هفت روز است اسیر سفرم
غصهی جانسوز تو و قاسم و عباس و علیاكبر و جعفر شده داغ جگرم
سایهٔ سنگین سرت روی سرم
خم شده دیگر کمرم
بعد تو بی بال و پرم
درد و بلایت به سرم ، كاش كه چشمی بگشایی و ببینی كه در این داغ جدایی چه به روز من و اطفال حرم آمده ای ماه خدایی
آن قدر سخت گرفتند به ما بعد تو در راه
كه از ما نرسیده است به كوفه
به جز سایهی آهی .
هفت روز است به جای تو و عباس شدم همسفر سایهی خولی و سنان
هر طرفی چشم من افتاد، غمی روی دل افتاد
كه نا گاه در آن كوچهی تنگ از همه جا بارش سنگ آمد و یك پیرزن از جنس جهنم به كسی قول طلا داد كه با نیزه به نزدیكی بامش برود
لحظهای آمد و دنیا به سرم ریخت كه سنگی به سر زخمی تو بوسه زد و سر ز روی نیزهات افتاد
رقیه به سویت خم شد و تا خواست كه نامت ببرد شانهی زنجیر ، حصاری به پرش شد ، پُرِ سرباز همه دور و برش شد،
نیش تلخ دو سه شلاق عجب درد سرش شد
تنش انگار حصیری است پر از تار سیاهی.
هفت روز است پرستار حرم زینب كبراست
سپر و حامی و غم خوار حرم زینب كبراست
پدر و مادر و دلدار حرم زینب كبراست
و وقتی همه خوابند نگهبانی بیدار حرم زینب كبراست
چه گویم كه ابالفضل علمدار حرم زینب كبراست
به خداوند قسم حیدر كرار حرم زینب كبراست
پس از حضرت حق و پسر خون خداوند، نگهدار حرم زینب كبراست
ولی چشم به نیزه ست كه از چشم تو بر خستهی این راه رسد نیم نگاهی..
همراه با کاروان عشق از مدینه تا کربلا2
فصل هفتم: به دستو ابن زیاد(لعنه الله علیه) آب بسته شد.
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
محتشم کاشانی
روز هفتم به دستور ابن زیاد آب فرات بر خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله)بسته شد.
روز نهم شمر(لعنه الله علیه) همراه چهار هزار نفر وارد کربلا شد.شمر امان نامه ای برای گروهی از یاران امام حسین علیه السلام از جمله حضرت قمر بنی هاشم و برادرانش آورده بود.در ابتدا حضرت ابوالفضل از خیمه بیرون نیامد اما چون امام امر فرمودند از خیمه بیرون آمد و امان نامه را از شمر گرفت و پاره کرد و فرمود: آیا در جایی که فرزند رسول خدا صلی الله علیه واله و پاره تن فاطمه سلام الله علیه در امان نیست برای من و برادرانم امان نامه آورده اید؟…
هنگام غروب دشمن قصد حمله به خیام امام را نمود.امام به قمر بنی هاشم فرمود:برادرم،عباسم،به این قوم لجوج و عهد شکن بگوامشب را به ما مهلت دهند، فردا صبح با ایشان خواهیم جنگید و تکلیف یکسره خواهد شد.
فصل هشتم: تجدید بیعت با امام
شب عاشورا امام برای چندمین بار در طول این سفر فرمودند: بیعت خود را از گردن شما برمی دارم و از شما توقع نصرت و همراهی ندارم به هر طرف می خواهید بروید که این قوم چون مرا بیابند دیگر به کسی کاری ندارند.
حضرت حتی به بنی هاشم هم فرمودند: شما هم بروید.حضرت عباس علیه السلام فرمودند: مولی و آقای ما ، برای چه برویم؟… برای اینکه بیشتر زنده بمانیم ؟… سپس برادران و پسران و برادرزادگان امام هر یک جداگانه شبیه فرمایشات حضرت عباس علیه السلام را فرمودند. امام حسین علیه السلام برای رفع هر گونه شبهه و ابهامی فرمودند: من فردا شهید می شوم و همه شما که با من هستید به شهادت خواهید رسید ویک نفر از شما زنده نمی ماند. بعد از فرمایشات حضرت جناب قاسم بن الحسن علیهماالسلام که نوجوان بود اندیشید ، چون سن من کم است نکند این خبر شامل حال من نشود لذا پرسید: عمو جان آیا من فردا در زمره شهیدان خواهم بود؟ حضرت فرمودند: پسرم مرگ در پیش تو چگونه است؟ پاسخ داد عموجانم از عسل شیرین تر است. امام فرمودند: آری به خدا قسم،عمویت فدایت شود تو هم فردا از جمله افرادی هستی که با من کشته می شوند.
