• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

سه‌نکته درباره حکم جدیدمجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام

30 مرداد 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام


 

یادداشت تحلیلی نشریه‌ی خط حزب‌الله(شماره نودوپنجم)
۱. مجمع تشخیص مصلحت نظام نهادی است که ریشه‌ی شکل‌گیری آن حل اختلافات میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان بوده اما درگذر زمان، پخته‌تر و پربارتر شده و امروز در “فرآیند تکامل نهادی” به‌جایی رسیده است که بازوی مشورتی توانمندی برای رهبری شمرده می‌شود. این نهاد در دهه‌ی ۸۰ شمسی در ترسیم چشم‌انداز ایران ۱۴۰۴ نقش محوری داشت و اکنون هم در تدوین سیاست‌های کلی نظام، و هم در نظارت بر اجرای این سیاست‌ها نقش‌آفرینی می‌کند. برای نقش‌آفرینی هرچه بهتر، اهمیت فراوانی دارد که در ترکیب اعضای این مجمع، بهره‌برداری حداکثر از “ذخیره‌ی تجربیات مدیریتی نظام” در کلان‌ترین سطح ممکن مدنظر قرار بگیرد. از همین روست که علاوه بر اعضای حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام، رهبر انقلاب همواره رؤسای جمهور و مجلس سابق را نیز در ترکیب این نهاد وارد کرده‌اند. برای نمونه، بعد از دولت‌های هفتم و هشتم و مجلس ششم، رؤسای جمهور و مجلس وقت به ترکیب اعضای مجمع دعوت شدند که البته اگرچه رییس مجلس ششم با حکم رهبر انقلاب به عضویت مجمع درآمد اما بعد از مدتی با استعفای شخصی از مجمع کنار رفت. همچنین بعد از رخدادهای فتنه‌گون سال ۱۳۸۸ فقط کسانی از ترکیب اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام کنار نهاده شدند که با عبور از خطوط قرمز، بر پیاده شدن از کشتی نظام اصرار داشتند.

۲.  به دنبال این اصل، این نکته اهمیت می‌یابد که نگاه به ترکیب مجمع تشخیص، چنان باشد که بتواند تصمیم‌گیری بهتر در مورد “مصالح ملی” را به ارمغان بیاورد. درعین‌حال، نباید مجمع تشخیص مصلحت نظام را با «خانه‌ی احزاب» اشتباه گرفت. پس اگرچه حضور حداکثری نیروهای فعال، با تجربه ی کلان اجرایی و تقنینی و قضایی در مجمع ضرورت دارد تا تصمیمات مجمع نمادی از “اراده‌ی ملی” مردم ایران باشد اما این نهاد محلی برای وزن‌کشی نیروهای سیاسی نیست. شاید از همین روست که بعد از انتخابات حماسی ریاست‌جمهوری که مجموعاً حدود ۴۲ میلیون مشارکت‌کننده داشت، رهبر انقلاب عملاً همه‌ی اضلاع رقابت در آن انتخابات را به‌عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت منصوب نموده‌اند. در اینجا دیگر بحث اکثریت و اقلیت نیست، بلکه استفاده از همه‌ی ظرفیت‌ها مطرح است. می‌توان حدس زد که اگر نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری عکس آنچه در ۲۹ اردیبهشت سال جاری رقم خورد نیز می‌بود، رهبر انقلاب به همین شیوه در انتخاب اعضای دور جدید مجمع عمل می‌کردند. همان‌گونه که ایشان در دیدار با کارگزاران نظام در ماه رمضان امسال نیز اشاره کردند که باید برای ایجاد فضایی جدید، همه باهم باشیم: «با توجّه به دشمنی‌ها، با توجّه به وضعیت، با توجّه به نیازها، با توجّه به اهداف بلندی که در مقابل ما است، باید یک فضای جدید ایجاد بشود. در ایجاد این فضای جدید -فضای همکاری، فضای کار و فضای تلاش برای هدف مشترک که آن عبارت است از پیشرفت کشور و اعتلاء نظام جمهوری اسلامی- همه سهیم‌اند، همه شریک‌اند. باید بتوانیم خودمان را به مقاصد نظام مقدّس جمهوری اسلامی، قدم­‌به­‌قدم نزدیک کنیم. این‌ها مقاصدی است که در شعارهای جمهوری اسلامی از اوّل وجود داشته، امروز هم هست؛ باید خودمان را نزدیک کنیم به آن‌ها. این [هدف] تلاشِ همه را می‌خواهد. اگر همه تلاش کردیم، می‌توانیم بِایستیم، می‌توانیم استقامت کنیم، می‌توانیم دشمنمان را به‌زانو دربیاوریم؛ اگر همه باهم باشیم؛ این توصیه‌ی همیشگی ما است.»(۱۳۹۶/۰۳/۲۲)



۳.  نکته‌ی دیگر آن که وقت زیادی در گروه‌های کارشناسی برای آماده سازی متن پیوست حکم گذاشته شد که چکیده‌ی آن در ۵ محور ذیل خلاصه شده  است؛ از جمله آن‌که رهبر انقلاب سازو کار لازم برای کارآمدی و اثربخشی سیاست‌ها  را در انجام مأموریت‌های مهم و گسترده‌ی این دستگاه از آن مطالبه دارند. تحقق این مطالبه به‌جز راهبردهای محتوایی، در گرو مهندسی شکلی نهاد نیز هست. از این‌رو در حکم دوره‌ی جدید مجمع، ایشان روی «چابک‌سازی ساختار» این نهاد تأکید نموده‌اند؛ همان‌گونه که در حکم دوره‌ی جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز بر «بازمهندسی ساختار» آن شورا تأکید داشتند تا بتواند بیشترین کارآمدی را در چارچوب مأموریت‌های خود نشان دهد. بازمهندسی ساختار و چابک‌‌سازی به عنوان مطالبه کلان رهبر انقلاب از همه نهاد‌ها و مجموعه های ذیربط، از موضوعاتی است که حالا بعد از گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، برای تطبیق بهتر با شرایط روز داخلی و بین‌المللی، به‌منظور دستیابی به نتایج بهتر و تأمین منافع حداکثری، ضروری به نظر می‌رسد.

منبع:http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=37413

 نظر دهید »

برگزاری پنجمین همایش خانواده متعالی توسط حجت الاسلام والمسلمین دکتر دهنوی

12 مرداد 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 نظر دهید »

چهارمین همایش تعالی خانواده با حضور حجت الاسلام و المسلمین دهنوی

12 تیر 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 1 نظر

نگاهی به وظایف افسران جنگ نرم

28 خرداد 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

فکر و عملِ توأمان افسران جنگ نرم
وقتی درباره‌ی وضعیت «آتش به اختیار» سخن می‌گوییم، باید بدانیم که این فرمان ناظر به چه کسی صادر شده است؟ مخاطبِ صریحِ این کلام کیست؟

بر اساس اندیشه‌ی حضرت امام خمینی رحمه‌الله و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، وقتی از مأموریت‌های نظام اسلامی سخنن می‌گوییم به تعبیر مشترک کلیدی و مهمی می‌رسیم با عنوان «فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی»: «امام‌ بزرگوار ما در یک حادثه‌ى مهم جنگى در قضیه‌ى یک عملیات که پیروزى‌اى به دست رزمندگان آمده بود، یک پیامى دادند؛ در آن پیام این نکته وجود داشت که فتح‌الفتوح انقلاب اسلامى، تربیت این جوانهاست.» ۱۳۹۱/۷/۱۲ [۱]

امروز این جوانان تربیت‌شده، این «جوان‌های دانشجو و افسران جوان جنگ نرم»، در شرایطی که «جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی -جنگ نرم- مواجه است» باید به میدان بیایند: «گفتیم افسران جوان جنگ نرم؛ نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز هیچ‌گونه از خودش تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و یگانهای بزرگ، چون آنها طراحیهای کلان را میکنند. افسر جوان در صحنه است؛ هم به دستور عمل میکند، هم صحنه را درست میبینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را می‌آزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم میبینند، در چهارچوب هم کار میکنند.» ۱۳۸۸/۶/۸ [۲]

دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌آید
در بحث فرمان «آتش به اختیار به جوانان و افسران جنگ نرم» نکته‌ی دوم این است که باید توجه کنیم این فرمان در چه فضای کلّی و شرایطی مطرح شده است؟ به تعبیر رهبر انقلاب: «جنگی که وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست… در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌آید که آن‌ها را منهدم کند؛ به سراغ ایمان‌ها، معرفت‌ها، عزم‌ها، پایه‌‌ها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور؛ دشمن به سراغ این‌ها می‌آید که این‌ها را منهدم بکند و نقاط قوّت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصت‌های یک نظام را به تهدید تبدیل کند.» ۱۳۸۸/۷/۲ [۳] جنگی که ابزارهای خاص خودش را دارد: «جنگ به‌وسیله‌ی ابزارهای فرهنگی، به‌وسیله‌ی نفوذ، به‌وسیله‌ی دروغ، به‌وسیله‌ی شایعه‌پراکنی؛ با ابزارهای پیشرفته‌ای که امروز وجود دارد، ابزارهای ارتباطی‌ای که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سی سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده.» ۱۳۸۸/۹/۴ [۴]

پس فضای عملیات و عرصه‌ی مورد نظر، عرصه‌ی جنگ نرم و عقیدتی و فکری است.

معنای «آتش به اختیار»
«آتش به اختیار»، اصالتاً تعبیری نظامی است و البته می‌دانیم که استفاده از تعابیر نظامی در زبان طبیعی، گاه بسیار پرکاربرد است (مثل واژه‌ی راهبرد، جبهه و…). وقتی این تعبیر در فضای فرهنگی و عمومی جامعه طرح می‌شود، معنایی استعاری می‌یابد و نشانگرِ وضعیتی است که در نظام هماهنگی و کنشِ فرهنگی جامعه (از لایه‌ی مسئولین تا فعالان فرهنگی در سطح جامعه) اختلال به وجود آمده است. اگر بخواهیم بر اساس همان فضای معنایی مبدأ در این استعاره -که فضایی نظامی است- سخنی دقیق‌تر بگوییم، در ادبیات نظامی، فرایند تدبیر و هماهنگی و فرماندهی در سه سطح راهبردی (استراتژیک)، عملیاتی و تاکتیکی طرح می‌شود و اختلال در قرارگاه عملیاتی، زمینه‌ای برای اعلام شرایط آتش به اختیار برای نیروهای تاکتیکی خواهد بود.

