هولوکاست واقعی ؛جنگ علیه جمعیت (2)
جنگ جمعيتي يكي از انواع جنگ ميباشد كه به جاي صرف هزينه هاي هنگفت براي كشتن انسانها و ريختن خونشان، از به دنيا آمدن آنها جلوگيري ميكند. تاريخ جنگ و استعمار نشان ميدهد كه جنگهاي تجاوزكارانه سه هدف غايي توسعه ثروت (سرمايه)، اشغال سرزمين، افزايش نفرات (زن و برده) را دنبال ميكرده اند. در يك كلام هدف جنگ تجاوزكارانه افزايش دسترسي و سيطره بر منابع است؛ من جمله منابع مالي، تجاري، طبيعي و انساني. اما این جنگ بسیار هزینه بر است و همچنین چهره کشور متجاوز را در افکار عمومی جهان خدشه دار می گرداند . ولی اگر جنگ به صورت نوینی طراحی گردد که بتوانند با کمترین هزینه بیشترین نتیجه را حاصل کنند بدون اینکه هیچ لکه ننگی هم در تاریخ برای آنها ثبت نگردد ،به طور حتم آن روش را خواهند گزید . که یکی از این انواع جنگ بی دردسر ،جنگ جمعیتی است .دولت آمريكا يك برنامه هماهنگ جهاني براي كاهش جمعيت كشورهاي كمتر توسعه يافته تنظیم کرد و با همكاري بسياري از سازمانهاي بين المللي با عناويني زيبا و جذاب چون تنظيم خانواده در اين كشورها ترويج نمود . پروفسور ژاكلينكاسون طي بررسي خود در كتاب جنگ عليه جمعيت ، نشان ميدهد كه كنترل جمعيت جهاني كاملاً منطبق بر پارامترهاي دكترين نظامي و يك جنگ تمام عيار است. از اولين اهداف اين برنامه، جمعيتهاي غيرسفيدپوست و جهان سومي هاي ساكن در خود آمريكا بود. سرخپوستهاي بومي از اولين قربانيان این دکترین در نظام آمريكا بودند. در سال 1966 در تمامي بيمارستانهاي مربوط به سرخپوستان برنامه عقيم سازي در دستور كار قرار گرفت. در سال 2005 آنجلا فرنكس میگوید كه اين عقيم سازي بدون اطلاع و رضايت افراد انجام ميگرفت و تا سال 1977 حدود يك چهارم زنان سرخپوستي كه به هر دليلي به بيمارستاني در اوكلاهاما مراجعه كرده اند عقيم شده اند. شواهدي در دست است كه نشان ميدهد گاهي برنامه عقيم سازي بر روي جمعيت يا قبيله خاصي متمركز ميشده است. براي مثال در طي دهه 70 تمامي زنان قبيله (كارو) در اوكلاهاما توسط پزشكان عقيم شدند. در يك برنامه ديگر كه در كلينيكهاي مخصوص افراد فقير اجرا شد، مراجعه كنندگان به اين مراكز بدون اين كه متوجه شوند عقيم ميشدند. مسئول اين برنامه اداره فرصتهاي اقتصادي آمريكا بود كه اكثراً سياهپوستان فقير را نشانه گرفته بود. اين برنامه هم چنين در بخشي از پورتو ريكو كه تحت حاكميت آمريكا بود نيز اجرا شد. گزارشها نشان ميدهد در سال 1975 يك سوم از زنان اين بخش عقيم شدند.اما سنگينترين بخش برنامه كنترل جمعيت جهان توسط آمریکا، نه در این کشور كه در خارج از مرزهاي آن در حال اجرا بود. در دوران جنگ سرد و تبليغات كمونيستها در اقصي نقاط جهان، مردم كشورهاي فقير بيشترين تمايل را به نظام كمونيستي نشان ميدادند. اين تمايل از ديد آمريكاييها به مثابه زنگ خطري براي گسترش كمونيسم در جهان بود. در نتيجه يكي از اهداف كاهش جمعيت جهان سوم كاستن از نيروهايي بود كه ميتوانستند به طور بالقوه به خدمت كمونيسم درآيند. تحليلگران شركت رند در آن زمان براي رئيس جمهور وقت آمريكا، ليندون جانسون، گزارشي تهيه كردند كه در آن محاسبات مغرضانهاي انجام شده بود تا به اثبات رساند كه كودكان متولد شده در جهان سوم داراي ارزش اقتصادي منفي هستند! در نتيجه با تولد كودكان بيشتر در كشورهاي آسيايي، آفريقايي و آمريكاي لاتين، فقر در اين كشورها گسترده تر ميشود و نيز جمعيت انبوهي به وجود ميآيد كه از طبقه كارگر بوده و آماده رهبري شدن توسط سوسياليستها و انقلابهای كمونيستي هستند. بر اين اساس بديهي است هيچ دولتي نبايد اجازه بدهد فقر در بين مردمش گسترش يابد و در نتيجه بايد از افزايش جمعيت كشور خود جلوگيري كند. طبق اين تجزيه و تحليلها جانسون به اين نتيجه رسيد كه «5 دلار سرمايه گذاري در كنترل جمعيت پرسودتر از 100 دلار سرمايه گذاري در رشد اقتصادي است». متعاقب حمايت دولت جانسون از برنامه هاي كاهش جمعيت جهاني، كنگره آمريكا نتوانست خود را از افتخار مشاركت در اين جنايت محروم كند و در سال 1966 قانوني را به تصويب رساند كه طبق آن بودجه ويژه اي در اختيار آژانس توسعه بين المللي آمريكا قرار گرفت تا در برنامه هاي كنترل جمعيت در خارج از كشور هزينه كند . طبق اين قانون مقرر شد كه تمامي كمكهاي مالي دولت آمريكا به كشورهاي ديگر منوط به سطح ابتكارات و تمايل دولتهاي آنها براي كنترل جمعيت خواهد بود. به عبارت ديگر حاكماني كه در جهان سوم آمريكا را در عقيم كردن جمعيتهاي فقير كشور خود كمك ميكردند، مشوقهاي فراواني به دست ميآوردند و دولتهايي هم كه همكاريهاي لازم را انجام نميدادند، با مشكل مواجه ميشدند. طبيعتاً با توجه به ماهيت دولتهاي جهان سوم، پيش بردن چنين طرحي براي آمريكا سخت نبود و هولوكاست واقعي كنترل جمعيت، با موفقيت به دست آمريكاييها به اجرا گذاشته شد. با تأسيس اداره جمعيت در آژانس توسعه بين المللي آمريكا در سال 1966، دكتر رونهولت رياست آن را به عهده گرفت و تا سال 1979 در اين پست باقي ماند. اين اداره توانست با صرف ميلياردها دلار يك امپراطوري قدرتمند جهاني براي شبكه يكپارچه برنامه هاي كنترل جمعيت جهان ايجاد كند و به وجود آمدن انسانهايي را كه نظام آمريكا نامطلوب توصيف ميكرد، متوقف سازد. او در مصاحبهاي گفته بود يك چهارم از تمامي زنان بارور جهان بايد عقيم شوند تا برنامه هاي آمريكا براي كنترل جمعيت جهان به اهداف خود برسد و آمريكا بتواند نظام اقتصادي مد نظر خود را حفظ كند .لذاآمریکا در سياست خارجي در مورد عامل جمعيت اين گونه عمل ميكند:1- تبديل كشورهاي پرجمعيت به كم جمعيت و تجزيه آنها؛2- ايجاد تشويق يا فشار بر كشورهاي در حال توسعه و اسلامي بر كاهش جمعيت از طريق اعمال نفوذ غيرمستقيم بر مديران سياسي؛3- طرح توسعه دمكراسي و آزادي و حقوق بشر به ويژه براي زنان و جذب آنها به بازار كار و اشتغال؛4- دخالتهاي مالي و ارائه خدمات ذيربط (به نحوي كه در شرايط تحريم ابزار كنترل جمعيت به وفور و در دسترس همگان وجود دارد و حتي براي شرايط بحران مانند سيل و زلزله ذخيره شده است)؛5- تهاجم فرهنگي و تغيير ارزشهاي جوامع در حال توسعه به ويژه مسلمان از طريق:5-1- تأكيد بر اهميت منافع مادي و حاكميت اقتصاد بر برنامه ريزيهاي اجتماعي؛5-2- تضعيف و تزلزل در ارزشهاي اساسي و اخلاق عمومي جامعه؛5-3- تأكيد بر اهميت منافع فردي بر خانوادگي و اجتماعي؛5-4- گسترش سيطره فردگرايي و لذت طلبي؛5-5- حاكميت اومانيسم و نفي دين در فرهنگ عمومي جامعه (سكولاريسم)؛6- فشار اقتصادي بر خانوادهها با توسعه فرهنگ مصرفگرايي و احساس عدم رضايت از امكانات و وضع موجود، با اين تأكيد كه تعداد فرزندان مانع رفاه و آرامش است و بر اين مسأله تمامي تبليغات و سياستهاي جمعيتي سازمان ملل تاكيد ميكند.7- تأكيد بر ضرورت كاهش جمعيت براي رسيدن به رشد اجتماعي و اقتصادي در برنامه هاي توسعه دولتها؛ درحاليكه واقعيت اين است كه عواملي چون سيطره كشورهاي غربي بر كشورهاي جهان سوم و غارت منابع آنها و وجود نظامهاي ديكتاتوري وابسته به آنها و فساد سياسي، اقتصادي و فرهنگي در ايجاد مشكلات اقتصادي در اين كشورها مؤثر بوده است.8- استفاده ابزاري از بهداشت و سلامت مادر و فرزند به عنوان يكي از راههاي كنترل جمعيت به ويژه در كشورهاي اسلامي است كه به عنوان كاهش مرگ و مير مادران و نوزادان بر كاهش جمعيت تأكيد ميكند و سازمان بهداشت جهاني با ايجاد پايگاههاي منطقهاي بهداشت از طريق پروژههاي علمي پژوهشي، خدماتي و… به اين مهم ميپردازد.9- تأكيد بر ايجاد تغييراتي با عنوان آزادي و استقلال زن و رشد اجتماعي او و رسيدن به قدرت و امكانات و تغيير سبك زندگي مطابق مدل و سبك زندگي غربي از طريق نفوذ بر مديريتهاي سياسي كشورها و تغيير نگرش آنها و همراه كردن آنها با سياستهاي اعمالي آمريـكا از طريق آژانسهاي سازمان ملل و NGOهاي فعال داخلي؛10- استفاده ابزاري از دين به عنوان مهمترين عامل تأثيرگذار و موفق در اجراي اين سياستها و استفاده غيرصادقانه از عالمان ديني در توجيه تجويز و ترويج سياستهاي كنترل جمعيت؛ به نحوي كه مردم باور كنند كه اين سياستها مغاير با ارزشهاي ديني نيست.از نظر آنها اين سياست در كشورهاي مصر، اندونزي و ايران، تحت نظارت آژانسهاي بين المللي از طریق كنفرانسهايي براي جلب حمايت علماي ديني با موفقيت روبه رو شده است به طوري كه آن را از بزرگترين عوامل تأثيرگذار در كشورهاي اسلامي به ويژه ايران انقلابي مسلمان دانسته اند، در حالي كه اكثر علمای اسلامی با اين امر مخالف بوده و هستند. 5-5- اهرمهاي سياسي آمريكا براي كنترل جمعيت كشورهاي اسلامي برگرفته از کتاب «جمعیت ایران افزایش یا کاهش ؟/نوشته :اکرم حسینی مجرد /شورای عالی انقلاب فرهنگی /1391»در مقاله بعد به ابعاد گسترده تر اجرای این سیاست شوم در ایران پرداخته خواهد شد .