نشانهشناسی مکتب امام صادق(ع)
نشانهشناسی مکتب امام صادق(ع) از منظر آیتالله مکارمشیرازی
چرا عنوان رئیس مذهب مربوط به امام صادق(ع) است؟
در آغاز سخن باید این مسأله مهم را مطرح نمود که چرا عنوان رئیس مذهب مربوط به امام صادق(ع) است؟ با اینکه امام ششم قائدتاً نباید این عنوان را داشته باشد، زیرا رئیس مذهب علی بن ابیطالب (ع) و به یک معنا شخص خاتم الأنبیاء رسول اکرم(ص) است.
برای آنکه آن حضرت خطاب به حضرت علی (ع) کرد و فرمود: «یا علی انت و شیعتک هم الفائزون»(ای علی ! تو و شیعیانت از رستگاران روز قیامت هستید).
بنابراین لقب شیعه را پیغمبر(ص) به پیروان مکتب حضرت علی(ع) داد، این قول در منابع شیعه و منابع اهل سنت نوشته شده است.
هم چنین باید اذعان نمود برای اینکه حضرت علی(ع) خانه نشین بود، نشر احکام به وسیلۀ آن حضرت کمتر اتفاق افتاد، در پنج سال حکومت هم آن حضرت گرفتار مشکلات، جنگها و مخالفتها بود.
دوران حضرت علی(ع) گذشت، دوران امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با خفقان شدید از سوی بنی امیه طی شد و اجازه نشر احکام برای آن بزرگواران میسّر نبود.
دوران امام سجاد(ع) خفقان بیشتر گردید، و کار به جایی رسید که دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) سفارش کرده بودند هر زمان شیعیان حضرت علی(ع) را در هر کجا، بیابان یا شهر.. پیدا کردند به قتل برسانند، لذا کسی جرأت نداشت بگوید من شیعۀ علی(ع) هستم یا اینکه به سراغ امام سجاد (ع) برود و از آن حضرت احکام و معارف اسلامی سوال کند، اگر کسی نامش علی بود ناچار بود نامش را مخفی کند، خفقان اینچنینی اجازه نشر احکام را نمیداد.
امام صادق(ع) و اهتمام به نشر علم
گفتنی است در آغاز دوران امام باقر(ع) دوران سراشیبی حکومت بنی امیه بود، بنی امیه به خودشان و اختلافات خودشان مشغول بودند، از این رو یک آزادی نسبی فراهم گردید، امام باقر(ع) پرچم نشر احکام و علم و دانش را بلند کرد، چراغ علم و دانش را برافروخت، کسانی که در گمراهی و تاریکی و جهل بودند با دیدن این چراغ نورانی به سوی آن حضرت شتافتند و این مسأله در دوران امام صادق(ع) گسترش بیشتری پیدا کرد.
کار به جایی رسید که چهار هزار نفر از محضر امام صادق(ع) درس دین آموختند؛ در عقاید، معارف، فقه، اخلاق و تفسیر و در همۀ مسائل اسلامی از بیانات آن حضرت استفاده کردند و در همه جا یعنی در مدینه، کوفه و مکه.. سخن از مکتب علمی امام صادق (ع) بود.
راوی میگوید؛ من یک زمان در مسجد پیغمبر(ص) بودم دیدم 900 نفر نشسته بودند و صحبت میکردند، همۀ آنها میگفتند قال الصادق(ع)…قال الصادق(ع)…، و اینچنین علم و دانش به وسیلۀ آن حضرت گسترش پیدا کرد، لذا اگر گفته میشود رئیس مذهب به واسطۀ نشر علم است.
در روایتی که أبو زهره در کتاب الامام الجعفر الصادق نوشته است قریب به این مضمون را میخوانیم، منصور دوانیقی وقتی شهرت علمی امام صادق(ع) را دید ترسید مبادا همین شهر علمی سبب شود مردم دور آن حضرت را جمع گردند و حکومت بنی عباس به خطر افتد، لذا با خودش گفت باید عالم را به وسیلۀ عالم جواب بدهیم.
