نماز...
یک جایی در قرآن هست که خداوند میفرماید: قد افلح المومنون؛ بیبرو برگشت مومنان رستگار میشوند! سپس در هشت آیه ویژگیهای برجسته این مومنان را لیست میکند. جالب است که این ویژگیها از این آیه آغاز میشود؛ الذین هم فی صلاتهم خاشعون (کسانی که در نمازشان خاشع و افتاده حال هستند) و پس از بیان ویژگیهای دیگر، به این آیه ختم میشود؛ و الذین هم علی صلوتهم یحافظون (و کسانی که بر نمازهایشان محافظت دارند). یعنی از 8 ویژگی مومنانی که رستگار میشود، اولین و آخرینش در مورد نمــــــازاست!
آنان چفیه داشتند...من چادر دارم....
من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است…اما چادر از چفیه بهتر است….
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند …من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم…
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند… من در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم واشک هایم را به چادرم هدیه می دهم…
آنان با چفیه زندگی می کردند… من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند… من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…
حس کن که تمام وجودت خداست..
ومن میخوانم وخدایم پاسخ میدهد
ومن عاشقم وخدایم عاشق تر
من عشق بازی باخدایم رادوست دارم و
او از هر معشوقی زیبا تر
ومن گاه ز او دور میشوم و
او با مهرش فاصله را نابود خواهد کرد
وخیالم درپی مهرش سرگردان و
ز هر مستی مست تر
واوهمه ی زندگی و امیدم
وهمه ی هستی من است
آنچه مهمتر از همه این هاست...(تاج بندگی)
موارد قبلی را که برای مطلب چرا حجاب آورده ایم فقط اشاره به بخشهایی از مصالح و حکمت های حجاب دارد ولی آنچه که مهمتر از همه به نظر می رسد همان مکتبی بودن حجاب است یعنی آنکه خداوند متعال که عالم است وبه همه مصالح ما انسانها آگاه و غنی است و به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارد و عادل است و به کسی ظلم نمی کند و حکیم است و کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد و ….
این خالق مهربان به ما دستور داده است که و لا يبدين زينتهن ّ الا ما ظهر منها و ليضربن بخمرهن ّعلى جيوبهن و لا يبدين زينتهن ّ الا لبعولتهن ّ… ;به بانوان با ايمان بگو: چشمهاى خود را از نگاه به اجنبى فرو پوشند و دامن خويش را (از آلودگى) پاك نگه دارند وزينت و جمال خود را جز آنچه كه به طور طبيعى نمايان است، از نامحرمان بپوشانند. ومقنعه و روسرى خويش را بر روى سينه ها افكنند و زينت و مواضع زيبايى ها را جز براىشوهران خود نمايان نسازند و…. ).(نور:30-31)
از اینکه در آیه کریمه دستور داده که زنها به وسیله خمار گردن وسینههاى خودرا بپوشانند، معلوم مىشود که خمار، اضافه براین که سر و موهارا مىپوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد که بتوان به وسیله آن گردن و سینه ها را پوشاند و همان طور که از شان نزول آیه نیزاستفاده مىشود، اطراف آن را قبلا پشت سر مىانداختند. پس خمار پارچه اى بزرگتر از روسرى مىباشد.
همچنین رب عزیز ما در آیه 59 سوره احزاب مى فرماید: «یـاَیُّهَا النَّبىُّ قُل لازوجِكَ وبَناتِكَ ونِساءِ المُؤمِنینَ یُدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلـبیبِهِنَّ ذلِكَ اَدنى اَن یُعرَفنَ فَلایُؤذَینَ وكانَ اللّهُ غَفورًا رَحیمـا; اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسرى هاى بلند خود را بر خویش فرو افكند ]طورى كه زیر گلو و سینه هایشان پیدا نباشد[ این كار براى این كه شناخته شوند و مورد اذیت ]اهل فسق و فجور[ قرار نگیرند، بهتر است، ]و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سرزده توبه كنند[ خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.»
و “جلباب"، رو پوشي است كه بالاي لباسهاي معمول و خانگي، مورد استفاده قرار مي گيرد. به ويژه زماني كه براي كاري بيرون از منزل مي روند.
حالا اگه چندتا تار مو پیدا شد چه اثر سوئی داره؟؟
چرا اسلام برای حجاب حدی معین کرده است؟ حال اگر چند تار مو هم پیدا شود ، مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ چه اثر سوئی ممکن است داشته باشد؟
اولا: مطالعه متون اسلامی قرآن و احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) و گفتوگوهای اصحاب و یاران آنهانشان میدهد که همواره بحث از فلسفه احکام درمیان آنهارایج بوده و باید هم چنین باشد، زیرا روش قرآن را یک روش استدلالی و منطقی آزاد میدیدند و به خود حق میدادند که در مباحث مربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سئوال از فلسفه حکم کنند.اگر تصور کنیم روش قرآن تنها استدلال در اصول دین و مسائل عقیدتی است، نه فروع دین و مسائل علمی، اشتباه کردهایم، زیرا میبینیم قرآن مثلاً پس از تشریع روزه ماه مبارک رمضان میگوید لعلکم تتقون؛ شاید تقوا پیشه کنید". به این ترتیب فلسفه آن را پرهیز از گناه ذکر میکند.در مورد تحریم غنا و شراب میگوید: “شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار میانتان دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد". در احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) موارد بسیار دیده میشود که پیشوایان دینی به ذکر اسرار و فلسفه احکام پرداختهاند، بنابراین هنگامی که میبینیم قرآن مجید و پیشوایان اسلام در موارد زیادی به بیان فلسفه و اسرار احکام میپردازند، دلیل آن است که چنین حقی را به ما دادهاند که در این باره به بحث بپردازیم. در غیر این صورت میبایست مردم را صریحاً از بررسی و دقت در این قسمت ممنوع سازند.تا این جا نتیجه میگیریم طرز برداشت اسلام از مسائل دینی، گشودن باب استدلال در همه آنهااست، ولی از جهتی میدانیم معلومات ما هر قدر با گذشت زمان پیش برود، باز محدود است. ما همه چیز را نمیدانیم اما این را میدانیم که احکام و دستورهای آسمانی از علم بی پایان خداوند سرچشمه میگیرد و از مبدئی که همه حقایق هستی پیش او روشن است. آیا با توجه به این حقایق میتوانیم انتظار داشته باشیم فلسلفه همه احکام را درک کنیم؟ اگر چنین بود، چه نیازی به پیامبران برای تشریع احکام داشتیم؟ خودمان مینشستیم و آن چه صلاح و مصلحت بود، تصویب میکردیم! وانگهی مگر ما همه اسرار آفرینش تمامی موجودات جهان و قوانین که بر آنهاحکومت میکند و فلسفه وجودی هر یک را میدانیم؟احکام تشریعی جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست. اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است. از مجموع این دو بحث نتیجه میگیریم که تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشری در هر عصر و زمان میتوانیم فلسفه و اسرار احکام الهی را دریابیم، نه همه آنهارا. این مسأله درست به آن میماند که از طبیب ماهر معالج خود توضیحاتی درباره فواید داروهایی که برای ما تجویز کرده و چگونگی تأثیر آنها بخواهیم، تا آگاهی و علاقه بیشتری به آن پیدا کنیم، نه این که به کار بستن دستورهای وی مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت ما هم باید پزشک باشیم. از طرف دیگر اگر چه بسیاری از فلسفه و حکمتهای احکام الهی را نمیدانیم، اما از آنجا که معتقدیم از علم بی پایان الهی سرچشمه گرفته و جهت سعادت و خوشبختی ما بیان شده، به آن ها عمل میکنیم، مانند دستور پزشکان، در حالی که علم و آگاهی پزشکان اندازه علم الهی نیست.
به قول استاد قرائتی اگر شما نقشه ای برای رسیدن به گنجی داشته باشید فرضا باید 4 متر به طرف راست 5 متر به بالا بروید و بعد زمین را بکنید اگر به جای 4 متر 6 متر بروید به گنج مورد نظر نخواهید رسید در این موارد هم اگر دقیقا به حدود الهی مقید نباشیم به نتیجه مطلوب نمی رسیم.
ثانیا: شاید عمدا بیرون گذاشتن دو سه تار مو ظاهرا کوچک باشد ولی هيچ گناهى را اگر چه از كبائر شمرده نشده باشد، نبايد كوچك دانست، زيرا هر كارى را كه خدا حرام يا واجب كرده، تخلف از آن، موجب ناراضى شدن خدا از ما مى شود و چيزى كه خدا را از ما ناراضى كند و ما را مستحق عذاب او كند، هرگز كم و كوچك نيست.
اميرالمومنين علیه السلام فرمودند: چيزى كه روز قیامت ضرر برساند، كوچك نيست. (وسایل الشیعه ج 15 ص 312)
و چه ضررى بالاتر از غضب خدا رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند: خداوند، غضبش را در بين گناهان مخفى كرده، پس هيچ گناهى را كم و كوچك نشماريد زيرا نمى دانيد غضب خدا در كدام است. (وسائل الشيعة ج: 15 ص: 313)
پيامبر خاتم صلی الله و علیه و آله به ابوذر فرمودند: اى ابوذر، به كوچكى گناه نگاه نكن، بلكه به بزرگى و عظمت خداوندى نگاه كن كه با گناه، از فرمانش سرپيچى مى كنى.
اى ابوذر، روح انسان با گناه، خيلى زود خراب و منقلب مى شود.
اى ابوذر، ممكن است انسان كار خوبى انجام دهد ودل به آن خوش دارد ولى گناهانى كوچكى را هم مرتكب شده باشد كه اصلا آن ها را به حساب نياورده باشد و روز قیامت ، خدا را از خودش به خاطر آن گناهان، ناراضى و غضبناك ببيند. پس بايد هر گناهى را خطرناك دانست. (مستدرك الوسائل ج: 11 ص: 349)
باید توجه داشت که شيطان ملعون براى اين كه بتواند راحت تر ما را به گناه آلوده كند، به ما تلقين مى كند كه اين كه گناه مهمى نيست. وجود مقدس اميرالمومنين علیه السلام مى فرمايد: بدترين گناهان، گناهى است كه گنهكار، آن را كوچك بشمارد. (وسائل الشيعه ج: 15 ص: 312) براى روشن شدن موضوع، به این مثال توجه کنید: اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند، ولى بعدا پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگوید: این که چیزى نیست، بى خیالش. او را نمى بخشیم، زیرا این کار، از روح استکبارى او پرده برمى دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد
اين فكر كه، اين گناه كوچك را مى كنم، بعد، توبه مى كنم از فريب هاى ظريف شيطان است. زيرا گناه نوشته مى شود و اثر بد خود را مي گذارد و از كجا معلوم كه موفق به توبه بشويم.
امام باقر علیه السلام فرمودند: از گناهان كوچك بپرهيزيد كه خداوند، شاهد و ناظر است و ملائك مامور مى نويسند. بعضى مى گويند گناه مى كنيم بعد توبه مى كنيم (از كجا مى دانيد كه موفق به توبه واقعى مى شويد يا نه). (كافي ج: 2 ص: 270)
سپس حضرت آيه قرآن را متذكر مى شوند كه مى فرمايد: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُول: وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ و َكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ.
و مى نويسيم آن چه را كردند و همه نزد ما محفوظ است. (سوره یس آيه 12)
همچنین امام ادق علیه السلام فرمودند: از گناهان كوچك هم بپرهيزيد زيرا آمرزيده نمى شود. سؤال شد كه گناهان كوچكى كه آمرزيده نمى شوند چيست.
فرمودند: اين كه گناه كند و بگويد: اين كه گناه مهمى نيست. خوشا به حالم اگر گناهم فقط اين باشد. (كافي ج: 2 ص: 287)
دنبال امامت..
هدف را می داند
هم راه را
و ما نه هدف را
نه راه را
پس دنبال امامت باش!