15 خرداد روز بزرگداشت ارزشهای انسانی
15 خرداد روز بزرگداشت ارزشهای انسانی
در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستم شاهی به خانه امام خمینی (ره) یورش بردند. آنها امام را که سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه، در سخنان کوبندهای، از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او پرده برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم، به زندانی در تهران منتقل کردند.
هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابانهای شهر قم، زیر پای مردان و زنان انقلابی ـ که در اعتراض به رژیم شاه و حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند ـ به لرزه در آمد. این صحنه، در آن روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و بدین ترتیب، مردم ایران با این قیام گسترده، نشان دادند که خواستار برقراری حکومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستم شاهی هستند.
حمام خون در تهران
در پانزدهم خرداد 1342، مردم تهران هم چون سایر شهرها، در اعتراض به دستگیری امام خمینی (ره) به خیابانها ریختند و قیام خونین خویش را آغاز کردند. سیل خروشان کشاورزان غیور و کفنپوش ورامین، دهقانان کَنْ و نیز مردم جماران به سوی تهران سرازیر شد.
انبوه جمعیت بازاری، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فریادهای رعدآسای «یا مرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورد. شاه که در برابر قیام قهرآلود ملت، تاج و تخت خود را در حال زوال می دید، با رگبار مسلسل به جنگ ملّت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبدیل ساخت.
در روز پانزدهم خرداد 1342، در بیشتر شهرهای کشور نیز، درگیری، راهپیمایی، برگزاری جلسات و نیز سخنرانی بر ضد رژیم و اعتراض به دستگیری امام صورت گرفت. در بعضی از شهرها مانند شیراز، تبریز و مشهد، اعتراضها از شدّت و گستردگی بیشتری برخوردار بود که در اثر این حوادث، تعداد زیادی کشته، مجروح یا زندانی شدند.
پایان افسانه جدایی دین از سیاست
قیام پانزده خرداد، به افسانه جدایی دین از سیاست که بیش از نیم قرن، از سوی استعمارگران و رژیم های دست نشانده آنان تبلیغ و ترویج شده بود، پایان داد و جداناپذیری اسلام از سیاست را، برای همگان آشکار کرد و اسلام ناب محمّدی را از اسلام آمریکایی باز شناسانید. از آن پس، اسلام راستین که تا دیروز جایی در مجامع علمی و روشن فکری نداشت، در میان نسل تحصیل کرده و به ویژه دانشگاهیان راه یافت و گام به گام گسترش پیدا کرد و فعالیت های سیاسی بر پایه اسلام، به عنوان بزرگترین جریان سیاسی در ایران اوج گرفت و پیشرفت کرد و زمینه ساز انقلاب اسلامی شد.
پانزده خرداد در کلام امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره)، آن پیر فرزانه انقلاب، درباره روز پانزده خرداد 1342 چنین فرمودند: «روز پانزده خرداد، در عین حال که چون عاشورا، روز عزای عمومی ملّت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است. بزرگداشت روز حماسه آفرین 15 خرداد، بزرگداشت ارزشهای انسانی در طول تاریخ است.»
ایشان در سخنانی دیگر فرمودند: «قیام پانزده خرداد، اسطوره قدرت ستم شاهی را در هم شکست و افسانهها و افسونها را باطل کرد. شهادت جوانان رشید و زنان و مردان در آن روز، سد عظیم قدرت شیطانی را از بنیان سست کرد. خون سلحشوران کوخ نشین، کاخ های ستم را در هم کوبید. ملّت عظیم الشأن با قیام و نثار خون فرزندان عزیز خویش، راه قیام را برای نسل های آینده گشود و ناشدنی ها را شدنی کرد». حضرت امام (ره) تاکید کردند: من پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می کنم.
منبع:https://www.yjc.ir/fa/news
لیلة القدر در پیش است...
یا علی مدد
“آسمان و زمین عجیب بوی درد گرفته اند…
می دانی…
شق القمری در کوفه در پیش است که بر غربت هزار ساله ی تو تلمبار شده است…
بی قراری جان مرا به آتش کشانده است.
حصن حصین زمین ، آماده ی پرواز می شود…
و این اولین بار است که شیعه درد یتیتمی را به جان خویش می خرد…
علی علیه السلام … با همه ی هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است، به محرابی می رود که قرار است ماه را در آن بشکافند…
وای… وای که درد این ثانیه ها پای قلمم را لنگ می کند…
یوسفم !
فاجعه ایست رمضان های بدون تو…
نمی دانیم بر کدامین درد شکیبایی پیشه کنیم؟
بر هیبت آنکس که از دست می دهیم یا بر غربت آنکس که به دستش نمی آوریم؟
تو بگو یوسفم!
