کجایید ای شهیدان خدایی...
فصل اول: دفاع با دستهای خالی
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است
این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
31 شهریور 1359 با بمباران 9 شهر از شهرهای ایران از جمله تهران ، جنگ بین ایران و عراق رسماً آغاز شد . ما دنبال جنگ نبودیم اما به کشور ما تجاوز شده بود و طبق دستور دین مبین اسلام ، ما باید دفاع می کردیم هر چند با دستهای خالی .
ابرقدرتهای جهان به عراق تجهیزات نظامی میدادند از جمله آمریکا ، از آن طرف ایران را تحریم می کردند و هیچ کشوری جرأت فروش سلاح به ایران را نداشت .
از طرفی ارتش ایران اعلام کرد : ارتش در آسیب پذیرترین وضعیت قرار دارد و ما با این تجهیزاتی که داریم توان مقابله با ارتش عراق را نداریم . اینجاست که شهید حسین خرازی در یکی از عملیات ها به نیروهایش گفت « عملیات اینجا عاقلانه نیست ، عاشقانه است » . عاشقانه نه به این معنا که بی گدار به آب می زدند ، اتفاقاً انقدر دقیق عملیاتها را طراحی می کردند که عراقی ها باورشان نمی شد که این طراحی ها کار جوان های بیست و چند ساله ایرانی ( مثل شهید حسن باقری ) باشد .
ادامه دارد…
پروردگارا ، تو بر ملت ما رحمت کردی ، و چنین انقلاب مقدسی را به ما ارزانی داشتی ، تو ما را شایسته پاسبانی این نعمت کن .
شهید دکتر مصطفی چمران