چکیده تحقیق /مشتق در اصول ،فقه و کلام
در این تحقیق به تعریف و تبیین «مشتق » در علم اصول و فقه و کلام پرداخته شده .نویسنده (طلبه :حمیده موحد) با بیان مثالهای کاربردی در هر سه علم مذکور به اهمیت این مبحث می پردازد .
و بخش جدید و قابل توجه این تحقیق بخش سوم آن است که مربوط می شود به «مشتق در علم کلام ». که در اینجا دو مثالی که نویسنده آورده را می آوریم :
در آیات و روایات از کلمات مشتق استفاده شده اما گاها دیده میشود در ترجمه و تفسیر آیه قواعد مشتق لحاظ نمی شود !
مثال اول ) در آیه 88 سوره مبارکه قصص خداوند متعال می فرمایند :
و لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر لا إِلهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون . این آیه را معمولا اینگونه معنا می کنند :
معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مىشود حاكميت تنها از آن اوست و همه بسوى او بازگردانده مى شويد(ترجمه قرآن –مکارم شیرازی )
در حالیکه هالک بدین معنا نیست که در آینده و در روز قیامت هر چیز یا همه افراد زمین فانی و هالک خواهند بود ؛ زیرا استعمال مشتق در چیزی که بعدا تحقق می یابد مجاز است و اختلافی در آن نیست . آنچه محل اختلاف است استعمال مشتق در «ما انقضی عنه المبدا » است که آیا حقیقت است یا مجاز ؟اما استعمال مشتق در موردی که در آینده متحقق می شود حتما مجاز است . پس معنای حقیقی آیه این است که هر چه روی زمین است هم اکنون هالک است ، نه اینکه در آینده فانی و هالک خواهد شد .(و همین طور است آیه كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان)(عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم ،ج4 ،معاد در قرآن ، نشر اسراء ،ص194)
پس معنای دقیق آیه می شود :
و هرگز با خداى يكتا ديگرى را به خدايى مخوان، كه جز او هيچ خدايى نيست، هر چيزى جز ذات پاك الهى هالك الذّات و نابود است، فرمان با او و رجوع شما به سوى اوست. (ترجمه قرآن –الهی قمشه ای )
و این بالاترین مرتبه توحید است . زیرا توحید دو مرحله دارد : مرحله اول «یکی گفتن »است ؛ یعنی «لا اله الا الله » می گوید و به آن ایمان دار د و غیر از «الله » موجودی را شایسته عبادت نمی داند . اما از این مرحله بالاتر «یکی کردن » است ؛ و آن این است که بداند جز خدا هیچ موجودی مالک چیزی نیست : و لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر….
(عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم ،ج11 ، مراحل اخلاق در قرآن ، نشر اسراء ،ص387)
بنابر این در این آیه توحيد خداوند را به” كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَه تعليل فرموده .
مثال دیگر از مشتق :
فخر رازی در ذيل آيه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ…﴾ چند اشکال بر شیعه وارد می کند و بعد می گوید :این اشکالات «يدلّ علي بطلان ما قال له هؤلاء الرفضه لعنهم الله» حالا شايد اين «لعنهم الله» را چاپيها نوشته باشند آنها گفته باشند ولي اين تفسير رايج رازي اين را دارد اين اشكالش كه به زعم ايشان اشكال مهم است اين است كه : 1)وليّ مشتق است ،2) استعمال مشتق در متلبّس بالفعل حقيقت است ،3) در ما انقضي عنه محلّ اختلاف است ،4) در مَن يتلبّس بعده عند الكل مجاز است ، شما وليّ را كه براي حضرت علی (علیه السلام ) است ميخواهيد در مَن يتلبّس بعده استعمال كنيد !!!! و بعد جریان حضرت علی را با هارون مقایسه می کنید در حالیکه هارون در زمان پيغمبر خودش (موسی) نبيّ بود ولي وجود حضرت امير در زمان پيغمبر اکرم كه امام نبود وليّ نبود بعد امام شد!!!!
جواب این شبهه این است که : (حضرت علی علیه السلام در زمان خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ولی بود _بنحو حقیقت متلبس بمبدا بالفعل -)اين غفلتي است از جناب فخر؛ فرق است بين اينكه وجود مبارك حضرت امير در جريان غدير در زمان حيات پيغمبر وليّ الله بود و اِعمالش متوقّف بر رحلت پيغمبر است يا اصلِ ولايتش متوقّف بر حيات است . اگر كسي ديگري را وصيّ خود قرار داد اين وصيّ بعد موت الموصي وصيّ ميشود يا بالفعل وصيّ است و اِعمالش براي بعد الموت است ؟ اگر جناب فخررازي دقت ميكرد ديگر اين اشكال و امثال اشكال را نميكرد . ميگوييم غفلت از شماست ما وليّ را استعمال كرديم برابر اين آيه در «مَن هو المتلبّس بالفعل» وجود مبارك حضرت امير علیه السلام مولاي كلّ مؤمنون و مؤمنه بود در زمان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مخصوصاً در غدير، ولی اِعمال ولايتش به بعد الرحلت است نه اصل ولايت، تلبّس به مبدأ بايد در زمان خودش باشد نه اِعمال آن آثار . مثل وصيّ كلمهٴ وصيّ هم مشتق است ديگر. اگر موصي كسي را وصيّ او قرار داد «هذا وصيٌّ بالفعل» منتها اِعمال وصايتش به بعدالموت است نه اصلِ تلبّسش به وصایت. (تفسير سوره مباركه طه جلسه43http://portal.esra.ir )