شیعه چند سال دیگر به تحمل این درد ، محکوم است؟
لیله القدر در پیش است …
و من فقط یک نشانی از پیراهنت می خواهم …
تقدیر مرا به همین یک نشانه زیبا کن…”
اعمال ماه شعبان
اوّل : هر روز هفتاد مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ
دوّم : هر روز هفتاد مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ و در بعضى روایات الْحَىُّ الْقَیُّومُ پیش از الرَّحْمنُ الرَّحیمُ است و عمل به هر دو خوبست و از روایات مستفاد مى شود كه بهترین دعاها و ذكرها در این ماه استغفار است و هركه هر روز از این ماه استغفار كند هفتاد مرتبه مثل آنست كه هفتاد هزار در ماههاى دیگر استغفار كند .
سوّم: تصدّق كند در این ماه اگرچه به نصف دانه خرمایى باشد تا حق تعالى بدن او را برآتش جهنّم حرام گرداند از حضرت صادق علیه السلام منقول است كه از آن جناب سؤ ال كردند از فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان راوى عرض كرد یابن رَسول الله چه ثواب دارد كسى كه یك روز از شعبان را روزه بدارد فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست عرض كرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست فرمود تصدّق و استغفار هر كه تصدّق كند در ماه شعبان حق تعالى آن را تربیت كند همچنانكه یكى از شما شتر بچّه اش را تربیت مى كند تا آنكه در روز قیامت برسد به صاحبش در حالتى كه بقدر كوه اُحُد شده باشد.
چهارم: در تمام این ماه هزار بار بگوید لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَلانَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ كه ثواب بسیار دارد از جمله آنكه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنویسند .
پنجم: در هر پنجشنبه این ماه دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه توحید و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالى برآورد هر حاجتى كه دارد از امر دین و دنیاى خود و روزه اش نیزفضیلت دارد و روایت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان زینت مى كنند آسمانها را پس ملائكه عرض مى كنند خداوندا بیامرز روزه داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در خبر نبوى است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه دارد حقّتعالى بیست حاجت ازحوائج دنیا وبیست حاجت ازحاجتهاى آخرت او را برآورد .
ششم: در این ماه صلوات بسیار فرستد.
فوریترین فوریت انقلاب یا یک جراحی بزرگ
اینکه شعار امسال با تیزهوشی و موقعیت سنجی رهبر معظم انقلاب به سال حمایت از کالای ایرانی معرفی و نامگذاری شد، دال بر این است که چرخه اقتصادی کشور در چند بخش قابل بازسازی و بهینه سازی است. هم بخش تولید، هم توزیع و هم مصرف اقتصادی بایستی بازتعریف و بازتأسیس شود. دنیای اقتصاد بر محور بازاریابی داخلی و بینالمللی در حال تحقق است و سیاست سردمداران اقتصاد جهانی، حذف بازار داخلی دولتها از طریق جذب ذائقه ملتها بهسمت مصرف کالای خارجی است، بهطوری که سرمایه گذار و برنامه ریز و کارگر داخلی را ناامید نموده و کشور را به سمت وابستگی نرم با پوشش اقتصادی بکشاند و در چند سال آینده، یک کشور کاملا مستقل، به یک کشور کاملا وابسته تبدیل شود و با همه افتخارات گذشتهاش به یغما رود.
از اینرو برای حفظ استقلال، آزادی، عدالت، معنویت و حتی امنیت، یک ضرورت سه فوریتی است که چرخه اقتصادی کشور را با حمایت تولید ملی و کالای ایرانی و البته افزایش کیفیت کالاها و بهینه سازی قیمتها، تقویت نموده و بیماری بیکاری، فساد، فقر و بسیاری مسائل دیگر اجتماعی و فرهنگی دیگر را همزمان از طریق همین خیزش و نهضت اقتصادی، جراحی نماییم.
امید است که مثلث دولت، ملت و رسانه، در سه محور تولید، تبلیغ، مصرف، وظیفه حمایتگریشان را نه از اقتصاد بلکه در واقع از استقلال و اقتدار کشور در سال جاری به بهترین نحو انجام دهند.
در پایان لازم میدانم تأکید کنم، پیوست فرهنگی اقدامات اقتصادی از خود آن اقدامات مهمتر میباشد. همانطور که میدانیم، تا زمانی که تولید ثروت مشروع نیز همسان تولید ثروت نامشروع، غارت بیت المال نامیده شود و کارخانه دار به هر نوعی، برچسب زالوی اقتصادی بخورد، چندان نمیتوان به توسعه اقتصادی امیدوار بود.
فرهنگ کسب رزق حلال و قداست دستهای کارکرده و اسلوب محکم کاری و رعایت اتقان در امور، مقدم بر هر رشد اقتصادی هستند.
وقتی داشتن همسر صالحه و فرزندان زیاد و خانه وسیع از امور پسندیده زندگی مومن تعریف شده، لزوم درآمد خوب پیشفرض آن بوده است و در ضمن خود تشویق به کار و درآمدزایی مشروع دارد.
احمد شرفخانی
چرا انقلاب 1357 اسلامی شد؟
چرا انقلاب 1357 اسلامی شد؟
در این مقاله ضمن نام بردن از الزامات وقوع انقلاب کلاسیک در هر کشوری، تشریح خواهیم نمود که چرا گروههای غیرمذهبی پتانسیل و توان لازم را برای اینکه بتوانند نقش محوری در انقلاب ایفا نمایند نداشتند و در مقابل، این مذهبیون بودند که تمام وجوه انقلاب را به دست گرفتند.
انقلاب اسلامی، همان گونه که از نام آن پیداست، در چارچوب رویکرد اسلامی به عرصهی سیاسی به وقوع پیوست. قطعاً این سؤال برای افرادی که فضای سالهای 56 و 57 را از نزدیک رؤیت نکردهاند به وجود میآید که چگونه شد که در میان گروههای متعدد سیاسی آن زمان، این اسلامگرایان و مذهبیون بودند که توانستند نقش محوری در پیروزی انقلاب بازی کنند؟ این سؤال بحث محوری مقالهی حاضر است. در این مقاله، ضمن نام بردن از الزامات وقوع انقلاب در هر کشوری، تشریح خواهیم نمود که چرا گروههای غیرمذهبی پتانسیل و توان لازم را برای اینکه بتوانند نقش محوری در انقلاب ایفا نمایند نداشتند و در مقابل، این مذهبیون بودند که تمام وجوه انقلاب را به دست گرفتند.
برای رسیدن به این مقصود، ابتدا الزامات انقلابها را برمیشماریم و پس از آن، به آسیبشناسی گروههای غیرمذهبی اشاره میکنیم و در نهایت، آنچه را که باعث شد اسلامگرایان نقش محوری در انقلاب داشته باشند برمیشماریم.
ایدئولوژی، سازماندهی و بسیج؛ سه ضلع مثلث انقلاب
انقلاب ایران در چارچوب انقلاب کلاسیک به وقوع پیوست. اساس و بنیان یک انقلاب کلاسیک را سه عنصر تشکیل میدهد: «رهبری کارا و قدرتمند»، «ایدئولوژی سیاسی بیبدیل» و سرانجام «توان بسیج سیاسی علیه رژیم حاکم». در انقلابهای کلاسیک، همیشه یک رهبر کاریزما حضور دارد. جذبهای که در منش، بینش و روش مبارزهی او وجود دارد، نیروهای متعدد سیاسی را حول محور او، به سوی رویارویی با رژیم حاکم سوق میدهد. همچنین زمانی که از بسیج سیاسی نیروها سخن به میان میآید، منظور چارچوبی است که در آن، نیروهای متعدد سیاسی که از بسیاری جهات با یکدیگر متفاوت هستند، گرد هم میآیند. در واقع بسیج سیاسی به آن توان تشکیلاتی اشاره دارد که توانایی تظاهراتها و تجمعات اعتراضآمیز را در درون یک انقلاب کلاسیک ممکن میسازد.
این بسیج منابع، قدرت نیروهای سیاسی را بر روی هم انباشت میکند و پتانسیل مخالفان رژیم را افزایش میدهد. همچنین ایدئولوژی نیز آن باور فکری بیبدیل است که ضمن نقد وضع موجود و نقاط ضعف آن با توجه به آرمانهایی که ایدئولوژی انقلابی در پی آن است، آیندهای را که انقلاب برای جامعه و مردم خود پیش رو دارد ترسیم میکند. توان صفآرایی و جبههگیری علیه رژیم حاکم، توجیه عقلانی مردمی که با انقلاب همراه هستند و دریافت و ادراک مسئله (سادهسازی آنچه در مبانی فکری انقلاب وجود دارد)، مهمترین کارکردهای ایدئولوژی است.[1] در انقلاب ایران هر سه عنصر گفتهشده از سوی نیروهای اسلامگرا ارائه شد.
در ادامهی این بحث، پس از ذکر چرایی ناکارآمدی نیروهایی ملی و چپهای مارکسیستی متمایل به شوروی در محوریت یافتن در انقلاب سال 57، به این نکته خواهیم پرداخت که چرا نیروهای اسلامی توانستند در انقلاب ایران محوریت و کانون مبارزه و به زبان علمی، سه رکن انقلاب را به دست گیرند.
از نظر یرواند آبراهامیان، نقش تعیینکنندهی امام خمینی را با دو عامل میتوان توضیح داد. عامل اول شخصیت ایشان و به خصوص زندگی ساده و سازشناپذیری ایشان با طاغوت بود و دومین عامل هوشمندی امام و موقعیتشناسی ایشان در گرد آوردن طیفهای مختلف نیروهای سیاسی و اجتماعی در پشت سر خویش.
دلایل ناکارآمدی نیروهای غیرمذهبی در انقلاب اسلامی
الف) بررسی عملکرد نیروهای ملیگرا:
نیروهای ملیگرا را تا پیش از انقلاب اسلامی در قالب نیروهای جبههی ملی میشناختند. نقطهی عطف عملکرد نیروهای ملیگرا در تاریخ معاصر ایران، مبارزهی آنان در جریان ملی شدن صنعت نفت تا زمان کودتای 28 مرداد 1332 است. در واقع همهی آوازهی جبههی ملی به مبارزاتی برمیگردد که آنان در کنار نیروهای مذهبی و در رأس آنها آیتالله کاشانی، برای استیفای حقوق ملی ایرانیان از چنگ استعمارگران انگلیسی داشتند. اما واقعیت آن است که نیروهای ملیگرا پس از کودتای 1332 و تبعید مصدق هرگز نتوانستند به موقعیت قبلی خود بازگردند. به طور کلی، از سال 1328 تا سال 1356، جبههی ملی چهار بار به عناوین مختلف تشکیل شد؛ در سالهای 1328، 1339، 1344 و سرانجام 1356.
تنها در دورهی اول، یعنی فاصلهی سالهای 1328 تا 1332، بود که جبههی ملی توانست در تاریخ ایران نقشی ماندگار داشته باشد. مسئلهی ملی شدن صنعت نفت و مبارزه با شاه در این چارچوب که «شاه میبایست سلطنت کند، نه حکومت» دو هدفی بود که جبههی ملی در راستای رسیدن به آن به مبارزه پرداخت. البته در این مبارزه، نیروهای مذهبی به شدت در کنار ملیگرایان فعال بودند و حضور داشتند. در این دوره، جبههی ملی مناصب مهم سیاسی در دولت و مجلس را قبضه نمود.
در دورههای بعد، نیروهای جبههی ملی از چنان قدرت تأثیرگذاری برخوردار نبودند. اگر بخواهیم به دلایل ناکارآمدی جبههی ملی به اختصار اشاره کنیم، میبایست نکات متنوعی را به عنوان نقاط ضعف آنان برشماریم. جبههی ملی به مثابهی یک تشکل جامع و فراگیر اپوزیسیون حکومت در ایران، به دلایل مختلف، از جمله بقاء در حوزهی روشنفکری، تبدیل نشدن به عنوان یک حزب فراگیر و مردمی، فقدان رهبری مقتدر و بلامنازع، فقدان اجماع و وفاق میان اعضا و نخبگان جبهه، عدم بهرهگیری از برنامههای مبارزاتی جامع و فراگیر و اکتفا بیش از حد این جبهه به استفاده از شیوههای انتخاباتی که در بسیاری از مواقع در حکومت پهلویها جنبهی فرمایشی داشت، ساختار غیرحزبی و در مقابل جبههای آن که به شدت سست و ضعیف بود و قابلیت انشعاب داشت، عدم برخورداری از کانالهای فراگیر و رو به پایین در ارتباطات سیاسی با مردم و همچنین عدم پیوستگی و تشکیلات، نتوانست رهبری مبارزات ضداستبدادی ملت ایران را به خود اختصاص دهد.[2]
در کنار این مسائل، یکی از مهمترین مسائلی که در جریان انقلاب اسلامی باعث دور شدن مردم از این گروه شد، نبود گرایشهای مذهبی درون جبهه بود. عدم علاقهمندی و تنها تظاهر به قوانین اسلامی، باعث شده بود تا آنان نسبت به بسیاری از حساسیتهای دینی مردم بیاعتنا باشند: «…گرایش فکری جبههی ملی به ملیگرایی، نوعی سکولاریسم و لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی که از دیدگاه اکثریت مردم مسلمان ایران و رهبران مذهبی توجیهناپذیر بود، از عوامل ناکارآمدی فعالیتهای این جبهه در صحنهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود.» «نتیجه آنکه عدم توانایی لازم در جذب جوانان دانشگاهی… همراهی با دربار و پذیرش نظام سلطنتی در ایران، از دیگر نقاط ضعف آنان محسوب میشود.»[3]
این گونه بود که در جریان مبارزات انقلاب اسلامی، جبههی ملی نتوانست رأس هیچ یک از سه ضلع مثلث انقلاب را از آن خود کند.
حساسیت رژیم پهلوی به فعالیت احزاب کمونیستی، ناتوانی حزب توده در جذب بدنهی مذهبی جامعه که بخش بسیار گستردهای از جمعیت کشور را تشکیل میدادند و در کنار آن، گرایش به اتحاد جماهیر شوروی، از جمله دلایل عدم موفقیت این حزب در جریان انقلاب سال 57 بود.
ب) بررسی عملکرد نیروهای چپ
در این مقاله مراد از نیروهای چپ، نیروهای متأثر از ایدئولوژی مارکسیستی و تفکرات تابع آن است. این نوع از اندیشهها پس از پیروزی انقلاب بلشویکی به شدت در جهان گسترش یافت. در ایران نیز احزاب و گروههایی بودند که به این تفکر بپیوندند. شاید بتوان مهمترین حزبی را که در ایران به اندیشههای چپ پیوست، حزب توده دانست. حزب توده، که پس از تبعید رضاشاه به ایران و به وسیلهی گروهی از 53نفری که به دلیل فعالیتهای اشتراکی در ایران بازداشت شده بودند تشکیل شد، به تدریج فعالیتهای خود را گسترش داد؛ به طوری که چندین روزنامه و مجله را به طور همزمان اداره مینمود. اوج فعالیتهای این حزب ورود برخی از اعضای آن در کابینهی دولت قوام بود. در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، این حزب نقشی وارونه و خلاف منافع ملی بازی نمود و البته تاوان این عمل خود را نیز داد؛ زیرا اندکی پس از کودتا، به وسیلهی رژیم متلاشی شد و هرگز نتوانست همچون گذشته احیا شود.
اگرچه حزب توده بزرگترین حزب در تاریخ معاصر ایران بوده است که با برخورداری از توان بسیج بالا (عمدتاً در میان طبقات متوسط و کارگران) میتوانسته نقشی تأثیرگذار داشته باشد، لیکن حساسیت رژیم پهلوی به فعالیت احزاب کمونیستی، ناتوانی این حزب در جذب بدنهی مذهبی جامعه که بخش بسیار گستردهای از جمعیت کشور را تشکیل میدادند و در کنار آن، گرایش به اتحاد جماهیر شوروی، از جمله دلایل عدم موفقیت این حزب در جریان انقلاب سال 57 بود.[4]
گرایش حزب توده به سمت سیاستها و خواستههای شوروی مشهود بود. در حالی که این حزب در مرداد 1332 و در زمان نخستوزیری ساعد، با اعطای امتیاز نفت به شرکتهای آمریکایی و انگلیسی مخالف بود، پس از درخواست شوروی مبنی بر واگذاری نفت شمال به این کشور، از مواضع خود مبنی بر عدم اعطای امتیاز به بیگانگان عدول کرد؛ آن هم با استناد به اینکه دولت شوروی یک دولت ضداستعماری است.[5]
بسیاری از ویژگیها و مشکلات حزب توده در مورد دیگر سازمانهای مارکسیستی همچون «سازمان چریکهای فدایی خلق» و «سازمان مجاهدین خلق»، پس از چرخش ایدئولوژیک به سوی مارکسیسم نیز صادق است. مهمترین معضل در این رابطه، همان جدایی از تودهی مردم ایران بود که گرایشهای سیاسی آمیخته به مذهب داشته و دارند. در کنار این مسئله، خطمشی صرفاً چریکی گروههای یادشده باعث میشد تا عملاً در بسیج تودهی مردم ناتوان باشند. حساس نمودن رژیم شاه و اختلافات مداوم درونگروهی، از جمله دلایل دیگر عدم توانایی این گروهها در جذب مردم بود. این گونه بود که گروههای چپ نیز نتوانستند هیچ یک از سه ضلع مثلث انقلاب را از آن خود کنند.
