هالیوود و آخر الزمان
هالیوود در واقع یک نام استعاری و نمادین است که برای مدیریت امپراتوری تصویری غرب انتخاب شده والا یک شرکت توریستی است در حومه شهر لوس آنجلس آمریکا منظور از هالیوود نظام مدیریتی حاکم بر پروژهای تصویری آمریکا به نحو اخص و مغرب زمین به نحو اعم است در حقیقت اتاق فکری است که تعیین می کند کدام سوژه و کدام مفهوم دستمایه کار تصویری قرار بگیرد رویکرد هالیوود به بحث آخر الزمان مثل دیگر رویکردهایش ناظر به فکر برنامه ریزی و اندیشه قبلی است هالیوود صرفا از این جهت که آخرالزمان سوژه ناب ، بدیع ، جذاب و تماشاگر پسندی است سراغ آخرالزمان نرفته است بلکه مقاصد کاملا جدی و نهفته ای در این رویکرد وجود داشته است اصولا آخرالزمان و پایان دنیا و باور این پدیده مبنی بر یک کهن الگوی مشترک بشری است که در ضمیر ناخود آگاه ابنای بشر نهادینه شده است چگونه میتوانیم بپذیریم که این دنیا همین طور پیش بود و به پایان نرسد و اصولا ضمیر ناخودآگاه ما این را نمی پذیرد که دنیا بدون پایان باشد به همین دلیل برای این پایان دوست دارم که تصویر ارائه کنیم قرائت های مختلفی را در حوزه هنر ادبیات و کتب دینی نسبت به آخر الزمان برای ما ترسم کرده اند و در اساطیر ملل متعدد هم نقاط مشترکی که می توانیم بیابیم چند تا بیشتر نیست یکی از آن چند تا آفرینش و پایان عمر دنیا است قصه ای که تقریبا در اکثر قریب به اتفاق اساطیر ملل یافت می شود و همین نشان می دهد که ما ناگزیریم به آخر الزمان به عنوان یک سوژه مستتر در ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر بپردازیم خصوصا که اگر برای مخاطب بار محتوایی و معنایی و سیاسی هم داشته باشد و هالیوود در واقع با این رویکرد به سراغ آخرالزمان رفته است چون اولا پدیده ای جذاب است ( آنچه که نیامده و پیشگویی می شود همیشه برای انسان جذاب است ) دیگر این که روایت های متعدد و متفاوتی نسبت به این پدیده می توانست اتخاذ کند و این تعدد روایت ها باعث می شود آن افکاری که اتاق فکر هالیوود تولید کرده بود خیلی راحت و از طرق مختلف به مخاطب منتقل شود به نوعی موضوع آخر الزمان این پتانسیل را داشت که دستمایه اتاق فکر هالیوود قرار بگیرد و در جهت ترویج غیر مستقیم مفاهیمی که به گونه ای صهیونیسم بین الملل پی جوی آن بود به کار رود از همان آغاز یهودیان به دلیل نفوذی که در هالیوود داشتند توانستند بسیاری از آموزه های توراتی را به فیلم هالیوودی تسری دهند اصولا نگاه آخر الزمانی در هالیوود انواعی دارد که در نگره دینی عمدتا توراتی است البته در آثار هالیوود عامدانه رویکرد توراتی نسبت به آخرالزمان به کار میرود اگرچه شباهت هایی هم بین آخرالزمان تورات و انجیل هست ولی انگار قرار بوده است قرائت یهودی در نگره دینی هالیوود رعایت شود همچنین نگاه به شیطان نگاه به فرشته ها نگاه به بهشت و دوزخ در سینمای هالیوود باز به گونه ای توراتی است حاصل آن که اصولا وقتی هالیوود به سمت قرائت و روایت دینی می رود عمدتا از تورات تاثیر می پذیرد.
واما اهداف غرب از طرح این مباحث : سینما آنچه را اراده می کند و بیننده هم این تاثیر را می پذیرد و قبول می کند ( مگر بینندگان خیلی خاص ) بدیهی است که غرب از این ظرفیت استفاده می کند خصوصا در شرایطی که تمام لوازم این صنعت را در اختیار داشته باشد طبیعتا اهدافی که نظام استکباری غرب دنبال می کند در سینمای او نیز منعکس می شود فرهنگ غرب در ذات خود کاملا مهاجم و سلطه گر است و سینما هم در همین راستا تعریف می شود و اهداف هالیوود چندان از غایات نظام غرب دور نیستند ما در فیلم های هالیوودی انواع آخرالزمان را شاهد هستیم آخرالزمان تکنولوژیک ، آخرالزمان طبیعی ، آخرالزمان متافیزیک ، آخرالزمان اسطورهای و …… مثلا آخرالزمان اسطوره ای آخرالزمانی است که در آن موجوداتی و مفاهیمی از اعماق افسانه و از آن سوی تاریخ از دنیای افسانه ها و اساطیر ملل سر بر می آورند و در شرایط کنونی خطر ساز می شوند و تقابل آنهاست که وقایع آخرالزمانی را ایجاد می کند در نگاه هالیوودی اسلام به صورت یک خطر ماقبل تاریخی یک خطر قدیم و باستانی از میان تخم های هیولاهای باستانی در یک فضای مرموز و مدهوش متولد می شود آزاد می شود و به صورت یک موجود مهاجم بیگانه در می آید و نهایتا نسل بشر را نابود می سازد این موجود بیگانه حتی خونش هم خطرناک است و اگر خونش را بریزی با نیروی مخرب نهفته در خون خود همه چیز را نابود می کند این مساله ما را یاد چه می اندازد ؟ در اسلام حتی خون هم می تواند بر شمشیر غلبه کند و به گونه ای بر رقیب لطمه بزند فرهنگ شهادت و استشهاد همیشه کابوس دنیای غرب بوده است خط سیر فیلم های هالیوودی از پیچیده گویی به سمت صراحت است فیلم معروف ( مردی که فردا را دید ) که بازیگر معروف سینما ( اورسن ولز ) تک گویی و پلاتوهای آن را اجرا کرده بر مبنای پیشگویی های نوستر آداموس خط آخرالزمانی مسلمانان را گوشزد می کند و به نوعی شخصیت آخرالزمانی منجی مسلمانان را به عنوان دجال غرب نشان می دهد و این که این همان آنتی کرایست معروف است که می آید و دنیا را با خطر مواجه می کند به تدریج از دهه نود به این سو فیلم ها صراحت لهجه پیشه کردند و مسلمین را جناح باطل آخرالزمان و رهبر آنان را آنتی کرایست نشان دادند
برگرفته از کتاب موعود نامه