اطلاعیه
به مناسبت هفته ی دفاع مقدس و بزرگداشت مقام شهدا
مدرسه ی علمیه ی قاسم ابن الحسن ،مراسمی برگزار می کند و سخنران برنامه خواهر شهید ابراهیم هادی می باشد
زمان دوشنبه ساعت 11 تا ظهر….
به مناسبت هفته ی دفاع مقدس و بزرگداشت مقام شهدا
مدرسه ی علمیه ی قاسم ابن الحسن ،مراسمی برگزار می کند و سخنران برنامه خواهر شهید ابراهیم هادی می باشد
زمان دوشنبه ساعت 11 تا ظهر….
فصل دوم : چرا جنگ را به وجود آوردند ؟
علت حمله صدام به ایران چه بود ؟مسلم است برای از بین بردن نظام اسلامی ایران یا وادار به تسلیم شدن ایران .
18 فروردین 1359 صدام اعلام می کند ایران باید از 3 جزیره خلیج فارس بیرون برود .
(طبق قرارداد 1975 الجزیره «خرمشهر برای ایران و بصره برای عراق می باشد و اروندرود بین ایران و عراق تقسیم شده است .» علت این قرارداد حملات عراق به ایران و متقابلاً حملات ایران به عراق بود که با میانجیگری کشور الجزیره در 23 خرداد 1354 این توافق در الجزیره تصویب شد .)
15 اردیبهشت 1359 آمریکا به طبس حمله می کند . بهار 1359 عراق حملات پراکنده ای را به ایران شروع می کند که ایران هم دفاع می کند . سپس عملیات های بمب گذاری در ایران از جمله اهواز ، آبادان و خرمشهر آغاز می شود .
23 مرداد 1359 بنی صدر با سپاه و ارتش جلسه ای مشترک برگزار می کنند ، اما بنی صدر قبول نمی کند که عراق قصد حمله به ایران را دارد . 21 شهریور 1359 امام خمینی (رحمه الله علیه) می فرمایند: دست آمریکا از آستین دولت عراق بیرون آمده .
26 شهریور 1359 صدام در مقابل دوربین خبرنگاران قرارداد 1975 الجزیره را پاره می کند . 31 شهریور 1359 تجاوز عراق به ایران با بمباران 9 شهر از جمله تهران ، اهواز ، سنندج و …رسماً آغاز می شود . تا غروب آفتاب 10 شهر دیگر هم بمباران می شوند .
امام خمینی(رحمه الله علیه) می فرمایند : صدام می خواهد اسلام را از بین ببرد و می خواهد دست آمریکا را به ممالک اسلامی باز کند .
فصل سوم : هرگز نمی توانیم
2 مهر 1359 نیروی هوایی ایران با 140 جنگنده به مناطق نظامی عراق حمله می کند تا جواب بمباران های آنها رابدهد. از طرفی سپاه درگیر ضد انقلاب در غرب کشور شده است .تحلیلگران آمریکایی اعلام کردند ایران چند روز یا نهایتاً تا دو هفته بیشتر نمی تواند دوام بیاورد . روز 5 مهر امام خمینی (رحمه الله علیه) اعلام کردند : « مردم را برای جنگ با آمریکا آماده کنید که عزت و شرف ما در مبارزه و پایداری است.»
4 آبان 1359 خرمشهر سقوط کرد. قبل از سقوط ، فرمانده سپاه خرمشهر نامه ای می نویسد « که به داد ما برسید . ما امروز حتی 30 تفنگ نداریم که از خرمشهر دفاع کنیم.
29 آبان بنی صدر در نامه ای به امام می نویسد اگر امروز جنگ را تمام نکنیم هرگز نمی توانیم.
نظر بنی صدر این بود که جنگ علم و تخصص می خواهد نه نیروی مردمی.20 خرداد 1360 بعد از آشوب هایی که بنی صدر در کشور راه انداخت ، امام دستور دادند بنی صدر باید برکنار شود. مجلس 30 خرداد به عدم کفایت بنی صدر رأی داد و امام این رأی را تأئید کردند.
بنی صدر به منافقین پناه برد و در همین روزها اعلام جنگ مسلحانه با خمهوری اسلامی ایران را کرد. 7 مرداد 1360 بنی صدر با ناامیدی با لباس زنانه از کشور ایران به مقصد پاریس فرار کرد.
ادامه دارد…
پروردگارا ، به ما آگاهی ده تا فریب دغل بازان و منافقین و تفرقه اندازان را نخوریم و اخلاق اسلامی و صدق و اخلاص انقلابی و وحدت مکتبی خود را حفظ کنیم .
شهید دکتر مصطفی چمران
فصل اول: دفاع با دستهای خالی
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است
این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
31 شهریور 1359 با بمباران 9 شهر از شهرهای ایران از جمله تهران ، جنگ بین ایران و عراق رسماً آغاز شد . ما دنبال جنگ نبودیم اما به کشور ما تجاوز شده بود و طبق دستور دین مبین اسلام ، ما باید دفاع می کردیم هر چند با دستهای خالی .
ابرقدرتهای جهان به عراق تجهیزات نظامی میدادند از جمله آمریکا ، از آن طرف ایران را تحریم می کردند و هیچ کشوری جرأت فروش سلاح به ایران را نداشت .
از طرفی ارتش ایران اعلام کرد : ارتش در آسیب پذیرترین وضعیت قرار دارد و ما با این تجهیزاتی که داریم توان مقابله با ارتش عراق را نداریم . اینجاست که شهید حسین خرازی در یکی از عملیات ها به نیروهایش گفت « عملیات اینجا عاقلانه نیست ، عاشقانه است » . عاشقانه نه به این معنا که بی گدار به آب می زدند ، اتفاقاً انقدر دقیق عملیاتها را طراحی می کردند که عراقی ها باورشان نمی شد که این طراحی ها کار جوان های بیست و چند ساله ایرانی ( مثل شهید حسن باقری ) باشد .
ادامه دارد…
پروردگارا ، تو بر ملت ما رحمت کردی ، و چنین انقلاب مقدسی را به ما ارزانی داشتی ، تو ما را شایسته پاسبانی این نعمت کن .
شهید دکتر مصطفی چمران
شهید سید مرتضی آوینی:
دهه شصت دهه امام خمینی(ره) بود و از این پس دهه ها هر چه بیابید به جز او انتساب نخواهند داشت . این او بود که هر آنچه که در تقدیر تاریخ انسان این عصر بود ظاهر کرد . حیات انسان هایی چون او نفخه ای از نفخات روح الهی است که در تن انسان می دمد ، در تن زمین مرده ، و آن را حیات می بخشد .
امام خمینی انسانی چونان دیگران نبود ؛ از قبیله انبیا و اصحاب انان بود و مصداقی از مصادیق معدود ( نبا عظیم )…. که هر هزار سال یکی میرسد ، و مراد از این (هزار) عدد هزار نیست ؛ مراد آن است که او خیل یاد آوران است و مورد خطاب «انما انت مذکر» . و مخاطب این سخن آنانند که نه نامی از انان در تاریخ های تمدن هست و نه در تاریخ های رسمی ، اما زمین هر چه دارد مدیون آنهاست . اینان چون دیگر ابنای بشر از خاک روییده اند ، اما چون دیگران در خاک نمانده اند و سر بر آسمان برآورده اند. و فقط هم اینانند که از حقیقت با خبرند و دیگران را نیز اینان خبر کرده اند .
امام خمینی پیامبر تازه ای نبود، اما از یادآوران بود ، از مخاطبان ،انما انت مذکر ، که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یاداوری کرد وبعد از چند قرن که از هبوط بشر در مصداق جمعی کلی می گذشت ،چونان اسلاف خویش _از ابراهیم و اسماعیل تا محمد (ص)_دوره ای از جاهلیت را شکست و عصر دیگری را آغاز کرد. این عصر تازه را باید (عصر امام خمینی) نام نهاد ، چنان که حق آن بود که اعصار پیشین را نیز به انبیا و اوصیا و یادیاران دیگر انتساب می کنند .
منبع: کتاب آغازی بر یک پایان صفحه ی 17