• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توکل حقیقی چگونه است؟

01 دی 1394 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

تصویرذهنی شما از توکل چیست؟ مولفه های سازنده مفهوم “توکل” نزد شما چه چیزهایی است؟ میان توکل به خداوند و لزوم کار و تلاش چه نسبتی برقرار است؟

عطف توجه به معنای حقیقی و حقیقت معنای “توکل"، تاثیر بسزایی در زندگی دنیوی و اخروی فرد متوکل بر جای خواهد گذاشت. به منظور دستیابی به تصویری روشن از مفهوم “توکل” به خداوند مطالعه نوشتار حاضر را به شما توصیه می‌کنیم. امید که مقبول نظر و اثر بخش افتد.

“معنای توکل مسلماً این نیست که انسان در مسجد معتکف شود و مشغول به عبادت و راز و نیاز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را بدین گونه سپری کند و دست از کسب و کار بردارد، به آن امید که خدا خود رزق و روزی او را تأمین کند؛ بی تردید این گونه اشخاص، بیراهه رفته‌اند و به معنا و مفهوم حقیقی توکل دست نیافته اند. چنانکه در روایتی آمده است:

«رَای رَسُولُ اللّهِ(صلی الله علیه وآله) قَوْماً لایَزْرَعُونَ قالَ مَنْ اَنْتُم؟ قالُوا: نَحْنُ الْمُتَوَکِّلُونَ قالَ: لا بَلْ اَنْتُمْ الْمُتَّکِلُونَ»۱
پیامبر گرامی اسلام، گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمی‌روند، فرمود: چه می‌کنید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم. آنگاه پیامبر فرمود: شما متوکل نیستید، بلکه سربار جامعه هستید.

پس توکل کننده باید از کار و تلاش غفلت نکند، چنانکه کسانی که اهل توکل نیستند، این گونه اند. منتها فرق این دو، در رابطه قلبی آنهاست: توکل کننده به انگیزه اطاعت امر خدا و با تکیه و امید داشتن به خدا تلاش می‌کند؛ ولی انسان غیر موحّد و غیر متوکل، روزی خود را در کارش می‌جوید و یا در دست دیگران که مزدی به او بدهند.

ادامه »

 نظر دهید »

تفاوت دین و مذهب چیست؟

28 آبان 1393 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

تفاوت دین و مذهب چیست؟

 پاسخ: تفاوت دین با مذهب این است که دین یک معنای جامع دارد و مذهب تفسیرهای مختلف و اصول آن را تبیین می‏کند، یعنی خطوط کلی در فرقه‏های اسلامی یکی است. ولی در اصول و احکام، اختلافاتی وجود دارد و یا بعضی از بخش‏های دین حذف گردیده است.(1) پیامبر اسلام دین خدا را به صورت کامل بیان فرمودند و پس از ابلاغ ولایت، خداوند اعلام فرمود: امروز دین خود را کامل کردم و نعمت را بر شما تمام نمودم(2). پس دین مجموع تعالیم آسمانی است که از سوی خداوند توسط پیامبران گفته شد. اما مذهب که به معنای راه و طریقه و آیین هم آمده، این است که میان پیروان یک دین، به خاطر اندیشه‏های ویژه، یا برداشت و تفسیر خاص و… گروهی خود را از دیگران جدا می‏کنند. اختلاف برداشت اگر در بعد اعتقاد باشد از آن به مذهب یا مذاهب کلامی یاد می‏کنند. اگر در بخش احکام عملی باشد از آن به مذهب یا مذاهب فقهی یاد می‏کنند. همه مذاهب وابسته‏ به یک دین، اصول آن دین را …

ادامه »

 نظر دهید »

مکافات عمل

03 آذر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

چرا ما تا گناه میکنیم  خدا حالمان را می گیرد ولی بقیه هر چه هم گناه می کنند خدا کاری به کارشان ندارد ؟

تازه برای ما شعر هم ساختند که هر که در این جام مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند !!!!!!!!!!

جواب ) مثلا شما در حال خوردن یک استکان چای هستید، ناگهان عطسه تان می گیرد و لکه های چای به عینک و لباس شما و فرش می پاشد. شما عینک را سریع پاک می کنید و بعد لباس را می شویید ولی شستن فرش را برای عید می گذارید.  پس اول عینک، بعد لباس و شب عید، فرش را می شویید. خدا می فرماید که بعضی انسان ها مثل بلور هستند که تا خلاف بکنند خداوند آنها راگوشمالی می دهد. خدا می فرماید: اگر مصیبت به تو رسید بخاطر اشتباهی است که کرده ای. پس زکات ندادید ، خدا باران را قطع کرد زیرا شما انسان خوبی هستید. بعضی ها کارهای اشتباه می کنند ولی خدا به آنها کاری ندارد. مثل شاه که خدا به او کاری نداشت. خدا می فرماید: قرار دادیم برای هلاک موعدی را .بعضی ها خدا تا آخر عمر به آنها کاری دارد مثل صدام. خدا می فرماید: به بعضی از مجرمین کاری نداریم و آنرا برای آخر کار می گذاریم.

ممکن است که پلیس یک گرم مواد مخدر را طعمه کند و از فردی نگیرد تا به منبع اصلی آن برسد ولی نمی توان گفت :چرا پلیس یک گرم مواد مخدر را نگرفت ؟ گاهی خدا به شما کاری ندارد و نتیجه را برای ثلث آخر گذاشته است.

فردی خانم زیبایی را دید و به دنبال او رفت و ناگهان صورتش به دیوار خورد و خراشیده شد و برگشت. امام صادق(ع) علت خونی شدن صورتش را پرسید و او توضیح داد. امام فرمود :چون خدا تو را دوست داشت، سریع تو را برگرداند. عده ای می گویند که چرا کانادا که مردم زکات نمی دهند باران می بارد؟ اگر مومن زکات ندهد باران نمی آید ولی کار کانادا به آخر می افتند که کار سخت تر است. وقتی می خواهیم عینک را تمیز کنیم با دستمال کاغذی تمیز می کنیم ،وقتی می خواهیم لباس را تمیز کنیم باید آنرا فشار دهیم ولی وقتی می خواهیم فرش را تمیز کنیم باید با بیل و … بشویم که کار سخت تر است.

روایت داریم که بعضی از انسان های مومن، بد جان می دهند تا گناهان کوچک شان بخشیده شود. بعضی جنایت کارها هم راحت می میرند زیرا کارهای خوبی داشته اند و خدا می خواهد مزد کارهای خوب شان را در همین دنیا بدهد که در آخرت به آنها بدهکار نباشد. اگر ما اسراف کردیم و خدا به ما کاری نداشت یا نماز نخواندیم و خدا به ما کار نداشت ،علتش این است. که خدا حساب ما را برای آخر کار گذاشته است.

پس کسانی که مال دارند باید زکات بدهند و کسانی هم که مال ندارند باید از آبرویشان مایه بگذارند. ممکن است که مجرمی باشد که زندگی اش خیلی خوش است و خدا هم به او کاری نداشته باشد این مثل همان فرض است که فعلا به شستن فرش کاری نداریم ولی معنایش این نیست که ما نمی خواهیم را بشوییم. ما می خواهیم زمانی به حساب فرش برسیم.

پس خداوند انسانهای مومن را زود گوشمالی می دهد. یک فرد زرنگ اگر نمره هجده بگیرد ،معلم او را سرزنش می کند در حالیکه ممکن است که معلم به یک شاگرد تنبل کاری نداشته باشد. اگر دکتر به بیماری بگوید که هر چه می خواهی بخور، معنایش این نیست که بیمار خوب شده است بلکه معنایش این است که کار از کار گذشته است. پس اگر خدا به فرد کافر کاری ندارد معنایش این نیست که او را دوست دارد بلکه معنایش این است که می خواهد حسابی او را گوشمالی بدهد.

حجه الاسلام قرایتی - سمت خدا

 1 نظر

اسلام وراثتی

03 آذر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

شاید این سوال برای همه ما به وجود آمده باشد که درست است که مسلمانیم  ولی آخر این اسلام ما چه ارزش و بهایی دارد ما این اسلام را از والدین خود به ارث بردیم ،آن اسلامی ارزشمند است که با تحقیق و تفحص حاصل شده باشد . بهتر نیست که ما دینمان را کنار بگذاریم و بعد از تحقیق به نتیجه برسیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(آقای ماندگاری جواب می دهند :)

آیا وراثتی بودن، دلیل بر بی ارزشی است؟ هر چیزی که به ارث برسد ارزش ندارد؟ صرفا وراثتی بودن نمی تواند دلیل بی ارزشی یا با ارزشی باشد. مثلا اگر شما زمینی از پدرتان به ارث می رسید آنرا کنار می گذاشتید و می گفتید که باید در مورد آن تحقیق بکنم که چرا به من ارث رسیده است؟

ایشان در مورد این زمین به ارث رسیده به سه طریق می تواند تحقیق کند: 1- خودش کارشناس زمین باشد. 2- خودش کارشناس نباشد و سراغ کارشناس برود و ارزش آنرا بفهمد. 3- نه خودش کارشناس است و نه دسترسی به کارشناس دارد. وقتی می بیند که عده ای می خواهند این زمین را از جنگش در بیاورند، معلوم می شود که این زمین ارزش دارد. به فرض که قبول کنیم اسلام این آقا وراثتی است. صرف وراثتی بودن چیزی ،نه ارزش است و نه ضد ارزش. یا شما خودتان کارشناس دین هستید و اسلام را بررسی می کنید و می بیند که اسلام مطابق روز است و اسلام را نگه می دارید. یا اینکه سراغ یک کارشناس دین می روید و ارزش های اسلام را می پرسید تا ببینید که باید آنرا نگه دارید یا خیر. راه سوم این است که بفهمی چرا تمام دشمنان خدا دنبال این هستند که اسلام را از شما بگیرند. زیارت ، محرم،عزاداری و نماز را از ما بگیرند. شما فکر نمی کنید که اینها گوهری است که آنها می خواهند از ما بگیرند؟ ایشان از هر روشی که برود ارزش اسلام را متوجه می شود. پس شما از نگاه سارقان اسلام می توانید بفهمید که اسلام چقدر ارزش دارد. چرا تمام شبکه های ماهواره ای و سایت ها دشمن می خواهد اسلام را از جوانان ما بگیرند؟ آنها می خواهند اسلام را از شما بگیرند و شما را خلع سلاح کنند.

 نظر دهید »

آيا مى توان نماز را به فارسى خواند؟

07 مهر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

آقاى دكتر محمد جواد شريعت كه با جمعى از دانشجويان با مرحوم حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى ديدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنين باز مى‏گويد:
سال يكهزار و سيصد و سى و دو شمسى بود، من و عده‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلى دارد نماز را به عربى بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانيم؟
عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسى بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين كم كم از اين موضوع آگاهى يافتند و به فكر چاره افتادند.
آن‏ها، پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهى ديگر برگزينند.
چون پند دادن آن‏ها مؤثر نيفتاد؛ ما را نزد يكى از روحانيان آن زمان بردند. آن روحانى وقتى فهميد ما به زبان فارسى نماز مى‏خوانيم، به شيوه‏اى اهانت‏آميز نجس و كافرمان خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت يكى از پدران، والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت.
آن‏ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وى در ميان نهادند. او دستور داد در وقتى معيّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتى استثنايى روبه رو هستيم. آقا در آغاز دستور پذيرايى از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمى‏خوانيد، فعلًا تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد.
وقتى آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما يكى يكى خودتان را معرفى كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلى و چه رشته‏اى درس مى‏خوانيد. آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش‏هاى علمى مطرح كرد و از درس‏هايى مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمى و علوم طبيعى مسائلى پرسيد كه پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بيرون بود. هر كس از عهده پاسخ بر نمى‏آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو مى‏شد. پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود: والدين شما نگران شده‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانيد، آن‏ها نمى‏دانند من كسانى را مى‏شناسم كه- نعوذبالله- اصلًا نماز نمى‏خوانند. شما جوانان پاك اعتقادى هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم؛ ولى مشكلاتى پيش آمد كه نتوانستم. اكنون شما به خواسته دوران جوانى‏ام جامه عمل پوشانيده‏ايد، آفرين به همت شما. در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حلّ كرده‏ايد. اكنون يكى از شما كه از ديگران مسلطتر است، بگويد بسم اللّه الرحمن الرحيم‏
را چگونه ترجمه كرده است. يكى از ما به عادت دانش‏آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است؛ زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نمى‏آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسم اللّه را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم اللّه چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عيبى ندارد. اما «اللّه» قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى‏توان ترجمه كرد؛ مثلًا اگر اسم كسى «حسن» باشد، نمى‏توان به آن گفت «زيبا» ترجمه «حسن» زيبااست؛ امّا اگر به آقاى حسن بگوييم آقاى زيبا، خوشش نمى‏آيد. كلمه اللّه اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏كنند. نمى‏توان «اللّه» را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد.
خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولى كامل نيست؛ زيرا «رحمن» يكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى‏رساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست؛ «رحمن» يعنى خدايى كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى‏فرمايد. در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد كمال ترجمه نيست. خوب، رحيم را چطور ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آيت اللّه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم- چون نام وى رحيم بود- بدم نمى‏آمد «مهربان» ترجمه كنيد؛ امّا چون رحيم كلمه‏اى قرآنى و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود. اگر آن را «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد، راهى به دهى‏
مى‏برد؛ زيرا رحيم يعنى خدايى كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مى‏كند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده‏ايد، بد نيست؛ ولى كامل نيست و اشتباهاتى دارد. من هم در دوران جوانى چنين قصدى داشتم؛ امّا به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم. تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلى پيچيده‏تر مى‏شود. امّا من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسى برنداريد؛ زيرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است.
در اين‏جا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده از وى عذرخواهى كرديم و قول داديم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده كنيم. ايشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانيد، هر طور دلتان مى‏خواهد بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براى شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وى طلب بخشايش و از كار خود اظهار پيشمانى كرديم. حضرت آيت اللّه ارباب، با تعارف ميوه و شيرينى، مجلس را به پايان برد. ما همگى دست مباركش را بوسيديم و در حالى كه ما را بدرقه مى‏كرد، خدا حافظى كرديم. بعد نمازها را اعاده كرديم و از كار جاهلانه خود دست برداشتيم. بنده از آن به بعدگاه به حضور آن جناب مى‏رسيدم و از خرمن علم و فضيلت وى خوشه‏ها بر مى‏چيدم. وقتى در دوره دكتراى‏زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاه نامه‏ها و پيغام‏هاى استاد فقيد مرحوم بديع الزمان فروزانفر را براى وى مى‏بردم و پاسخ‏هاى كتبى و شفاهى حضرت آيت اللّه را به آن استاد فقيد مى‏رساندم. و اين افتخارى براى بنده بود. گاه ورقه‏هاى استفتايى كه به محضر آن حضرت رسيده بود، روى هم انباشته مى‏شد. آن جناب دستور مى‏داد آن‏ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وى بنويسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى‏كرد. در اين مرحله با بزرگوارى‏هاى بسيار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بيان‏
آن‏ها نيست. خدايش بيامرزد و در درياى رحمت خويش غرقه سازد؛ «انّه كريمٌ رحيم».(خاطره ای از استاد شریعت )

 1 نظر

3 دلیل برای برترىِ چادر مشكى‏

31 شهریور 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

-  بالاترين رنگ‏
در بين رنگ‏ها، رنگ‏هاى تيره و مشكى در تأمين حجابِ‏ حداكثرىِ‏ بانوان در بيرون منزل، مؤثرتر است؛ زيرا، رنگ مشكى‏ پوشاننده رنگ‏ هاى ديگر است و زيرِ آن، هر لباس رنگىِ ديگرى را كه باشد، مى‏پوشاند. ضرب‏المثل معروفِ «بالاتر از سياهى رنگى نيست»، اشاره به اين واقعيت دارد كه رنگ سياه، رنگى است كه تمام رنگ‏هاى ديگر، در مقابل آن، رنگ مى‏بازند!
2-  آرامش بيشتر
قرآن مجيد مى‏فرمايد: «پرده سياه و تاريك شب، روز را مى‏پوشاند.» « اعراف/ 3» ساكنان زمين، پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و كار و فعاليت روزانه، طالب‏ سكون‏ و آرامشِ شب‏ مى‏شوند و شب، ساكنان زمين را در چادر سياه و مشكى خود مى‏پوشاند.
نيز: «پرده سياه و تاريك شب را به‏منزله لباس و پوشش قرار داديم.» اين آيه تاريكىِ شب را به پرده و پوشش گسترده‏اى‏ تشبيه كرده است كه همه اجسام را مى‏پوشاند؛ همان‏گونه كه جلباب و چادر مشكى، تمام بدن و لباس بانوان را درمقابل نامحرم، مى‏پوشاند.
برخى، جلباب را به‏ چادرِ شب‏ معنا كرده‏اند. به‏نظر مى‏رسد اين تشبيه را به‏دليل دو ويژگىِ موجود در جلباب و چادر مشكى و پرده تاريك شب ساخته‏اند: گستردگى در پوشش و رنگ مشكى.
3-  نگاه‏شكنى و آسايش بيشتر
در روان‏شناسى رنگ‏ها چنين آمده است: سياه به‏معناى «نه‏» است. رنگ مشكى در كاهش تحريك‏هاى روحى و روانى مؤثر است. ازآنجاكه مشكى رنگى‏ صامت‏ و غيرمحرك است و واكنش مهمى در بيننده ايجاد نمى‏كند، ازجمله بهترين ابزارهاى‏ كاهش واكنش‏ هاى‏ روانى‏ است و نه تنها جلب‏توجه ديگران را موجب نمى‏شود، بلكه به عدم‏توجه كمك مى‏كند.
به‏همين‏دليل، در هنگام برخورد با جنس مخالف و نامَحرم، استفاده از چادر مشكى در كاهش حالات و اميال جنسى مؤثر است.
خداوند در سوره نور، ضمن آموزش حدود مراقبت‏هاى اوليه در شيوه رويارويى با غيرمحارم، در آخر آيه خطاب به زنان مى‏فرمايد: «نبايد زنان پاى خود را چنان به زمين بكوبند كه صداى زينت‏آلاتشان شنيده شود [و نامحرمان را تحريك كند].» بنابراين، مى‏توان گفت كه چون لباس‏هاى‏ رنگارنگ‏، سبب‏ جلب‏توجه‏ نامحرم و تحريك جنسى مى‏شوند، مطلوب نمى‏باشند؛ اما ازآنجاكه حجاب و چادر مشكى، باعث جلب‏توجه نمى‏شود، رنگى مطلوب است. معمولًا، بانوانى كه اعتقاد راسخ‏ به لزوم پوشيدگىِ بيشتر در برخورد با نامحرم دارند، چادر مشكى را مى‏پسندند؛ زيرا اين رنگ، بدن را بيشتر و بهتر مى‏پوشاند.
ازسوى‏ديگر، وقتى رنگ مشكى‏ در كنار رنگ ديگرى‏ قرار مى‏گيرد، تأثيرِ آن‏را تقويت و خصلت آن رنگ را تأييد مى‏كند: اگر يك پنجره رنگين، در كنار ميز سياهى قرار بگيرد، هر بيننده‏اى كه به آن‏سو بنگرد، نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلًا به صفحه سياهِ ميز توجهى نخواهد كرد. رنگ سياهِ ميز، خاصيت جلوه‏نمايىِ خود را نفى كرده، در عوض، خاصيت رنگ پنجره را تقويت‏ مى‏كند. به‏همين‏علت، وقتى خانمى چادر مشكى به‏سر مى‏كند و در خيابان راه مى‏رود، ناظرى كه از دور به او و اشياى رنگىِ اطراف او، مثل ماشين‏ها و مغازه‏ها نگاه مى‏كند، بى‏اختيار، اشياء رنگى نظر او را به‏خود جلب مى‏كنند. بسيارى اوقات، بيننده به رنگ مشكى اصلًا توجهى نمى‏كند.
بنابراين، بانوانى كه مى‏خواهند به بهترين شيوه، عفت و پاكدامنى خود را حفظ كنند و از نگاه‏هاى آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشكى استفاده مى‏كنند. چادر مشكى، بدن‏
بانوان را در مواجهه با نامحرمان‏ به‏طوريكنواخت‏ و درعين‏حال، به روش ساده و معمولى و به‏دور از تجمل، مى‏پوشاند.
در برخى كتاب‏هاى مربوط به روان‏شناسى رنگ‏ها، چنين آمده است: رنگ سياه دليل بر وقار و سنگينى و شيك‏پوشى است. همچنين، رنگ مشكى نمايانگر اقتدار است.
خصوصيت ديگر رنگ مشكى آن است كه باعث‏ هيبت‏ و ابهّت بيشترى مى‏شود و به‏دليل همين خصوصيت، بيشترِ حاكمان و بزرگان براى اظهار شكوه و جبروت خويش، از لباس‏هاى مشكى استفاده مى‏كنند. به‏نظر مى‏رسد كه انتخاب رنگ مشكى براى عمّامه‏ سادات‏ و فرزندان پيامبر (ص) نيز به‏اعتبارِ ويژگىِ احتشام و هيبت معنوى است. به‏همين‏جهت، در برخى روايات آمده است كه رنگ مشكى، كراهت دارد؛ مگر در عبا (چادر)، عمّامه و كفش. « بحارالانوار، ج 5، ص 279.»
امروزه نيز لباس رسمىِ‏ برخى شخصيت‏ها، مثل قاضيان و وكلا، به‏ويژه در مراسم ويژه و رسمى، غالباً مشكى يا سرمه‏اى است و ورزش‏كاران نيز زمانى‏كه در رژه رسمى شركت مى‏كنند، غالباً كت و شلوارِ مشكى يا سرمه‏اى مى‏پوشند. با توجه به همين ويژگى، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشكى، نوعى والايى و هيبت معنوى براى آنان به‏وجود مى‏آورد و سبب مى‏شود كه مردان نامحرم، در برخورد با آنان، حريم گيرند.
با وجود بهره‏ها و آثار متعدد ذكرشده براى حجاب مشكى، متأسفانه برخى مطبوعات در سال‏هاى اخير، به‏طورغيرمنطقى و با تمسك به شبهاتى، در جهت سست‏كردن پايه‏هاى حجاب اسلامى در ذهن بانوان و گسترش بدحجابى و بى‏حجابى، گام برداشته‏اند. اميدواريم كه با آگاهى‏بخشى و اطلاع‏رسانى نهادهاى مسئول و مردم متعهد، فرهنگ زيباى حجاب از اين كشور رخت برنبندد و روزبه‏روز، گسترده‏تر و محبوب‏تر شود.(برگرفته از مجله پرسمان )

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 1132
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن