• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

حجت شرعی

 

برای انتخاب خوب و درست(رئیس جمهور)، باید معیارها را شناخت و با مشورت و تفکر، و دست یافتن به حجت شرعی، نامزد اصلح را انتخاب کرد.

داشتن حجت شرعی برای انتخاب یک فرد مایه آرامش دنیوی و اخروی است و حتی اگر تصمیمی که با حجت شرعی گرفته شده غلط هم از آب درآمد چون انسان به تکلیف عمل کرده سرافراز است

اسلام وراثتی

03 آذر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

شاید این سوال برای همه ما به وجود آمده باشد که درست است که مسلمانیم  ولی آخر این اسلام ما چه ارزش و بهایی دارد ما این اسلام را از والدین خود به ارث بردیم ،آن اسلامی ارزشمند است که با تحقیق و تفحص حاصل شده باشد . بهتر نیست که ما دینمان را کنار بگذاریم و بعد از تحقیق به نتیجه برسیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(آقای ماندگاری جواب می دهند :)

آیا وراثتی بودن، دلیل بر بی ارزشی است؟ هر چیزی که به ارث برسد ارزش ندارد؟ صرفا وراثتی بودن نمی تواند دلیل بی ارزشی یا با ارزشی باشد. مثلا اگر شما زمینی از پدرتان به ارث می رسید آنرا کنار می گذاشتید و می گفتید که باید در مورد آن تحقیق بکنم که چرا به من ارث رسیده است؟

ایشان در مورد این زمین به ارث رسیده به سه طریق می تواند تحقیق کند: 1- خودش کارشناس زمین باشد. 2- خودش کارشناس نباشد و سراغ کارشناس برود و ارزش آنرا بفهمد. 3- نه خودش کارشناس است و نه دسترسی به کارشناس دارد. وقتی می بیند که عده ای می خواهند این زمین را از جنگش در بیاورند، معلوم می شود که این زمین ارزش دارد. به فرض که قبول کنیم اسلام این آقا وراثتی است. صرف وراثتی بودن چیزی ،نه ارزش است و نه ضد ارزش. یا شما خودتان کارشناس دین هستید و اسلام را بررسی می کنید و می بیند که اسلام مطابق روز است و اسلام را نگه می دارید. یا اینکه سراغ یک کارشناس دین می روید و ارزش های اسلام را می پرسید تا ببینید که باید آنرا نگه دارید یا خیر. راه سوم این است که بفهمی چرا تمام دشمنان خدا دنبال این هستند که اسلام را از شما بگیرند. زیارت ، محرم،عزاداری و نماز را از ما بگیرند. شما فکر نمی کنید که اینها گوهری است که آنها می خواهند از ما بگیرند؟ ایشان از هر روشی که برود ارزش اسلام را متوجه می شود. پس شما از نگاه سارقان اسلام می توانید بفهمید که اسلام چقدر ارزش دارد. چرا تمام شبکه های ماهواره ای و سایت ها دشمن می خواهد اسلام را از جوانان ما بگیرند؟ آنها می خواهند اسلام را از شما بگیرند و شما را خلع سلاح کنند.

 نظر دهید »

سه عامل مهم در ایجاد حادثه کربلا

03 آذر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

عامل اول این است که بنی امیه کاری کرده بودند که اهل بیت را از جامعه ی دینی منزوی کرده بودند یعنی کاری کرده بودند که مردم احساس نیاز به اهل بیت نکنند. امیرالمومنین 25 سال خانه نشین شدند و در پنج سالی که حکومت کردند مجبور بودند جنگ های سنگین داشته باشند. امام حسن (ع) را مجبور کردند که با معاویه صلح کند. امام حسین(ع) ده سال امامت داشتند ولی کسی به سیدالشهدا مراجعه نمی کرد. بنی امیه کاری کرده بود که مردم احساس نیاز به مرجعیت علمی اهل بیت نداشته باشند. آنها خودشان مکتب های زیادی باز کرده بودند و می گفتند که نیازی به مکتب اهل بیت نیست. در کتاب وسایل الشیعه شیخ حُر عاملی، 35 هزار حدیث فقهی وجود دارد. علامه طباطبایی فرمودند که من به تمام این احادیث مراجعه داشتم و متوجه شدم که دوران امامت ده ساله امام حسین (ع)، یک مورد پیدا نکردم که در این ده سال امامت یک نفر یک سوال از سید الشهدا پرسیده باشد و برای ما نقل کرده باشند.

