خواندن این وبلاگ در وقت نماز حرام است (:
تبریک عرض میکنم عید بزرگ و بینظیر مبعث پیامبر اکرم را به همهی حضّار محترم، میهمانان عزیزی که در جمهوری اسلامی هستند و سفرای محترم کشورهای اسلامی و همهی ملّت ایران و همهی مسلمانان عالم و به همهی آزادگان جهان.
بعثت حادثهی یگانه و بینظیری است که حقیقتاً هیچ حادثهی دیگری در تاریخ بشر به اهمّیّت و عظمت بعثت پیغمبر وجود ندارد. بعثت پیغمبر، اوج رحمت پروردگار بر بنیبشر و انسانیّت بود. فرستادن پیامبران، ارسال پیغمبران برای هدایت انسان، برای رساندن انسان به نقطهی اوج، بزرگترین رحمت پروردگار در حقّ بشر است و اوج این حرکت در بعثت پیغمبر اکرم بود. راهی بر روی بشر گشوده شد که این راه تا آخر دنیا، این قدرت را و ظرفیّت را دارد که بشر را پیش ببرد، همچنانکه از آن روز تا زمان حاضر، انسانیّت پیش رفته است؛ فکر انسان، ذهن انسان، بسیاری از حقایقی که ادیانْ متکفّل بیان آن بودند، جزو عرف جامعهی بشری شده است و بحمدالله دلهای آحاد بشر به سمت معنویّات میل و گرایش پیدا کرده است.
در بعثت آنچه لبّ مطلب است عبارت است از توحید؛ توحید یعنی عبودیّت خدای متعال بهصورت انحصاری؛ یعنی هواها، هوسها، شهوتها، غضبها بر زندگی انسان حاکم نباشد؛ یعنی دیکتاتوریها، استبدادها، منیّتها ادارهکنندهی زندگی انسان نباشند؛ منشأ مدیریّت زندگی انسان عبارت باشد از علم الهی و قدرت الهی و رحمت الهی و فیض الهی و هدایت الهی؛ این معنای توحید است. در درجهی اوّل همهی آن کسانی که با منیّت خود، با تکبّر خود، با استبداد خود، با ظلم خود میخواهند بر امور جامعهی بشری و جوامع بشری تسلّط پیدا کنند، با شعار توحید عقبزده میشوند، لذا دشمنی میکنند. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۲) همهی پیغمبران با صاحبان زر و زور، با مستبدّان عالم، با زورگویان عالم، با فراعنهی عالم روبهرو شدند، مواجه شدند و با آنها مبارزه کردند. بدون مبارزهی حق، باطل مجبور به عقبنشینی نمیشود. اینکه بشریّت روزبهروز از اوّل تاریخ بشر تا امروز به معارف الهی نزدیک شده و نزدیکتر شده است، بهخاطر مبارزه است؛ چون حق باید مبارزه کند. الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ؛(۳) بدون مبارزهی با مستبدّان و زورگویان و بدخواهان بشر و ظالمین و ستمگران نمیشود حق را پیش برد؛ مبارزه لازم است و پیغمبران این کار را کردند؛ و توحید، متضمّن کلّیّات و اصول و خطوط اصلی این مبارزه است.
«لاالهالّاالله» صرفاً یک مسئلهی اعتقادی و ذهنی محض نیست؛ «لاالهالّاالله» منشأ اثر است، منشأ عمل است. همین دولت اسلامیای که آقای رئیسجمهور اشاره کردند که در مدینه به وجود آمد، ناشی از «لاالهالّاالله» است؛ یعنی حکومت جز به دست خدای متعال و مبعوثین خدا، در ادیان الهی معنی ندارد؛ برای همین هم بهمجرّدی که پیغمبر فرمود: قولوا لا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ تُفلِحوا،(۴) صاحبان زر و زور در همان محیط محدود و کوچک مکّه در مقابل او صفآرایی کردند؛ بعد در مدینه که دولت اسلامی تشکیل شد، باز حکومتها و امپراتوریها و قدرتهای جهانی در مقابل اسلام صفآرایی کردند؛ این صفآرایی از روز اوّل تا امروز وجود داشته است و از روز اوّل تا امروز، عقبنشینی در این مصاف، سرنوشت باطل بوده است و پیشروی، سرنوشت حق بوده است. همان جمعیّت محدودی که در مکّه با آن فشار زندگی میکردند، امروز یک جامعهی عظیم بشری است با افتخارات فراوان، با امکانات فراوان و با امید فراوان و با آیندهی روشن. این را باید فهمید: امّت اسلامی باید از بُن دندان به توحید برگردد.
ما اگر چنانچه به توحید اعتقاد داریم، نمیتوانیم زیر بار زور برویم، نمیتوانیم زیر بار ظلم برویم، نمیتوانیم در مقابل ظالم نَایستیم، این طبیعت توحید است. اینکه جمهوری اسلامی اعلام میکند که هر جا مظلومی هست و نصرتی لازم است، ما آنجا حاضریم، بهخاطر این است؛ اینکه ما روی مسئلهی فلسطین اینجور اصرار داریم، بهخاطر این است. چون لازمهی توحید این است که انسان در مقابل زورگویی ظالم به مظلوم بِایستد؛ حقیقت توحید این است و بعثت این را به ما یادآوری میکند؛ و این مطمئنّاً پیشرفت هم دارد. حالا البتّه فشارها بر روی مردم فلسطین در این ایّام و ایّام گذشته -در این هفتاد سال- فراوان بوده است امّا شما ملاحظه کنید که همان جمعیّت مظلوم محدودی که صهیونیستها توانستند بهآسانی بر آنها غلبه پیدا کنند و یک ملّت را از کشور خودش بیگانه کنند و دستش را کوتاه بکنند و بر آن کشور مسلّط بشوند، همان ملّت ضعیف، امروز تبدیل شده است به یک فلسطین قدرتمند که حکومت صهیونیستی را تهدید میکند و حکومت صهیونیستی در مواجههی با آن احساس ضعف میکند، احساس عجز میکند؛ و بدون تردید فلسطینیها بر صهیونیستها غالب خواهند شد و فلسطین به دست فلسطینیها برخواهد گشت.
ایستادن ما در کنار گروههای مقاومت، در منطقهی غرب آسیا به همین دلیل است. حضور ما در سوریه، در مقابله و مواجههی با تروریستهایی که آمریکا و عوامل آمریکا در منطقه به وجود آورده بودند، به این دلیل است. اینکه گفته بشود «جمهوری اسلامی ایران توسعهطلب است، میخواهد فلانجا را تصرّف کند»، اینها حرفهای مهمل و بیمعنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه، ما قصد توسعه و نگاه توسعهطلبی به هیچ نقطهای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ، آباد و پرظرفیّتی در اختیار ملّت ایران است. [این حضور] بهخاطر این است که در منطقهی سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد؛ به این دلیل ما آنجا حضور پیدا کردهایم. لذا ملاحظه میکنید که به توفیق الهی، [جبههی] مقاومت به برکت کمکهایی که شد و به برکت شجاعتی که نیروهای سوری داشتند، توانستند بر تروریستهای حمایتشده بلکه بهوجودآمدهی بهوسیلهی آمریکا و غربیها و مزدورانشان در منطقه -مثل سعودی و مانند اینها- غلبه پیدا کنند، آنها را شکست بدهند.
همان کسانی که دیروز از داعش آشکار و غیر آشکار حمایت میکردند، امروز ادّعا میکنند که در مقابلهی با آنها حضور داشتهاند و آنها را شکست دادهاند؛ آنهم بدروغ! چنین چیزی نیست، آنها هیچ دخالتی نداشتهاند. در این نطقی که رئیسجمهور آمریکا(۵) همین چند ساعت قبل از این کرد، میگوید که «ما توانستیم داعش را در سوریه شکست بدهیم»؛ دروغ واضح و فاضح!(۶) آنها آنجایی که لازم دانستند، وارد شدند و کمک کردند؛ آنجایی که عناصر اصلی داعش در محاصره بودند، وارد شدند و آنها را نجات دادند. قبل [از آن] هم در ایجاد داعش، آنها مؤثّر بودند؛ با پول سعودی و امثال سعودی، آنها توانستند این موجودات خبیث را به وجود بیاورند و به جان ملّت عراق و سوریه بیندازند؛ منتها «مقاومت» در مقابل آمریکا و در مقابل عوامل آمریکا توانست این دو کشور را نجات بدهد؛ بعد از این هم همینجور.
این حملهی سحر دیشب به سوریه یک جنایت است!(۷) بنده صریحاً اعلام میکنم رئیسجمهور آمریکا، رئیسجمهور فرانسه(۸) و نخستوزیر انگلیس(۹) جنایتکارند و جنایت کردند! البتّه طَرْفی هم نخواهند بست، سودی هم نخواهند برد؛ همچنانکه در این سالهای گذشته در عراق، در سوریه، در افغانستان حضور پیدا کردند و از این قبیل جنایات انجام دادند و هیچ سودی هم نبردند. همین چند روز قبل از این، رئیسجمهور آمریکا گفت که هفت تریلیون ما خرج کردهایم در منطقهی غرب آسیا -بهقول او خاورمیانه- و هیچچیز گیرمان نیامد؛ راست میگوید، چیزی گیرشان نیامده. بعد از این هم آمریکا بداند، هرچه خرج کند، هرچه تلاش بکند، قطعاً در این منطقه هیچچیز گیرش نخواهد آمد.
در مقابل این حوادث، ما باید بیدار بشویم، ما باید حواس خودمان را جمع کنیم؛ ملّتهای اسلامی، کشورهای اسلامی، دولتهای مسلمان بایستی تجربه بیندوزند، باید بفهمند چه دارند میکنند. اینها میخواهند به امّت اسلامی ضربه بزنند؛ هدف فقط کشور سوریه یا کشور عراق یا کشور افغانستان نیست؛ هدف، حضور اسلام در این منطقه است؛ به این میخواهند صدمه بزنند. کشورهای اسلامی بفهمند این معنا را؛ دولتهای اسلامی خودشان را در خدمت اهداف آمریکا و بعضی کشورهای غربیِ متجاوز قرار ندهند. این افتخاری نیست برای یک کشور مسلمان که رئیسجمهور آمریکا علناً بگوید «ما نگاه میکنیم به گاو شیرده»! به اینها به چشم گاو شیرده نگاه میکند؛ این افتخار است؟ در همین تبلیغاتِ انتخاباتیِ اخیر در سال گذشته، همین رئیسجمهور کنونی آمریکا این حرف را گفت؛ گفت ما به سعودیها به چشم گاو شیرده نگاه میکنیم! ذلّت از این بیشتر؟ برای یک دولت، برای یک ملّت، ذلّت از این بالاتر؟ پولش را بگیرند، بعد بهعنوان گاو شیرده او را خطاب بکنند، به او توهین بکنند؛ ذلّت یک کشور و یک دولت بیش از این نمیشود؛ اسلام با این ذلّتها مخالف است. وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ؛(۱۰) اگر مؤمن باشند، باید عزیز باشند؛ این ذلیل بودن نشانهی این است که اینها ایمان ندارند، مؤمن نیستند، دروغ میگویند، همچنانکه اربابانشان دروغ میگویند. رئیسجمهور آمریکا میگوید «ما به سوریه حمله کردهایم برای مبارزهی با به کار بردن سلاح شیمیایی»! این حرف دروغ است؛ آنها [هستند که] با به کار بردن سلاح شیمیایی -نه سلاح شیمیایی و نه هر جنایت دیگری علیه بشریّت- مخالفتی ندارند؛ الان روزانه یمن دارد بمباران میشود، اینها دارند حمایت میکنند؛ در مناطق مختلف عالم، مسلمانها زیر فشار قرار میگیرند، اینها از آن ظالم حمایت میکنند و به او کمک میکنند؛ اینها از اینکه مردمی رنج ببرند، درد بکشند، ناراحت نمیشوند. همینها از صدّام جنایتکار پشتیبانی کردند، حمایت کردند؛ هزاران نفر از مردم ایران و عراق بهوسیلهی سلاح شیمیاییای که صدّام به کار برد نابود شدند یا آسیب دیدند؛ هنوز در بین مردم ما جوانهایی که آن روز آسیب دیدند وجود دارند، حضور دارند و رنج میبرند. اینها مخالف [سلاح شیمیایی] نیستند؛ اینها بهخاطر اهداف استعماری و دیکتاتوریِ بینالمللیِ خودشان وارد اقدام میشوند و متّهم میکنند این و آن را به دیکتاتوری، [درحالیکه] خودشان دیکتاتور بینالمللیاند. البتّه دیکتاتورها و مستبدّین در هیچ جای دنیا کامیاب نخواهند شد، اینها هم کامیاب نخواهند شد و مسلّماً آمریکا در اهداف خود در این منطقه و در هر منطقهای که ظلم بکند، شکست خواهد خورد و قطعاً ملّتها پیروز خواهند شد و انشاءالله در این منطقه هم همینجور خواهد بود.
ملّت ما بحمدالله ایستاده است؛ ملّت ایران، با تجربهی چهلسالهی خود، در مقاومت و ایستادگی پایدار است. ما این را امتحان کردهایم: در مقابل دشمن، «عقبنشینی» مشوّق دشمن است؛ در مقابل دشمن، «ایستادگی» موجب عقبرفت دشمن است. وَلَوْ قَاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا؛(۱۱) این سنّت الهی است: اگرچنانچه در مقابل ظلم و استبداد و زورگویی و خباثتها و جنایتهای جنایتکارانِ عالم بِایستید، قطعاً مجبور به عقبنشینی میشوند؛ این قرآن کریم است که بهعنوان یک سنّتِ قطعیِ تاریخ و سنّت الهی از این یاد میکند، و این سنّت انشاءالله عملی خواهد شد. و امیدواریم ملّت ایران، ملّت سوریه، ملّت عراق، ملّت مظلوم فلسطین، ملّت کشمیر و میانمار و همهی مناطقی که در دنیا مسلمانها زیر فشار هستند، انشاءالله در آیندهی نهچندان دوری به موفّقیّت دست پیدا بکنند و انشاءالله بتوانند دشمنان را عقب بزنند. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ارواح طیّبهی شهدا -شهدای راه حقّ و حقیقت- و روح مطهّر امام بزرگوار را از لطف و فیض خود سیراب بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اکنون آخرالزّمان است! زمانهای که پیشگویی های «قرآن» و احادیث، جلوی چشمان ما در حال تحقّق است و راستی دین ما به همه ثابت می شود.
امروزه [با وجود] افزایش جمعیت مسلمانان، شاهد سست شدن شخصیّت و مستولی شدن حبّ دنیا و ترس از مرگ بر آنان هستیم.
تلاش بی وقفه اروپای ذاتاً بیخدا (سکولار) برای اشغال «فلسطین» که از زمان جنگ های صلیبی آغاز شده بود، هزار سال بعد، یعنی در سال 1918م. به نتیجه رسید.
چرا باید یهودیان اروپا، تنها یهودیان مشتاق و نگران برای بازسازی اسرائیل باشند؟
یهودیان اروپا (یهودیان اشکنازی یا خزری) که حدود 90% از یهودیان جهان را تشکیل می دهند، یهودیان فلسطینی سفاردی [یهودیان اسپانیایی] را به فلسطین بازگرداندند و سفاردی ها به راحتی در سرزمین فلسطین سکنا گزیدند؛ چون خودشان هرگز در آن سرزمین نبوده اند، به آنجا باز نگشته اند.
چرا باید یک اروپایی (یهودی اشکنازی یا خزری) به یهودیّت تغییر دین بدهد و مأموریت اشغال فلسطین و بازگرداندن یهودیان سفاردی به فلسطین برایش دغدغه باشد؟
از دیدگاه قرآن، سرنوشت بیت المقدّس و فلسطین اینگونه است که وقتی شمارش معکوس آخرالزّمان فرا رسد، یهودیان، در حالیکه متفرّق شده و تنزّل رتبه یافته اند، در کسوت یک قوم از هم پاشیده، گرد هم خواهند آمد.
«و بعد از آن به بنی اسرائیل گفتیم در این سرزمین[= مصر و شام] ساکن شوید؛ امّا هنگامیکه وعده آخرت فرا رسد، همه شما را دسته جمعی می آوریم.»1
اسلام توضیح می دهد که این مالکیّت اسرائیل مشروعیت ندارد، در واقع آن یهودیان، بازیگران فریب خورده یک حقّه بازی بی سابقه تاریخی بودند و حالا وقت آن رسیده است که بزرگترین تنبیه الهی که تا به حال قومی به خود ندیده است، بر سر قوم یهود نازل شود؛ ولی تا قبل از آن واقعه، نمایشی بزرگ در فلسطین در حال اجرا و گسترش است.
پروفسور دکتر اسماعیل راجی فاروقی، دانشمند برجسته فلسطینی به دلیل اینکه خار چشم صهیونیسم بود، ترور شد، مسلمانان را از وجود چنین خطری آگاه کرد:
مشکلی که امروز اسرائیل برای مسلمانان پدید آورده است، نه ما به ازای تاریخی دارد نه مشابه امروزی. در ابتدا جامعه مسلمان، اسرائیل را به عنوان استعمار نوین یا در بهترین شرایط، تکرار دوباره جنگهای صلیبی می دانست؛ در حالی که اسرائیل هیچیک از آنها نیست، هر دوی آنها و حتّی بدتر از این است. متأسّفانه هیچ نویسنده مسلمانی درباره این واقعیّت قلم نزده و به همین دلیل، تجزیه و تحلیل درباره اسرائیل که در حال حاضر، گفته می شود یک جزو جدا نشدنی از جهان اسلام در آسیا و آفریقا است، حائز اهمّیت فراوانی است.
اگر یک یهودی می تواند برای اشغال فلسطین، آمریکا، اروپا یا روسیه را ترک گوید و در کسوت نیروی نظامی صهیونیست بر مسلمانان فلسطین یورش ببرد، یک مسلمان نیز باید بتواند آزادانه موطن خود را در اقصی نقاط جهان ترک نموده و به نیروی مقاومت ستمدیدگان فلسطین اشغالی بپیوندد.
با وجود این، مسلمانان باید بدانند به محض بیان عمومی عقیده اشان مبنی بر نابودی حکومت جعلی اسرائیل به دست سپاه اسلام و داشتن آرزوی پیوستن به این سپاه، دستگیر و زندانی شده، صدایشان خاموش خواهد شد.
یکی از اقدامات راهبردی یهودی های صهیونیست در سراسر جهان، کنترل محیط زیست راهبردی از طریق حفظ یکپارچگی مزارع کشاورزی است که این موضوع، با سودجویی از نخبگان بیخدا، غارتگر، همیشه ثروتمند و فاسد که جوامع عربی، اسلامی اطراف اسرائیل را در کنترل دارند، محقّق شده است.
این راهبرد، در کشورهای تحت نفوذ آمریکا از قبیل «مصر»، «اردن»، «ترکیه» و «عربستان صعودی» موفّق بوده است.
پیامبر اسلام(ص) می فرمایند:
«شاخ شیطان از سرزمین نجد ظهور خواهد کرد.»2
جهان شاهد آغاز افول و غروب حکومت جعلی اسرائیل است؛ حکومتی بی دین در ارض مقدّس و اشغالی فلسطین؛ حکومتی که رژیم سیاسی آن بر مبانی سکولاریسم استوار است.
ما [بر مبنای اعتقادات دینیامان] پیش بینی می کنیم که به زودی، سپاه اسلام از «خراسان» به پا خواهد خاست و با یهودیان صهیونیست در پهنه مبارزه ای در فلسطین اشغالی به رزم خواهند پرداخت.
در طول تاریخ مذهبی بشر، هیچ رخدادی از نظر اعجاب با این دستاورد دجّال، قابل مقایسه نیست. دجّال یا همان مسیح دروغین، تلاش می کند بشر را اغفال نموده تا آنها او را به جای خداوند جلّ جلاله پرستش کنند. مرکز اصلی حمله مادّی گرایان از «بریتانیا» پدیدار شده است.
پس از اینکه دجّال به صورت یک انسان بروز یابد، امام مهدی(عج) ظهور خواهند کرد و به همراه عیسی مسیح(ع)، مسیح دروغین یا همان دجّال را در «دمشق» به هلاکت خواهند رساند.
احتمال اینکه حکومت رژیم صهیونیستی در فلسطین سالیان طولانی ادامه یابد، بسیار ضعیف است، سپاه اسلام یهودیان را شکست خواهد داد و حقّ حکومت بر سرزمین فلسطین به مسلمان بازگردانده خواهد شد و قطعاً خداوند بهتر می داند. هنگامیکه جنگجویان صلیبی اروپایی، بیت المقدّس را اشغال کردند، فقط توانستند هشتاد سال بر آن شهر حکومت کنند و قبل از استیلای کامل بر این شهر [از مسلمانان شکست خوردند].
خداوند در قرآن می فرماید:
«خداوند کسانی از شما را که (به اسلام) ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند، قطعاً وارث زمین (سرزمین مقدّس فلسطین) خواهد کرد؛ همانگونه که به پیشینیان عطا کرده است که او دین آنها (اسلام) را در حقّی (سرزمین مقدّس فلسطین) که برای آنها انتخاب کرده است، بنا خواهد فرمود.»
«… هرگاه برگردید (قوم یهود!) ما باز می گردیم …» (جهت مجازات، به عبارت دیگر، قوم یهود دوباره و دوباره مجازات خواهند شد.)
«به آنها كه جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است؛ زیرا مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آنها است؛ همان ها كه به ناحق از خانه و کاشانه خود، بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، جز اینکه می گفتند: پروردگار ما الله است.»
سرنوشت بیت المقدّس اینگونه رقم خواهد خورد که سپاه اسلام، حکومت صهیونیست ها در فلسطین را نابود خواهد کرد و امام مهدی(ع) به عنوان حاکمی عادل، بر بشریّت حکومت خواهد کرد و حکومت اسلامی در سرزمین مقدّس فلسطین، جایگزین حکومت جعلی صهیونیست ـ یهودی اسرائیل خواهد شد.
این قول قرآن در بیانی از پیامبر اسلام(ص) نیز تأکید شده است:
«پرچم های سیاهی از خراسان افراشته خواهند شد (منطقه ای واقع در ایران، افغانستان و پاکستان و آسیای مرکزی) و هیچ نیرویی را یارای مقابله با آنها نیست تا در سرزمین بیت المقدّس به احتزاز درآیند.»3
و مؤمنان به عمل به دستورات قرآن دستور داده شده اند؛ در حالیکه در تدارک مبارزه ای بزرگ بر علیه کفّار هستند.
غرب مدرن دور از خدا، اسلامی را می پذیرد که در عین داشتن [ظواهر دین] حامی رژیم جعلی اسرائیل نیز باشد، با این رژیم در صلح باشد و زمینه پذیرش را در بین مسلمانان ایجاد کند.
در آینده، بین پیروان واقعی پیامبر اسلام(ص) و حکومت جعلی اسرائیل هرگز صلحی رخ نخواهد داد و پیروان راستین پیامبر(ص) بر ستمگران اسرائیلی غلبه خواهند یافت و سرزمین مقدّس فلسطین، از زیر یوغ آنها خارج خواهد شد.
روزگاری اروپاییان مو بور و چشم آبی، یعنی همان یهودیان خزری و اشکنازی امروزی، دین خود را به دین یهود تغییر دادند. این در حالی است که آنها نسب یهودیت را از [فرزندان] ابراهیم به ارث نبرده بودند. نویسنده معتقد است یأجوج و مأجوج جایی در بین اقوام یهودی اشکنازی یا خزری زندگی میکرده اند و البتّه خدا بهتر می داند. یأجوج و مأجوج تمدّن مسیحیان اروپایی را بر انداخته و به جای آن، بی خدایی را ترویج نموده اند و همانها بوده اند که جنبش صهیونیسم و نهایتاً دولت اسرائیل را بنا نهاده اند.
«حرام است بر شهرها و آبادی هایی كه (بر اثر گناه) نابودشان كردیم (كه باز گردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت! تا آن زمان كه یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر ارتفاعی، به سرعت عبور می كنند!»4
پیامبر اسلام(ص) هشدار می دهند که زمان [ظهور] دجّال یا مسیح دروغین، زمانی است که ظاهر موضوعات با واقعیت آنها، تفاوت فاحشی خواهد داشت.
تقدیر بیت المقدّس، شهر مقدّس مسلمانان، یهودیان و مسیحیان این است که نقطه عطف جریان های آخرالزّمان باشد و اسلام، مسیحیت و یهودیت بر این نقش بیت المقدّس اتّفاق نظر دارند. اینک بیت المقدّس به آخرالزّمان خود و پایان تاریخ نزدیک شده است.
مسلمانان از زمان دقیق بازگشت امام مهدی(عج) و عیسی مسیح(ع) نشانه ها و اطّلاعاتی دارند؛ [از جمله اینکه] این اتّفاق زمانی رخ خواهد داد که آب دریای «جلیل» خشک یا نیمه خشک شود. این دریا که با نامه ای دیگر، دریاچه «طبریّه» یا «تیبربوس» نیز شناخته می شود، نسبت به گذشته، کمترین میزان آب را دارد و از مقدار آن نیز به صورت دائمی کاسته می شود و این موضوع، دولتمردان اسرائیل را که خشک شدن این دریاچه را از نشانه های نابودی خود می دانند، به وحشت انداخته است.
دریای جلیل به زودی خواهد خشکید! امام مهدی(عج) و عیسی مسیح(ع) باز خواهند گشت! و بازگشت آنها نشانه ای از زوال و نابودی دولت جعلی اسرائیل خواهد بود!
نظم جهانی یأجوج و مأجوج
در اشارهای رازگونه در قرآن، از بیت المقدّس فقط به عنوان یک شهر سخن به میان آمده است:
«حرام است بر شهرها و آبادی هایی كه (بر اثر گناه) نابودشان كردیم (كه بازگردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت! تا آن زمان كه یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر ارتفاعی به سرعت عبور می كنند!»5
سپس وقتی یأجوج و مأجوج از هر ارتفاعی فرود آیند و نفوذی همه جانبه در اطرافشان یابند، کنترل جهان را در دست بگیرند و بر جهان با نظم جهانی خود حکومت کنند.
بازگشت یهودیهای صهیونیست اسرائیلی به بیت المقدّس، رهایی یأجوج و مأجوج را تأیید می کند. از همه ارتفاع ها پایین آمده اند، در همه جهات پراکنده شده اند و کنترل جهان را بهدست گرفته اند. نظم جهانی حاکم بر دنیای امروز، نظم جهانی یأجوج و مأجوج است. در واقع این آنها هستند که بازگشت اسرائیلی ها به فلسطین را ممکن ساخته اند.
در مرکز طرح اصلی جهان اسلام و منطقه «خاورمیانه»، باید تمامی آبها و دارایی های ممالک اسلامی تحت کنترل باشد. آنگونه که در احادیث اشاره شده است پیامبر اسلام(ص)، رابطه بین دجّال و ربا و یأجوج و مأجوج و آب را تشریح فرموده اند.
یهودی های صهیونیست اسرائیلی به فلسطین بازگشته اند. [و] این بازگشت، بدون تمدّن غرب ممکن نبود (تمدّنی که بریتانیا و آمریکا برجسته ترین نقش را در آن بازی نمودند) و اکنون واضح است که دجّال یا مسیح دروغین از جزیره «بریتانیا» برآمده است؛ بلکه یأجوج و مأجوج نیز در بین تمدّن اروپایی جای دارند.
نویسنده معتقد است «یأجوج و مأجوج» جایی در بین اقوام یهودی اشکنازی یا خزری زندگی میکرده اند و البتّه خدا بهتر می داند. یأجوج و مأجوج تمدّن مسیحیان اروپایی را بر انداخته و به جای آن، بی خدایی را ترویج نموده اند و همانها بوده اند که جنبش صهیونیسم و نهایتاً دولت اسرائیل را بنا نهاده اند.
برای مثال، در قرآن در «سوره بنی اسرائیل» آمده است که این سرنوشت بنی اسرائیل است که دو بار در فلسطین (ارض مقدّس) فساد می کنند (فساد نابودکننده):
«ما به بنی اسرائیل در كتاب (تورات) اعلام كردیم كه دوبار در زمین فساد خواهید كرد و برتری جویی بزرگی خواهید نمود (و دو بار عذاب خواهند شد).»6
از دیدگاه قرآن، سرنوشت بیت المقدّس و فلسطین اینگونه است که وقتی شمارش معکوس آخرالزّمان فرا رسد، یهودیان در حالیکه متفرّق شده و تنزّل رتبه یافته اند، در کسوت یک قوم از هم پاشیده، گرد هم خواهند آمد.7
وقتی خداوند (جلّ جلاله) سرزمینی به نام فلسطین را انتخاب فرمود و آن [سرزمین] را ارض مقدّس و مبارک قرار داد، ابراهیم(ع) را برای مهاجرت به آن سرزمین راهنمایی فرمود و مشیّت الهی بر این بود که فلسطین به عنوان محکی برای حقیقت آزمایی عمل کند. فقط مذهب ابراهیم(ع) است که می تواند در این سرزمین باقی بماند.
یهودیان تورات را تغییر داده و از نو نوشتند تا رباخواری را برای خود موجّه و قانونی سازند.
دلیل اینکه کلمات «زمین» و «سرزمین» در این متن به فلسطین برمی گردد این است که در متون قرآنی، بیان شده است که یهودیان اسرائیلی دو بار در «زمین» و «سرزمین» مرتکب فساد (عمل مهیب و شیطانی) خواهند شد.
«ما به بنی اسرائیل در كتاب (تورات) اعلام كردیم كه دوبار در زمین فساد (عمل مهیب و شیطانی) خواهید كرد، و برتری جویی بزرگی خواهید نمود (و دو بار عذاب خواهند شد).»8
شواهد تاریخی تأیید می کند که یهودیان دو بار به فرمان خدا از بیت المقدّس و فلسطین اخراج شده اند. بسیاری از یهودیان سفاردی (که اروپایی نیستند) معترفند که خودشان با گناهکاری اشان، در تکرار فرمان الهی برای اخراج از فلسطین مقصّر بوده اند. صهیونیست های اروپایی ذاتاً سکولار و بی خدا، [که همان] یهودیان اشکنازی یا خزری اند، از پذیرش این حقیقت امتناع می ورزند.
این سوره، دستکم به دو موقعیت تاریخی خیانت اسرائیلی ها به معیارهای اخلاقی و مذهب حضرت ابراهیم(ع) اشاره دارد که [به موجب آن] خداوند جلّ جلاله آنها را از ارض مقدّس فلسطین اخراج نموده است.
نخستین بار در سال 587 ق.م، سپاهی از بابِلیان به رهبری بخت النّصر، بیت المقدّس را محاصره کرد، شهر را سوزاند، ساکنانش را به قتل رساند، مسجد ساخته شده توسط حضرت سلیمان(ع) را ویران کرد و نخبگان باقیمانده جمعیت یهود را برای بردگی به بابل (عراق) برد.
یهودیان اسرائیلی بیخدا، حضرت زکریا(ع) را کشتند و فرزند ایشان جان (یحیی)(ع) را در معبد دوم (مسجد) سلیمان در بیت المقدّس، با فریب به قتل رساندند.
و نهایتاً آنها به اینکه عیسی مسیح پسر مریم(س) را چگونه کشتند، مباهات می کردند. (ولی خداوند قادر، ایشان را از مرگ نجات داد.)
«و گفتارشان كه ما مسیح عیسیبن مریم پیامبر خدا را كشتیم، در حالیكه نه او را كشتند و نه به دار آویختند؛ لیكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانیكه در مورد (قتل) او اختلاف كردند از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می كنند و قطعاً او را نكشتند.»9
بعد از این بود که خداوند جلّ جلاله آنها را برای دومین بار عذاب کرد. در سال 70 م. ارتشی رومی به رهبری ژنرال تیتوس، بیتالمقدّس (اورشلیم) را محاصره کرد. تیتوس اورشلیم را محاصره کرده، ساکنانش را کشت و باقیمانده یهودیان را از بیت المقدّس اخراج کرد. معبد دوم (مسجد) سلیمان دوباره خراب شد و سربازان در جستوجوی طلای ذوب شده، خشت خشت آن را از هم پاشیدند. دقیقاً همانگونه که عیسی(ع) هشدار داده و پیش بینی کرده بودند که «سنگ روی سنگ نخواهد ماند. همه بر زمین انداخته خواهند شد.»10
آن زمانی که یهودیان گوساله طلا می پرستیدند، درحالیکه موسی(ع) در «کوه سینا» بود و آن زمانی که آنها تورات را تغییر داده و بازنویسی کردند تا حرام خدا را حلال کنند و آن زمانی که به کشتن مسیح(ع) پسر مریم مباهات می کردند، مذموم ترین اتّفاقات در ادامه عهدشکنی و خیانتشان به خداوند را انجام دادند.
تعالیم مذهبی یهودیان صهیونیست، رابطه فلسطین، شهر «اورشلیم» و «معبد سلیمان» را با یهودیت و ذات دین یهود به رسمیّت می شناسد. در نتیجه این اعتقاد، آنها توافق کرده اند که مذهب یهود برای همیشه ناتمام خواهد ماند؛ مگر اینکه یهودیان به فلسطین آزاد برگردند و مملکتی به پایتختی اورشلیم را بنا کنند و سومین و آخرین معبد سلیمان(ع) را به جای مسجدالاقصی بنا کنند.
قرآن کریم تأکید می کند که حضرت محمّد(ص) و پیروانشان، پیروان راستین مذهب ابراهیم(ع) هستند.
«سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند كه از او پیروی كردند و (در زمان و عصر او، به مكتب او وفادار بودند. همچنین) این پیامبر و كسانی كه (به او) ایمان آورده اند (از همه سزاوارترند) و خداوند، وليّ و سرپرست مؤمنان است.»11
پس از گذشت هفده ماه از رسالت پیامبر(ص) در «مدینه»، مشخّص شد یهودیان مدینه و عربستان ایشان را به عنوان پیامبر الهی و قرآن را به عنوان کلام خدا نپذیرفته اند؛ بلکه هم قسم شده اند که اسلام را نابود کنند. در همین زمان بود که خداوند همزمان با نزول آیه واجب شدن جهاد و روزه، با دستور تغییر قبله از بیت المقدّس به «مکّه» به آنها پاسخ داد و هر سه امر الهی، همزمان و در ماه شعبان نازل شد.
حضرت محمّد(ص)، با رفتاری متقاعدکننده قصد داشتند قوم متکبّر یهود را که اصرار داشتند آنها قوم برگزیده خدای ابراهیم هستند، شکست دهند.
جهان امروز شاهد آغاز افول و غروب حکومت جعلی اسرائیل است! امروزه اسرائیل اروپایی، صهیونیستی بی خدا، با در اختیارداشتن سلاح های هسته ای و سلاح های هست های حرارتی کافی، ظرفیت را برای ابرقدرت به حساب آمدن، دارد.
وقتی ارزش دلار آمریکا پایین می آید، ارزش بقیّه پول های کاغذی جهان را نیز با خود پایین می آورد.
این سرنوشت اسرائیل صهیونیست جعلی است که مانند دو تجربه قبلیاش، به عذاب الهی دچار شود. اوّلین عذاب الهی به شکل حمله سپاه بابِل نازل شد که یهودیان و حکومتشان را در فلسطین نابود کرد و دومین بار حمله سپاه روم بود و در سومین و آخرین بار، در آینده ای نزدیک، سپاهی از مسلمانان حکومت جعلی اسرائیل را نابود خواهد کرد. انشاءالله
پینوشتها:
1. سوره بنی اسرائیل، آیه 104.
2. صحیح بخاری.
3. سنن ترمذی.
4. سوره انبیاء، آیات 96 ـ 95.
5. همان.
6. سوره اسراء، آیه ۴.
7. همان، آیه 104.
8. همان، آیه 4.
9. سوره نساء، آیه 157.
10. ر.ک: سوره بنیاسرائیل، آیات 7ـ4.
11. سوره آلعمران، آیه 68.
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهره ات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبه خوانی تان منبر شما
نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما
آقا دعا کنید که در زندگی مان
باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما
ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن
ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما
فرموده ای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما
کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما
بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک
این انتقام گشته به حق باور شما
روز ظهور نعره زنی جدی الحسین
کرببلاست چون هدف آخر شما
یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضت ها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداری های فراوان و مناجات های سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.
روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیةاللّه، ارواحنافداه، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفلسازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(ع) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.
در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را میسازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود!
پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا می کنم.
پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی میخرم، زیرا در معامله دو عباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی میخرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم!
شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود میگفت: من خودم می گویم هیچکس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.
پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام(ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچکس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی میکنم.»1
پینوشتها:
*برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلاب، ص204-202، به نقل از: سرمایه سخن، ج1.
منبع:وبلاگ موعود
ایام اربعین است و خوشا به حال آن کسانی که در حال پیادهروی هستند یا پیادهروی خواهند کرد و به زیارت اربعین خواهند رسید و آن زیارت خوش مضمونِ روز اربعین را إنشاءالله خطاب به حضرت خواهند خواند.
ما هم اینجا با شوق و با حسرت نگاه میکنیم به این گامهایی که:
هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران
که چون ره میتوانم یافتن سوی درون من هم
الحمدلله جوانهای ما راه را پیدا کردند و میلیونها نفر از مردم ما و مردم غیر ما، مردم عراق و دیگران، در این راه حرکت میکنند، این هم یکی از حوادث بسیار برجستهای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است؛ این شد یک نماد.
همیشه اربعین پیادهروی بود امّا این حرکت عظیم که یک نماد بسیار زیبا و پرشکوهی از حضور پیروان اهلبیت و علاقمندان به اهلبیت هست؛ این نبود، ما این را نداشتیم، این را خدای متعال در اختیار ما گذاشت، خدا را بایستی شاکر باشیم.
«استاد اصغر طاهرزاده»
بسم الله الرحمن الرحیم
1. مبانی فکری بنده در تفکر نسبت به حضور تاریخی، آیات و روایات زیر است: رسول خدا (ص) میفرمایند: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»
یعنی در هر روزگاری نفحات الهی وزیدن میکند، سعی کنید خود را در معرض نفحات روزگار و تاریخ خود قرار دهید.
امام صادق (ع) میفرمایند: «فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه» در دستورهاى حکیمانهی آل داود چنین آمده است که وظیفهی انسان خردمند است که زمانهی خویش را بشناسد.
و قرآن در آیه میفرماید: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْن» (الرحمن/29)
در هر روزگاری خداوند در شأنی است و به صورتی که مخصوص آن روزگار است و مطابق نیاز و تقاضای انسانها است، به صحنه میآید.
و نیز میفرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْر لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون» (نحل/44)
ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم تبیین کنی آنچه بر آنها نازل شده و آنها را در برگرفته.
و در راستای آنکه نحوهای از وحی بر مؤمنین و یاران پیامبران نازل میشود، میفرماید:
«وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی» (مائده/111)
به یاد آر آنگاه که بر حوارییین وحی کردیم که به من و به رسول من ایمان بیاورید.
2. اربعین؛ به عنوان «امکان حضور در تاریخی دیگر» موضوعی است که باید در آن برای عزیزان معنای «حضور تاریخی» تبیین شود و متوجه شویم با چه احساسی باید حضور تاریخی خود را در رخدادی که در صورت اربعین در این سالها ظهور کرده است، دریابیم، که البته این از مشکلترین قسمتهای فهم است از آن جهت که باید ماورای عقل مدرن به موضوعی نظر کرد که فعلاً در حال تولد است و خود را در طی یک فرآیند مینمایاند و بدون آنکه یک فکر حصولی باشد، در درون جان آدمیان سر برمیآورد و در قول و فعلشان سریان مییابد، مانند آنکه بدیهیات اولیه انسان را در بر میگیرد. از این جهت میتوان گفت جریان اربعین در این تاریخ، وجهی از فطرت تاریخی ما است که ما را فرا گرفته.
3. این مسلّم است که بدون درک زمانه، هیچ قدمی به سوی آیندهی خود نمیتوان برداشت و رخداد اربعین در این تاریخ، همان تاریخی است که میتوانیم با قرارگرفتن در آن، سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنیم و تاریخ پایانیافتگی غرب را نشان دهیم که این همان تاریخِ سستشدن عهد انسان با سکولاریته و اقامهی رابطهی انسان با خداست.4. اربعین در این تاریخ ظهور تعرّض انسان به اومانیسم و اعتراض به تقلیل گوهر آدمی است که در چهارصدسالهی اخیر توسط اومانیسم شکل گرفته، و بدین لحاظ چیزی در انسانِ این تاریخ رخ داده و بر هستی او حاکم گردیده که دیگر نمیتواند در تاریخی زندگی کند که قوام آن را اومانیسم شکل داده است.
5. ما همانطور که در سُنن الهی قرار داریم، اگر از حضور خود در آن سنن آگاه شویم راهِ آینده نسبت به آن سنن در مقابل ما گشوده میشود. به همین معنا ما در تاریخی هستیم که اربعین به صورتی خاص ظهور کرده که اگر از حضور خود در این رخداد آگاه شویم، راهِ آیندهی تاریخ ما در مقابل ما گشوده خواهد شد و دیگر در توهّمات بشرِ غربزده قدم نخواهیم زد.
6. باید ابتدا این موضوع روشن شود که آیا آنچه در این سالها در سالگرد اربعین حضرت سیدالشهداءu پیش آمده، یک اتفاق است یا یک ضرورت تاریخی؟ یک عمل عبادی است همانند پیاده به کربلارفتنهای سالهای گذشته و یا تغییر نگاه به اربعینی است که ظرفیت حضور در تاریخی را دارد که حضرت امام عسکری (ع) با توصیه به حفظ آن میخواهند شیعیان از سیطرهی حاکمیت متوکل عباسیِ زمانه رهایی یابند؟
7. در راستای ایفای نقش فعّال در تاریخی که امام حسین (ع) آن را فتح کردند، امام صادق (ع) به ما فرمودهاند:
زائر حسین (ع) اگر بداند چه اجر و ثواب دنیوى و اخروى برای او هست، پیوسته در حال زیارت حضرت خواهد بود. میفرمایند: زائر حسین (ع) چون از زیارت بر مى گردد هیچ گناهى بر او نیست «وَ قَدْ رُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مَا لَا یَنَالُهُ الْمُتَشَحِّطُ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» و حق تعالى درجهاش را آن قدر مرتفع و عالى مى گرداند که آنان که در راه خدا به خون خویش آغشته شده اند به آن دسترسى نداشته و مقام و منزلتشان در حدّ او نمى باشد (کامل الزیارات، ص: 297)
8. امام باقر(ع) میفرمایند:
«لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ(ع) مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقا»،
اگر مردم مى دانستند که در زیارت قبر حضرت حسین بن على «علیهماالسّلام» چه فضل و ثوابى است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهى مى کردند زیرا در تاریخی خود را حاضر میکردند که خدا در آن ظهور دارد. (کامل الزیارات، ص: 142)
و در ادامه برای آنکه ما را متوجهی فتح تاریخی کنند حرکت شهدای بدر را مطرح میکنند که منشاء تاریخ اسلام شد. میفرمایند:
«وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْر» و در این حضور تاریخی هزار برابر فتح تاریخی شهداء بدر، اقدام تاریخی صورت میگیرد، به همان معنایی که امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» میفرمایند عزاداری برای امام حسین (ع) یک اقدام سیاسی است تا ملتها بسیج و یکپارچه شوند و اینهمه آسیبپذیر نباشند.
9. رخداد تاریخی، یک نوع آشکارشدن است برای جان انسان، مثل فهمیدنهای معمولی نیست، انسان در آن واقع میشود و اگر نسبت به آن خودآگاهی پیدا کند میتواند از آن تغذیه کند و با آن هماهنگ گردد، در آن صورت به داخل آن رخداد کشیده میشود و در آن حالت امری معنادار، اعتبار خود را بر آن فرد یا ملت حاکم میگرداند و به آن ملت خطاب میکند و آن ملت آن معنا را از خود میکند و حاضر میشود با آن زندگی کند و به آن آری بگوید و آن را از خود کند.
ما در اربعینی که این سالها ظهور کرده است، در داخل رخدادِ حقیقت این دوران قرار میگیریم قبل از آنکه فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم. پیشفهمی است در امری معنادار و معنوی که در «سنت» رخ مینمایاند و در افق درونی انسانها عالَمی را به آنها عطا میکند و انسانها در آن عالَم از خود، فهمی خاص پیدا میکنند. وظیفهی ما جهت تفسیر این رخداد، توجه به پشتِ صحنهی آن است تا بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازهای از خود پیدا کنیم و وارد تاریخی اثرگذار شویم.
در پشت صحنهی رخداد اربعین، آدمی به ندای بیصدای هستی گوش میدهد و با زبان، آن را آشکار میکند. زیرا حقیقت، صامت نیست و در هر دوران سخنی دارد و باید با گوشسپردن به آن، با زبانی مناسب، آن حقیقت را آشکار کرد. در این صورت است که انسان در عین داشتن سخنی اصیل، به معنای خود دست مییابد که آن معنا، ارتباط با حقیقت وجود است و پاسخدادن به دعوت و ندای بیصدای حقیقت، وگرنه انسانها همچنان در بیمعنایی بهسر میبرند.
10. در فهم تاریخیِ خود، باید متوجه باشیم این ضرورت تاریخی است که ما را به سوی رخدادی جدید سوق داده است به سوی تاریخی که در آن تاریخ در نظر به احساس بنیادین خود شهید حججی هم فهمیده میشود و او از خودمان میگردد.
11. اگر از معنای تاریخیِ رخدادی که با اربعین ظهور کرده غفلت نشود، متوجه میشویم درد مشترکی است که این جمعیت را وارد این صحنه کرده، مثل درد مشترکی که اصحاب سیدالشهداء (ع) داشتند و متوجه حضور تاریخی خود کنار آن حضرت شدند. این درد مشترک و در کنار امام حسین (ع) قرارداشتن، چیزی است مافوق جلب بهشت و دوری از جهنم. در اینجا آینهای در مقابل ما قرار گرفته که میتوان با خدا مأنوس شد و با تجلیات خاص حضرت حق مرتبط گشت.
12. در رخداد اربعین این سالها که شأنی است از حضور تاریخی انقلاب اسلامی، مواجهای است نرم و آگاهانه با ارادهی خاص الهی که میتوان با گامنهادن در آن ارادهی خاص، آن را از آنِ خود کرد، به همان صورتی که با اعمال شرعی، پیامهای فطرت خود را از آن خود میکنیم. فطرت تاریخی نیز به عنوان ارادهی خاص حضرت حق، انسانهای دوران را در برمیگیرد و آنها با اقدامی خاص میتوانند صدای بیصدای آن را بشنوند و آن تاریخ را از آن خود کنند، همانطور که شهدای دفاع مقدس، انقلاب اسلامی را از آنِ خود کردند.
13. از طریق رخداد اربعینی خاصی که در این تاریخ ظهور کرده ما در تفکری ماوراء فهم روشنفکرانِ مذهبی ولی غربگرا، حاضر میشویم. وای! اگر با ادعایِ فهمِ هگل و هایدگر، فهمِ تاریخی خود را از آنِ خود نکنیم و در این روز و روزگار، در راستای جستجوی «وجود» به چیزی غیر از آینهی انقلاب اسلامی که رخداد اربعینیِ این تاریخ شأنی از آن است؛ نظر داشته باشیم. آیا وقت آن نیست که از طریق رخداد اربعینی که ما را فرا گرفته است، تفکر را، آری تفکر در «وجود» را به خود و جامعهی خود برگردانیم و عقبماندگی سالیان گذشتهی خود را بیرون از توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی جبران نماییم؟
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
برگرفته شده از:ojeparvaz.blog.ir