شب عاشورا بعد از اعلان وفاداری یاران، حضرت دستور دادند طناب خیمه ها داخل هم بسته شود که امکان تردد در میان آنها نباشد. آنگاه دستور دادند برای حفظ خیام، اطراف آن را خندق حفر کنند و درون خندق هیزم بریزند و آتش بزنند تا دشمن فکر حمله به خیمه ها را درسر نپروراند. سپس امام به قمر بنی هاشم و حضرت علی اکبر فرمودند بروند برای اهل حرم آب بیاورند. این دو بزرگوار همراه سی نفر به شریعه نزدیک شدند و با غافل گیری دشمن در شب و با درگیری سختی آب به خیمه رساندند تا یاران وضو گرفته و غسل نمایند. همه همراه امام مشغول دعا و نماز و مناجات و تلاوت قرآن شدند.
فصل نهم: عاشورا
جمعه دهم محرم الحرام 61 هجری بعد از طلوع آفتاب سپاه عمر به تاخت وتاز اطراف خیام حسینی پرداختند اما با خندقی مملو از آتش روبرو شدند . شمر ملعون با صدای بلند فریاد کشید: یا حسین! آیا پیش از قیامت به آتش عجله کرده ای؟
مسلم بن عوسجه خواست تیری به سمت شمر بیاندازد ولی امام مانع او گردید و فرمودند: من کراهت دارم آغازگر جنگ باشم.
امام حسین علیه السلام (امام عشق و مهربانی) برای غفلت زدایی از لشکر دشمن بر مرکب رسول خدا(صلی الله علیه واله) سوار شدند و با صدای بلند فرمودند:… آیا بر شما حلال است که حرمت مرا بشکنید؟ آیا من پسر پیامبر شما و پسر وصی او و عموزاده او و اول مؤمن و گرونده به دین اسلام و تصدیق کننده رسول او نیستم؟ آیا فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه واله) درباره من وبرادرم که فرمودند: این دو سید و آقای جوانان اهل بهشت هستند به شما نرسیده است؟ اگر این گفته های مرا تصدیق می کنید…چرا آماده ریختن خون من شده اید؟
بعد از این فرمایشات دشمن شروع به هلهله نمود…امام حسین (علیه السلام)فرمودند: به خدا سوگند همانندافراد دون و ذلیل تسلیم شما نمی شوم و مانند برده هم فرار نمی کنم.
کارزار سختی در گرفت، حمله آغاز و نبرد ساعتی به طول انجامید به گونه ای که از قریب چهل و یک نفر از سپاه امام به شهادت رسیدند.
(امام حسین علیه السلام روز عاشورا از هر فرصتی برای نصیحت مردم استفاده می کردند) اما دشمن با هلهله سخنان حضرت را قطع می کردند،تا اینکه امام فریاد برآورد:
« آیا فریاد رسی هست که برای خدا ما را یاری کند؟ مدافعی هست که دشمن را از حرم رسول خدا (صلی الله علیه واله) دور سازند؟»
(حسین جان امروز بشریت خفته بیدار شده و با قیام های خونین خود در سوریه و یمن و بحرین وعراق …پاسخ فریادهای تو را می دهند، و شهدای مدافع حرم با خون خود از حرم رسول خدا(صلی الله علیه واله) دفاع خواهند کرد.)
