راستي! فاطميه نزديک است...
12 اسفند 1393 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام
زير باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقي مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان ديدم
زن همسايه بر زمين افتاد
سيب ها روي خاک غلطيدند
چادرش در ميان گرد وغبار
قبلا اين صحنه را…نمي دانم
در من انگار مي شود تکرار
آه سردي کشيد،حس کردم
کوچه آتش گرفت از اين آه
و سراسيمه گريه در گريه
پسر کوچکش رسيد از راه
گفت:آرام باش! چيزي نيست
به گمانم فقط کمي کمرم…
دست من را بگير،گريه نکن
مرد گريه نمي کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختي
يا علي گفت و از زمين پا شد
پيش چشمان بي تفاوت ما
ناله هايش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! اين صداي روضهء کيست
طرف کوچه رفتم و ديدم
در وديوار خانه اي مشکي است
با خودم فکر مي کنم حالا
کوچه ء ما چقدر تاريک است
گريه،مادر،دوشنبه،در،کوچه
راستي! فاطميه نزديک است…
سيد حميدرضا برقعي