عامل دوم ترس شدیدی بود که بر مردم کوفه حاکم بود. وقتی مسلم به کوفه آمد یزید نگران شد و ابن زیاد را که در بصره بود به کوفه فرستاد. مردم کوفه خاطرات تلخی از ابن زیاد داشتند و آوازه ی ابن زیاد به گوش آنها رسیده بود. وقتی ابن زیاد حاکم بصره شد، درمسجد با مردم صحبت کرد که من از طرف یزید آمده ام، با من بیعت کنید.مردم با او بیعت کردند. بعد از مدتی ابن زیاد پرسید: آیا کسی مانده که با من بیعت نکرده باشد؟ اسم هشتاد نفر از سران بصره را به او دادند که بیعت نکرده اند. او گفت :دستی که با من بیعت نکرده است شایسته نیست که بر تن بماند. و دستور دادند که دست های آنها را قطع کنند. با این خاطرات، ابن زیاد از بصره به کوفه آمده بود.

ابن زیاد به کوفیان دستور داد که برای جنگ با حسین به کربلا بروند. خیلی از مردم کوفه به جنگ نرفتند و ابن زیاد مردم را تهدید کرد. مردم در خانه ها پنهان شدند. شهر خلوت شده بود. روزی ابن زیاد به داخل شهر آمد و دید فرد غریبی دارد از آنجا می گذرد، به او گفت که چرا به کربلا نرفته ای، او گفت که من از داستان کربلا خبر ندارم و می خواهم طلبم را بگیرم و بروم . ابن زیاد سرش را از تنش جدا کرد. و با این کار همه ترسیدند و به کربلا رفتند. البته عده ای از بین راه فرار می کردند و به کربلا نرفتند.

عامل سوم این بود که مردم خیلی به دنیا تعلق پیدا کرده و قیامت را فراموش کرده بودند. یعنی زرق و برق دنیا آنها را گرفته بود. سیدالشهدا از مدینه تا کربلا، به این مشکل روحی مردم نظر کردند. حضرت خطبه های زیادی خواندند. خوب است که خطبه خوانی در مجالس ما رسم  شود. عرب ها در شب عاشورا مقتل خوانی دارند. یعنی تمام حوادث روز عاشورا را یکجا می خوانند. خطبه هایی که امام در طول مسیر خواندند خیلی پیام دارد. امام تلاش کردند که معاد را در زندگی مردم جا بیندازند و مردم معادباور باشند.

حضرت قبل از اینکه از مدینه( 27 ماه رجب از مدینه بیرون آمدند و سوم شعبان به مکه رسیدند و در هشتم ذیحجه از مکه بیرون آمدند و دوم محرم به کربلا رسیدند) بیرون بیایند وصیت نامه نوشتند. این کار پیام دارد. امام وصیتی به برادرشان محمد حنفیه نوشتند: من حسین هستم ،به یگانگی خدا و رسول شهادت می دهم … انسان وقتی وصینامه اش را می نویسد تعلقش به دنیا کم می شود. انسان وقتی می خواهد وصیت نامه بنویسد به فکر فرو می رود که چه چیزی بنویسد، چه چیزی جمع کرده است و چه چیزی همراه خودش می برد؟

در طول سفر عده ی زیادی با حضرت ملاقات داشتند. عبدالله بن عمر فرزند خلیفه ی دوم ،به امام حسین (ع) گفت که در مکه بمانید، چرا می خواهید خودتان را با یزید درگیر کنید. او خیلی به امام اصرار کرد. و گفت: آقا می ترسم این چهره ی نورانی شما را با شمشیر بزنند و این حیف است. امام فرمودند :تا آسمان و زمین برقرار است مرگ بر این منطق که چهره ی مرا با شمشیر بزنند، نشنیدی که بنی اسرائیل جمعی از  پیامبران را می کشتند و بعد به دنبال کارشان می رفتند، نشنیدی که سر حضرت یحیی را از بدن جدا کردند و هدیه بردند.

سروجان درراه جانان چون بداد دل وجان      جان جانان شدومحبوب به جانان شد

بود چون پسر خدا و خون خدا                      خون بهایش به جزا ایزد منان آمد

حضرت فرمود :ای عبدالله بهانه نیاور و دست از یاری من برندار .او گفت: من آمادگی ندارم. او گفت: من زیاد دیده ام که پیامبر سینه ی شما را می بوسید ،اجازه بدهید که سینه ی شما را ببوسم. عبدالله امام را در همین حد یاری کرد.

برگرفته از سخنان آقای حسینی قمی در برنامه سمت خدا

 نظر دهید »

مهر مادری

03 آذر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

یا فاطمه (س) من عاشق بین الحرمینم

من نوکر عشاق و محبین حسینم

این سینه زدن را ز تو دارم زتو دارم

ای عشق تو و ذریه ات دار و ندارم

هر چند که ناقابلم و خانه به دوشم

این نوکریم را به دو عالم نفروشم

 نظر دهید »

حداقل همت طلبه !!!!!!

07 مهر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام


حداقل همّت يک دانشجوي دانشگاه يا طالب حوزوي اين است که اين درسي که مي‌خواند استادانه به ديگري منتقل کند اين کفِ درس خواندن است از اين پايين‌تر اگر کسي درس خواند اتلاف عمر است. اگر کسي درس بخواند و نتواند مدرّس خوب باشد يقين بداند عمرش را تلف کرده است براي اينکه اين علوم امانت‌هاي الهي است. اگر کسي از کتابي به کتاب ديگر رفت و نتوانست آن کتاب قبلي را به خوبي تدريس کند اين مطمئن باشد عمر خود را تلف کرده است .

گوشه ای از سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی در آغاز سال تحصیلی حوزه

 1 نظر

آيا مى توان نماز را به فارسى خواند؟

07 مهر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

آقاى دكتر محمد جواد شريعت كه با جمعى از دانشجويان با مرحوم حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى ديدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنين باز مى‏گويد:
سال يكهزار و سيصد و سى و دو شمسى بود، من و عده‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلى دارد نماز را به عربى بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانيم؟
عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسى بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين كم كم از اين موضوع آگاهى يافتند و به فكر چاره افتادند.
آن‏ها، پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهى ديگر برگزينند.
چون پند دادن آن‏ها مؤثر نيفتاد؛ ما را نزد يكى از روحانيان آن زمان بردند. آن روحانى وقتى فهميد ما به زبان فارسى نماز مى‏خوانيم، به شيوه‏اى اهانت‏آميز نجس و كافرمان خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت يكى از پدران، والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت.
آن‏ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وى در ميان نهادند. او دستور داد در وقتى معيّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتى استثنايى روبه رو هستيم. آقا در آغاز دستور پذيرايى از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمى‏خوانيد، فعلًا تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد.
وقتى آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما يكى يكى خودتان را معرفى كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلى و چه رشته‏اى درس مى‏خوانيد. آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش‏هاى علمى مطرح كرد و از درس‏هايى مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمى و علوم طبيعى مسائلى پرسيد كه پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بيرون بود. هر كس از عهده پاسخ بر نمى‏آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو مى‏شد. پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود: والدين شما نگران شده‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانيد، آن‏ها نمى‏دانند من كسانى را مى‏شناسم كه- نعوذبالله- اصلًا نماز نمى‏خوانند. شما جوانان پاك اعتقادى هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم؛ ولى مشكلاتى پيش آمد كه نتوانستم. اكنون شما به خواسته دوران جوانى‏ام جامه عمل پوشانيده‏ايد، آفرين به همت شما. در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حلّ كرده‏ايد. اكنون يكى از شما كه از ديگران مسلطتر است، بگويد بسم اللّه الرحمن الرحيم‏
را چگونه ترجمه كرده است. يكى از ما به عادت دانش‏آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است؛ زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نمى‏آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسم اللّه را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم اللّه چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عيبى ندارد. اما «اللّه» قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى‏توان ترجمه كرد؛ مثلًا اگر اسم كسى «حسن» باشد، نمى‏توان به آن گفت «زيبا» ترجمه «حسن» زيبااست؛ امّا اگر به آقاى حسن بگوييم آقاى زيبا، خوشش نمى‏آيد. كلمه اللّه اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏كنند. نمى‏توان «اللّه» را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد.
خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولى كامل نيست؛ زيرا «رحمن» يكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى‏رساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست؛ «رحمن» يعنى خدايى كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى‏فرمايد. در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد كمال ترجمه نيست. خوب، رحيم را چطور ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آيت اللّه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم- چون نام وى رحيم بود- بدم نمى‏آمد «مهربان» ترجمه كنيد؛ امّا چون رحيم كلمه‏اى قرآنى و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود. اگر آن را «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد، راهى به دهى‏
مى‏برد؛ زيرا رحيم يعنى خدايى كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مى‏كند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده‏ايد، بد نيست؛ ولى كامل نيست و اشتباهاتى دارد. من هم در دوران جوانى چنين قصدى داشتم؛ امّا به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم. تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلى پيچيده‏تر مى‏شود. امّا من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسى برنداريد؛ زيرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است.
در اين‏جا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده از وى عذرخواهى كرديم و قول داديم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده كنيم. ايشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانيد، هر طور دلتان مى‏خواهد بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براى شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وى طلب بخشايش و از كار خود اظهار پيشمانى كرديم. حضرت آيت اللّه ارباب، با تعارف ميوه و شيرينى، مجلس را به پايان برد. ما همگى دست مباركش را بوسيديم و در حالى كه ما را بدرقه مى‏كرد، خدا حافظى كرديم. بعد نمازها را اعاده كرديم و از كار جاهلانه خود دست برداشتيم. بنده از آن به بعدگاه به حضور آن جناب مى‏رسيدم و از خرمن علم و فضيلت وى خوشه‏ها بر مى‏چيدم. وقتى در دوره دكتراى‏زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاه نامه‏ها و پيغام‏هاى استاد فقيد مرحوم بديع الزمان فروزانفر را براى وى مى‏بردم و پاسخ‏هاى كتبى و شفاهى حضرت آيت اللّه را به آن استاد فقيد مى‏رساندم. و اين افتخارى براى بنده بود. گاه ورقه‏هاى استفتايى كه به محضر آن حضرت رسيده بود، روى هم انباشته مى‏شد. آن جناب دستور مى‏داد آن‏ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وى بنويسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى‏كرد. در اين مرحله با بزرگوارى‏هاى بسيار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بيان‏
آن‏ها نيست. خدايش بيامرزد و در درياى رحمت خويش غرقه سازد؛ «انّه كريمٌ رحيم».(خاطره ای از استاد شریعت )

 1 نظر

چند دستورالعمل‏ برای تَرك گناه‏

07 مهر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

. تَرك فكر گناه‏
ابتدا نوبت‏ گناه‏شناسى‏ است؛ شناخت گناهان و تفكر در آثار دنيوى و اخروى آن‏ها، گام نخستين در شناسايىِ تصوير زشت گناهان و زمينه‏ساز تنفر از آن‏هاست. سپس بايد به‏سراغ‏ گناه‏زدايى‏ رفت. مبارزه اساسى با گناه، از طريق مبارزه با زمينه‏هاى گناه و تقويت زمينه‏هاى اصلاح، امكان‏پذير است و دراين‏باره، راهى جز تقويت اراده وجود ندارد. سعى كنيد كه فكر گناه را به‏ياد خدا (عز) تبديل كنيد.
2. تَرك زمينه گناه‏
ترك زمينه گناه، سهم بسزايى در تركِ فكر گناه دارد و از سه راه زير مى‏توان به آن دست يافت:
1- 2 كنترل چشم‏: امام‏صادق (ع) فرمودند: «نظردوختن، تيرى مسموم از تيرهاى ابليس‏ است و چه‏بسا نگاهى كه‏ حسرت درازمدتى‏ را [در دل‏] به‏ارث بگذارد»  بنابراين، انسان بايد تا حدّ امكان، از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم، پرهيز كند.
2- 2 كنترل گوش‏: بايد از شنيدنى‏هايى پرهيز كرد كه ممكن است به‏حرام منجر شده يا زمينه‏ساز حرام شوند؛ مانند موسيقى حرام، صداى شهوت‏انگيز نامحرم و ….
3- 2 تَرك همنشينى با دوستان ناباب‏: دوستانى كه باعث مى‏شوند انسان گناه را مزمزه‏ كند، درواقع دشمن‏اند و بايد از آنان پرهيز كرد. امام‏سجاد (ع) از سخن‏گفتن و رفيق‏بودن با پنج فرد، نهى فرموده‏اند: دروغگو، گناهكار، بخيل، احمق و كسى كه قطع‏رحم كرده است‏
3. اشتغال به برنامه شبانه‏روزى‏
حتماً بايد شبانه‏روزِ خود را با برنامه‏ريزىِ صحيح و متناسب با وضع روحى و جسمىِ خود، پُر كنيد و هيچ ساعتى‏ بيكار نباشيد تا نفْس شما مشغول شود. در اوقات بيكارى، وسوسه‏هاى نفس و شيطان به‏سراغ انسان مى‏آيد و او را به فكر گناه و سپس به خودِ گناه مى‏كشاند.
اميرمؤمنان، على (ع)، فرمودند: «به‏راستى، اين نْفس، پيوسته و به‏بدى امر مى‏كند؛ درنتيجه، هر كس آن‏را به خود واگذارد [و به كارى نگمارد]، نفْس او را به‏سمت گناهان مى‏كشاند.»
4. روزه‏گرفتن‏
روزه‏گرفتن، قواى حيوانى و شهوانى انسان را تضعيف‏ مى‏كند و اگر قواى شهوانى ضعيف شود، فكر گناه هم كم‏رنگ مى‏شود. امام‏جعفرصادق (ع) فرمودند: «هرگاه شكم پُر شود، طغيان مى‏كند.» مفهوم حديث اين است كه اگر شكم پُر نشود، طغيان نمى‏كند و بهترين نوع گرسنگى، همان روزه‏گرفتن است.
تذكر اين نكته بسيار ضرورى است كه روزه نبايد براى بدن ضررى داشته باشد؛ وگرنه شرعاً حرام است. نيز، نبايد مزاحم اجراى كارهاى روزمره باشد. درهرصورت، اگر روزه‏گرفتن ممكن نيست، ساعات پرداختن به ورزش بايد افزايش يابد.
5. ورزش‏
هر روز ورزش لازم است؛ البته آن ورزش‏هايى كه براى بدن ضررى ندارد؛ مثل نرم‏دويدن و نرم طناب‏زدن و اجراى حركت‏هاى كِششى.
6. ذكر و ياد خدا (عزوجل)
ذكر خدا، آثار مثبت فراوانى دارد. ذكر، ازآن‏جهت كه با ذاكر اتحاد وجودى‏ مى‏يابد و حضور خداوند (عز) را در دل و جان مؤمن ملموس مى‏كند، موجب مى‏شود كه ذاكر، خود را در محضر خدا (عزوجل) حاضر ببيند و از كمال قُرب او بهره‏مند شود و درنتيجه، بر محور حيا، از بسيارى افكار پليد، اخلاق زشت و اعمال نكوهيده، پرهيز كند.
چند توصيه‏
1. هيچ گناهى را كوچك نشماريد.
2. در ابتداى روز، با خداى متعال‏ شرط كنيد كه گناه نكنيد و در طول روز، مراقب‏ اعمال و رفتار خود باشيد و در پايان روز، از خويش‏ حساب‏ بكشيد. اگر از عملكرد خويش راضى بوديد، خداى را شكر گوييد و درصورتى‏كه راضى نبوديد، بر خويش سخت بگيريد.
3. بدانيد كه‏ همواره‏، در محضر خداى بزرگ هستيد و او، بر وجود شما، اشراف دارد و از ظاهر و باطن شما آگاه است.
4. از خداوند با دعا و نيايش، استعانت و استمداد بجوييد؛ زيراكه خود فرموده است:
«اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هيچ‏كدام به فضيلت و تزكيه روى نمى‏آورديد.»
5. اعمال و عادات نيكو را جانشين رفتار ناپسند كنيد؛ مانند شركت دائمى در نمازجماعت، نماز شب و دعا. قرآن كريم مى‏فرمايد: «خوبى‏ها، سرانجام، ميدان را بر بدى‏ها تنگ خواهد كرد و آن‏ها را از بين خواهد برد.»
7. مطالعه‏ درباره زندگىِ پارسايان و زاهدان و مطالعه كتاب‏هاى اخلاقى را فراموش نكنيد؛ مثلًا گناه‏شناسى اثر آقاى قرائتى؛ گناهان كبيره و قيامت و قرآن (تفسير سوره طور)، از شهيد دستغيب.
(خلاصه شده از کتاب چرا برخی اوقات دچار گناه واشتباه می شویم ؟ نوشته سید مصطفی علم خواه )

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 141
  • 142
  • 143
  • ...
  • 144
  • ...
  • 145
  • 146
  • 147
  • ...
  • 148
  • ...
  • 149
  • 150
  • 151
  • ...
  • 189

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 133
  • دیروز: 67
  • 7 روز قبل: 1621
  • 1 ماه قبل: 3754
  • کل بازدیدها: 282906
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن