قصه تنهایی
«قصه تنهایی»
ما در ظلمت هارون الرشید جهانیم.
ای از زندان پر کشیده، رازهایی را بر ما ببخشا!
شیعیانت را دریاب،
ای غریب زندان بیکسی که درد بی کسی، ما را زمین گیر کرده است.
قصه تنهاییات در زندگی ما جاری است؛ غربت را با نام تو میشناسیم
و از ظلمت، به اسم اعظم تو پناه میبریم.
هر وقت در ظلمت تنهایی دلمان میگیرد،
بی اختیار میگوییم: «یا موسی ابن جعفر علیه السلام »
ما زنجیری زندان نفس گناهکار خویشیم؛
گذشتن از غضب را به ما بیاموز
تا عقل الهی رهنمون تصمیم هامان گردد، ای کاظم!
ای مهار کننده اژدهای نفس و ای ید بیضای علم!
ای موسی خاندان علی علیه السلام ! جهان به سخنان گهربار تو و
پدران و فرزندانت محتاج تر است تا علوم خاکی.
شیرینی کلامت را بر ما بچشان!
اشکهایمان را رنگ معرفت بخش.
عزای فراقت را به صبر عالمانه مبدل کن!
دعا کن تا شیعیان رنج چندین ساله ات باشیم و علمِ ابدی ات.
حسین امیری
اشارات :: شهریور 1384، شماره 76