل.

علی می ماند و ابوموسی اشعری.

علی می ماند و عمروعاص.

علی می ماند و معاویه.

چشم می گردانی و قرآن هایی را می بینی که هنوز روی نیزه ها می درخشند.

از خود می پرسی که علی علیه السلام با خدعه عمروعاص چه خواهد کرد؟ مقاومت می کنی. تلاش می کنی که بر پای بایستی. باید بمانی و حقیقت را به مردم بازگویی. مولای حقیقت تنهاست، امّا … .

پلک هایت سنگین شده اند. گاهِ خفتن است. چاره ای نیست؛ تو رسالتِ خویش را به انجام برده ای. خستگیِ تمامِ عمرت را یکجا در زانوانت احساس می کنی؛ احساس تلخ و شیرین. پلک می بندی و هنوز دلواپسی. پلک می بندی و هنوز …

مهدی میچانی فراهانی

مطلب قبلی
مطلب بعدی

موضوعات: اهل بیت علیهم السلام لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 1033
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن