در كربلا، انديشه ها زندگى را به تپش می آورد
هنگامىكه به فضاى عاشورا باز مىگرديم، براى درس گرفتن آمده ايم. باز مى گرديم تا با آن زندگى كنيم و در مرحله اى باشيم كه عاشورا را تكميل كند؛ چون عاشوراى امام حسين(ع) قدم اول در راه طولانى اسلام بود و به پايان نمى رسد تا اينكه خداوند وارث زمين و آنچه بر روى آن است، گردد. او هميشه اين آيه ى شريفه را قرائت مى كرد:
(من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا) (احزاب آيه ى 23).
در عاشورا، تنها مرحله ى امام حسين(ع) به پايان رسيد و او به لقاى پروردگار شتافت.
عهد با خدا
داستان همه ى قهرمانان عاشورا اين است كه حق را مى شناختند و بر سر پيمان با خدا ماندند. آنان اعتقاد داشتند عهدى ميان آنها و خداست. و انسانى كه با خدا پيمان بسته است ناگزير بايد به اين عهد وفا كند. و معناى وفاى به عهد اين است كه، در هر يك از مراحل زندگى، در هر آنچه انجام مىدهد و در هر راهى كه مىخواهد در آن گام نهد، بايد بنگرد و دقت كند كه آيا اين كار او با عهد الهى هماهنگ و منسجم است يا نه؟ و امروز، چگونه عهدى را درك كنيم كه خداوند در اين آيه بدان اشاره كرده است و امام حسين(ع) در هر مرحلهاى از مراحل شهادت كه اصحاب و اهلبيت او در آن قرار داشتند، اين آيه را مثال مىزد؟ عهد و پيمان الهى كدام است؟ عهد و پيمان خداوند، اسلام است و ايمان، معناى آن اين است كه ما مسلمان هستيم و با خداى خود عهدى داريم و بايد تمام زندگىمان را براى او و در راه او تسليم كنيم؛ تمام گامهاىمان را در راه او برداريم، و با تمام تهديدها و چالشها، خطرها و دشوارىها در راه خدا و براى خشنودى او، مقابله نماييم؛ اين همان عهد خداوندىست كه بايد تمام كارها و زندگى خود را وقف آن سازيم. نبايد براى ما، دستورى جز دستور خداوند و سخنى جز كلام او وجود داشته باشد. در همهى مراحل زندگى، هر روزى را كه صبح مىكنيم و به شام مىرسانيم، بايد بگوييم: همهى توانايىهايم و همهى زندگىام براى توست.
اصلاح، مسؤوليتى جمعى است
اصلاح در ميان امت، مسؤوليت همه ى افراد، به ميزان توانايىهاى آنان در ميدان مبارزه و عمل است؛ بنابراين به امام حسين(ع) گفتند: اى فرزند رسول خدا! تو خود گفتى: «اريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر»؛ چون تو ديدى «معروف» كه در بندگى خداوند متجلى است، در تمام زندگى انسان ترك شده است؛ مردم، بندگى خدا را در عبادات، معاملات، جنگ، صلح و روابط شان ترك كردند و «منكر» و همهى آنچه خداوند حرام كرده و انجام دادن آن را دوست نمىدارد، در ميان مردم گسترش يافته است. مردم محرمات را انجام مىدهند و با ستمكاران همراه مىشوند و به منحرفان اعتماد مىكنند و صداى اعتراضى در برابر آنها بلند نمىكنند.
بنابراين دليل فرياد زدى كه: «مىخواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم.» و ما اى حسين! با تو هستيم؛ چون خداوند به همهى مسلمانان را موظف كرده است كه «امر به معروف كنند و از منكر نهى» نمايند. براى همين است كه رسول گرامى اسلام(ص) مسلمانان را از ترك «امر به معروف و نهى از منكر» بر حذر داشت و آنان را بيم داد كه اگر اين كار را ترك كنند به مصايبى بزرگ و بلاهاى بسيار گرفتار خواهند شد.
پيامبر فرمود: «لَتَأمُرنّ بالمعروف و لتَنْهُنّ عن المنكر أو لَيُسلّطَنّ الله شرارَكم على خيارِكم فيدعو خيارُكم فلا يستجابُ لهم»( بحار الانوار، ج 44، ص 330، روايت 2، باب 37) ؛ «اگر شما امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد، خداوند شرورترين شما را بر بهترينهاىتان مسلط مىكند؛ پس هرچه نيكانتان دعا كنند، مستجاب نشود».
رسول خدا(ص) اين امر را، متوجه همهى جامعه دانست. براى همين، ما وظيفه داريم كسانى را كه «امر به معروف و نهى از منكر» مىكنند، در صورتى كه در جايگاه رهبرى يا مسؤوليت دينى هستند، پشتيبانى كنيم، و چنانچه عليه ستم قيام كردند، همراه آنان به پا خيزيم و در مسير عدالتطلبى ياور آنان گرديم.
حضرت فرمود: «فمن قبلنى بقبول الحق فالله أولى بالحق»( بحار الانوار، ج 44، ص 330، روايت 2، باب 37) ؛ «پس هر كس اين حقيقت را از من بپذيرد (از من پيروى كند) راه خدا را پذيرفته است و خداوند به پذيرش آن سزاوارتر است».
حق پذيرى
(اى حسين!) تو از مردم نخواستى كه تو را براى شخص خودت بپذيرند؛ بنابراين به ايشان فرمودى: اى مردم حق را بپذيريد؛ اگر حق را پذيرفتيد و ديديد كه من بر حق مىباشم پس مرا هم بپذيريد؛ و اگر مرا به عنوان حق پذيرفتيد، اين پذيرش، مسؤوليت و وظيفهى شما در پيشگاه خداوند مىباشد. شما حقى را پذيرفتيد كه خداوند بدان دستور داده است؛
بنابراين «فمن قبلنى بقبول الحق فالله أولى بالحق» (بحار الانوار، ج 44، ص 330، روايت 2، باب 37) ؛ خداوند براى كسى كه حق پذير است كفايت مىكند.
امام حسين(ع) اين سخن را گفت؛ چون او رهبرى بود كه از مردم مىخواست پايبند و متعهد به شخص او نباشند؛ بلكه پايبند به حقيقتى باشند كه در شخصيت و جايگاه دينى او تجلّى يافته است. اى فرزند رسول خدا! تو اين سخن را گفتى و ما در آن با تو هستيم. همين مطلب را اصحاب امام حسين(ع) نيز با عمل خود نشان دادند؛ اگر چه بر زبان نياوردند. آنان به امام حسين(ع) گفتند: اى فرزند رسول خدا! حق را قبول كرديم كه تو را امام آن مىبينيم. تو را قبول كرديم چون حق و رهبرى را در تو مىبينيم؛ و خشنودى تو را خشنودى خداوند و قهر تو را قهر او مىدانيم و تو هيچ گاه از راه خدا منحرف نمىشوى، همان گونه كه جد، پدر و برادر تو منحرف نگرديدند؛ چون حق نشانهى شخصيت، دعوت و حركت شماست.
استقامت بر حق
اين سخنان را ياران امام حسين(ع) به او گفتند. و زمانى كه تمام عوامل وحشتزا بر آنان وارد گرديد و لشكريان بسيارى در وضعى نامتوازن آنان را در بر گرفت و امام حسين(ع) و يارانش از هفتاد تا سيصد نفر - بنا به روايات مختلف - تجاوز نمىكرد، و هنگامى كه لشكريان «ابن زياد» بين چهار تا سى هزار نفر - بنابه روايات مختلف - بود، بر گفتهى خويش پايدار ماندند. هيچ گونه توازنى بين اين دو گروه وجود نداشت.
لشكريان «ابن زياد» ايستادند تا توان آنان را ارزيابى كنند و براى تزلزل ارادهى همراهان امام حسين(ع) تلاش نمايند؛ ولى آنها نتوانستند اراده و تصميم قاطع اين گروه كوچك را سست كنند. اين جمع كوچك، ثابت و استوار باقى ماند؛ بدين گونه حركت در خط اسلام، با رويكردى خدايى آغاز گرديد و به قيام در خط دين منتهى شد. و بدين گونه، آنان ايستادند و از امام حسين(ع) اجازه جنگ و جهاد خواستند.
امام حسين(ع) از هر كدام آنان با اين آيه استقبال كرد: (من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه)؛ آنها در گفتار و رفتار، وفادار ماندند؛ (فمنهم من قضى نحبه)، به كسانى اشاره دارد كه با او به شهادت رسيدند؛ (و منهم من ينتظر)، دربارهى كسانى دارد كه در خط شهادت حركت مىكنند؛ (و ما بدلوا تبديلا)( احزاب آيهى 23) .
اين داستان جهادگران همراه امام حسين(ع) بود. اكنون بر ما لازم است كه بپرسيم آيا بين ما و خداوند نيز عهدى وجود دارد يا نه؟ آيا بين ما و امام حسين(ع) از طريق رسول گرامى اسلام (ص) عهدى وجود دارد يا نه؟ مسئله اساسى اين است.
وضع امروز ما و درسهاى كربلا
ما نمىتوانيم از همهى تاريخ آگاه شويم؛ ولى مىتوانيم به حقيقت نسلهايى آگاه گرديم كه بر مبناى مكتب كربلا تربيت شدند و در عواطف، احساسات و انديشههاىشان با عواطف و احساسات كربلائيان به سر بردند. آنها توانستند براى ما انقلاب بيافرينندو براى همين است كه امام خمينى (ره) فرمود: ما هر چه داريم از عاشوراست؛ چون عاشورا تمام نسلهايى را تربيت كرد كه با امام خمينى(ره) پيش از انقلاب و پس از آن، حركت كردند و با او در ايران، لبنان و افغانستان و در همهى ميدانهاى مبارزه عليه استكبار جهانى وارد جنگ شدند.
اين كربلاست. و كربلا مىتواند انسانهاى بىشمارى را براى امام حسين(ع) پرورش دهد تا در همه ى زمانها و مكانها براى ما كربلاهاى بسيار به وجود آورد.
منبع: www.bayynat.ir