عیدالله الأکبر، روز اکمال دین و اتمام نعمت بر رهروان راه امیرالمؤمنین مبارکباد
عیدالله الأکبر، روز اکمال دین و اتمام نعمت بر رهروان راه امیرالمؤمنین مبارکباد
دوشنبه هجدهم ذیالحجّة سال دهم هجری قمری، 27 اسفند سال دهم هجری شمسی، هجدهم مارس سال 632 میلادی
نزدیک ظهر روز دوشنبه، به مجرّد ورود کاروان بزرگ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به منطقة “غدیرخم”، آن حضرت مسیر حرکت خود را به طرف راست جادّه و به سمت غدیر تغییر میدهند و میفرمایند:
«هان ای مردم! دعوت خدا را اجابت کنید. من پیام آور خدایم.»
این یعنی که هنگام ابلاغ پیام مهمّی فرا رسیده است. لذا فرمان میرسد تا منادی ندا کند: “همه بایستند! آنها که پیش رفتهاند بازگردند وآنان که پشت سرند ، خود را سریعتر برسانند… آهسته آهسته همة جمعیّت در محلّ از پیش تعیین شده جمع میگردند. همچنین از حاضران خواسته میشود تا کسی زیر درختان کهن سالی که در آن جا هست نرود و آن مکان برای برپایی جایگاه سخنرانی خالی بماند.
پس از این دستور، همة مرکبها متوقف و مردمان پیاده میشوند. آنگاه برای توقف سه روزه خیمه میزنند. شدّت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین به حدّی است که مردم و حتّی خود آن حضرت گوشهای از لباس خود را بر سر انداخته و گوشهای از آن را زیر پای خود قرار دادهاند.
از طرف دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله چهار نفر از اصحاب خاصّ خود یعنی مقداد، سلمان، ابوذر و عمّار را فراخوانده وبه آنان دستور دادهاند تا جایگاه سخنرانی را در کنار درختان بلند آماده کنند. آنان خارهای زیر درختان را میکَنند و سنگهای ناهموار را جمع میکنند. آن جا را جارو میزنند و آب میپاشند. بعد از آن در فاصلة بین دو درخت، روی شاخهها پارچهای میافکنند تا سایبانی از آفتاب باشد. سپس در زیر سایبان، سنگها را روی هم میچینند و از رواندازهای شتران و سایر مرکبها کمک میگیرند و منبری به بلندی قامت آن حضرت ساخته میشود و روی آن را با پارچهای میپوشانند. منبر را طوری برپا کردهاند که نسبت به جمعیّت در وسط قرار بگیرد و پیامبر هنگام سخنرانی بر مردم مشرف باشند تا صدای حضرتش به همه برسد و همه ایشان را ببینند.
با توجّه به کثرت جمعیّت، “رَبیعه” را که صدای بلندی دارد، انتخاب کردهاند تا کلام آن حضرت برای افرادی که دورتر قرار دارند، تکرار شود.
مقارن ظهر، منادی رسول الله صلی الله علیه و آله ندای نماز جماعت میدهد. مردم مقابل منبر جمع میشوند و با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نماز جماعت میگزارند. پس از نماز، پیامبر صلیالله علیه و آله از منبر غدیر بالا میروند. سپس علی علیه السلام را فرا میخوانند تا در سمت راستشان بر فراز منبر بایستند. آنگاه در حالی که دست راستشان بر شانة امیرالمؤمنین قرار دارد، سخنرانی تاریخی خود را آغاز میکنند. این خطابه بیش از یک ساعت به طول میانجامد.
پیشوای مهربان در ابتدا به حمد و ثنای الهی میپردازند و سپس میافزایند که: باید فرمان مهمّی دربارة علیّبن ابیطالب ابلاغ کنم که اگر این پیام را نرسانم، رسالت الهی را نرساندهام:
«یا أیُّها الرَسولُ! بَلِّغْ ما أُنزِلَ إلَیکَ مِن رَبِّک و إنْ لَمْ تَفعَلْ، فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه» (مائده/ 67)
پس از آن، امر مؤکّد پروردگار را دربارة اعلام ولایت به صراحت مطرح میدارند: جبرئیل سه بار بر من نازل شده و از طرف خداوند مرا مأمور کرده است که در این جایگاه به پاخیزم و بر هر سپید و سیاهی اعلام کنم که: «علیّبن ابیطالب برادر من و وصّی من و جانشین من بر امّتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسی است؛ جز این که پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است.» خداوند در این مورد آیهای از کتابش بر من نازل کرده است:
«إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَ الَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاهَ و یُؤتونَ الزّکاهَ وَ هُم راکِعونَ» (مائده/55)
«صاحب اختیار شما خدا و رسول اویند و کسانی که ایمان آوردهاند و نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.»
پسر عمّم- فرزند ابوطالب علیهما السلام- است که نماز را برپا داشته و در حال رکوع زکات داده است و در هر حال خداوند - عزّوجلّ- را قصد میکند. خداوند از من راضی نمیشود، مگر آن چه را در حقّ علی بر من نازل شده است ابلاغ کنم.
سپس امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرین روز دنیا اعلام میکنند تا همة طمعها یک باره قطع شود: «حلالی نیست مگر آن چه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آن چه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام کرده باشند. خداوند - عزّوجلّ- حلال و حرام را به من شناسانده است و آن چه را پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته به علی سپردهام. ای مردم! او از طرف خداوند امام است. هر کس ولایت او را انکار کند، خداوند هرگز توبهاش را نمیپذیرد و او را نمیبخشاید. بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است که: هر که با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد، به لعنت و خشم خداوندی گرفتار میگردد.»
ای مردم! علی و پاکان از فرزندانم از نسل او «ثقل اصغر»ند و قرآن «ثقل اکبر» است. هر یک از این دو از دیگری گزارش میدهد و با آن موافق است. آن ها از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. بدانید که امیرالمؤمنین جز این برادرم نیست. بدانید که “امیرمؤمنان” بودن برای احدی جز او روا نیست.»
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیهالسلام را به نزدیک خود فرا خوانده، بازوانِ آن حضرت را میگیرند و بلند میکنند تا همگان ایشان را به چشم خویش ببینند و راه هر گونه شکّ و شبههای تا آخر روزگار بسته باشد. آن گاه بانگ بر میدارند:
«مَن کُنتُ مَوْلاهُ فَهذا علیٌّ مَوْلاهُ»
«هر که من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست.»
در پس این ندا، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، رو به آسمان سخن میگویند: «پروردگارا! تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب داشتن علی در این روز این آیه را دربارة او نازل کردی:
«الیَومَ أکمَلتُ لَکُم دینَکُم و أتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی و رَضیتُ لَکُمُ الاسلامَ دیناً» (مائده/3)
«و مَن یَبْتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ و هُوَ فی الآخِرَه مِن الخاسِرینَ.» (آلِعمران/85)
«امروز دینتان را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام داشتم و از اسلام به عنوان دین شما راضی شدم»
«هر که آیینی جز اسلام برگزیند، هرگز از او قبول نمیشود و در آخرت از زیان کاران خواهد بود.»
گویی پیشوای دل آگاه و آیندهنگر میداند منافقان و شیاطین بر سر راه هدایت خواهند نشست و امامان هدی علیهم السلام را در راه مطامع خویش، شهید خواهند کرد. این است که در بخش دیگری از خطبه، در وصف آخرین حجّت الهی چنین فرمودند:
«بدانید که آخرینِ امامان، مهدی قیام کننده از ماست. اوست پیروزمند بر ادیان. اوست انتقام گیرنده از ظالمان. اوست چیره بر هر قبیلهای از اهل شرک و هدایت کنندة آنان. اوست که هر صاحب فضیلتی را بر پایة فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش منزلت و جایگاه میدهد. اوست انتخاب شدة الهی. اوست وارث هر علم و محیط بر هر فهم. اوست خبر دهنده از پروردگارش و بالابرندة آیات حق. اوست که پیشینیان به او بشارت دادهاند.»
بدانید او ولیّ خدا در زمین است و حکم کنندة الهی در میان بندگان و امین او در آشکار و نهان.
«پروردگارا! تو شاهد باش که من ابلاغ کردم.»
بدین سان، راه غدیر تا به قیامت روشن میگردد و چراغهای هدایت و کشتیهای نجات یک به یک معرفی میشوند تا حجّت کامل گردد و کسی را تخلّف از آن جایز نباشد.
اینک… ما نیز به انتظاریم که موعود عدالت گستر بیاید و زمین پر فساد را آسمانی کند و انسان دربند خاک را به افلاک برد.
ای دوست غدیری من! برماست که پیام غدیر را برسانیم؛ چرا که این وظیفه را پیامبر رحمتمان بر ما بایسته ساخت:
«فَلْیُبَلِّغِ الحاضِرُ الغایِبَ و الوالدُ الوَلَدَ إلی یومِ القیامَه»
«پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان برسانند… تا روز رستاخیز.»
… سرانجام، مراسم غدیر در پنجشنبه، بیست و یکم ذی الحجّة سال دهم هجری قمری و اوّل فروردین ماه سال یازدهم هجری شمسی، پس از برنامة سه شبانه روز بیعت و تبریک، پایان پذیرفت.
تنها یک روز... به عید الله الأکبر باقی است
تنها یک روز… به عید الله الأکبر باقی است
یکشنبه هفدهم ذیالحجّة سال دهم هجری قمری، 26 اسفند سال دهم هجری شمسی، هفدهم مارس 632 میلادی
کاروان بزرگ غدیر به همراهی وجود مقدّس پنج نور پاک، پیامبر، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام- که این کاروان را بر افلاکیان شرف میبخشد- پس از گذشتن از “عُسفان” به “قُدَید” رسیده است و اینک تا “جحفه” که “غدیرخم” کنار آن قرار دارد، راهی باقی نیست.
آنچه در غدیر برای مردم بیان میشود بزرگترین پیام اسلام، یعنی ولایت اهل بیت علیهم السلام میباشد که اهمیّت آن از هر اصل دیگری در اسلام برتر است. نماز که خود ستون دین است، به هنگام سفر، کوتاه و شکسته خوانده میشود و در حالاتی، ساقط است یا روزه بر کهنسالان و بیماران و مسافران حرام شمرده شده است؛ اما ولایت بر هر زن و مرد، پیر و جوان، کوچک و بزرگ…. واجب است و تخلّف از آن در هیچ هنگامی جایز نیست. غدیر خود حکایتِ متخلّف از ولایت را چنین گزارش میکند:
در آخرین ساعات روز سوم واقعة غدیر یعنی 21 ذیالحجه، “حارث فِهْری” با دوازده نفر از یارانش نزد پیامبر صلی الله علیه و آله میآید: ای محمّد، سؤالی دارم! این که دربارة علیّبن ابیطالب گفتی: «مَن کنتُ مولاهُ فَعلیٌّ مَولاه..» از جانب پروردگار بود یا گفتة خود توست؟
پیشوای اسلام پاسخ میدهد: «خداوند به من وحی کرده است و واسطة بین خدا و من، جبرئیل است. من اعلام کنندة پیام خداوندم و بدون اجازة پروردگارم خبری نمیدهم.» مرد نگونبخت بد نهاد میغرّد: «خدایا! اگر آن چه محمّد میگوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر من بیفکن و عذابی دردناک فرو فرست.»
همین که سخن حارث تمام میشود و به راه میافتد، خداوند سنگی از آسمان بر او میفرستد که وی را دردم هلاک میگرداند و ماجرای اصحاب فیل، در برابر دیدگان یکصدوبیست هزار حاضر در وادی غدیر، تکرار میشود. آن گاه فرشتة وحی فرود میآید:
«سَأَلَ سائلُ بِعذابٍ واقعٍ ، للکافرینَ لیسَ لَهُ دافعٌ» (معارج/1و2)1
«سؤال کنندهای، عذابی را که وقوعش حتمی است طلب میکند. (او بداند که این عذاب) کافران را در برمیگیرد و هیچکس را توان دفعِ آن نیست.»
1. مدارک علمای شیعه: بحارالانوار/37/ص136، الغدیر/1/ص239 و برخی مدارک مربوط به اهل سنّت: تفسیر غریب القرآن حافظ ابو عبید هروی، دعاه الهداه حاکم حسکانی
تنها 2 روز… به اکمال دین و اتمام نعمت الهی باقی است
تنها 2 روز… به اکمال دین و اتمام نعمت الهی باقی است
شنبه شانزدهم ذیالحجّة سال دهم هجری قمری، 25 اسفند سال دهم هجری شمسی، شانزدهم مارس 632 میلادی
قافلة عظیم غدیر همچنان درحرکت است و از “مَرُّالظَّهْران” گذشته و به آبادی بعدی یعنی “عُسفان” رسیده است.
تا جایگاه موعود راهی باقی نیست. جایی که خداوند مقدّر داشته است تا رسولش، ولایت امیرالمؤمنین و یازده فرزند او علیهم السلام را به مردم ابلاغ کند و پس از اتمام حجّت با مسلمانان، علی را به فرمان رواییِ آنان منصوب کند، چراکه چند روزی بیشتر از عمر مبارکش باقی نمانده است. آری، خداوند هیچگاه زمینش را بدون حجّت باقی نمیگذارد و پس از رسول خدا صلیالله علیه و آله، امیرمؤمنان و فرزندانش علیهم السلام حجّت روی زمین خواهند بود.
از طرف دیگر، بنیانگذاران سقیفه مقارنِ ماجرای غدیر، پیماننامهای امضا کرده و به نظام دادن لشکر خود پرداختهاند تا از رسیدن خلافت به امیرالمؤمنین علیه السلام جلوگیری کنند. در حقیقت در این روز است که صفآرایی جمل و صِفّین و نهروان شکل میگیرد و آئین نو پای اسلام به جای آن که انسانهای خاکی را با دستورات الهی به افلاک ببرد، گرفتار جهنّم هوا و هوسها میشود. شماری دنیا طلب در بوستان دین لانه میکنند و گروهی منافقانه به بهانة دفاع از دین، تیشة جاهلیّت بر ریشة دین میزنند.
تمام کج اندیشیها در تاریخ اسلام، از این جا ریشه دارد و یکی از آثار این پیمان نامة ناپاک و صحیفة شوم، آنانی هستند که صاحب غدیر را به نام اسلام در محراب عبادت شهید میکنند و آب به آسیابِ مال پرستان و شهوترانانی میریزند که از عدالت علوی گریزانند.
در صحیفة ملعونه خطوط نانوشتهای است که غدیر را تا قربانگاهِ کربلا میکشاند.
چه آگاهانه فرمود امام صادق علیه السلام: «آن گاه که آن پیمان نامه نوشته شد، حسین (علیه السلام) به شهادت رسید.»1
… آری، این راه خطا و این بار کج، تا قیام موعود روزگاران، به منزل نخواهد رسید.
1. بحارالانوار/24/ص366 و 28/ص
تنها 3 روز… به اتمام نعمت و اکمال دین باقی است
تنها 3 روز… به اتمام نعمت و اکمال دین باقی است
جمعه پانزدهم ذیالحجّة سال دهم هجری قمری، 24 اسفند سال دهم هجری شمسی، پانزدهم مارس 632 میلادی
کاروانیان پس از خروج از مکّه به “سَرِف” رسیده و از آن جا تا “مَرُّالظَّهْران” آمدهاند. هنوز تا “غدیرخم” چند منزل دیگر باقی است.
انتخاب منطقة “غدیر” از چند جهت قابل توجّه است:
نخست از آن رو که در راه بازگشت از مکّه، نزدیک دو راهیِ جدا شدن کاروانها و تقاطع مسیرهاست.
دیگر آن که در آینده، کاروانهای حج، در راهِ رفت و برگشت، با رسیدن به وادی غدیر و نماز در مسجد پیامبر صلیالله علیه و آله، با این جایگاه تجدید خاطره و بیعت تازه خواهند کرد تا یاد آن در دلها احیا گردد.
سوم این که “غدیر” محلّی بسیار مناسب برای برنامة سه روزة پیامبر صلی الله علیه و آله و ایراد خطبه برای آن جمعیّت انبوه بود. منطقة “غدیرخم” بیابانی باز و وسیع در مسیر سیلاب وادی “جُحفه” است. این سیلاب از مشرق به مغرب جاری میشود و پس از عبور از غدیر به جحفه میرسد و سپس تا دریای سرخ ادامه پیدا میکند و سیلهای سالیانه را به دریا میریزد.
