ضرورت بحث سبك زندگي در زندگي امام صادق(ع)
نقش و جايگاه تاريخي امام صادق(ع) در سير تاريخي جبهه حق، چنان برجسته است كه تشيع كه امتداد تاريخي جبهه حق است، از زمان آن حضرت تشيع جعفري يا مكتب جعفري ناميده ميشود. تأثير آن حضرت از جنبههاي سياسي، اقتصادي يا اجتماعي نيست، بلكه از جنبه فكري و فرهنگي است. پرسش اساسي اين است كه چگونه اين رسالت تاريخي-فرهنگي موجب پيدايش تشيع جعفري شد؟
همواره ادوار تاريخي مكتب حق، ريزشهاي فراواني داشته است. مهمترين علت اين ريزشها، وابستگي نوايمانان به شيوههاي باطل پيشين و نبود آمادگي براي تحول خالصانه و كامل در مسير حق و پذيرش شيوه متعالي آن براي نظام زندگي بوده است.اين مسئله، به ويژه در تاريخ يهود ديده ميشود كه به سبب چند قرن زندگي در مصر و اثرپذيري مستقيم و غير مستقيم از نظام فرهنگي و ارزشي گذشته مصر، شيوه زندگي آنان به شيوهاي در هم آميخته از حق و باطل تبديل شده بود. اين شيوه التقاطي به مدت هزار سال سبب زحمت تاريخي انبياي آسماني، از حضرت موسي تا حضرت عيسي، براي راهنمايي آنان به سبك و نظام زندگي توحيدي شد. سرانجام پافشاري آنان بر آن سبك التقاطي سبب شد سنّت تحويل و تبديل اعمال شود و جريان تاريخي حق از يهود به جزيرةالعرب انتقال يابد.
در جزيرةالعرب نيز كه در گرداب جاهليت فرو رفته بود، تلاشهاي 23 ساله پيامبر در اولين گام خود، تغيير سبك و نظام زندگي جاهلي به شيوه اسلامي بود، ولي ائتلاف نظامها وسبكهاي مشركانه، منافقانه و اهل كتاب، سرانجام به غصب خلافت پس از رحلت پيامبر منجر شد.
تحليل تاريخي و فرهنگي غصب خلافت از منظر بازشناسي سبك و نظام زندگي، نشان ميدهد كه غاصبان خلافت نظام و شيوه زندگي توحيدي خالصانه را برنميتافتند كه حق تعالي در بالاترين جايگاه آن و مبناي نظام زندگي بر پايه قرآن و عترت پيامبر است؛ عترتي كه خانههايشان محل نزول وحي و كانون نور و زندگاني است.
غصب خلافت پيامبر؛ يعني نفي و طرد شيوه زندگاني توحيدي اهلبيت عصمت و طهارت پيامبر، و در برابر آن، طراحي سبكي نو كه در ظاهر، اسلامي و در باطن، التقاطي است. از رحلت پيامبر تا حادثه عاشورا، تلاش تاريخي معصومان براي احياي شيوه زندگاني توحيدي در جهان اسلام بود. حادثه عاشورا مرزبندي نهايي و هميشگي را ميان دو جريان اسلام توحيدي اهلبيت پيامبر و اسلام التقاطي ايجاد كرد. پس از عاشورا تا زمان امام صادق(ع)، امامان در محاصره و محدوديت بودند و فرصت احياي اين شيوه توحيدي را نيافتند.
امام صادق(ع) با فرصتشناسي تاريخي، به احيا و بازسازي سبك و نظام زندگي توحيدي بر مبناي دانش و ايمان و اخلاقي و فرهنگ آسماني ميپردازد. تشيع پيش از امام صادق(ع)، نزد خواص شيعه، سبك و نظام داشت، اما اين سبك و نظام كه امتداد سبك و نظام زندگاني خواص صحابه پيامبر بود، در قبايل و گروههاي مدعي تشيع نهادينه نشده بود. به ويژه، در شهر كوفه كه كانون عمده تجمع قبايل شيعي بود، نام تشيع بيشتر اسمي يا اعتقادي و ايماني بود. اين اعتقاد در برخي از حوزههاي فقهي و شعاير ديني، تعريف و حدود و ثغور داشت، ولي به فرهنگ عمومي تبديل نشده بود و جامعهاي به نام جامعه شيعه بيرون از ساختار قبيلهاي و احساسي و هيجاني شكل نگرفته بود.
در زمان امامت امام صادق(ع) و به ياري مدرسه علمي باقرين با حدود چهار هزار شاگرد و طالب علم و ارتباط نزديك و گسترده و پيوسته شيعه با امام،فرصتي تاريخي براي بنيانگذاري تشيع در قالب مكتب، فرهنگ و ايجاد نظام اجتماعي توحيدي فراهم شد. از اين تاريخ به بعد، شيعه داراي مكتب، جامعه، هويت و نظامهاي ارزشي، فرهنگي و اجتماعي مستقل ميشود.
مطالعه گزارهها و روايتهاي تاريخي، اهتمام امام صادق(ع)را به انتقال و تحول تشيع از وضعيت احساسي و ساختار قبيلهاي به وضعيت تشكليافته اجتماعي داراي نظام و سبك و ساختار تعريف شده نشان ميدهد.
براي نمونه، وقتي امام صادق(ع) از مفضل بن قيس،تعداد شيعيان كوفه را ميپرسد، او ميگويد: آنان نزديك به پنجاه هزار نفر هستند. امام ميفرمايد: هر آينه دوست داشتم در كوفه 25 نفر آنگونه وجود ميداشتند كه حق معرفت ما را به گونهاي بدانند كه ما ميدانيم تا از ما جز حق نگويند.1همچنين مردي خراساني نزد امام آمد و از ايشان خواست قيام كنند، با اين استدلال كه در خراسان هزاران نفر آماده پيكار در ركاب حضرت هستند، ولي امام از او ميخواهد كه داخل تنور رود. او براي رفتن داخل تنور ترديد كرد. در اين هنگام، يكي از ياران تربيتشده امام به نامهارون مكّي وارد شد. او به اشاره امام داخل تنور رفت. امام از خراساني ميپرسد كه در خراسان چند نفر شيعه همانند اين مرد هستند؟ او ميگويد: هيچ.2
اين موارد بيانگر به چالش كشيدن ادعاهاي شيعيان آن زمان به وسيله امام است. در برابر، امام پس از تربيت شاگردان عالم و فرهيخته خود، آنان را به بازگشت به قبايل شيعه و تبليغ در ميان ايشان، به ويژه جوانان شيعه، فرا ميخواند و اصرار دارد اين رهبران علمي و فكري، مراقب نفوذ سبك زندگي (ارزشي و رفتاري) التقاطي جوانان شيعه باشند كه متأثر از فرقههايي همانند مرجئه يا زيديه بودند. اين بدان معناست كه از آن زمان و تحت رهبري امام و شاگردانش، مكتب و جامعه، شيعه كه آيينه تمامنماي تاريخي حق است، بايد داراي نظام و سبك و حدود و ثغور خود باشد.
1. بحارالانوار، ج64، ص158.
2. بحارالانوار، ج 48، ص 79.