چهل روز گذشته است
22 آذر 1393 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام
می گویند
چهل
روز
گذشته.
چهل روز پیش، پدرم و عمویم و برادرانم
همگی در فاصله یک صبح تا ظهر کشته شدند.
پیکر بی جان و کفن پدرم، چونان غریبی بی وطن
زیر سیلی پرتوهای خورشید رها شد.
دستهای ازبدن جدا شده عمویم هر کدام یک سو بر خاک افتاد.
جسدهای اربا اربا شده برادرانم زیر سم اسبان لگد مال شدند.
یک صبح تا ظهر؛ زمان کمی برای وداع با عزیزترین های زندگیست.
مرگ هر کدام مرثیه ای بود برایم.
پدرم که با رفتنش قلبم را در قتلگاه به آتش کشاند.
برادرانم که هر یک ذره ذره از وجودم کاستند و
عمویم عباس، که هنوز مرگش را باورم نیست.
و امروز درست چهل شب و روز بعد از زیبایی های دهمین روز محرم؛
آب در کوزه ها هست،
اما
تو
نیستی
پدر.
و آفتاب از شرم جگر سوخته تو؛ پشت ابرها کز کرده.