لیکن منصور دوانیقی عالمترین فرد زمان خودش را ابوحنیفه دید، از او دعوت کرد و او آمد؛ منصور گفت برنامه مهمی را برای تو درنظر گرفتم، چهل مسألۀ مهم علمی را تدارک ببین و من نیز امام صادق (ع) را دعوت خواهم کرد، سپس تو در این چهل مسأله علمی در یک فرصت امام صادق(ع) را به چالش بکشان که ما نیز همه جا تبلیغ کنیم عالمتر و دانشمندتر از او نیز پیدا میشود.
ابو حنیفه (پیشوای مذهب حنفی) گفت: من فقیهتر از جعفر بن محمّد ندیدم، لذا مأموریت سنگینی به من دادهای من علم این مرد را میدانم اگر بخواهم بر او غلبه کنم کار آسانی نیست.
منصور دوانیقی امام صادق (ع) را دعوت نمود و در کنار دست خودش در جایی با احترام نشاند و گفت، ابوحنیفه جزو فقهای عراق است مسائلی دارد اجازه میدهید مطرح کند؟ ابوحنیفه هم مسائل را پی در پی مطرح میکرد لیکن پاسخ امام جالب بود.
ابوحنیفه در تشریح این ماجرا میگوید؛ آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: ای ابو حنیفه! سؤالات خود را مطرح کن. من نیز سؤالات خود را مطرح کردم و آن حضرت به من پاسخ میداد و میگفت: پاسخ آن به نزد شما این است و اهل مدینه چنین پاسخ میگویند و ما چنین میگوییم. نظر او گاه با نظر مردم مدینه موافق بود و گاه با همه ما مخالف بود. تا آنکه من هر چهل مسأله را پرسیدم و او به همین گونه پاسخ داد».
سپس ابو حنیفه میافزاید: «آیا ما روایت نمیکنیم که داناترین مردم کسی است که به اقوال مختلف از همه آگاهتر باشد (بنابراین، جعفر بن محمّد از همه مردم آن زمان عالمتر بود)».1،2
وقتی این مسائل به خوبی از جانب امام صادق(ع) پاسخ داده شد منصور کینه حضرت را به دل گرفت و بر قتل آن حضرت مصمم شد زیرا موقعیت خود را به شدت در خطر میدید.
صیانت از تشیع؛ شاخصۀ کلیدی در مکتب علمی امام صادق(ع)
بدیهی است امام صادق(ع) دو خدمت مهم دیگر هم به اسلام و مکتب تشیع کرد که اگر آن حضرت را رئیس مذهب میخوانند این دو مولّفه مهم نیز در آن نقش کلیدی دارد.
اول. میدانیم اسلام در آن زمان گسترش عجیبی پیدا کرده بود، تمامی کشورهای تقریبا آباد آن عصر و زمان در زیر پرچم اسلام گرد آمده بودند، لذا از آنجا که این تازه مسلمانان از مذاهب و ملّیتهای مختلف، عقاید و سنتهای مختلف بودند، به تبع آن این آموزههای انحرافی به میان مسلمانان وارد گردید.
گفتار جمعیت مسیحیان، جمعیت زرتشتیان، فلاسفه یونان و فلاسفه روم.. خیلی از مسائل در جامعۀ اسلامی به هم ریخت، حتی طرفداران مکاتب مادی هم عقایدشان را آشکارا در جامعه اسامی مطرح میکردند، امام صادق(ع) در این برهه باید با این افکار التقاط وارداتی مقابله نماید و اسلام اصیل را بر همۀ مردم عرضه نماید، که در عمل نیز آن حضرت به نحو احسن در شبهه زدایی از جامعۀ اسلامی عمل نمود.
دوم. خطر نفوذیها بودند زیرا دیدند فرصت خوبی است و میشود بر ضد اسلام تبلیغات نمود، لذا با خود گفتند اگر نتوانیم حکومت اسلامی را ساقط کنیم لاأقل عقاید اسلامی را از درون مورد هجوم و تهدید قرار میدهیم و جوانان مسلمان را از اسلام دور میکنیم، کار به جایی رسید که مفضل بن عُمر از اصحاب امام صادق(ع) میگوید؛ در مسجد پیغمبر(ص) و در کنار قبر آن حضرت ابن ابی العوجا مادی را دیدم که تبلیغات مادی گری(انکار خدا و دین) میکند، نزدیک رفتم و فریاد کشیدم و او را از این کار بازداشتم، او در جواب گفت به نظر میرسد از اصحاب امام صادق (ع) باشی، امام تو اینگونه با من سخن نمیگوید و با دعوا صحبت نمیکند بلکه پاسخ پرسشهایم را به گونهای جواب میدهد که من در پاسخ مجدد حیران و درمانده و مستأصل میمانم.
مفضل میگوید؛ همین که این جمله را شنیدم به محضر امام صادق(ع) رسیدم؛ عرض کردم یا بن رسول الله اسلام در خطر است، مادی گری و انکار خدا در کنار قبر پیغمبر؟! حضرت فرمودند؛ فردا صبح اول طلوع آفتاب نزد من بیا تا دلایل خداشناسی را بگویم، مفضل میگوید صبح تا ظهر دلایل خداشناسی از آسمان، زمین، ستارگان، حیوانات، دریاها، کوهها، بیابان… را بیان فرمودند تا اینکه اذان ظهر شد که حضرت فرمودند؛ برو فردا صبح اول وقت بیا، دوباره روز دوم آمدم و تا ظهر دلایل خداشناسی را از آن حضرت فرا گرفتم، لیکن این معارف تمام نشد و من تا چهار روز رفتم و استفاده کردم.
از این رو یک کتاب به نام توحید مفضل در اختیار ما است که مجموعۀ فرمایشات امام صادق (ع) در این چهار روز است، یعنی حضرت در برابر موج تبلیغات بیگانگان ایستاد لذا اینگونه امام جعفر صادق(ع) رئیس مذهب است چرا رئیس مذهب نباشد؟
دانشگاه جعفری؛ شاخصۀ بنیادین در حفظ مذهب راستین تشیع
نکتۀ دیگر این است که باید به عمق مکتب علمی و جهاد علم و دانش امام صادق(ع) معرفت پیدا نمود، شاگردان آن حضرت هر کدام در یک بخش از علوم تخصص داشتند، لذا علم شاگردان امام صادق(ع) بر ابتکار آن حضرت در ترسیم و تفکیک رشتهها و شاخههای علم استوار گردید.
روایت قریب به این مضمون است مردی اهل شام خدمت امام رسید عرض کرد سوالی دارم دربارۀ قرآن، لطفاً پاسخ بفرمایید، اصحاب حضرت دور ایشان حلقه زده بودند، امام فرمود؛ حمران جواب این مرد را دربارۀ قرآن بده، آن مرد عرض کرد پاسخ شما را خواستارم، امام فرمود؛ جواب او جواب من است اگر توانستی او را محکوم کنی من را محکوم کردی لذا آن مرد شامی شروع کرد به سوال کردن و آنقدر سوال کرد تا وا ماند.
حضرت فرمود حمران را چطور دیدی؟ آن مرد شامی عرض کرد؛ خیلی قوی و مسلّط به تمام مباحث قرآنی است.
آن مرد شامی گفت سوال دیگری دربارۀ ادبیات دارم، حضرت فرمود أبان بن تغلب از اصحاب من تخصص در ادبیات دارد پرسش کن، آن مرد سوال کرد و قانع شد.
حضرت فرمود سوال دیگری نیز داری؟ گفت آری در موضوع فقه سوال دارم، حضرت فرمود؛ زراره فقیهی است که در مکتب من فقه آموخته است، سوالات از زراره مطرح شد و آن مرد پاسخ سوالاتش را دریافت نمود و قانع شد.
در ادامه آن مرد شامی عرض کرد دربارۀ عقاید هم سوال دارم، حضرت فرمود آن اقا را میبینی؟ اسمش مومن الطاق است، تخصصش در عقاید و علم کلام است هر سؤالی داری از او بپرس، او هم سوال پرسید و قانع شد.
در نهایت آن مرد شامی گفت اصحاب شما در هر رشتهای تخصص دارند.
بنابراین مکتب امام صادق مکتب علمی جامع و فراگیر بود، لذا الان هر کتابی را در تفسیر، عقاید، فقه، اصول… مورد استفاده قرار میدهیم، قال الباقر(ع)و قال الصادق(ع) به وفور در آن مشاهده میشود.
آن قدر حدیث از این دو بزرگوار به ما رسیده است که معلوم میشود چرا حضرت را به این عنوان یعنی رئیس مذهب میخوانیم و اینچنین است که در مییابیم مکتب علم و دانش امام صادق(ع) چقدر وسیع و گسترده بوده است.
یقین بدانید اگر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و به دنبال آن امام علی بن موسی الرضا(ع) در دوران مأمون در مقابل شبهات بیگانگان از اسلام دفاع نمیکردند قطعاً اسلام متزلزل میگردید.
لذا این بزرگواران بودند که به جای اینکه در مقابل بنی العباس آشکارا قیام غیر موفق کنند، مانند قیام زید بن علی، یحیی بن زید و بعضی قیامهای دیگر،.. لیکن قیام علمی کردند و اسلام را نجات دادند.
جابربن حیان که امروز در مغرب زمین و در میان غربیها به عنوان پدر علم شیمی شناخته شده یکی از دانشمندان بنام اسلام است.
علم شیمی امروز در روزهای نخستین از کتابهای جابربن حیان مایه گرفت.
جابربن حیان در قرن دوّم هجری در میان مسلمانان و در مکتب پیشوایان اسلام مخصوصاً امام صادق علیه السلام پرورش پیدا کرد3، جابربن حیان با افتخار میگوید من از شاگردان امام صادق(ع) بودم.
مالک بن انس (پیشوای مذهب مالکی) درباره وی میگوید: «من فراوان به نزد او رفتم، آن حضرت را جز در این سه حال نیافتم: یا نماز میگزارد، یا روزه بود و یا قرآن میخواند. برتر از جعفر بن محمّد (در این عصر) از نظر دانش، عبادت و پرهیزکاری، هرگز چشمی ندیده و گوشی نشنیده و بر قلب هیچ بشری خطور نکرده است».4
ابو حنیفه میگوید: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان؛ اگر آن دو سال (بهره گیری از محضر امام صادق علیه السلام) نبود، نعمان (نام ابو حنیفه است) هلاک میشد».5
سخن آخر
باید اذعان نمود مکتب امام صادق(ع) پیامی برای امروز ما دارد، شرایط امروز ما مثل شرایط آن زمان است.
رسانههای غربی با نشر شبهات از گوشه و کنار دنیا در راستای استحالۀ فکری و عقیدتی امت اسلامی به ویژه نظام اسلامی عمل میکنند، لذا کسانی که نتوانستند نظم اسلامی را با جنگ و تحریم و… وادار به تسلیم کنند حالا از طریق شبهه افکنی به فکر افتادند تا در جوانان نفوذ کنند و مسلمانان را از هم متلاشی سازند و دچار تشتّت نمایند یعنی همان شرایط زمان امام صادق(ع) در عصر حاضر نیز به وضوح مشاهده میشود.
اینجا است که باید از همان مکتب ناب امام صادق (ع) بهره جست، لذا علماء، دانشمندان اعم از علمای حوزههای علمیه و اساتید دانشگاه باید با فنون و علوم مختلف اسلامی آشنایی داشته باشند و با شبهات مخالفین مقابله و مواجهه مطلوب و موثر نمایند و از تزلزل عقیدتی و فکری جوانان در جامعه جلوگیری نمایند.
لازم به ذکر است آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، به شهادت رسید و عالم اسلام را در مرگ خود عزادار کرد.
——————————
1 سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 258.
2 دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص: 102.
3 اسلام و آزادی بردگان ؛ ص42.
4 دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص: 102.
5 همان.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیتالله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir