نگرشی به تعامل رهبر و پیرو
شهید گرانقدر محمدعلی رجایی که در کودکی پدر را از دست داد و در محلّههای جنوب شهر دستفروشی میکرد به توفیق الهی به رشد علمی خود در دانشکده افسری نیروی هوایی و دانشسرای عالی پرداخت و در عین حال که مراتب علمی را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته آمار ادامه داد، با حضور مداوم بیست و هفت ساله در پای درس اخلاق و قرآن آیت الله طالقانی، ایمان و مبارزه را نیز در وجود خویش نهادینه کرد.
رجایی، تشنهای که در جستجوی آب زلال حقیقت و مبارزه با ظلم و فساد رژیم شاهنشاهی با شاخص اعتقادات اسلامی، تک تک احزاب سیاسی و حرکتهای مبارزاتی، از مؤتلفه اسلامی تا جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین را محک زده است؛ پس از تحمل زندانهای کمیته، اوین و قصر، با دیدن حرکت مردمی امت ایران به رهبری حضرت امام تفکر حزبی حاکم بر مبارزان را ـ که حرکت مردمی را حرکتی کور میدانستند و خود را روشنفکر و مبارز واقعی میشناختند ـ باطل قلمداد نمود و حقیقت حرکت مردمی به رهبری روحانیت را در سرلوحه حرکت مبارزهطلبانه خویش قرار داد. او خود با صفای باطن شرح آن ماجرا را چنین توصیف میکند:
توصیه های امام علی (ع) به مالک اشتر از زبان رهبر(2)
البته نامهى حضرت خیلى مفصل است؛ لابد آن را دیدهاید؛ سالهاست كه مرتب به زبان ماها و شماها تكرار مىشود.یك جملهى دیگر از این نامهى مبارك این است: «ثم انظر فى امور عمّالك»؛ كارها و امور كارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب كارگزاران است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با آزمایش آنها را انتخاب كن؛ یعنى نگاه كن ببین چه كسى شایستهتر است. همین شایستهسالارىیى كه امروز بر زبان ماها تكرار مىشود، به معناى واقعى كلمه باید مورد توجه باشد. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) هم در اینجا به آن سفارش مىكنند. «و لا تولهم محاباة و اثرة»؛ نه از روى دوستى و رفاقت كسى را انتخاب كن، كه ملاكها را در او رعایت نكنى - فقط چون رفیق ماست، انتخابش مىكنیم - نه از روى استبداد و خودكامگى؛ انسان بگوید مىخواهم این فرد باشد؛ بدون اینكه ملاك و معیارى را رعایت كند یا با اهل فكر و نظر مشورت كند.
بعد خصوصیات این افراد را ذكر مىكند: اهل تجربه باشند، اهل حیا باشند و …؛ بعد مىرسد به اینجا كه «ثم اسبغ علیهم الارزاق»؛ وقتى كارگزار خوبى را انتخاب كردى، زندگىاش را تأمین كن. من همیشه به مدیران مىگویم، در گذشته هم گفتهام، ؛ دائم مأموران و منتخبان خودتان را زیر نظر داشته باشید؛ دائم نگاه كنید و از اینها غافل نشوید. دیدهاید كه نگهبانها در شب نورافكنهایى را دائم مىچرخانند و گوشهها را نگاه مىكنند؛ شما هم همینطور باید بهطور دائم امور را زیر نظر داشته باشید و نگاه كنید؛ بنابراین از كار كارگزارانتان غفلت نكنید. «ثم تفقد اعمالهم»؛ یعنى از كارهاى اینها جستجو كن، ببین كار انجام مىدهند یا نه؛ درست انجام مىدهند یا نه؛ آیا تخلفى در كارهایشان وجود دارد یا خیر. «و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم»؛ كسانى را كه چشم و گوش تو هستند، بگمار تا كارهاى اینها را نگاه كنند. «فأن تعاهدك فىالسّر لامورهم حدوة لهم على استعمال الامانة و الرفق بالرعیة»؛ این موجب مىشود كه اینها بتوانند امانت را بیشتر حفظ كنند.
«ثم انظر فى امور عمّالك»؛ كارها و امور كارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب كارگزاران است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با آزمایش آنها را انتخاب كن؛
بعد مىفرمایند: «فانّ احد منهم بسط یده الى خیانة اجتمعت بها علیه عندك اخبار عیونك»؛ اگر ثابت شد كه كسى خیانت كرده - نه اینكه تا گزارشى رسید، فوراً به آن ترتیب اثر بدهید؛ نه، همه متفق باشند؛ یعنى معلوم باشد و گزارشهاى متواتر و مسلّمى برسد كه این شخص خیانت كرده - آنوقت «اكتفیت بذلك شاهداً فبسطت علیه العقوبة فى بدنه و اخذته بما اصاب من عمله»؛ دیگر باید مجازات شود. البته مجازات انواع و اقسامى دارد، شكلهاى گوناگونى دارد، اقتضائات گوناگونى دارد؛ هر طور كه اقتضاى مجازات است، عمل شود.
چون نامه مفصل است، مجبوریم انتخاب كنیم. آن جاهایى كه به نظرم براى ما لازمتر است، آنها را انتخاب كردهام. مىفرماید «و ایاك و الاعجاب بنفسك و الثقة بما یعجبك منها»؛ برحذر باش از اینكه خودشگفتى به سراغ تو بیاید. اعجاب به نفس، یعنى خودشگفتى؛ اینكه انسان از خودش خوشش بیاید. حضرت مىگویند مواظب باش در این دام نیفتى. انسان گاهى در خودش امتیازاتى مشاهده مىكند - فهم خوبى دارد، قدرت بدنى خوبى دارد، قدرت ذهنى خوبى دارد، اطلاعات وسیعى دارد، بیان ویژهیى دارد، صداى خوشى دارد، جمالى دارد - به مجرد اینكه دیدید نسبت به خودتان حالت خودشیفتگى وجود دارد - كه معنایش این است كه با دیدن این امتیازات، عیوب را در كنارش نمىبینید - بدانید كه این خطر است؛ این همان چیزى است كه مىفرمایند برحذر باش. ممكن است شما بگویید من این امتیاز را در خودم مىبینم، حالا چه كار كنم؟ بالاخره من مثلاً در میان این همه جمعیت شاگرد اول فلان دورهى تحصیلى شدهام یا در فلان كار اساسى امتیاز برجستهیى به دست آوردهام؛ چه كار كنم؟ این امتیاز را نبینم؟
توصیه های امام علی (ع) به مالک اشتر از زبان رهبر(1)
این حرفها(نامه) خطاب به مالكاشترِ بزرگوار است و مىبینید كه حرفهاى درشت و تلخى هم در آن وجود دارد. حضرت نصیحتهاى خیلى تلخى مىكنند كه اگر كسى اینطور ما را نصیحت كند، یكذره به ما برمىخورد. مالكاشتر كسى است كه حضرت در فرمان دیگرى او را اینطور معرفى مىكنند: «فانه ممن لا یخاف وهنه»؛ كسى است كه گمان سستىِ او نمىرود. «و لا سقطته»؛ كوتاهى در كارها به او گمان برده نمىشود.«ولا بطؤه عما الاسراع الیه احزم»؛ كندىِ او در كارهایى كه شتاب مطلوب است، مطلقاً گمان كسى را برنمىانگیزد. «و لا اسراعه الى ما البطء عنه امثل»؛ عجله و شتابزدگى او هم نسبت به كارهایى كه آرامش و تأنّى در آن مطلوب است، گمان كسى را برنمىانگیزد. یعنى انسانى است كه هم مراقب خود است و هم حكیم و داناست؛ یعنى نه در جایى كه باید شتابزدگى نكند، شتابزدگى مىكند؛ نه آن جاهایى كه باید با سرعت حركت كند، كوتاهى مىكند. حضرت در فرمان خود به دو امیر از امراى جیش در صفین، مالكاشتر را اینگونه معرفى مىكنند.
و اما آنچه ما از كلمات حضرت در این نامه انتخاب كردیم، چند جمله است: یك جمله این است كه حضرت مىفرمایند «و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ اینطور نباشد كه تو بگویى چون در این كار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت كنند. «لا تقولن» یعنى با تأكید و مبالغه مىگوید مبادا چنین فكرى بكنى و چنین حرفى بزنى. این روحیه كه من اینجا چون مسؤولیتى دارم، باید بگویم و دیگران بىچون و چرا حرف من را گوش كنند، «ادغال فى القلب» است؛ دل تو را فاسد مىكند.
«و منهكة للدین». منهكه، یعنى ضعیفكنندهى روح دین، دیندارى و ایمان انسان. «و تقرب من الغیر» این حالت، تغییرات ناخواسته را نزدیك مىكند. اعجاب به نفس و غرور و اینكه در مسؤولیتى كه من هستم، كسى نباید روى حرف من حرف بزند، از آن چیزهایى است كه تغییر را نزدیك مىكند؛ تغییراتى كه براى انسان نامطلوب است؛ تغییرات زمانه كه آدم نمىخواهد پیش بیاید؛ یعنى مُلك و دولت و اقتدار و توانایى و فرصتهاى خدمت را از انسان مىگیرد.
«و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ اینطور نباشد كه تو بگویى چون در این كار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت كنند
یك جملهى دیگر این است كه مىفرماید: «انصف اللَّه و انصف الناس من نفسك و من خاصة اهلك و من لك فیه هوى من رعیتك». معناى «انصف الناس من نفسك» در عربى این است كه داد مردم را از خودت بگیر. «انصف من نفسك» یعنى داد كسى را از خودت بگیر؛ خودت را در مقابل او محكوم كن؛ از خود به نفع دیگران بازخواست كن. حضرت در اینجا مىگوید: «انصف اللَّه من نفسك»؛ داد خدا را از خود بگیر. معناى این جمله این است كه در مقابل خدا كاملاً احساس مسؤولیت بكن و خودت را در قبال تكلیف الهى محكوم كن. اینطور نباشد كه خیال كنى آنچه را كه بر عهدهات بوده، به تمام و كمال انجام دادهاى؛ نه، همیشه خودت را بدهكار و مدیون بدان. این در مورد خدا. آنوقت «انصف الناس من نفسك»؛ داد مردم را هم از خودت بستان؛ یعنى همیشه در قضاوتهاى خودت مردم را حاكم و طلبگار و محِق بدان و خودت را بدهكار.
البته این معنایش این نیست كه در موردى هم كه ظلم بخصوصى به تو دارد مىشود، باز بگویى حق با من نیست؛ نه، این نگاهِ عمومى است. مردم مطالبات دارند، حرف مىزنند، صدایشان بلند مىشود، گاهى سر آدم داد مىكشند؛ فرض بفرمایید در ادارهیى جمعى مراجعه مىكنند و حرفى مىزنند؛ اولین فكرى كه به ذهنت مىرسد، این نباشد كه اینها را تحریك كردهاند تا بیایند علیه من - كه هیچ تقصیرى ندارم - جنجال كنند؛ نه، اولین فكر این باشد كه اینها مطالبهى بحقى دارند؛ من مسؤولم ببینم اینها چه مىگویند.
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می خوانم
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی دانم
نمی دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبروی تو، بلاتکلیف می ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا می زنم دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم
تماشا می شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم :
که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم
سید حمید رضا برقعی
نشانهشناسی مکتب امام صادق(ع)
نشانهشناسی مکتب امام صادق(ع) از منظر آیتالله مکارمشیرازی
چرا عنوان رئیس مذهب مربوط به امام صادق(ع) است؟
در آغاز سخن باید این مسأله مهم را مطرح نمود که چرا عنوان رئیس مذهب مربوط به امام صادق(ع) است؟ با اینکه امام ششم قائدتاً نباید این عنوان را داشته باشد، زیرا رئیس مذهب علی بن ابیطالب (ع) و به یک معنا شخص خاتم الأنبیاء رسول اکرم(ص) است.
برای آنکه آن حضرت خطاب به حضرت علی (ع) کرد و فرمود: «یا علی انت و شیعتک هم الفائزون»(ای علی ! تو و شیعیانت از رستگاران روز قیامت هستید).
بنابراین لقب شیعه را پیغمبر(ص) به پیروان مکتب حضرت علی(ع) داد، این قول در منابع شیعه و منابع اهل سنت نوشته شده است.
هم چنین باید اذعان نمود برای اینکه حضرت علی(ع) خانه نشین بود، نشر احکام به وسیلۀ آن حضرت کمتر اتفاق افتاد، در پنج سال حکومت هم آن حضرت گرفتار مشکلات، جنگها و مخالفتها بود.
دوران حضرت علی(ع) گذشت، دوران امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با خفقان شدید از سوی بنی امیه طی شد و اجازه نشر احکام برای آن بزرگواران میسّر نبود.
دوران امام سجاد(ع) خفقان بیشتر گردید، و کار به جایی رسید که دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) سفارش کرده بودند هر زمان شیعیان حضرت علی(ع) را در هر کجا، بیابان یا شهر.. پیدا کردند به قتل برسانند، لذا کسی جرأت نداشت بگوید من شیعۀ علی(ع) هستم یا اینکه به سراغ امام سجاد (ع) برود و از آن حضرت احکام و معارف اسلامی سوال کند، اگر کسی نامش علی بود ناچار بود نامش را مخفی کند، خفقان اینچنینی اجازه نشر احکام را نمیداد.
آثار طلب مغفرت
امام زمان(علیه السلام) می فرمایند:
لَوْ لا إِسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْض لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها
اگر طلب مغفرت و آمرزش برخى از شما براى یکدیگر نبود، تمام اهل زمین هلاک مى گشتند.
دلائل الامامة، ص297 .
شرح حدیث:
امام زمان(علیه السلام) در حدیثى طولانى خطاب به فرزند مهزیار، شیعیان را به استغفار و دعا در حقّ یکدیگر ترغیب مى کند؛ زیرا از آثار و برکات آن رفع عذاب از روى زمین و اهل آن است.
از آیات قرآن استفاده مى شود که دو چیز عامل ایمنى زمین از عذاب الهى در این دنیاست:
1. وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم): خداوند متعال مى فرماید:
(ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فیهِمْ)[1]؛ تا تو در میان مردم هستى، هرگز خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد.
2. استغفار: خداوند متعال مى فرماید:
(ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)[2]؛ خداوند آنان را در حالى که استغفار مى کنند، هرگز عذاب نخواهد کرد.
از این حدیث دو نکته استفاده مى شود:
1. گناه باعث هلاکت و عذاب مردم در همین دنیا مى شود.
2. استغفار سبب مغفرت است، خصوصاً اگر در حقّ همدیگر استغفار کنند.
پی نوشتها:
[1]. سوره ى انفال، آیه ى 33 .
[2]. همان .
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)