چراغ غزل
چراغ غزل
گفتى كه من از روز ازل سوخته بودم
با داغ چراغ غزل افروخته بودم
آرى من از آن بارقه كوكب چشمت
دلسوخته، دلسوخته، دلسوخته بودم
با ياد نگاه تو چراغ سحرى را
بر قله خورشيد برافروخته بودم
چون لاله به صحراى جنون با تب عشقت
پيراهنى از شعله به تن دوخته بودم
پروانه صفت در سفر سوختن اى شمع
از تو غزل سوختن آموخته بودم
بر باد شد از جور تو آن كوه تحمل
كه اندر گذر حادثه اندوخته بودم
رفتى و به دنبال تو تا صبح قيامت
بر باغ نظر ديده جان دوخته بودم
نصرالله مردانى
آن شب قلب ملت ايران از کار افتاد
آن شب قلب ملت ايران از کار افتاد
امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـى رسيد . او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت اميدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند .
شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم . سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد.
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احياء كرده بـود . بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد .
منبع: http://rasekhoon.net
بدون تشریفات
يکي ازتفاوتهاي رهبران بزرگ با مديران معمولي نفوذ آنان بر قلبهاي پيروان خود است. رهبران بزرگ دستور نميدهند اما پيروان کلام آنان را به منزله تکليفي براي عمل قلمداد ميکنند و ناخودآگاه در مسير اجراي آن از کوچکترين تلاشي، حتي نثار جان خود دريغ نميکنند. بيشک يکي از دلايل اين نفوذ اعجابآور، صداقت درگفتار و عمل رهبران بزرگ است و به قولي «آنچه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند».
امام خميني(ره) نيز از اين قاعده مستثني نبودند. يکي از نقدهاي اساسي بنيانگذار انقلاب به رژيم شاهنشاهي پهلوي، اشرافيتگرايي و کاخ نشيني اين خاندان درمقابل زندگي فقيرانه و کوخ نشيني عامه مردم بود.زندگي ساده و بي پيرايه امام خميني (ره) ودوري ايشان از قدرت طلبي وخودنمايي هاي معمول ، پيش از پيروزي انقلاب شعارمبارزه با اشرافيتگرايي خاندان پهلوي را براي مردم باورپذير کرد.اين مشي امام(ره) پس از پيروزي انقلاب نيز ادامه پيدا کرد.ذکرخاطراتي از زندگي بي پيرايه امام (ره) براي نسل امروز از يک سو باعث آشنايي اين نسل با يکي از تاثيرگذارترين افراد تاريخ جامعه ايران ميشود واز سويي سنگ محکي براي سنجش عملکرد سياستمداران و مسوولان امروز جامعه ايران است. خاطرات نقل شده برگرفته از کتاب برداشتهايي از سيره امام خميني به قلم غلامعلي رجايي است.
من ماشين نميخواهم
خاطرهاي از حجتالاسلام فرقاني
امام در نجف كه بودند يكي از ايرانيان ماشيني را از آلمان خاص ايشان خريده بود كه آقا با آن به حرم مشرف شوند و يا در ايام زيارتي به كربلا بروند. آقا ميفرمودند: «من ماشين نميخواهم.» وقتي او اصرار ميكرد كه من اين ماشين را به اسم شما و براي شما از آلمان آوردهام، امام به او فرمودند: «اگر مال من است من آن را ميفروشم و پولش را به طلبهها ميدهم» او هم ميگفت كه نه شرط ما اين است كه شما اين را نفروشيد. ما به او گفتيم آقا ميفروشد به هر حال امام آن را نپذيرفتند.
از تولد حرف می زنی
از تولد حرف ميزني.
تولد دوباره روزيهاي معنوي و مادي.
تولد ديگرباره جانهاي عاشق سرفرازي.
مكث ديدار وزيبايي بر دشت خشك بيكسي و تنهايي.
حضور پيوسته باران بر كامهاي تشنه ابدي.
ازراه ميرسي، بيدار ميشويم، راه ميرويم
و همه سرزمينهاي نرفته دانش وانديشه،
در كنار خاك پاي تو، بر ما مكشوف ميشود.
به جزاي ستمها كه بر خلايق مظلوم؛ آوارگشته بود.
بر سر ظالمان، غضب ميباري و شيوه نوازش را ترويج ميكني.
در انتظارتوييم!
مصطفي پورنجاتي
شعر رهبر انقلاب برای امام عصر
شعر رهبر انقلاب برای امام عصر عجل الله تعالی فرجه
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود
خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود
جواب ناله ی ما را نمی دهد “دلبر”
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود
شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود
مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست
خدا کند که مریضی من دوا نشود
سید علی خامنه ای
سالروز ولادت یگانه منجی عالم بشریت مبارک باد
فرا رسیدن سالروز ولادت آخرين ذخيره الهي، یگانه منجی عالم بشریت
حضرت بقية الله الاعظم حجة ابن الحسن العسکری مهدی موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
به تمامی منتظران آن حضرت مبارک باد
امام مهدى عليه السلام :
إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ ؛
من مايه امان اهل زمينم ؛ چنان كه ستارگان مايه امان اهل آسمان اند .
بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 380
******
هر راه به جز راه تو کج خواهد بود
بی لطف تو آسمان فلج خواهد بود
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد بود