نیروهای مذهبی و موفقیت در جذب مردم
بر خلاف نیروهای چپ و ملیگرا، نیروهای مذهبی توانستند هر سه ضلع مثلث انقلاب را خود به دست گیرند. مخالفان مذهبی رژیم پهلوی دو دسته بودند؛ یکی عدهای که سوابق تعلیماتی و مذهبی سنتی داشتهاند و دیگر آنان که تحصیلات دانشگاهی در ایران یا غرب داشتند، اما افکار سنتی و مدرن را در چارچوب نگرش اسلامی خود پیوند دادند.[6]
سازماندهی انقلاب اسلامی در چارچوب مساجد و هیئتها بود. به علاوه اینکه بازار، که در دست نیروهای سنتی اسلامگرا بود نیز تأثیر بسزایی در جذب نیروها داشت. بازاریها جلسات هفتگی منظمی در منازل، در مورد مسائل و تاکتیکهای سیاسی داشتند. این جلسات محل مطلوبی برای بررسی و بحث در مورد تاکتیکهای سیاسی و مبارزه بود. بازار به عنوان نقطهی اصلی مبارزات ضدرژیم بود.[7] نیروهای زیادی نیز بودند که در چارچوب بازار با یکدیگر ائتلاف داشتند. به عنوان مثال، در سال 1341 دو هیئت از کسبه و تجار با هم ائتلاف کردند. ائتلافکنندگان که بعدها به هیئتهای مؤتلفه اسلامی معروف شدند، هیئت مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی و اصفهانیهای بازار تهران بودند که ضررهای جدایی را حس نموده بودند.[8]
علاوه بر سازماندهی، ایدئولوژی انقلاب ایران نیز به دست نیروهای مذهبی چیده شد. در واقع میتوان گفت این نیروهای اسلامی بودند که یک گفتمان و اندیشهی بدیل را در برابر سلطنت ارائه نمودند. به اعتقاد الگار، مکتب تشیع و آموزههای سیاسیاجتماعی آن، مهمترین علت انقلاب سال 1357 بود.[9] افراد زیادی در قالب تشریح اندیشهی سیاسی اسلام به فعالیت مشغول بودند. به غیر از امام خمینی (رحمت الله علیه) که در این زمینه نقش رهبر را داشتند، کسانی چون شهید مطهری و شریعتی نیز در این زمینه فعال بودند.
شریعتی جوانان بسیاری را به سوی اسلام سیاسی کشاند؛ به طوری که در مرداد 1352 ساواک، که از نفوذ کلام و افکار انقلابی شریعتی در میان نسل جوان نگران بود، حسینیهی ارشاد را بست و نشر و توزیع کتابهای او را نیز ممنوع کرد. شریعتی که از همهی ایسمهای غربی بیزار بود، فلسفهی سیاسی خود را ترکیبی از سنتهای غربی و افکار انقلابی قرار داده بود. هدف وی در تمام سخنرانیها و نوشتههایش، برانگیختن و به حرکت در آوردن تمامی جامعه، به خصوص نسل جوان بود.[10]
امام (رحمت الله علیه) نیز در جایگاه یک تشریحکنندهی اسلام سیاسی بینظیر عمل نمود؛ به ویژه آنکه سرانجام وی بود که حکومت بدیل و چارچوب سیاسی رژیم آینده را انتخاب نمود و آن جمهوری اسلامی بود که به مردم پیشنهاد شد و مردم نیز با رأی قاطع خود، آن را پذیرفتند. در حقیقت آنچه را که امام تحت عنوان جمهوری اسلامی معرفی نمودند واجد ویژگیهای مهمی بود که عبارتاند از «متکی به ضوابط اسلام، متکی به آرای عمومی، متکی به آرای اکثریت مردم، جمهوری بودن شکل حکومت، مستقل بودن حکومت در سیاست خارجی، مبتنی بر عدالت اجتماعی، مبتنی بر آزادی، مخالفت با خودکامگی و مبتنی بر وظیفهی علما در نظارت بر قوانین.»[11]
اما در کنار این دو ضلع مثلث انقلاب، یعنی سازماندهی و ایدئولوژی، که توسط اسلامگرایان ممکن شد، رهبری انقلاب اسلامی نیز توسط امام خمینی به سرانجام رسید و بدین ترتیب، هر سه ضلع انقلاب ایران توسط نیروهای مذهبی تکمیل شد.
از نظر یرواند آبراهامیان، نقش تعیینکنندهی امام خمینی را با دو عامل میتوان توضیح داد؛ عامل اول شخصیت ایشان و به خصوص زندگی ساده و سازشناپذیری ایشان با طاغوت بود و دومین عامل هوشمندی امام و موقعیتشناسی ایشان در گرد آوردن طیفهای مختلف نیروهای سیاسی و اجتماعی در پشت سر خویش.[12] این گونه بود که از همه جهت انقلاب سال 1357 با پیشتازی و جلوداری نیروهای مذهبی رقم خورد.(*)
منبع:سایت شهید آوینی
تجارب تبلیغی استاد قرائتی
حضرت على علیهالسلام مىفرماید:
«السعید من وعظ بغیره» (نهج البلاغه، خطبه ۸۶)؛
«سعادتمند کسى است که از دیگران درس و پند و عبرت بیاموزد.»
از سخنان آن حضرت است که به امام حسن علیهالسلام در نامه ۳۱ نهجالبلاغه مىفرماید:
«و اعرض علیه اخبار الماضین»؛
«داستان پیشینیان را به خاطرات عرضه بدار.»
در این بخش با تجربیات تبلیغى فرزانه فرهیخته مبلّغ موفق جناب حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتى که دهها سال عمر گرانمایهى خود را با موفقیت در راه تبلیغ اسلام و قرآن گذرانده آشنا مىشویم.
تبلیغ ناموفّق
اوائل طلبگىام به روستایى جهت تبلیغ اعزام شدم، آنها مقیّد بودند مبلّغ باید خوب و خوش صدا مصیبت بخواند و چون من نمىتوانستم، عذر مرا خواستند و من نیز آنجا را ترک کردم.
توجّه به مستمعین
ماه مبارک رمضان بعد از افطار سخنرانى داشتم. یکشب، گرم صحبت بودم و هوا خیلى گرم بود و جلسه کمى طول کشیده بود، یکنفر بلند شد و گفت: آقا! مثل اینکه امروز بعد از ظهر خوب استراحت کردهاى و افطار هم دعوت داشتهاى و خوب خوردهاى، من امروز سَرِ کار بودهام و خیلى خستهام و افطارى هم آشِ تُرش خوردهام، بس است، چقدر صحبت مىکنى!
فوتبال به جاى سخنرانى
جبهه جنوب رفته بودم، برادرانى را در حال توپ بازى دیدم، خواستند بازى آنان را براى سخنرانى من تعطیل کنند، گفتم: نه و اجازه ندادم، آنگاه خودم هم لباس را کنده و همراه آنان بازى کردم.
عبودیّت، ثمره علم واقعى
به علامه طباطبائى قدس سره گفتم: اوّل تحصیل و طلبگىام وقتى عبادت مىکردم حال بهترى داشتم، هر چه علمم زیادتر شده، حال و توجّهم کمتر شده دلیلش چیست؟
ایشان فرمود: دلیلش این است که اینها که خواندهاى علم حقیقى نبوده، اگر علم حقیقى و واقعى بود، تواضع انسان زیادتر مىشد.
امیرالمومنین علیهالسلام مىفرماید: «ثمره العلم العبودیه» علم واقعى آن است که هر چه زیادتر مىشود، خشوع و عبادت انسان زیادتر شود.
احتجاج در پاکستان
گردهمایى بسیار مهمى در پاکستان بود، من هم با دعوت در آن جلسه شرکت کرده بودم. هر چند بعضىها تعریفهایى درباره شیعه داشتند، ولى اکثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر علیه شیعه صحبت مىشد.
نوبت به من رسید، فکر کردم چه بگویم، رفتم پشت تریبون و گفتم: نه شیعه و نه سنّى! همه خوشحال شده و برایم کف زدند. بعد گفتم: براى شیعه سه دلیل از قرآن دارم، اگر شما هم دارید ارائه دهید:
اوّل: قرآن مىفرماید: «السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أوْلئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(سوره مبارکه واقعه آیات ۱۰ و ۱۱) حضرت على و امام حسن و امام حسین علیهم السلام از سابقین هستند و ائمه چهارگانه اهل سنت (مالکى، شافعى، حنبلى، حنفى) همه از متأخرین مىباشند.
دوّم: قرآن مىفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِى سَبِیلِ اللّه أَمْوَاتاً»(سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹) و «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِین»(سوره مبارکه نساء آیه ۹۵) تمام پیشوایان شیعه، جهاد کرده و در راه خدا شهید شده اند، ولى ائمّه چهارگانه اهل سنت چطور؟
سوّم: قرآن درباره اهل بیت علیهم السلام مى فرماید: «إنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛(سوره مبارکه احزاب آیه ۳۳) ولى درباره ائمه چهارگانه یک آیه هم نداریم.
تأثیر عمل یا سخنرانى
در اهواز کلاسهای زیادى داشتم، در یکى از کلاسها عنوان درسم این بود: خداوند چرا در دنیا ما را به جزاى اعمالمان نمىرساند؟
براى این سؤال چند جواب آماده کرده بودم، ولى قبل از پاسخ به سؤال به جوانها گفتم: شما نیز فکر کنید و جواب بدهید. یکى از جوانها بلند شد و جوابى داد، دیدم جواب خوبى است و آن جواب در یادداشتهاى من نیست، قلم و دفتر خود را برداشتم و همانجا یادداشت کرده و آن جوان را هم تشویق کردم و گفتم: من این را بلد نبودم.
روز آخرى که خواستم از اهواز بیرون بیایم، یکى از دبیران گفت: عکس العمل شما در مقابل آن دانش آموز و قبول و یادداشت جواب او، از همه سخنرانىهاى شما اثر تربیتىاش بیشتر بود.
مطالعه بحارالانوار
روزى در مسیر راه به علامه طباطبائى قدس سره برخورد کردم، از ایشان خواستم مرا نصیحت کند! فرمود: بحار را زیاد مطالعه کنید و از روایتهاى آن ساده نگذرید.
(آیا این بد نیست که مطالعه روزنامه مؤمنى بیشتر از منابع دینى او باشد؟!)
برکت کلاس بچه ها
قبل از انقلاب یک دوره روش کلاسدارى براى طلبهها در قم گذاشته بودم، مدّتى پس از پایان کلاسها طلبهاى به در خانه ما آمد و گفت: من مىخواهم دست شما را ببوسم. گفتم: شما از من بهترى، قصّه چیست؟ گفت:
پس از اتمام دوره، به شمال رفتم و براى بچهها کلاس دائر کردم، یکى از جوانها در سایه قصهها و مطالب کلاس، نماز خوان شد. روزى پدرش آمد و به من گفت: من مىخواهم در مقابل این کار بزرگ که فرزند مرا با نماز آشنا کردهاى، خدمتى به شما کرده باشم و اصرار کرد که احتیاج من در زندگى چیست؟ بالاخره بعد از اصرار وقتى فهمید من خانه ندارم، به قم آمد و خانهاى براى من خریدارى کرد و امشب اوّلین شبى است که به خانه جدید مىرویم، آمدم از شما تشکّر کنم.
ورزش یا کلاس؟!
زمان طاغوت براى تبلیغ به منطقهاى رفته بودم. هرچه از مردم دعوت مىشد، کمتر کسى به مسجد مىآمد. در نزدیکى مسجد جوانها والیبال بازى مىکردند. از آنها خواستم تا همبازى آنان شوم. با تردید پذیرفتند، عبا و عمامه را کنار گذاشته و قدرى والیبال بازى کردم.
هنگام اذان شد، از آنها تقاضا کردم که با من به مسجد بیایند و ۵ دقیقه نماز و ده دقیقه به صحبت من گوش کنند. آنان پذیرفتند و از آن پس هرشب جوانها به مسجد مىآمدند.
بلد نیستم!
جلسه پاسخ به سؤالات بود و من مسئول پاسخگویى به سؤالات. سؤال اوّل مطرح شد، گفتم: بلد نیستم. سؤال دوّم؛ بلد نیستم. سؤال سوّم؛ بلد نیستم. تا بیست سؤال کردند؛ بلد نبودم، گفتم: بلد نیستم. گفتند: مگر اسم جلسه پاسخ به سؤالات نیست؟ گفتم: پاسخ به سؤالاتى که بلدم. خوب اینها را بلد نیستم. خداحافظى کرده، سالن را ترک کردم.
مردم بهم نگاه کردند و از سالن به خیابان ریختند و دور من جمع شدند و یکى یکى مرا بوسیدند. مىگفتند: عجب شیخى! صاف مى گوید بلد نیستم! و مرا دعوت کردند که براى آنها سخنرانى و کلاس داشته باشم.
علم مفید
استاد ما مىگفت: افرادى بودند که وقتى نزد آنها از کسى غیبت مىشد، حالشان بهم مىخورد و مثل اینکه برق آنها را گرفته باشد، به خود مىلرزیدند.
مىفرمود: به راستى اینها عالم هستند، علم مفید این است. علم مفید با خشیت خدا همراه است.
زندگى استاد
روزى به شهید مطهرى(ره) مطلبى را گفتم که ایشان خندید. گفتم: شما استاد ما هستى و علامه طباطبایى استاد شماست. اگر شما چند روزى به مدرسه فیضیّه تشریف مىآوردید و طلبهها سادگى زندگى شما، ظرف شستن و لباس شستن شما را از نزدیک مىدیدند، درس بزرگى براى آنان بود.
این صحنهها مشکلات را برایشان آسان و به زندگى دلگرم مىکند.
الگوگیرى از استاد
استادى داشتم که کتابهایش را در دستمالى مىگذاشت و به کلاس درس مىآمد. وقتى ما استاد را اینگونه مىدیدیم، از نداشتن کیف غصه نمىخوردیم.