در این مسیر آبگیرهای طبیعی به وجود آمده است که پس از عبور سیل، آبهای باقیمانده در آن جمع و در طول سال به عنوان ذخایر آبی شناخته میشوند و به آنها اصطلاحاً “غدیر” میگویند. در مناطق مختلف غدیرهای زیادی در مسیر سیلها وجود دارد که با نامگذاری از یکدیگر شناخته میشدند. این غدیر هم برای شناخته شدن از غدیرهای دیگر به “غدیرخم” نام بردار است. کنار این آبگیر، پنج درخت سرسبز و کهن سال از نوع “سَمُر” شبیه درخت چنار وجود دارد که درختی خاصّ صحراهاست. این پنج درخت، سایبانی دل پذیر برای مسافران خستهاند.
در نتیجه، این بیابان وسیع به عنوان مکانی مناسب برای مراسم سه روزة غدیر انتخاب میگردد و جایگاه سخنرانی زیر همان درختان در نظر گرفته میشود که هم مشرف بر بیابان و محلّ تجمّع مخاطبان است و هم سایبان مناسبی برای ایراد خطابه.
تنها 4 روز... تا برترین عید الهی باقی است
تنها 4 روز… تا برترین عید الهی باقی است
پنجشنبه چهاردهم ذیالحجّة سال دهم هجری قمری، 23 اسفند سال دهم هجری شمسی، چهاردهم مارس 632 میلادی
در این روز مکّه با میهمان عزیز خود پیامبر خدا صلیاللهعلیه و آله، برای همیشه وداع میکند. به فرمان الهی، حاجیان به حرکت درمیآیند و سیل جمعیّت که بیش از یکصدوبیست هزار نفر است، به همراه آن حضرت سفر پنج روزه تا غدیر را آغاز میکنند. حتی پنج هزار نفر از اهل مکّه و دوازده هزار نفر از اهل یمن، در جهت مخالف مسیر سرزمین خود، برای درک مراسم غدیر همراه حضرت آمدهاند.
زمان ابلاغ آخرین رسالت نبوی هر لحظه نزدیکتر میشود و پیامبر همچنان اندیشناک از سرانجام این رسالت است. دوست و دشمن در این که امیرالمؤمنین علیه السلام تنها فرد شایسته برای جانشینی رسول خداست ، شک ندارند؛ چرا که او اوّلین مسلمان و نخستین نمازگزار در پشتِ سر پیامبر صلی الله علیه و آله است. در دعوت نزدیکان- که به “یومُ الإنذار” نام بردار شده است- او برادر، وصی و جانشین پیامبرمعرّفی میشود. در لیله المبیت (شب هجرت)، اوست که جان فدای نبوّت میکند. در بدر، اوست که کمر شرک را میشکند. آسمان اُحد برای او سرودِ «لافتـی الّا علی، لا سیف إلّا ذوالفقار» میسراید. خیبر را او فاتح است. جای جایِ قرآن مشحون از فضایل و مناقبِ اوست و این همه را رسول خدا صلی الله علیه و آله بهتر از هر کسی میداند… اما فتنه جویانی در میان پیروانش دارد، که دلهایشان از حسد و کینه نسبت به علی مرتضی علیه السلام لبریز است.
«یا علی، لا یُحبُّکَ إلّا مؤمنٌ و لا یُبغِضُکَ إلّا منافقٌ.»1
«علی جان، تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی تو را دشمن نیست.»
قلبی که جایگاه ایمان است، علی را دوست دارد. آری، امیرالمؤمنین و اولاد او علیهم السلام محور محبّت الهیاند. دوستدار ایشان دوستدار خداست و دلهای اهل ایمان به سویشان پر میکشد و چه زیبا فرموده است امام حسن عسکری علیه السلام:
«فرزندم، مهدی! بدان که دلهای مردم طاعت پیشه و با اخلاص، به سان پرندهای که بسوی لانه پر میکشد، مشتاقانه راهی کوی توست.»2
1. برخی مدارک از اهل سنّت: أسنی المطالب/ص8، جامع ترمذی/2/ص229، صحیح مسلم
2. بحارالانوار/52/ص35