 



نکته‌ی مهم این است که در این شرایط (یعنی آتش به اختیار)، ارتباط میان سطح راهبردی و تاکتیکی قطع نیست؛ یعنی نیروهای انقلابی و افسران جوان جنگ نرم می‌دانند که دشمن کیست، مسیر مقابله با آن چگونه است، اصلی‌ترین روش‌های دشمنی چیست، مهم‌ترین ابزارها و محمل‌های دشمن کدامند، برای انسجام درونی چه باید کرد، مهم‌ترین معارف، باورها و توصیه‌ها (منظومه‌ی فکری اسلام ناب محمدی صلی‌الله‌علیه‌وآله و مکتب امام خمینی رحمه‌الله) که نیروها باید می‌دانسته‌اند، به آن‌ها گفته شده است و به‌طور خلاصه، نیروهای انقلابی در شرایط حرکت در دالان تاریک نیستند و با وجود غبارهای فتنه، می‌دانند که جهت عَلَم‌های مقتدایشان در کدام سمت‌وسو است.

مهم‌ترین اولویتِ اقدام
وقتی افسر جوان جنگ بخواهد در عرصه‌های مختلف به‌صورت «آتش به اختیار» عمل کند، برای انتخاب تاکتیک مناسب باید اولویت عملیات خود را بشناسد و مسائل اصلی و فرعی محور خود را به‌درستی شناسایی کند؛ زیرا از زمینه‌های صدور فرمان «آتش به اختیار» اساساً همین جابه‌جایی اصلی‌ها و فرعی‌ها است. در شرایط تهاجم و نفوذ نرم دشمن، غفلت مسئولان و «اصلی - فرعی نکردن امور» و عدم شناخت درست از اولویت‌ها برای اقدام، مایه‌ی آسیب‌های گسترده در ابعاد ملی است. این عدم تشخیص صحیح در شرایطی که «دستگاه محاسباتی مسئولان نظام اسلامی» دچار اختلال می‌شود، ابعاد و عمق گسترده‌تری می‌یابد و هزینه‌های فراوانی را بر انقلاب و کشور تحمیل می‌کند.

الزامات رسیدن به تصمیم درست در شرایط «آتش به اختیار»
اگر نیروهای انقلابی و افسران جنگ نرم در شرایط «آتش به اختیار»، بخواهند به تصمیم‌های درست برسند لازم است به نکات مهم زیر توجّه کنند:

۱. توجه به اصولِ فکری امام و انقلاب اسلامی:
نیروهای انقلابی، اندیشه‌ و عمل حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را گزاره‌هایی دینی می‌دانند که بر اساس روش اجتهادی از منابع دینی برداشت شده‌اند. مهم‌ترین آفت در برخورد با این گزاره‌ها «تحریف» آن است؛ و راه مقابله با این آفت نیز برخورد اجتهادی با اندیشه‌ی امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای، هم در مرحله‌ی شناخت اصول و هم در مرحله‌ی اقدام است: «آن راهى که میتواند مانع از این تحریف بشود، بازخوانى اصول‌ امام‌ است. امام یک اصولى دارد، یک مبانى‌اى دارد؛ این مبانى در طول ده سال دوران حاکمیّت اسلامى و پیش از آن در طول پانزده سال دوران نهضت، در بیانات گوناگون بیان شده است؛ اصول امام را در این بیانات میشود پیدا کرد؛ این اصول را، این خطوط را کنار هم که بگذاریم، یک شاکله‌اى از امام بزرگوار تشکیل خواهد شد؛ شخصیّت امام این است. این اصول را امام در بیانات خود تکرار کرده است؛ این اصول را گزینشى هم نبایستى انتخاب کرد.» ۱۳۹۴/۳/۱۴ [۵] و البته مهم‌ترین اصول فکری حضرت امام (رحمه‌الله) نیز توسط رهبر انقلاب تبیین شده است: «اسلام ناب محمدّى و نفى اسلام آمریکایى»، «اتّکال به کمک الهى، اعتماد به صدق وعده‌ى الهى و در نقطه‌ى مقابل، بى‌اعتمادى به قدرتهاى مستکبر و زورگوى جهانى»، «اعتقاد به اراده‌ى مردم و نیروى مردم و مخالفت با تمرکزهاى دولتى»، «طرف‌داری جدّى از عدالت اجتماعی و حمایت از محرومان و مستضعفان و مخالفت با نابرابرى و اشرافیگری»، «مخالفت و مبارزه با قلدران بین‌المللى و مستکبران و حمایت از مظلومان و جبهه‌ی مقاومت»، «توجّه به استقلال کشور و ردّ سلطه‌پذیرى» و «توجّه به وحدت ملّى و مقابله با توطئه‌هاى تفرقه‌افکن». ۱۳۹۴/۳/۱۴ [۶]

