شعري بسيار زيبا از شهريار درباره حضرت محمد (ص)
قيام محمد (ص)
ستون عرش خدا قائم از قيام محمد(ص)
ببين كه سر به كجا مي كشد مقام محمد (ص)
به جز فرشته عرش آشيان وحي الهي
پرنده پر نتواند زدن به بام محمد (ص)
به كارنامه منشور آسماني قران
كه نقش مهر نبوت بود به نام محمد (ص)
سوار رفرف معراج در نوشت سماوات
سرود صف به صف قدسيان سلام محمد (ص)
گسيخت هر چه زمان و گريخت هر چه مكان بود
كه عرش و فرش به هم دوخت زير گام محمد (ص)
اذان مسجد او زنگ كاروان قرون بين
خداي را چه نفوذيست در كلام محمد (ص)
خمار صبح قيامت ندارد اين مي نوشين
كه جلوه ابديت بود به جام محمد(ص)
به شاهراه هدايت گشود باب شفاعت
صلاي خوان كرم بين و بار عام محمد (ص)
علي كه كون و مكانش غلام حلقه به گوشند
مگر نه فخركنان گفت من غلام محمد (ص)
بلي همان شه مردان و قرن اول اسلام
مگر نه شير خدا گشته در كنام محمد (ص)
حريم حرمتش اين بس كه در شفاعت محشر
بميرد اتش دوزخ به احترام محمد (ص)
گرت هواي بهشت است و حوض كوثر و طوبا
بيا به سايه ممدود مستدام محمد (ص)
سرير عزت عقبا حلال امت او باد
كه بود راحت دنياي دون حرام محمد (ص)
اذان صبح عراقش صلاي قتل علي بين
نواي زينب كبري نماز شام محمد (ص)
پيام پيك الهي چگونه بشنود ان قوم
كه پنبه كرده به گوش دل از پيام محمد (ص)
به رغم فتنه دجال كور باطن ما باش
كه وحش و طيرشود رام با مرام محمد(ص)
هنوز جلوه نداده است نور خود به تمامي
خدا به جلوه كند نور خود تمام محمد (ص)
قيام قائم ال محمد(ص) است وكشيده
به قهر صاعقه شمشير انتقام محمد (ص)
به ذوالفقار علي ديدي استقامت اسلام
كنون به قامت قائم بين قوام محمد (ص)
به كام دل نرسد شهريار در دو جهان كس
مگر خدا دو جهان را كند به كام محمد (ص)