ایمان تان سقوط نکند
نوشتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی
همه ساله در سالروز گرامی داشت فتح خرمشهر که به روز مقاومت و ایستادگی نیز مزیّن گشته است یادآور رشادتها و شجاعت هایی است که نظام اسلامی و ملت قهرمان ایران اسلامی هرگز فراموش نخواهند کرد.
پرواز مرغ باغ ملکوت شهادت، با استعانت از انديشۀ ناب و استمداد از انگيزۀ خالص است. سالک کوي شهادت، ره توشهاي به نام معرفت خدا و زاد راهي به عنوان نصرت دين او دارد. راهيِ ميدان ايثار، سرمايه اي به نام هجرت از تکاثر به سوي کوثر، و دلمايه اي به عنوان شوق لقاء الله دارد. همۀ اين نعمت ها را در پرتو وحي آهنگين خدا و در ظلّ ولايت مداري اهل بيت عصمت (عليهم السلام) به دست مي آورد.
همانگونه که خداوند فرمود: ﴿وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا﴾، شاهدان صادق، کاملاً منتظر دريافت پيام الهي شدند. آن جا که خداي سبحان فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ﴾، در عرضۀ مستقيم کالاي جان و مال حضور يافتند. آن جا که خداوند فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾، در نهايت اخلاص و قوّت قَلب و بدن، آمادگي خود را اعلام داشتند.
آن جا که خداي تعالي فرمود: ﴿وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ * لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾، هدفي جز اِحياي حق و غرضي غير از اِبطال باطل نداشته اند.
آن جا که خداي سبحان فرمود: ﴿أطيعوا الله و أطيعوا الرّسول و أُولي الأمر منکم﴾. دستور عصر غيبت بقيّة الله (ارواح من سواه فداه) را فراگرفتند و از نائبان راستين اولي الامر واقعي، رهنمود خواستند و آن را امتثال کردند و بالاخره، هر چه از قرآن کريم آموختند، اندوختۀ خود ساختند و به ديگر رويکردها آويخته نشدند.
چون حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت وحي همتاي قرآن کريمند؛ «إنّي تارکٌ فيکم الثّقلين کِتابَ الله و عترتي…»، تمسّک و اعتصام به هر دو لازم و ترک هر کدام به مثابۀ ترک هر دو است. لذا، استماع کلام معصوم و اِنصات منصفانه و ناصحانه در پيشگاه آن، عامل سعادت خواهد بود. شاهدان واصل، هماره رهنمود اهل بيت عصمت عليهمالسلام را در کنار هدايت قرآن مجيد پذيرا بودند.
*آنجا که رسول الله اهرمن را متواری ساختند
آن جا که رسول گرامي صلی الله علیه وآله فرمود: «الجَنّة تحتَ ظِلال السُّيوف»، عرصه را بر اهرمن مهاجم تنگ کردند و با تبلور خويش او را متواري ساختند.
آن جا که پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «مَنْ قُتل دونَ دينهِ فهو شهيدٌ»، آمرانه به مرگ فرمان دادند: «اي مرگ اگر نمردهاي دريابم»
آن جا که آن حضرت عليهالسلام فرمود: «إنّ أکرم المَوتِ الْقتل، و الّذي نفس ابنِ أبي طالب بيَدِه، لألف ضربةٍ بالسَّيف أهونُ عليَّ مِن ميتةٍ علي الفراش في غير طاعة الله»، جهان طبيعت را زير پا، و فرا طبيعت را قبله ساختند و زمزمه کنان چنين گفتند:
عالَم ويرانه به جغدان حلال ٭٭٭٭ باد دو صد شنبه از آنِ جُهُود
آن جا که وليّ الله مطلق، حضرت علي بن ابي طالب عليهالسلام فرمود: «لا تَذوقُوا النَّوم إلاّ غراراً أو مَضمضة»، شب ها را چون روزْ بيدار و مراسم سحر را در سنگر انجام داده، هيچگونه هراس از ابرقدرتِ عصر به خود راه نميدادند و از اِرعاب بيگانۀ مهاجم، خائف نبودند و چنين نجوا داشتند:
کي سرد شود عشق ز آواز ملامت ٭٭٭٭ هرگز نَرَمَد شير ز فرياد زنانه
*کمال انسان در پروا از حب دنیا است
چون امام ممتحن، حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام فرمود: «والتَّقوي بابُ کلّ توبةٍ و رأسُ کلّ حِکمةٍ و شَرَفُ کلّ عَملٍ، بالتقوي فازَ من فاز من المتّقين»؛ فهميدند کمال انسان در پروا از حبّ دنيا، و بيپرواييْ فرو رفتن در چاه شقاوت است. لذا از آن برآمدند و به جاه سعادت رسيدند.
سالار شهيدان، حضرت امام حسين عليهالسلام رهبري تمام نهضت هاي بعد از کربلا را به خود اختصاص داد؛ پيروزي انقلاب اسلامي ايران به زعامت امام خميني (قدّسسرّه) و هماهنگي مراجع و علماي بزرگ و مساعدت امّت عظيم الشأن به برکت ائتسا و اقتدا به حضرت ابي عبدالله، سيّد الشهداء (روحي و ارواح العالمين لمضجعه الشريف الفداء) بوده است.
آن جا که امام حسين عليهالسلام فرمود: «… به توصفُ الصِّفات لا بها يوصَف و به تُعرف المَعارِف لا بها يُعرف؛ فذلک الله لا سَميّ لَه سُبحانَه لَيس کَمِثله شيء و هو السّميع الْبصير»، عارفان، حکيمان، متکلّمان و پيروان معرفت توحيدي، به سلوک آشنا و به مقصد آگاه شدند و خداي يکتا را در علم و عَيْن، اصل هر چيز يافتند:
من جز احدِ صمد نخواهم ٭٭٭٭ من جز مَلِک اَبد نخواهم
بي او ز براي عشرت من ٭٭٭٭ خورشيد سبو کشد نخواهم
آن جا که سيّد الشهداء عليهالسلام فرمود: «ليرغبُ المُؤمن في لقاءِ اللّهِ مُحِقّاً فإنّي لا أري المَوت إلاّ سَعادة و لَا الْحياة مَع الظّالِمين إلاّ برماً»، مشتاقانه و مفتاقانه چنين ميسرودند:
اگر جز تو سري دارم، سزاوار سرِ دارم ٭٭٭٭ و گر جز دامنت گيرم، بريده باد اين دستم
آن جا که حسين بن علي عليهماالسلام فرمود: «هيهات منّا الدَّنيّة» و «هيهات منّا الذلّة»، مستانه به استقبال شهادت رفتند و چنين ميگفتند:
مستي بيايد قيْ کند، مستي زمين را طيْ کند ٭٭٭٭ اين مَيْ مجو، و آن مَيْ بجو، کو جام غم کو جام جَمْ
پروردگارا، ثار شهدا را دوام نظام اسلامي ايران تا ظهور ولي عصر (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) قرار بده. مقام معظم رهبري، دولت و ملت را حفظ فرما.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
فتح الفتوح سوم خرداد سال 61
در این فرصت میخواهیم به دو کتاب تازه منتشر شده در مورد سه خرداد و آزادسازی خرمشهر بپردازیم. در ابتدا قسمت هایی از کتاب خونین شهر از مجموعه روزگاران، نشر روایت فتح را بازخوانی میکنیم. این مجموعه صد حکایت از آن روزها است، روزهای اول جنگ. چهل و پنج روز مقاومت.
-می خواستیم اهواز برویم که سر از ذوالفقاری در آورده بودیم.پتو انداختیم زیر چرخ ها، در نیامد.رفتیم جلوتر که شاید کمکی چیزی پیدا کنیم. دیدیم دو لشکر ریخته توی جادخ.پشت خاکریز قایم شدیم.
هرچه ماشین می آمد، نگهش می داشتند و سرنشین هایش را با کتک می بردند. سه تا جیپ آبی شرکت نفت هم بود. آن ها را هم بردند. آن موقع هیچ کدام، وزیر جدید نفت، تندگویان، را نمی شناختیم.
فرداش که رفته بودم اتاق جنگ، توی استانداری، وقتی که گفتنم دیشب از خرمشهر آمده ام، همه ساکت شدند. چمران آمد پیشم. آرام و شمرده حرف می زد.
پرسید«از کدام را اومدی؟ چیز خاصی توی راه ندیدی؟»
این ها را که گفتم، بلند شد، رفت پشت بی سیم و خبر اسارت تندگویان را داد.
-تازه از خرمشهر رسیده بودم. رفتم پادگان. دیدم برایم سه روز غیبت رد کرده اند.جنگ بود.سه روز غیبت، مجازاتش اعدام بود.
گذاشتم و رفتم استانداریريال اتاق جنگ.الکی یک اسمی دادم و رفتم تو. خیلی ها آن جا بودند، خلخالی، فلاحی، چمران. قبلش هیچ فکر نکرده بودم که می خواهم چه بگویم. رفتم زیر یک طاق و با صدای بلند گفتم«من اومده ام این جا، اعدامم کنین.»
صدا پیچید. همه ساکت شدند.
دو تا از دوست هایم هم باهام بودند.مسلح بودیم.فکر کردند تروریستیم. همه دست به اسلحه شدند.یک سرهنگ دوید طرف که که جلویمان را بگیرد.
خلخالی پرسید«به چه جرمی؟»
زدم زیر گریه. گفتم«برای این که من بچه ی خرمشهرم.اون جا جنگه و من باید بمونم این جا توی پادگان. دیشب از خرمشهر برگشته ام، برام سه روز غیبت رد کرده ند.به من می گن سرباز فراری.حالا هم اومده ام اعدامم کنین.»
همه چیز درست شد.خلخالی یک امریه داد بهمان.قرار شد از آن به بعد با نیروهای مردمی خرمشهر باشیم.
کتاب دیگر، کتاب اشغال روایت چهل و پنج روز مقاومت در خرمشهر از مجموعه کتاب های روایت نزدیک، نشر روایت فتح است که بنا دارد وقایغ دوران چنگ را روایت کند و بکوشد که به قدر بایسته به خواننده نزدیک باشد.
*بچه ها همه آمده بودند. سرهای همه پایین بود.سر محمد هم.جز صدای خمپاره و توپ عراقی ها، هیچ صدای دیگری نمی آمد. محمد پیغام داده بود کار مهمی دارد. شروع کرد صحبت کردن. لحنش با همیشه فرق داشت.غم زده بود.گفت«بچه ها!توی این مدت همه تکلیفتونو انجام دادید.همه. از این به بعد هیچ تکلیفی به گردنتون نیست. هرکس می خواد، وایسه تو شهر بجنگه، هرکس هم نمی خواد می تونه بره. من به عنوان فرمان ده سپاه خرمشهر می گم، هیچ تکلیفی از این به بعد به گردن هیچ کس نیست.مختارید یرید یا بمونید.
بچه ها هم با هم حرف می زدند.توی حرف هم می دویدند.
با هم شروع کرده یم،با هم هم تمومش می کنیم.تا آخرین قطره ی خونمون وامیسیم.
*مسجد همانطور بود که بود، ساکت،زخمی،منتظر، مثل مدرسه وسط سه ماه تعطیلی.خبری نبود جایی که تا چند روز پیش غلغله ی آدم بود:زن ها و دخترهای امدادگر، بچه های شهر
با حسرت به در و دیوار نگاه می کردند.هر لحظه ممکن بود عراقی ها سر برسند.راه افتادند آمدند لب کارون.حوصله ی حرف زدن نداشتند. دم شط تکاورها منتظر نشسته بودند.سرهنگ هم بود.بی سیم چی توی گوشی داد می زد«پس این موتورلنجی که می خواستید بفرستید چی شد؟ زود باشید دیگه. الآن عراقیا می آن»از لنج خبری نبود.
منبع:بولتن نیوز
وقتی مهتاب گم شد
«وقتی مهتاب گم شد» عنوان کتاب خاطرات جانباز سرافراز آقای علی خوشلفظ است که رهبر انقلاب چندی پیش آن را مطالعه کرده و یادداشتی بر آن نوشتند. متن این یادداشت در مراسمی در همدان رونمایی شد. اما رهبر انقلاب در دیدارهای مختلفی به این کتاب اشاره و از آن تمجید نمودند و دیگران را به خواندن آن توصیه کردند.
از این رو، سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پس از مطالعهی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» یادداشتی را خطاب به جانباز سرافراز آقای علی خوشلفظ نوشته است که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن آن را منتشر میکند.
بسمهتعالی
عزیز برادرم علی عزیز
همه شهداء و حقایق آن دوران را در چهرهی تو دیدم
یکبار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم پاشاندی. تنهای تنهایم.
عکست را بروی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیدهام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند.
برادر جاماندهات
قاسم سلیمانی
۹۶/۱/۳۰
زیارت با معرفت
مقام معظم رهبری : نکتهی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای
«زیارت با معرفت» است.
۱۳۹۲/۱۲/۲۶
ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده
پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …
پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟
گفت : سربند یا زهرا !
گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟
گفت : نه ! آخه من مادر ندارم …