بالاتر از اعتکاف!!!!
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
ميمون بن مهران ميگويد: من در پيشگاه امام مجتبي (عليهالسلام) مشرّف بودم، در حالي كه ايشان معتكف بودند. مردي به محضرشان شرفياب شد و عرض كرد: مقروض هستم، كسي كه از من طلب دارد، مطالبه كرده و چون قدرت پرداخت ندارم، ميخواهد مرا به زندان بيفكند. امام حسن (عليهالسلام) فرمود: پـولي ندارم كه دِين شما را ادا كنم. آن شخص به امام (عليهالسلام) عرض كرد: شما اگر بياييد با طلبكار صحبت كنيد، ممكن است به پاس حرمت شما مرا به زندان نبرد.
ميمون بن مهران ميگويد: ديدم حضرت آماده شد كه كفش بپوشد و از مسجد خارج شود. عرض كردم: آيا فراموش كردهايد كه در حال اعتكاف هستيد و معتكف نبايد در حال اعتكاف از مسجد خارج شود؟ امام (عليهالسلام) فرمود:
فراموش نكردهام؛ ولي پدرم از جدّم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرد كه اگر كسي گرهاي از كار مسلمين يا شخص مؤمني بگشايد و حاجت او را برآورده سازد، مانند آن است كه نُه هزار سال خداوند را عبادت كرده، روزها را به روزه و شبها را به شب زندهداري سپري كرده باشد
در روايتي ديگر از امام صادق (عليهالسلام) آمده است كه تلاش براي قضاي حاجت برادر مسلمان پاداش يك حج و يك عمره و دو ماه اعتكاف در مسجدالحرام را دارد.
خداوند متعال معتكفان آستان قدس و ساحت جلال و جبروت خود را نااميد بر نميگرداندو معتکف باید اخلاقش خدایی شود
دلتنگ نجف
ای گرفته تیر عشقت سینه مرا هدف
یا امیرالمومنین ! آرام جانم !
دل شده تنگ نجف
السلام علیک ایها النبا العظیم
علىّ بن ابراهيم رحمه اللَّه در تفسير از امام رضا (ع) نقل ميفرمايد كه نباء عظيم امير المؤمنين (ع) است كه فضيلت وى در همه كتب سماوى مذكور بود و بعضى در آن منكر شدند و جمعى قبول نمودند و برخى اختلاف كردند كه امام و وصىّ پيغمبر (ص) هست يا نه و طايفه در حقّش غلوّ نمودند، و بطرف افراط رفتند و برخى بغض ورزيده بجانب تفريط رفتند و مؤمنان يك دل و يك جهت حدّ وسط اختيار نمودهاند ولى مخالفان در حال اختلاف ماندند كه مؤيّد اين نظر روايت علقمه است كه او ميگويد من در حرب صفّين حاضر بودم ديدم كه از لشكر معاويه مبارزى بيرون آمد مسلّح و بر بالاى سلاح قرآنى حمايل كرده است اسب را جولان داده مبارز مىطلبيد علقمه خواست كه بر او بيرون رود امير المؤمنين (علیه السلام) فرمود: بجاى خود باش و به نفس نفيس مقابل وى آمد شنيد كه مبارز بجاى رجز اين آيه را ميخواند: عَمَّ يَتَساءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ، الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ، حضرت فرمود:
ا تعرف النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ.
يعنى آيا ميشناسى خبر بزرگ كه در آن اختلافكنندهاند؟ قال لا گفت: نه فرمود: كه
و اللَّه انا النّبأ العظيم الّذى اختلفتم لى و على ولايتى تنازعتم و عن ولايتى رجعتم اذا قبلتم و ببغيكم هلكتم و بسيفى بعدها عن الكفر نجوتم، و يوم الغدير علمتم، علمتم، علمتم، و يوم القيمة تعملوني ما عملتم.
يعنى خبر بزرگ كه اختلاف كرديد در باب من است و بر ولايت من تنازع ورزيديد و از ولايت رجوع نموديد وقتى كه قبول كرده بوديد و به ستم خودتان بود كه هلاك شديد، و بشمشير من بود كه از كفر نجات يافتيد و در روز غدير دانستيد، دانستيد، دانستيد، و خواهيد دانست روز قيامت مر آنچه بعمل آورديد، آنگه شمشير زد چنانچه يك دست او را با سرش انداخت و بازگشت
سوره مبارکه نبا ابتدا و انتهایش مزین به نام نامی امیر المومنین علیه السلام است .بعد از بیان نبا عظیم الهی خداوند متعال از قیامت و عذابهایش سخن می گوید ، سپس خداوند از زبان کسانی که گرفتار عذاب شده اند نقل می کند که می گویند :کاش من تراب (خاک )بودم : تاویل این آیه چیست ؟.
از رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله شنيدم فرمود: هنگامى كه قيامت برپا شود و كافر مشاهده كند كه خداوند براى شيعيان على عليه السّلام چه چيزهائى مهيا كرده است و چه پاداشها و كرامتهائى براى آنان مقرر نموده مىگويد كاش من هم از شيعيان على بودم و همين است كه خداوند فرمود: يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً
عباية بن ربعى گويد: به عبد اللَّه بن عباس گفتم: چرا رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله على عليه السّلام را به ابو تراب مكنى فرمودند، گفت براى اينكه او صاحب زمين مىباشد و در روى زمين بعد از رسول خدا حجت پروردگار است، بقاء و سكون زمين بخاطر او مىباشد
خدا را شکر مولایم علی(ع) شد
خداوند متعال در قرآن کریم قسم های بسیاری دارد .خداوند همیشه بر چیز با عظمتی قسم یاد می کند به عبارت دیگر از روی مقسم علیه خداوند می توان به عظمت شی مورد قسم پی برد .مثلا خداوند به ماه ،ستاره ،شب و …. قسم می خورد و این نشان از عظمت اینها در دیدگاه الهی است .
حال ببنیم آیا خداوند به نام نامی امیر المومنین علیه السلام نیز در قرآن کریم قسم یاد کرده یا نه ؟
مقام امیر المومنین علیه السلام در نزد خداوند متعال آنقدر والاست که خداوند به نام حضرت قسم نمی خورد (کاری که بعضا ما جرات به خود می دهیم و انجام می دهیم !) بلکه به اسب زیر پای علی قسم می خورد به جرقه های پای اسب علی قسم می خورد که :والعادیات ضبحا فالموریات قدحا ….!
بنگر عظمت علوی را که یک اسب (یک حیوان ) در اثر اینکه چند ساعتی بدن حضرت را حمل کرده این چنین مقام پیدا کرده که مقسم علیه خدا قرار گیرد !!!!
و چه جاهلند وهابیانی که می گویند بدن علی ،قبر علی ، و ضریح او بی اثر و بی خاصیت است !!چطور بدنی که سالیان سال روح بلند علوی را در خود جای داده مورد عنایت و توجه الهی نباشد ؟؟؟؟
شان نزول سوره مبارکه عادیات به شرح زیر است :(محبان امیرالمومنین ! بخوانید و حال کنید که مولایتان علی است نه فلانی و فلانی )
در جنگ سلسله، باديهنشينى نزد پيامبر (ص) آمد و عرض كرد: گروهى از باديهنشينان وادى الرّمل همداستان شدهاند تا در مدينه بر تو شبيخون زنند. پيامبر (ص) به اصحابش فرمود: چه كسى به ستيز اين گروه مىروند؟ جماعتى از اهل صفّه بپا خاستند و گفتند: اگر خواستى كار آنها را به ما واگذار. پيامبر ميان آنها قرعه زد و قرعه به نام هشتاد تن از اهل صفه و ديگران درآمد. پيامبر به ابو بكر دستور داد پرچم را بگيرد و به سوى بنى سليم رود كه در دل اين وادى سكونت داشتند. پس آنها اين عدّه را شكست دادند و شمار فراوانى از مسلمانان را بكشتند و ابو بكر شكست خورد. پس پيامبر گروهى را براى عمر سامان داد و فرستاد كه آنها نيز شكست خوردند. پيامبر، اين رخداد را
ناخوش داشت. عمرو بن عاص گفت: اى پيامبر! مرا بفرست. پيامبر او را فرستاد، پس او را نيز شكست دادند و گروهى از اصحابش را بكشتند و پيامبر (ص) چند روز به آنها نفرين مىكرد. سپس امير المؤمنين علیه السلام را خواند و او را به سوى ايشان گسيل داشت و براى او دعا فرمود و تا مسجد الاحزاب او را همراهى كرد و گروهى را به همراه او فرستاد كه از آن جمله بودند ابو بكر و عمر و عمرو بن عاص. پس شب را ره سپردند و در روز كمين كردند تا آن كه از دهانه دره وارد شدند. عمرو بن عاص ترديدى نداشت كه پيروزى از آن دشمنان خواهد بود و به ابو بكر چنين گفت: اين سرزمين، كفتارخيز و گرگپرور است و خطر آنها براى ما بيش از بنى سليم مىباشد و صلاح آن است كه به بالاى درّه رويم و مىخواست وضع را به خرابى كشاند و به او دستور داد اين نظر را به آگاهى امير المؤمنين (ع) برساند. ابو بكر هم به امير المؤمنين (ع) عرض كرد، ولى حضرت (ع) حتى كلمهاى پاسخ او را نداد. ابو بكر نزد عمرو بن عاص بازگشت و گفت: به خدا سوگند حتّى يك حرف پاسخ مرا نداد. عمرو بن عاص به عمر بن خطّاب گفت: تو برو و با او سخن گو. او چنين كرد و امير المؤمنين (ع) هيچ پاسخى بدو نداد. پس چون پگاه برآمد بر دشمن يورش برد.
جبرئيل در حلف با لشكريان خود بر پيامبر نازل شد و گفت: وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً ، و به پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم مژده داد و به استقبال على علیه السلام رفت، [هنگامى كه على رسيد] پيامبر به او فرمود: اگر نمىهراسيدم از اين كه گروههاى امّت من در باره تو، آن بگويند كه نصارى در باره مسيح، امروز در حقّ تو سخنى بر زبان مىآوردم كه مردم بر تو نگذرند مگر آن كه خاك قدمت را توتياى چشم كنند، سوار شو كه خدا و رسول او از تو خشنودند.
یه بشارت به محبان امیرالمومنین علیه السلام از قول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :
هر کس دوست دارد همنشین حضرت علی علیه السلام در بهشت باشد مداومت کند به خواندن سوره عادیات .
از روز ولادت حضرت علی علیه السلام تا سال بعد این موقع تعهد می بندیم که روزی یکبار سوره عادیات را تلاوت کنیم
دیدار به قیامت ،کنار حوض کوثر ،همنشین با امیرالمومنین علیه السلام
وسوسه های دائمی ؛ موعظه دائمی میطلبد
در جريان آماده بودن براي سفر آخرت در بيانات نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) هست كه وجود مبارك حضرت هر شب بعد از نماز عشاء كه جمعيت از مسجد ميخواستند متفرّق بشوند با صداي رسا كه همه بشنوند ميفرمود: «تَجهزّوا رَحِمَكُمُ الله» آقايان بارهايتان را ببنديد آماده باشيد. خب مطلب علمي را انسان يك بار كه گفت بار دوم خستهكننده است براي اينكه طرف فهميد اما موعظه و نصيحت را هر وقت هم كه انسان بازگو كند جا دارد براي اينكه از آن طرف وسوسه دائمي است.مگر شيطان يك بار وسوسه ميكند؟ مگر اين شورش قلب يك بار است؟! اينكه ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾ هر روز هست اگر وسوسه هر روز هست اگر دام شيطان هر روز هست موعظه هم بايد هر روز باشد.
اگر كسي دستش زخم بود و مرتب روی این زخم مگس مينشيند پشه مينشيند اين هر روز بايد ضدّعفوني كند نبايد بگويد ديروز انجام دادم و دیگر كافي است اين ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾ هر روز هست مگر ميشود كه شيطان ما را رها كند؟ وقتي وسوسه هر روز شد خب درمانش هم بايد هر روز باشد و درمانش هم موعظه است درمانش تزكيه است. لذا وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) هر شب بعد از نماز عشاء وقتي نمازگزارها ميخواستند از مسجد متفرّق بشوند ميفرمود آقايان آماده باشيد نه بيراهه برويد نه راه كسي را ببنديد.
حضرت آیت الله جوادی آملی،درس اخلاق08/01/92
بخاطر همین است که گفته اند:
طلبه ها دنبال استاد اخلاق باشید . بعضی از بزرگان فرمودند اگر نصف عمرت را بگذاری که استاد پیدا کنی می ارزد.
پر برکت ترین فرزند
آسمان معرفت ،گنج سخا، دریای جود
شهر فضل و دانش و بخشش بیاید در وجود
در شب میلاد مسعود شه جوبان جواد
حق به روی عالم و آدم در رحمت گشود
از زكريا بن آدم روايت شده كه گفت: من در حضور امام رضا عليه السّلام بودم، امام محمّد تقى را كه چهارساله بود نزد آن حضرت آوردند، امام جواد عليه السّلام نشست و سر خود را بطرف آسمان بلند كرد و غرق درياى فكر شد، امام رضا فرمود: فداى تو شوم از آن وقتى كه نشستى تا كنون براى چه فكر ميكنى؟ عرض كرد: براى آن ظلم و ستمى كه در حق مادرم زهراء شده، بخدا قسم كه من آن دو نفر را (يعنى …) خارج ميكنم و ميسوزانم و خاكسترشان را در دريا خواهم ريخت. امام رضا عليه السّلام آن حضرت را در بغل گرفت، بين دو چشم او را بوسيد و فرمود: پدر و مادرم فداى تو، تو شايسته مقام امامتى.
از نجم صنعانى روايت شده كه گفت: من در حضور امام رضا عليه السّلام بودم، امام جواد را آوردند، به امام رضا گفتم: فدايت شوم اين همان مولود مبارك است؟ فرمود: آرى، اين همان كسى است كه از لحاظ خير و بركت كسى نظير او براى شيعيان ما متولد نشده.
از احمد بن محمّد بن ابو نصر روايت شده كه گفت: من با صفوان بن يحى در حضور امام رضا رفتيم، امام محمّد تقى كه بچه سهساله بود پيش آن حضرت خواب رفته بود، ما گفتيم: فداى تو شويم پناه بخدا ميبريم كه براى شما حادثهاى رخ دهد، (اگر اين حادثه رخ دهد) ما نميدانيم امام بعد از شما كه خواهد بود؟ فرمود: همين پسر من (كه امام جواد باشد) گفتم: امام جواد با اين سنّ كم؟ فرمود: خداىسبحان بوجود عيسى بن مريم استدلال ميكرد در صورتى كه آن حضرت بچه دو سالهاى بود. مقام امامت هم نظير مقامت پيغمبرى است.