۲. توجه به عقلانیت انقلابی:
در اندیشه‌ی رهبر انقلاب، مهم‌ترین تعابیری که در تقابل معنایی با عقلانیت انقلابی قرار دارند، محاسبه‌ی محافظه‌کارانه، قشرى‌گرى، تحجّر، اسیر اوهام و تخیّلات خود شدن و سازشکاری (با دشمن) است؛ بنابراین در شرایط آتش به اختیار، هیچ‌کدام از نیروهای انقلابی به این ورطه‌ها درنخواهند افتاد. همچنین توجه به «حکمت» و به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات و کار کارشناسى، مطالعه‌ى درست، ملاحظه‌ى جوانب و آثار و تبعات یک اقدام -و حتى گاهى ملاحظه‌ى تبعات یک اظهارنظر- از مهم‌ترین بایسته‌ها در شرایط آتش به اختیار و مبتنی بر عقلانیت انقلابی است.

۳. نظم و قانون‌گرایی:
در اندیشه‌ی رهبر انقلاب، نظام اسلامی با معماری حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) و با توجه به چهار عنصر کلیدی بنیاد گرفته است: «اسلام، مردم، قانون‌گرایى‌ و دشمن‌ستیزى»؛ ۱۳۸۰/۳/۱۴ [۷] و اهمیت قانون‌گرایی در نظام اسلامی، در چنین سطحی قابل طرح است؛ یعنی با بی‌توجهی به قانون در نظام اسلامی، گویی یکی از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) بی‌اهمیت انگاشته شده است: «هنوز از پیروزى انقلاب دو ماه نگذشته بود که امام همه‌پرسى درباره‌ى نظام اسلامى را اعلان کرد، که مردم به نظام جمهورى اسلامى رأى دادند. چند ماه از پیروزى انقلاب نگذشته بود که امام گفت باید قانون اساسى نوشته شود… هنوز یک سال از پیروزى انقلاب نگذشته بود که مردم در انتخابات ریاست جمهورى شرکت کردند؛ بعد از مدت کوتاهى هم مجلس شوراى اسلامى به راه افتاد. بنابراین از اوّل، مبناى کارِ انقلاب بر نظم و قانون بود… این انقلاب، مظهر نظم و قانون بود… این را باید مغتنم شمرد. پایبندى به نظم و قانون و مسئولیت‌هاى قانونى قوا باید مورد احترام همه باشد.» ۱۳۸۰/۳/۱۴ [۸]


۱. بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در ششمین همایش ملى نخبگان جوان؛ ۱۳۹۱/۷/۱۲
۲. بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها؛ ۱۳۸۸/۶/۸
۳. بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ ۱۳۸۸/۷/۲
۴. بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور ۱۳۸۸/۹/۴
۵. بیانات در مراسم بیست‌ و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)؛ ۱۳۹۴/۳/۱۴
۶. همان
۷. بیانات در مراسم دوازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)؛ ۱۳۸۰/۳/۱۴
۸. همان

 نظر دهید »

تقابل «جبهه توحید» با «جبهه استکبار»

27 خرداد 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

با سلام خدمت استادطاهرزاده:
لطفا بفرمایید که تاکیدات شدیدی که مقام معظم رهبری (و هم چنین شخص شما) بر اینکه این کشور و این انقلاب تحت هیچ شرایطی به سمت فرهنگ غرب منحرف نخواهد شد و شکست ناپذیر است، بر اساس چه استدلال منطقی و عقلانی و قرآنی است؟

پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:

این یک بحث مفصل است که وقتی جبهه‌ی توحیدی در مقابل جبهه‌ی استکبار قرار بگیرد تاریخ، تاریخِ نفیِ استکبار است و در این حالت حتی اگر مدعیان مقابله با استکبار کوتاهی کنند، خداوند کوتاهی نخواهد کرد و آن‌ها را می‌برد و کسانی را می‌آورد که نسبت به تحقق توحید و نفیِ استکبار پایمردی نشان دهند. عرایضی در این مورد در کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» شده است.

 

قرآن مى ‏فرماید:

 

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»؛ [1]

 

اى مؤمنان به یهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشید، و محبت آن‏ها را در دل خود جاى ندهید، آن‏ها خودشان نسبت به هم محبت و ولایت متقابل دارند و در بین خودشان بعضى ولى بعض دیگرند، و با همه فاصله ‏اى که دارند علیه شما متحد مى ‏شوند و به شما نمى ‏گروند و خودشان را رها کنند. هرکس به آن‏ها محبت داشته باشد از آن‏هاست - در واقع با این محبت، روح و روحیه انسان با آن‏ها یکى مى‏ شود - و همچنان که آن‏ها ظالمند و خداوند هدایتشان نمى ‏کند آن‏هایى هم که محبتِ یهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدایت نمى‏ روند و به مقصدى که مى‏ خواهند نمى‏ رسند.

 

در ادامه مى ‏فرمایند:

 

«فَتَرَى الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ»؛[2]

 

مى‏ بینى آن‏هایى که در قلبشان بیمارى عدم هدایت واقع است و به همین جهت ظالم ماندند، در جهت نزدیکى به یهود و نصارى سرعت مى‏ گیرند و مى ‏گویند: مى ‏ترسیم در اثر جدایى از آن‏ها به ما گرفتارى برسد و بدین شکل محبت خود را به‏ یهود و نصارى توجیه مى‏ کنند، امید است با رسیدن فتح و یا امرى از جانب خداوند، پشیمان شوند و دروغ‏شان بر مؤمنین آشکار شود. این‏ها در دل‏شان خاموشى اسلام را پنهان کرده بودند تا بتوانند با ارتباط با یهود و نصارى و نابودى تفکر اسلامى مانعى براى شهوات دنیوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصیب مسلمان‏ها شد افسوس مى ‏خورند.

 

خداوند فرمود: «بیمار دلان، در جهت محبت به یهود و نصارى سرعت مى ‏گیرند» بیمار دل کسى است که از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحید بیرون آمده باشد و به همین جهت گفته‏ اند؛ بیمارى دل باعث مى ‏شود که انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسیر توحیدى خود به شک فرو رود، لذا چون در جاى دیگر فرمود: منافقان قلب‏شان مرده است، منظور از این بیمار دلان منافقان نیستند بلکه همان مسلمانان بى ‏تفکرِ ظاهربین مى‏ باشند.

 

سپس ادامه مى‏ دهد:

 

«وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِینَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِینَ»؛[3]

آنگاه که فتح رسید، مؤمنان به سست ایمانانِ بیمار دل گویند: آیا این یهود و نصارى همان‏هایى هستند که سوگندهاى سخت خوردند که با شما باشند؟ کارها و تلاش‏هاى این محبت‏ ورزان به یهود و نصارى، همه هدر رفته و زیان‏کار شدند.

 

در ادامه مى فرماید:

 

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِى سَبِیلِ اللّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛[4]

 

اى مؤمنان (بدانید) کسى که از دوستى مؤمنین به دوستى یهود و نصارى بر گردد، به ‏زودى خداوند عده ‏اى را به جاى آن‏ها مى‏ آورد که محبت‏شان متعلق به خداوند است و دشمنی شان به یهود و نصارى، آن‏ها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنین فروتن و نسبت به کافرین بى‏ اعتنا و گردن‏ فرازند، و خداوند که یاور حقیقى دین است دوست‏داران یهود و نصارى را که ظاهراً مسلمانند، مى‏ بَرد و چنین مؤمنانى را مى ‏آورد که در راه خدا قیام مى ‏کنند و خداوند در این قیام که براى یارى دین است کمک‏شان مى ‏نماید و از اوصاف آن‏ها این که هیچ نگران نیستند که کسى در راه احیاء دین و قیام براى دین سرزنش‏شان کند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حرکت آن‏ها را ارزیابى کنند، این روحیه و قیام، فضل الهى است که به هر کس خواست مى‏ دهد - مسلم به کسانى مى‏ دهد که قصدشان تماماً قیام براى خدا باشد - و خداوند واسع و علیم است.

 

حضرت علامه‏ طباطبایى «رحمةالله‏ علیه» در تفسیر المیزان در ذیل چهار آیه فوق بحث مفصلى دارند که خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چیزهایى تأکید مى‏ کند که اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرایط موجود دست به ‏دست هم داده مسلمین را به پرتگاه سقوط مى‏ کشاند، قرآن به محبت به اهل البیت (ص) دستور داده و در آن تأکید و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم‏ هایى به اهل البیت نمودند که اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البیت (ص) ستم کنند بیش از آنچه کردند نمى‏ توانستند بکنند. یعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آن‏ها موجب سعادتشان بود دعوت کرد و آن‏ها عکس آن عمل کردند، و از طرف دیگر مسلمانان را از دوستى کفار و اهل کتاب نهى نمود و آن‏ها درست عکس آن عمل کردند و هیچ نهى‏ اى در هیچ ‏یک از موارد شرعى مثل نهى از دوستى کفار و اهل کتاب تشدید و تأکید نشده است، در حدى که ملاحظه مى‏ کنید در سوره مائده آیه 51 فرمود: «هر که با آن‏ها دوست است از آن‏هاست». و در سوره آل عمران آیه 28 باز همین سخن را با مضمونى دیگر فرمود.[5] وقتى امر به معروف که حافظ سیره و سنت پیامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه‏ هاى اجتماعى سقوط نموده، سیره کفار به جایش مى ‏نشیند و پایه ‏هاى خود را محکم مى ‏کند، تمام چیزهایى که اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بین ما جارى است همان‏ هایى است که از کفار گرفته ‏ایم، این‏که در آیه مورد بحث مى‏ فرماید: کسانى را مى آورد که هم آن‏ها خدا را دوست دارند و هم خدا آن‏ها را … شما امروز عکس آن را مى‏ بینید به طورى که ما یهود و نصارى - که امروز در غربِ تحت تأثیر یهود تجلى کرده - را دوست داریم، ما خدا را دوست نداریم که در مقابل کفار ذلیل و بر مؤمنین سرکش هستیم، از جهاد در راه خدا هراس داریم و از هر سرزنشى که از طرف آن‏ها به ما شود، جا مى‏ خوریم. این همان است که در سوره مائده آیه 54 خداوند مى‏ فرماید: «اجتماع مؤمنین مرتد مى‏ شود». یعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به یهود و نصارى پیدا مى‏ کند، ارتداد در این آیه یعنى برگشتِ محبت ‏آمیز به یهود و نصارى، یعنى گرایش قلبى به آن‏ها، که خدا آن را به منزله کفر مى‏ داند، مى‏ گوید مردمى را مى ‏آورد که خدا آنان را دوست دارد … و از سرزنش ملامت‏ گرى نمى‏ هراسد. و صفاتى را براى آن‏ها برشمرده که در عده قلیلى از مردم اجتماع ما موجود است».

 

ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى‏ توانیم به همین چهار آیه از سوره مائده تمسک بجوئیم که خلاصه آن عبارت بود از:

 

1. عدم محبت و اعتماد به یهود و نصارى که شاخصه‏ ى امروزین آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى که یهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد.

2. عدم نگرانى از ضررى که فکر مى‏ کنیم با بریدگى از یهود و نصارى براى ما پیش مى ‏آید.

3. امیدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقیده توحیدى و عمل الهى، در مقابل تهدیدهاى غرب.

4. ارزش‏گذارى به مؤمنین و بى ‏اعتنایى به ارزش‏هاى غربى و دوستداران آن‏ها.

5. زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خویش و جامعه، و تلاش براى این‏که نگذاریم محبت به خداوند در ما خاموش شود.

6. تقویت روحیه قیام در خود براى یارى دین خدا.

7. عدم نگرانى از ملامت فرهنگ‏ها و تفکرات غیر دینى در راه ایجاد حیات و روش دینى.

 

تفاوت غرب با مسیحیت:‏

 

در آخر لازم است خدمت عزیزان عرض کنم که نباید روحیه مسیحیت موجود را با بعضى از آموزه‏ هاى حضرت عیسى (ع) که بعضى از مسیحیان به صورت فردى از آن‏ها متأثرند اشتباه کرد و تصور نمود باید نقد غرب را از نقد مسیحیت جدا کرد. آرى در تحلیل عقلى مسیحیت یک چیز است و غرب چیز دیگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت کردن به مسیحیتِ مطرح در قرون وسطى شکل گرفت. ولى با تحلیل دقیق ‏تر روشن مى‏ شود که مسیحیتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى کردن حقایق معنوى را از یهودیت پذیرفته، و این همه‏ ى انحرافى است که یک دین مى ‏تواند پیدا کند. یهودیت معتقد است خداوند از آسمان پائین مى ‏آید و با پیامبرش کشتى مى‏ گیرد و یک بار زمین مى ‏خورد و یک بار هم پیامبر را زمین مى‏ زند و به آسمان بر مى ‏گردد.[6]

 

همین تفکر منجر مى ‏شود که مسیحیت معتقد شود خدا در عیسى حلول مى ‏کند و مى‏ شود مسیح، یعنى از آن جهت که پیامبر است، عیسى است و از آن جهت که تجسم خدا در زمین است، مسیح است. چنین مسیحیتِ یهودى‏ زده در عمل نمى ‏تواند راهى جز همان راهى را که یهودیت مى‏ رود، طى کند.

 

از طرفى اگر امروزه دانشمندان منتقد غرب و سیاستمداران منتقد صهیونیسم موضوع مسیحیت را از فرهنگ سکولاریته غرب جدا مى کنند و موضوع یهودیت را از صهیونیسم دو موضوع مى ‏دانند، که البته در جاى خود کار درستى است، اما نباید ما را از هویت کلى دشمنى مسیحیت و یهودیت نسبت به اسلام که قرآن از آن خبر مى دهد غافل کند. آرى در نقد غربِ بعد از قرون وسطى مى ‏توان موضوع مسیحیت را از غرب جدید جدا کرد ولى بسیارى معتقدند آن نوع مسیحیت که از یک طرف تحت تأثیر یهودیت و از طرف دیگر تحت تأثیر یونان است، به نهایتى جز همان فرهنگى که منجر به رنسانس شد - یعنى غرب جدید - نمى ‏رسید زیرا بیش از آن‏که با آمدن مسیحیت، غرب مسیحى شود، مسیحیت غربى شد و در نتیجه آنچه ما امروز در غرب با آن روبه ‏رو هستیم تمامیت چیزى است که مى‏ توان گفت ترکیب تفکر ارسطویى با کلیسا و روحیه یهودى ‏گرى است.

 

اگر به سخنان منتقدان بزرگى چون هایدگر در رابطه با ضعف‏ هاى غرب و راه برون رفت از آن، دقت کنیم آن‏ها براى عبور از غرب چیزى‏ را مدّ نظر دارند که عملًا فقط در تفکر حضورى و وجودى مکتب تشیع پیدا مى ‏شود مکتبى که تحت تأثیر ائمه (ص) است و لذا حکمت خالده ‏اى که در نظر بعضى از منتقدان به غرب مطرح است در عمل و به صورت کاربردى چیزى جز تفکر شیعه به عنوان مکتبى که معتقد است به امامى معصوم و حى و حاضر، نیست. وگرنه از نظر تئورى و تفکر انتزاعى حرف‏ها و توصیه ‏هاى خوبى در همه مکتب ها مورد توجه است ولى آیا هیچ ‏کدام توانستند به نحوه ‏اى عملى مقابل روح غربى بایستند؟ آیا چین به عنوان مهد تفکر لائوتسه در عمل توانست راه و روشى جداى از فرهنگ غربى پیشه کند؟ فرهنگ غربى چیزى نیست که با عقاید فردى و یا توصیه ‏هاى اخلاقى بتوان از آن عبور کرد، براى عبور از آن نیاز به مکتبى است که از همه جهات زنده و فعّال باشد و در یک مقایسه واقع‏ بینانه چنین مکتبى جز اسلام، آن هم اسلامى که با امامى معصوم مدیریت شود، نخواهد بود.[7]

 


[1] ( 1)- سوره مائده، آیه 51.

[2] ( 2)- همان، آیه 52.

[3] ( 1)- همان، آیه 53.

[4] ( 1)- همان، آیه 54.

[5] - در سوره آل عمران، آیه 28 مى‏فرماید:« لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِیرُ»؛ مؤمنان نباید کافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگیرند و هر که چنین کند در هیچ چیز او را از دوستى خدا بهره‏ اى نیست مگر اینکه از آنان به نوعى تقیه کند و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و بازگشت ‏[همه‏] به سوى خداست.

 

[6] ( 1)- از این نمونه تحریفات را کتاب «اسلام آیین برگزیده» گردآورى کرده است مى ‏توانید به آن رجوع کنید.

 

[7] ( 1)- در رابطه با موضوع فوق و نقش روش اهل البیت در تمدن‏ سازى به کتاب« آنگاه که فعالیت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» و به نوشتار « تمدن‏زایى شیعه» رجوع فرمائید.

 

برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir

 نظر دهید »

عملی داریم که با ذکر صلوات برابری کند؟

10 خرداد 1396 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

آیا عملی داریم که با ذکر صلوات برابری کند؟
در روایات فراوان داریم که از ذکر صلوات به عنوان افضل اعمال در میان مستحبات یاد شده است. 

مثلاً: فردی از خانه کعبه خارج شد و به امام صادق (علیه السلام) وارد شد و گفت: من اعمال مستحب داخل خانه کعبه را بلد نبودم که چه نماز و دعا و تلاوتی بکنم، نشستم به جای آنها ذکر صلوات را گفتم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: ما خرج احدُ بافضل مما خرجتَ منه؛ یعنی ثواب شما با این عمل از اعمال بقیه افضل است.

البته، مستحباتی چون زیارت امام حسین (علیه السلام)، زیارت اهل بیت (علیهم السلام) خیلی فوق العاده است اما با اکثر مستحبات اگر کنار هم بگذاریم، ذکر صلوات طبق روایات به عنوان برتر و افضل بیان شده است. 

مثلاً امام صادق(علیه السلام) در چند حدیث فرموده اند: ما یوضع فی میزان: در میزان حسنات کسی نهاده نمی شود در میان حسنات، شیء اثقل من الصلوات علی محمد وآل محمد: که سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد باشد.

عزیزانی که احیاناً توان روزه مستحبی را ندارند، توان تلاوت قرآن ندارند، توان خیلی از مستحبات را ندارند کار پسندیده ای است که جایگزین خیلی از مستحبات می توانند ذکر صلوات داشته باشند که اگر بالاتر نباشد، کمتر نیست چون تعبیر چندین روایت است که افضل اعمال صلوات محمد و آل محمد است.

به قول بزرگواری فرمودند: بعضی ذکرها برقشان قوی است و باید ترانس بگذارند که این را متعادل کنند ولی ذکر صلوات تعدیل شده است و ذکر سنگینی نیست. با ذکر صلوات آدمی می تواند تمام قرب ها را کسب کنند و عدد خاص ندارد و هر چه بیشتر گفته شود بهتر است
تبیان: روایات بسیاری درباره آثار صلوات داریم، آیا صرف اینکه، صلوات را بفرستیم به آن آثار می ‌رسیم؟ 
کلاً تمام اعمال چه واجب و چه مستحب قطعاً یک شرایط صحت دارد و یک شرایط قبولی. یعنی یک شرایط حداقلی باید داشته باشد و یک شرایط کمال و بالا بردن و قرب آن اعمال است.

خوب شرط اولیه اینکه قطعاً اصول دین را فرد باید معتقد باشد. یعنی کسی که کار واجب یا مستحبی را انجام می دهد، اصول اعتقاداتش درست باشد، دشمن اهل بیت نباشد، خدا، پیغمبر و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین را قبول داشته باشد و معاند نباشد.

مثلاً درباره گریه و زیارت امام حسین(علیه السلام) داریم که گناهان را می آمرزد و بهشت را واجب می کند، خوب عمر سعد و لشکر یزید و مجلس شام همه بر امام حسین (علیه السلام) گریه کردند، صرف گریه کردن، آن آثار و برکات را ندارد چرا که انسان باید دوست اهل بیت علیهم السلام باشد.

مهم‌ترین شرط ها پذیرش ولایت پیغمبر و آل پیامبر (صلی الله و علیه وآله) است. باید قطعاً ولایت پیغمبر وآل پیغمبر صلوات الله علیهم اجمعین را قبول داشته باشد. اصول دین را اگر قبول داشت وارد مرحله صحت می شود.

انسان نمی ‌تواند هر ظلم و گناه و خیانتی، هر منکری را انجام دهد، چرا که بعضی از گناهان است که ثواب اعمال ما را حبط و پایمال می کند، لذا اگر انسان هر چقدر بتواند تقوا را در وجودش پُر رنگ بکند پذیرش مستحبات و واجبات و اعمالش به قبولی نزدیک تر است.

البته هیچ کس نباید ناامید باشد، حداقل ذکر صلوات این است که اگر هیچ ثواب و پاداشی هم ندهند، موقعی که گوینده این ذکر، ذکر صلوات را می گوید با زبانش حداقل در آن موقع و زمان گناه نمی کند.

هیچ کس نباید از گفتن ذکر صلوات ناامید شود، یک حداقلی به همه می دهند، این ذکر صلوات یک دعای مستجاب است؛ ما می گوییم خدایا بر محمد و آل محمد صلی الله و علیهم اجمعین درود بفرست؛ این دعا قطعاً اجابت می شود… این ذکر نور است؛ 2 بار نام پیامبر(صلی الله علیه وآله) را می آوریم، بر پیامبر و آل او درود می فرستیم… صلوات هم ذکر است، هم دعا است، هم توسل است. ما معجونی که همه ی خوبی ها در آن باشد نداریم مگر ذکر صلوات بر محمد وآل محمد. حداقل شرایط اگر محیا باشد آن بهره گیری هست و هر چه انسان به کمال نزدیک تر باشد، صلواتش او را بالاتر و مقرب تر می کند.

هیچ کس نباید ناامید باشد، حداقل ذکر صلوات این است که اگر هیچ ثواب و پاداشی هم ندهند، موقعی که گوینده این ذکر، ذکر صلوات را می گوید با زبانش حداقل در آن موقع و زمان گناه نمی کند
تبیان: آیا برای ذکر صلوات عدد خاصی بیان شده است؟!
خیر، در روایات حد و مرزی بر صلوات بیان نشده است. بعضی ذکرها مطلق هستند یعنی هر چقدر انسان بیشتر بگوید، بهتر است. عدد خاص نگفته اند اما زمان خاص مثلاً شب و روز جمعه تأکید شده است؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: در روز جمعه اگر کسی 100 بار ذکر صلوات را بگوید خداوند 60 حاجت او را برآورده می کند. برای نیت، مقطع، زمان خاص گاهی روایت داریم که این عدد بفرستید ولی همان هم معنایش این نیست که بیشتر نفرستید، هر چه بیشتراین ذکر گفته شود بهتر است.

بعضی ذکرها همان طور که اشاره شد ممکن است سنگین باشد، افراد طاقت نیاورند یا برایشان سنگینی کند و نتوانند آن را هضم کنند اما صلوات ذکری است برای همه ی دوره ها، سن و سال ها، برای همه کلاس ‌ها و افراد هیچ خطری ندارد.

به قول بزرگواری فرمودند: بعضی ذکرها برقشان قوی است و باید ترانس بگذارند که این را متعادل کنند ولی ذکر صلوات تعدیل شده است و ذکر سنگینی نیست. با ذکر صلوات آدمی می تواند تمام قرب ها را کسب کنند و عدد خاص ندارد و هر چه بیشتر گفته شود بهتر است.

تبیان: آیا باید ذکر صلوات به زبان عربی گفته شود؟ آیا فارسی گفتن این ذکر همان آثار را دارد؟
کلّاً در عباداتی که برای مکتب و دین ما وارد شده به زبان عربی است حالا چه نماز، چه زیارت، چه تلاوت قرآن چه ذکرها و چه صلوات باشد.

البته گفتن فارسی، اینکه مثلاً شما ترجمه قرآن را بخوانید ممکن است ثوابی جزئی داده شود یا ترجمه صلوات را هم بگوییم ممکن است بهره ای داشته باشد و نمی گوییم که بی بهره است؛ چرا که وقتی ما به زبان فارسی هم که می گوییم خدایا درود و رحمتت را بر محمد و آل محمد نازل کن، این هم صلوات است و ثواب و بهره ای دارد چون بالأخره نام پیامبر(صلی الله علیه و آله)برده شده و دعا و ذکر خداوند است ولی قطعاً آثار و برکاتی که در روایات برای صلوات یا برای تلاوت قرآن و امثال اینها گفته شده، باید عربی باشد که آثار و برکاتی خواهد داشت. 

 منبع:http://article.tebyan.net

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 143
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن