توکل حقیقی چگونه است؟
تصویرذهنی شما از توکل چیست؟ مولفه های سازنده مفهوم “توکل” نزد شما چه چیزهایی است؟ میان توکل به خداوند و لزوم کار و تلاش چه نسبتی برقرار است؟
عطف توجه به معنای حقیقی و حقیقت معنای “توکل"، تاثیر بسزایی در زندگی دنیوی و اخروی فرد متوکل بر جای خواهد گذاشت. به منظور دستیابی به تصویری روشن از مفهوم “توکل” به خداوند مطالعه نوشتار حاضر را به شما توصیه میکنیم. امید که مقبول نظر و اثر بخش افتد.
“معنای توکل مسلماً این نیست که انسان در مسجد معتکف شود و مشغول به عبادت و راز و نیاز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را بدین گونه سپری کند و دست از کسب و کار بردارد، به آن امید که خدا خود رزق و روزی او را تأمین کند؛ بی تردید این گونه اشخاص، بیراهه رفتهاند و به معنا و مفهوم حقیقی توکل دست نیافته اند. چنانکه در روایتی آمده است:
«رَای رَسُولُ اللّهِ(صلی الله علیه وآله) قَوْماً لایَزْرَعُونَ قالَ مَنْ اَنْتُم؟ قالُوا: نَحْنُ الْمُتَوَکِّلُونَ قالَ: لا بَلْ اَنْتُمْ الْمُتَّکِلُونَ»۱
پیامبر گرامی اسلام، گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمیروند، فرمود: چه میکنید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم. آنگاه پیامبر فرمود: شما متوکل نیستید، بلکه سربار جامعه هستید.
پس توکل کننده باید از کار و تلاش غفلت نکند، چنانکه کسانی که اهل توکل نیستند، این گونه اند. منتها فرق این دو، در رابطه قلبی آنهاست: توکل کننده به انگیزه اطاعت امر خدا و با تکیه و امید داشتن به خدا تلاش میکند؛ ولی انسان غیر موحّد و غیر متوکل، روزی خود را در کارش میجوید و یا در دست دیگران که مزدی به او بدهند.
اساساً کسی که به خدا معرفت دارد، میداند که به مقتضای حکمت الهی، امور به واسطه اسباب تحقق مییابد. گاهی اسباب، مادی و طبیعی است و گاه معنوی است و بسا اسبابی غیرعادی و خارق العاده است. به هر ترتیب حکمت الهی ایجاب میکند هر پدیدهای از طریق اسباب خودش محقق گردد از این رو علم و شناخت به خداوند و حکمت او موجب معرفت به مقتضای حکمتش ـ که برقراری نظام اسباب و علل است ـ میگردد و در نهایت، تکامل انسان بستگی به همین نظام داشته و به واسطه آن بشر در بوته امتحان و آزمایش قرار میگیرد وگرنه انسان تکامل نمی یابد، زیرا تکامل انسان در گرو انجام وظایف بندگی است و آن نیز در ارتباطات انسانی مطرح میگردد و این ارتباطات نیز در نظام اسباب و مسبّبات مندرج میباشد و اگر انسان انزوا گزیند و فقط به عبادت مشغول گردد و در زندگی روزمرّه به کار و تلاش نپردازد، برخلاف حکمت الهی عمل کرده است و در این صورت، انتظار رسیدن رزق و روزی از جانب خداوند، قطعاً بی مورد خواهد بود، به قول مولوی:
گر توکل میکنی در کار کن کشت کن پس تکیه بر جبار کن
بنابراین حکمت الهی ایجاب میکند که انسان در مسیر راهیابی به نیازها و خواسته هایش، از اسباب بهره جوید. اگر بنا بود با درخواست روزی از خدا و گفتن یک «یا الله» روزی انسان فراهم شود، دیگر کسی به دنبال روزی نمیرفت و انسانها آزمایش نمیشدند. این مشکلات است که انسان در جریان آن آزموده میشود و در نتیجه به تکامل و یا انحطاط و سقوط دست مییابد. اگر در هر مرحله، برای انسان وظیفهای مشخص شده، بدان جهت است که باید به دنبال اسباب برود، وقتی گرسنه است باید کار کند و در نتیجه کار، رابطه بین کارگر و کارفرما، تصرف در اموال دیگران، ظلم، ظالم و مظلوم، محروم و مستضعف و جبّار و مستکبر مطرح میشود.
اگر بنا بود هر کس دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز غذای بهشتی در برابر او نهاده شود، دیگر امتحانی در کار نبود و همه انسانها صالح میبودند و اهل طاعت از اهل معصیت، شناخته نمیشدند و معلوم نبود که چه کسی برای اطاعت خدا، حاضر است رنج بکشد و چه کسی از دستاورد تلاش دیگران بهره میجوید.
البته گاهی ورای «نظام اسباب و مسبّبات عادی» حکمت الهی اقتضاء میکند که امر خارق العادهای رخ دهد، چنانکه درمورد حضرت مریم(علیها السلام) چنین امری رخ میداد.
«… کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرْیا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً…»۲
هرگاه زکریا به صومعه نزد مریم میآمد، نزد او روزی مییافت.
این امر بر اساس حکمت الهی رخ میدهد و نیز برای اینکه خداوند لطفش را به بندگان شایستهاش نشان دهد و دیگران نیز پند گیرند، کسی که چنین لطفی به او شده، آزمایش میشود که از این نعمت بزرگ قدردانی میکند یا نه.
گذشته از موارد نادر و اندک، در بیشتر موارد حکمت الهی اقتضاء میکند جریان امور بر اساس اسباب عادی برقرار باشد. حال اگر کسی بگوید: من نمیخواهم از راه اسباب به مقصود و هدفم برسم؛ خواست او با خواست خدا هماهنگ نیست و برخلاف خواست خدا حرکت میکند. اگر او بنده صالحی است، باید کار و عبادت او مرضی خدا باشد. وقتی خدا این نظام را میپسندد، چطور او از خدا میخواهد، در حق او برخلاف این نظام رفتار کند، گویا میپندارد علمش بیش از علم خداست. وقتی خداوند میخواهد از فلان طریق به تو روزی دهد، تو میگویی نه از راه دیگری واز پیش خود به من روزی بده؟ این نیست جز تنبلی و خواستی مخالف حکمت الهی.
اگر گفته میشود: باید از اسباب برای رسیدن به اهداف، بهره جست، این بدان معنا نیست که روزی تو توسط زمین، نانوا و کار تأمین میگردد، بلکه همه اینها از خدایند و تدبیرشان به دست اوست و روزی نیز از اوست، اما تو وظیفه داری به دنبال اسباب بروی، تا هدفهای الهی در نظام عالم تحقق یابد و آن هدفها در مسیر تکامل انسانهاست.
پیامبر گرامی اسلام، گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمیروند، فرمود: چه میکنید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم. آنگاه پیامبر فرمود: شما متوکل نیستید، بلکه سربار جامعه هستید.
پس توکل کننده باید از کار و تلاش غفلت نکند، چنانکه کسانی که اهل توکل نیستند، این گونه اند. منتها فرق این دو، در رابطه قلبی آنهاست: توکل کننده به انگیزه اطاعت امر خدا و با تکیه و امید داشتن به خدا تلاش میکند؛ ولی انسان غیر موحّد و غیر متوکل، روزی خود را در کارش میجوید و یا در دست دیگران که مزدی به او بدهند. توکل کننده به کسی جز خدا امید ندارد و حتی اگر دستش از همه اسباب کوتاه گردد، رخنهای در امید او پدید نمیآید. مضمون برخی روایات چنین است که مؤمن به آنچه نزد خداست امیدوارتر است؛ چون ممکن است مال او از بین برود و یا ربوده شود؛ ولی آنچه در خزانه خداست از بین نمیرود.
پی نوشتها:
۱ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۱۷.
۲ـ آل عمران/۳۷.
منبع:مصباح یزدی، راهیان کوی دوست، صص ۲۹-۲۷
منبع : تبیان