بزرگترین وظیفهى منتظران
مقام معظم رهبری(مدظله العالی):
بزرگترین وظیفهى منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانى که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت مىکردند، منتظران حقیقى بودند. کسى که وقتى کشور اسلامى مورد تهدید دشمن است، آمادهى دفاع از ارزشها و میهن اسلامى و پرچم برافراشتهى اسلام است، مىتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانى که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را مىبازند و زانوانشان سست مىشود؛ کسانى که براى مطامع شخصى خود حاضر نیستند حرکتى که مطامع آنها را به خطر مىاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور مىتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههاى صلاح را آماده سازد و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.
دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381
چرا به آن حضرت دسترسی نداریم؟
آیت الله العظمی بهجت (ره):
اگر بفرمایید: « به آن حضرت دسترسی نداریم »، جواب شما این است که:
« چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید. او به همین امر از
ما راضی است. ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما
ازآن حضرت است ».
قصه تنهایی
«قصه تنهایی»
ما در ظلمت هارون الرشید جهانیم.
ای از زندان پر کشیده، رازهایی را بر ما ببخشا!
شیعیانت را دریاب،
ای غریب زندان بیکسی که درد بی کسی، ما را زمین گیر کرده است.
قصه تنهاییات در زندگی ما جاری است؛ غربت را با نام تو میشناسیم
و از ظلمت، به اسم اعظم تو پناه میبریم.
هر وقت در ظلمت تنهایی دلمان میگیرد،
بی اختیار میگوییم: «یا موسی ابن جعفر علیه السلام »
ما زنجیری زندان نفس گناهکار خویشیم؛
گذشتن از غضب را به ما بیاموز
تا عقل الهی رهنمون تصمیم هامان گردد، ای کاظم!
ای مهار کننده اژدهای نفس و ای ید بیضای علم!
ای موسی خاندان علی علیه السلام ! جهان به سخنان گهربار تو و
پدران و فرزندانت محتاج تر است تا علوم خاکی.
شیرینی کلامت را بر ما بچشان!
اشکهایمان را رنگ معرفت بخش.
عزای فراقت را به صبر عالمانه مبدل کن!
دعا کن تا شیعیان رنج چندین ساله ات باشیم و علمِ ابدی ات.
حسین امیری
اشارات :: شهریور 1384، شماره 76
چرا احمد لقب حضرت محمد (ص)شد ؟
چرا احمد لقب حضرت محمد (ص)شد ؟
پاسخ:
در باب نامهاي مبارک پيامبر از جنبههاي مختلف سخن گفته شده است. برخي، چهارصد اسم براي پيامبر- با توجه به آيات - شمردهاند(1) که از آن ميان دو اسم مبارک احمد و محمد(ص) است. اسم احمد در قرآن يک بار ذکر شده است، آن جا که سخن حضرت عيسى(ع) را خطاب به بني اسرائيل ميخوانيم :
«و مبشّراً برسولٍ مِن بعدي اسمه أحمد؛(2) به فرستادهاي که پس از من ميآيد و نام او احمد است بشارتگرم».
به لحاظ ادبي دلیل اینکه حضرت به اسم احمد و محمد خوانده شده است «بنابرآنچه علامه مجلسی از نحوی معروف سيبويه نقل کرده است» این است که :
احمد بر وزن افعل و الف آن براي تفضيل است که دلالت بر فضيلت حضرت بر ساير انبيا ميکند.
محمد بر وزن مفعّل و تشديد آن براي مبالغه است که دلالت ميکند بر اين که حضرت از ساير انبيا ستوده تر بوده است. اما به لحاظ روايي، در حديثي نقل شده که وقتي از رسول خدا(ص)سبب نامگذاري او را پرسيدند، حضرت در پاسخ فرمود: «أمّا محمّد فإنّي محمود في الأرض و أمّا أحمد فإنّي محمود في السماء».(3)
از امام باقر(ع) نقل شده است : به جهت کردار پسنديده پيامبر، خداوند از او در کتابهاي انبياي پيشين به احمد ياد کرده است. به جهت آن که خدا و فرشتگان و تمام انبيا و فرستادگان و همة امتهاي انبيا حضرت را ستايش ميکنند و بر او درود ميفرستند، خداوند او را محمد ناميده است».(6)
سرّ نامگذاري پيامبر(ص) به احمد و محمد از ديد عرفاني امام خميني اين است که اسم محمدي او ناظر به جنبة مُلکي و اسم احمدي او ناظر به جنبة ملکوتي ايشان است.
پينوشتها:
1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص 195، نشر دار الاضواء، بيروت 1412ق؛ خرم شاهي ، دانش نامه قرآن ، ذيل کلمه “"احمد"”
2. صف (61) آيه 6.
3.صدوق، امالی، ص159.
4.محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 9، ص 294.
بهترین انسان ها
حضرت رسول اکرم (ص):
خِيارُكُم مَن ذَكَّرَكُم بِاللّهِ رُؤيَتُهُ، وزادَ عِلمَكُم مَنطِقُهُ، ورَغَّبَكُم في الآخِرَةِ عَمَلُهُ؛
بهترينِ شما كسى است كه ديدنِ او شما را به ياد خدا اندازد
و گفتارش بر دانش شما بيفزايد و كردارش شما را مشتاق آخرت كند.
الأمالي للطوسي، ص ۱۵۷ ،ح ۲۶۲
یا ابا صالح المهدی
ای کاش می دانستیم در دعا برای ظهورت چه اسراری نهفته است
و چه برکات و آثاری بر آن مترتب است.
اول مظلوم عالم شکایت خویش از مردم روزگارش را به نخلستان می برد
و درد دل با چاه می گفت.
ای کاش می دانستیم در کدام نخلستان سر بر کدامین چاه غربت
از بی وفایی و غفلت ما شِکوه می کنی!