از گناه بزرگتر
گناه یعنی مخالفت با فرمان خدا ولی از گناه بزرگتر، رضایتمندی به گناه و مأیوس بودن از آمرزش خداست. بدتر از گناه توجیه کردن گناه است. گناه مثل چاله است ولی بدتر از آن چاله های عمیق است. یکی از چاه های عمیق غرور، خودبینی و عجب است. غرور از اصل گناه بالاتر است. گناه را نباید کوچک شمرد ولی اصرار برگناه و توجیه برآن بدتر است. گاهی فردی گناه می کند و پشیمان هم نیست و گناه را توجیه می کند و بدعت می گذارد .مثلا دشنام می دهد و می گوید که باید به او فحش می دادم.
یک وقت کسی می گوید :ربا حرام است ولی آنرا انجام می دهد و می گوید: خدا مرا نجات بدهد ولی یک وقتی کسی می گوید که ربا حرام نیست، این کار بدعت گذاشتن است و گناهش بیشتر است. شراب خواری گناه بزرگی است ولی توجیه شراب خوری و حلال کردن آن از اصل گناه بدتر است.
یکی از گناهانی که از اصل گناه بدتر است غرور است. گاهی لطف وعنایت خدا باعث می شود که بنده ی مومن در چاله ی گناه بیفتد تا غرورش کم بشود. فردی که خودبرتر شده و دیگران را کوچک می بیند، خدا باعث می شود که به زمین بخورد تا غرورش کم بشود.
روایت داریم :خدا می دانست که گناه برای مومن از غرور و عجب بهتر است. یعنی بین دو ضرر باید ضرر کمتر را قبول کرد. عمق چاله ی گناه نسبت به عمق چاه غرور، خیلی کمتر است. گاهی خدا کاری می کند که مومن به چاله ی گناه بیفتد و بلند بشود تا به چاله ی عمیق نرود. روایت داریم :اگر چاله ی غرور نبود ،خداوند هیچ مومنی را گرفتار نمی کرد. در اصول کافی داریم که امام صادق(ع) می فرماید: مومن بخاطر همین گناه به بهشت می رود زیرا دل شکسته می شود و حالت شرمندگی دارد و خدا بخاطر این توبه او را به بهشت می برد. پس اگر گناه کردیم ،گناه را توجیه نکنیم بلکه توبه کنیم و بدانیم که این گناه وسیله ای است برای اینکه ما بالا برویم.
بزرگی فرمودند :هیچ زمین خوردنی زمین نیست و هیچ بالا رفتنی بالا نیست. شیطان بالا رفت، در آسمان چهارم عبادت کرد ولی در آخر به زمین خورد. پطروس ملک، ترک اولی کرد و زمین خورد ولی به گهواره ی امام حسین(ع) پناهنده شد، توبه کرد و دربان و نوکر امام حسین(ع) شد حتی او سلام ها را او به امام می رساند.
ما وقتی از گناه شرمنده می شویم که نمی خواهیم گناه کنیم. کسی که از روی قصد گناه می کند ،گناه را دوست دارد و شرمنده هم نمی شود. مومن هم از روی میل و رغبت گناه نمی کند. خدا در سوره حجرات می فرماید: خدا این کار را کرده است ،ایمان( منظور حضرت علی است) را محبوب دل و زینت شما قرار داده است. و بی رغبتی نسبت به کفر و گناه و معصیت را در شما قرار داده است.
حضرت علی (ع)می فرماید که اگر من با شمشیرم بینی مومن را بزنم که مرا دشمن بداند مرا دشمن نخواهد دانست. حضرت دست فردی را قطع کرد و آن فرد گفت: کسی دست مرا قطع کرده است که تقسیم کننده ی بهشت و جهنم است و حضرت دوباره دست او را وصل کرد. پس هیچ مومنی با حضرت علی (ع) دشمن نمی شود. از طرفی اگر کسی منافق و دوست علی نباشد، حتی اگر حضرت لقمه در در دهان او بگذارد با علی دوست نخواهد شد.
پیامبر فرمود :حب تو بر دل هر مومن و بعض تو بر دل هر منافق وجود دارد. حضرت احسان زیادی به ابن ملجم کردند ولی در آخر او حضرت را به شهادت رساند. هیچ مومنی گناه را دوست ندارد. مومن قبل از گناه ناراحت است ،موقع گناه وجدان شان ناراحت است و بعد از گناه هم پشیمان می شوند و این باعث می شود که خدا او را بیامرزد. این مثل کسی است که در ماه رمضان به زور آب در دهان او بریزند یا بخاطر فراموشی غذا بخورد. حکم رزق قبل از ماه رمضان برای این فرد نوشته شده است و خدا فراموشی را بر آن فرد غالب می کند تا او غذا بخورد یعنی این حکم رزق جلوتر از روزه بوده است .
سَحَره فرعون زود ایمان آوردند یعنی با دیدن اعجاز موسی ایمان آوردند .آنها می خواستند با پیامبر اولوالعزم مقابله بکنند ولی مومن شدند. آنها به فرعون گفتند که اگر ما را قطعه قطعه بکنی دست از خدای موسی برنمی داریم. آنها می خواستند بر موسی غالب بشوند ولی به جایی رسیدند که جزو صدیقین شدند. آنها به فرعون گفتند که تو می توانی جسم ما را از بین ببری ولی روح ما با خدا پیوند خورده است، ما به بهشت می رویم. فرعون آسیه را میخ کوب کرد و او را کشت ولی او به بهشت رفت. و همنشین پیامبر در بهشت شد.
سِحر با معجزه فرق می کند زیرا معجزه واقعیت دارد ولی سِحر، غلط انداز و چشم بندی است. ساحران به فرعون گفتند که ما اهل سحر و جادو نبودیم، ما با اکراه این کار را کردیم. ما اهل گناه نیستیم تو ما را به گناه واداشتی.
حاج آقا دولابی می فرمود :گناه برای مومن مثل یک لباس عاریه و موقتی است. کسی که از کسی لباس قرض می گیرد با بی میلی این کار را می کند و به اجبار این کار را می کند. بعد می خواهد که کسی نفهمد که این لباس قرضی است تا آبرویش نرود و در اولین فرصت آن لباس را در می آورد بعد راحت می شود. پس ما از گناه بدمان می آید.
ما دو نوع گناهگار داریم: گناهکاری که مُصر برگناه است و مغرور است یعنی گناه می کند و می گوید که کار من درست است و کارش را توجیه می کند، اینها معاند هستند.
گناهکارانی که شرمنده هستند و توبه کننده هستند ،اینها قابل نجات هستند. ما نباید مغرور بشویم زیرا غرور از اصل گناه بدتر است. بعضی ها می گویند که ما قبلا نماز شب می خواندیم، روزه می گرفتیم و زیارت می رفتیم ولی الان همه ی توفیقات قطع شده است. اینها بخاطر گناه است ولی روایت داریم که غرور باعث می شود تا این توفیقات قطع بشود یعنی وقتی کسی مدتی نماز شب می خواند و اعتکاف می رود، اگر مغرور بشود خدا او را پایین می کشد تا متوجه اشتباهش بشود.
.
امام صادق(ع) می فرماید: دو نفر وارد مسجد شدند که یکی عابد بود ،دائم دعا می کرد ولی دیگران را تحقیر می کرد و به عبادتش می نازید ، دیگری فاسقی گناهکار بود که به مسجد آمد تا توبه کند و خودش را اصلاح کند. عابد گفت که چرا او به مسجد آمده است زیرا مسجد جای او نیست. عابد دو رکعت نماز با غرور خواند و گناهکار دو رکعت نماز با شرمندگی خواند . این دو از مسجد بیرون آمدند و خدا جای این دو را باهم عوض کرد یعنی عابد فاشق شد و فاسق عابد شد . البته عبادت خوب است ولی نباید غرور ما را بگیرد. گناه بد است ولی غرور از گناه بدتر است.
کسانی که اعمال خوب ندارند ولی مغرورهستند، کارشان خیلی خراب است. ما نباید به نعمت خدا ببالیم.زیرا نعمت مال خداست. اگر ما همیشه خدا را ببینیم دیگر خودمان را نمی بینیم. پس ریشه ی تمام گناهان غرور است و باید از غرور ترسید.
آقای فرحزاد –برنامه سمت خدا