در این هنگام بود که حر خود را میان دو راهی بهشت و جهنم دید وتصمیم گرفت به سمت سپاه امام برود.در حالیکه دستش را بر روی سر گذاشته بود به حضرت عرض کرد: فدایت شوم، من آن کسی هستم که بر تو سخت گرفتم و نگذاشتم به مدینه برگردی.گمان نمی کردم این مردم کار را به این جا برسانند اینک توبه نموده و به سوی خدا باز می گردم.آیا توبه من پذیرفته است؟
امام فرمودند: بله خداوند توبه تو را قبول خواهد کرد حرّ بلافاصله از امام اذن میدان گرفت، شجاعانه در ر کاب امام جنگید تا به شهادت رسید .
(یاران امام چو ستارگانی درخشان یک به یک به میدان می رفتند و پس از پیکاری جانانه و به درک واصل کردن بسیاری از لشکر دشمن ، به شهادت می رسیدند.)
فصل دهم : فرهنگ شهادت میراث مادری
شهادت حضرت قاسم بن الحسن(علیهماالسلام)
حضرت قاسم علیه السلام در حادثه عاشورا حدود سیزده سال داشت ، به قدری نورانی بود که می نویسند «چهره اش مانند پاره ماه بود»
خدمت عمو رسید و اجازه میدان خواست، اما حضرت اجازه نمی دادند، تا اینکه قاسم بن الحسن نامه ای از پدر برای عمو آورد. قد و قامت قاسم بن الحسن به قدری کوچک بود که هیچ زرهی به تن مبارکش نمی خورد. راوی می گوید: در میان سپاه کوفه بودم، دیدم کودکی از لشکرگاه حسین (علیه السلام) جدا شد و متوجه لشکر کوفه گردید.شروع به رجزخوانی نمود:« اگر مرا نمی شناسید ، من فرزند حسن سبط پیامبر برگزیده و امینم. در حمایت مولایم حسین می جنگم که مانند اسیر در میان مردمی است که خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نگرداند.»
جنگ نمایانی کرد تا اینکه ضربتی بر فرق مبارکش خورد و با صورت به روی زمین افتاد و فریاد برآورد: عمو جان به فریادم برس امام حسین (علیه السلام) همانند باز شکاری به لشکر دشمن زد.لشکر کوفه برای نجات قاتل حضرت قاسم آمدند و در این میان پیکر نیمه جان حضرت قاسم لگد مال سمّ اسب ها گردید. راوی می گوید: در حالی که پاشنه پا به زمین می کشید در حال جان دادن بود.امام حسین (علیه السلام) فرمودند: بر عمویت دشوار است که او را بخوانی و نتواند تو را اجابت کند ، یا اجابت کند آنگاه که دیگر فایده نداشته باشد . به خدا قسم امروز روزی است که دشمنان عمویت زیاد و یارانش اندک هستند.
« سلام بر قاسم بن الحسن بن علی ، آن که پیکرش لگدمال شد و ابزار دفاعش به غارت رفت. هنگامی که عمویش را خواند ،عمویش بسان عقاب تیز پرواز بر بالینش حاضر شد و مردم را از او دور کرد در حالی که قاسم از شدت درد، کف پایش را به زمین می کشید و جان می داد.(زیازت ناحیه مقدسه)
شهادت علمدار کربلا حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس( علیه السلام)
( در حالی از دنیا رفتی که در امر دین بینا و استوار بودی ، سلام بر تو ای بنده نیکوکردار خدا که مطیع خدا،رسول خدا،امیرالمؤمنین،حسن و حسین بودی.(مفاتیح الجنان زیارت حضرت عباس علیه السلام))
به علامه سیّد جلیل القدر بحرالعلوم(رضوان الله تعالی)خبر دادند قسمتی از قبر منوّر حضرت اباالفضل العباس تخریب شده . سید به اتفاق معماری متدیّن به سرداب حضرت رفتند. معمار پرسید: ما شنیده ایم که جناب قمر بنی هاشم بسیار رشید و بلند قامت بوده اند، چرا قبرشان کوچک است؟
سید بحرالعلوم عمامه از سر برداشت و شروع به گریه کردن نمود و بر سر وسینه زد و فرمود: بدن عموی ما را دشمنان سنگدل همانند اوراق قرآن جزء به جزء و قطعه قطعه نمودند. به گونه ای که دیگر امکان جابه جایی جسد مطهر نبود و مجموعه آن پیکر مطهر توسط امام سجاد علیه السلام در این نقطه مدفون گردید.
شهادت حضرت امام حسین (علیه السلام)
بعد از استغاثه حضرت، زنان به شیون و گریه صدا بلند کردند.در این لحظه طفل شیرخوار سیدالشهدا خود را از گهواره بیرون انداخت(تا به یاری امام خود برود).
حمیدبن مسلم نقل می کند: « ما تصوّر کردیم حسین علیه السلام قرآن آورده تا ما را به قرآن قسم دهد،وقتی مقابل سپاه ایستاد عبا را کنار زد همه دیدند طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته و فرمود: ای مردم! اگر به من رحم نمی کنید به این شیر خواره رحم کنید، مگر نمی بینید ا زشدت عطش همانند ماهی تلظّی می کند. عمر سعد رو به حرمله(لعنه الله علیه) کرد و گفت چرا پاسخ حسین را نمی دهی. حرمله تیری رها نمود که گوش تا گوش گلوی علی اصغر را در سینه حسین برید.
امام دست خود را از خون گلوی علی اصغر پر کرد و به آسمان پاشید و فرمود: خدایا تو خود حکم نما بین ما ومردمی که ما را یاری کنند و اکنون ما را می کشند.
امام برای چندمین بار برای وداع به سمت خیمه ها برگشتند و در هر فرصتی برای هدایت لشکر دشمن خود را معرفی می کردند و خطبه می خواندند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: بیش از هفتاد و دو زخم بر پیکر حضرت وارد نمودند، امام خسته شدند، لحظه ای برای استراحت ایستادند ، ملعونی سنگی پرتاب نمود و پیشانی مبارک حضرت را شکست…»
حضرت پیراهن خود را بالا زدند تا خون پیشانی را پاک کنند در این لحظه حرمله(لعنه الله علیه) تیر سه شعبه ای به سمت حضرت رها کرد…
حضرت زینب از خیمه ها بیرون زد…رو به عمرسعد کرد و فرمود: ای پسر سعد! اباعبدالله را می کشند و تو نظاره می کنی؟…عمر سعد شروع به گریه کرد به گونه ای که ریشش تر شد و جواب حضرت زینب را نداد…
مدتی پیکر نیمه جان امام حسین علیه السلام روی زمین افتاده بود و کسی جرأت نزدیک شدن به آن ذات نورانی را نداشت.
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه این گونه می فرماید: « و اسب شیهه کنان و شیوه کنان ، با سرعت به سوی حرمت رفت ، هنگامی که زنان اسب را دیدند و به زین واژگون نظر کردند، از عزت ذلیل شده بودند به سوی مقتل و قتلگاه شتافتند، وقتی رسیدند که شمر روی سینه نشسته بود و شمشیرش را بر گودی گلوی تو می کشید و محاسنت را در دست گرفت بود…»
برگرفته از کتاب شرح شمع(نویسنده علی ثمری)
اللهم عجل لولیک الفرج
همراه با کاروان عشق از مدینه تا کربلا
فصل اول : شکل گیری واقعه عاشورا
شب 27 رجب سال 60 هجری با رسیدن خبر مرگ معاویه به مدینه ، حاکم مدینه مأمور شد تا فوری از حضرت اباعبدالله حسین (علیه السلام) بیعت بگیرد و اگر بیعت نکرد او را گردن زند . امام بنی هاشم را از خروج قریب الوقوع خود از مدینه مطلع نمودند . عده ای مصلحت اندیش در صدد انصراف امام برآمدند از جمله محمد حنفیه ، ابن عباس(مفسر قرآن).(اما آیا آنها از امام زمان خود داناتر بودند یا فکر می کردند امام زمانشان نمی داند مصلحت کار در چیست؟)
امام قبل از خروج از مدینه وصیت نامه خود را نوشتند وبه محمد حنفیه دادند :
« این وصیت حسین فرزند علی است به برادرش محمد بن حنفیه.حسین شهادت می دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست. تنها و بی مثل و مانند است و محمد عبد و فرستاده اوست به راه حقّ و حقیقت ، بهشت و جهنم حق است، قیامت و سؤال و جواب آن حق است، من به خاطر شرارت و خوشگذرانی قیام نمی کنم و بنای ظلم و فساد و تباهی ندارم ، بلکه خروج من به خاطر اصلاح امّت جدّم و پدرم می باشد. قصد امر به معروف و نهی از منکر دارم و تأسی به سنت پدر و جدّم می کنم ، پس کسی که مرا بپذیرد ،حق را قبول نموده و هر کسی انکار نماید صبر می نمایم تا خداوند بین ما و این جماعت حکم نماید که او بهترین حاکم است و این وصیت من است به تو برادرم و توفیقی نیست ، مگر از ناحیه خداوند و من به خداوند پناهنده ام.»
ا
فصل دوم: هر چه زودتر بیا
روز جمعه سوم شعبان المعظم سال 60 هجری حضرت سیدالشهداء علیه السلام وارد مکه شدند. مردم کوفه با شنیدن این با شنیدن این خبر با اجتماع در سرای سلیمان بن صرد خزاعی که از بزرگان کوفه ، خواستار یاری امام شدند. قرار شد هر قبیله نامه ای جداگانه برای دعوت حضرت بنویسند.
متن نامه سران کوفه به حضرت سیدالشهداء علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم، به سوی حسین بن علی(علیه السلام) از سلیمان بن صردخزاعی ، مسیّب بن نجبه ، رفاعة بن شداد ، حبیب بن مظاهر و شیعیان او از مؤمنین مسلمان کوفه: سلام علیک … باری بر ما امامی نیست ، بر ما رو بیاور شاید خداوند ما را به وسیله شما بر حقّ جمع نماید…
متن نامه مردم کوفه به حضرت سیدالشهداء علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم ، به پیشگاه حسین بن علی علیه السلام از سوی شیعیان او، شیعه او مسلمین ، اما بعد هرچه زودتر بیا که مردم چشم به راه تؤاند و به کسی دیگر نظر ندارند.اطراف زمین سرسبز شده ، میوه ها رسیده و جویبارها پر آب گشته.اگر خواهی نزدما بیا که بر سپاهی مجهّز و گوش به فرمان وارد می شوی،والسلام علیک.
پاسخ سیدالشهداء علیه السلام به نامه های مردم کوفه
بسم الله الرحمن الرحیم ، از حسین بن علی به گروه مؤمنین و مسلمانان! اما بعد، هانی و سعید نامه های شما را آوردند و آن ها آخرین پیام آوران شما بودند و آنچه را بیان کرده بودید،دریافتم. گفتار همه شما این است که امام نداریم به جانب ما بیا، شاید خدا به سبب تو ما را بر هدایت و حقّ جمع کند. اینک من برادر و پسر عمویم مسلم بن عقیل، مرد مورد اعتماد از خاندانم را به سوی شما فرستادم و او را امر کرده ام تا از روحیه کار و رأی شما برای من بنویسد. پس اگر نوشت که رأی بزرگان، خردمندان، اهل فضل و نظر شما آن گونه است که فرستادگان شما گفتند و در نامه هایتان خواندم ، انشاالله به زودی نزد شما می آیم . سوگند به جان خودم ، امامی نیست مگر آنکه به کتاب خدا عمل نماید و عدل و داد برپای دارد . متدین به دین حق باشد و خویشتن را حبس بر رضای خدا کند،والسلام.
فصل سوم : کوفیان نائب امام زمان خود را به شهادت رساندند
نیمه شب پنجم شوال 60 هجری مسلم بن عقیل وارد کوفه شد و به سرای سلیمان بن صرد خزاعی رفت.پس از چند روز هجده هزار نفر با مسلم بن عقیل بیعت کردند.کوفه یکصدا در اختیار مسلم بود تا اینکه ابن زیاد به عنوان فرمانروای کوفه وارد کوفه شد و مقدار قابل توجهی درهم و دینار بین مردم تقسیم کرد.وتهدید کرد که اگر با یزید بیعت نکنید همه چیز شما به غارت خواهد رفت و زنان و فرزندان شما اسیر خواهند شد.
مسلم بن عقیل برای نماز مغرب به مسجد آمد.بعد از نماز متوجه شد که از چهل –یا به نقلی- هشتاد هزار نفری که با او بیعت کرده بودند هیچ کسی به جز غلام و دو فرزندش در مسجد نیست.بدین ترتیب کوفیان نائب امام زمان خود را تنها گذاشتند وباعث شهادت او شدند.به دنبال شهادت مسلم ، هانی بن عروه را نیز که به مسلم بن عقیل پناه داده بود به شهادت رساندند و سر او را همراه سر مطهر مسلم به نزد ابن زیاد بردند.
فصل چهارم : از حریم کعبه قصد کربلا دارد حسین(علیه السلام) / عزم جانبازی به راه کبریا دارد حسین(علیه السلام) (مرحوم علامه)
7 ذی الحجه 60 هجری امام حسین (علیه السلام) طی فرمایشاتی مبنی بر بی تفاوتی مردم و دگرگونی ارزشهای اسلامی حرکت خویش را به سوی عراق اعلان کردند و با صراحت از شهادت خود و یارانشان خبر دادند. 8 ذی الحجه هنگام عصر امام پس از انجام اعمال لباس احرام از تن خارج کردند و عازم عراق شدند. در میان راه خبر شهادت مسلم و هانی به امام رسید. به منزل ثعلبیه که رسیدند امام لحظاتی به خواب رفتند ، پس از بیداری لحظاتی سکوت کردند و فرمودند : « هاتفی را دیدم که می گفت: شما سرعت دارید در طی مسافت ، و مرگ به استقبال شما آمده و نوید بهشت می دهد.» در این لحظه حضرت علی اکبر علیه السلام عرض کردند: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ امام فرمودند: سوگند به خدایی که بازگشت همه به سوی اوست ، ما برحقّیم. در این لحظه حضرت علی اکبر علیه السلام عرض کردند: پدر جان ما را از مرگ هیچ باکی نیست.
یکی از اصحاب با وفای امام حسین علیه السلام «زهیر بن قین» است.ظاهراً در منزل ثعلبیه با امام روبه رو میشود.(زهیر عثمانی مذهب بود و سالها بود که سیاست را کنار گذاشته و به تجارت مشغول بود.) امام پیکی سوی زهیر فرستاد او در ابتدا نپذیرفت اما به خاطر اصرار همسرش نزد امام رفت. وقتی برگشت به همسرش گفت تو را طلاق دادم و آزاد کردم و این مقدار از دارایی من هم برای تو، من همراه حسین میروم تا گاه شهادت.
فصل پنجم: ملاقات امام با حربن زیادریاحی
خبر حرکت امام به ابن زیاد رسید.بنا به نقل مورخین، تا سی هزار نفر سواره نظام و شمشیرزن تدارک نمود. از جمله هزار نفر به فرماندهی حربن زیاد ریاحی مأمور شدند تا امام را به کوفه برده و تسلیم ابن زیاد کنند. وقتی لشکر حر به کاروان امام رسیدند نزدیک اذان بود.امام پس از سیراب کردن لشکر حر و حیواناتشان به نماز ایستادند. حر به همراه لشکرش نماز را به امام اقتدا نمودند.(اما همین لشکر که مسلمان بودند واهل نماز ، ظهر عاشورا هنگام نماز امام را هدف تیرهای خود قرار دادند.)
بعد از نماز امام فرمودند: حر آیا برای کمک به ما آمده ای یا برای جنگ با ما؟ حر عرض کرد: مأمور جنگیدن با شما هستیم…
امام رو به لشکر حر فرمودند: … اگر از این نامه ها که نوشتید پشیمان هستید، باکی نیست بگویید تا من برگردم.امام دستو دادند تا کاروان آماده حرکت شود. در این حال حر با لشکرش مقابل امام ایستاد و مانع حرکت کاروان شد.امام به حر فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند، چه می کنی ، و چه منظور و قصدی داری؟ حر عرض کرد: اگر کسی جز تو در عرب نام مادر مرا به زبان آورده بود می دانستم با او چه کنم، و جوابش را همان گونه می دادم ، ولی مادر تو زهرا(سلام الله علیه) است و من به محبت دارم و او را دوست می دارم.
امام به یارانشان فرمودند: پایان کار من با این قوم کشته شدن من و اسارت فرزندانم خواهد بود. خواستم شما مطلع باشید چرا که خدعه و نیرنگ در فرهنگ ما اهل بیت نیست و حرام است.هر کس از این سفر کراهت دارد می تواند در تاریکی شب برگردد.
بعضی مورخین از قول حضرت سکینه (سلام الله علیه) بنت الحسین علیه السلام نقل می کند: همراهان امام گروه گروه پراکنده شده و امام را ترک کردند.اشک بر چهره من نشست و به تنهایی پدرم گریه کردم. در این هنگام کاروان امام، خلاف جهت کوفه و مدینه مسیری انحرافی را در پیش گرفت وسپاه حر در کمین امام طی طریق می کرد.
امام در طول راه هر وقت زمینه را مساعد می دیدند جهت هدایت و ارشاد مردم سخنرانی می فرمودند.(اما لشکر یزید دل دنیایی شان به پست و مقام و ثروت خوش بود و سخنان امام را نمی شنیدند)
فصل ششم: السلام ای سرزمین کربلا
بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست
دوم محرم حر طبق دستوری که از ابن زیاد به او رسیده بود امام را محاصره کامل نموده و اجازه حرکت نداد.امام در همان مکان توقف نمودند ونام آن محل را پرسیدند؟ جواب های گوناگونی دادند از جمله طف، قاضریه،نینوا… و بالاخره فردی عرض کرد کربلا.حضرت فرمودند پناه می برم به خدا از کرب و بلا.
امام رو به دشمن ایستادند و اولین خطبه را در کربلا خواندند:
بالاخره کار به اینجا انجامید و این گونه مشاهده می کنید دنیا دگرگون گردیده و از حقایق و ارزشهای الهی ، در جامعه چیزی باقی نمانده است مگر به اندازه رطوبت اندکی که ته ظرف آب باقی می ماند و زندگی نکبت بار و سخت است ، مگر نمی بینید که به حق در جامعه عمل نمی گردد و کسی از باطل و تباهی نهی نمی کند ، در چنین شرایط و این گونه اجتماعی ، مؤمن حقیقی، فردی است که اشتیاق و رغبت به مرگ داشته باشد و من مرگ را چیزی جز سعادت و زندگی با این گروه ستم پیشه را جز نکبت نمی دانم، مردم ذلیل و عبد دنیا گشته اند و دین و دیانت ابزار دست ایشان گردیده است و فقط با زبان دیندار هستند و دنیا با تمام وجود ایشان را در محاصره گرفته و گاه امتحان و سختی دیندار کم است.
روز چهارم محرم عمر سعد به دستور ابن زیاد همراه چهار هزار نفر وارد کربلا شدند و قاصدی خدمت حضرت فرستادند که با یزید بیعت می کنی یا با تو بجنگیم؟ جواب امام حسین علیه السلام چیزی نبود جز « هیهات منّاالذلّه »
پنجم محرم سپاه یزید وارد کربلا شد و همچنان حلقه محاصره امام تنگ تر می شد و حضور دشمنان بیشتر.
برگرفته از کتاب شرح شمع(نویسنده علی ثمری
همایش شیر خوارگان
بچه های کوچک ، با دست ها و قلب هایی کوچک ، همه آمده اند.مادر علی اصغر (ع) را دلداری می دهند و بگویند : اگر علی اصغر (ع) تشنه شهید شد ،ما شیر خوارگان حسینی فدایی شما هستیم.
با احترام و ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) بدینوسیله به استحضار می رساند،حوزه ی علمیه ی قاسم ابن الحسن همایش شیر خوارگان حسینی روز جمعه مورخ16/7/95 ،ساعت 9الی 11 برگزار می گردد. به همین مناسبت از شما بزرگواران برای شرکت در این همایش دعوت به عمل می آید.
مکان حسینیه ی حوزه ی علمیه قاسم بن الحسن (ع)
نشانی: تهران.بزرگراه آهنگ.ضلع شمالی. میدان شهید محلاتی اول.خ شهید صالحی
دعوت نامه
در ایام سوگواری سالار شهیدان ،ابا عبدالله الحسین (ع )حوزه علمیه قاسم ابن حسن (علیهماالسلام) از ساعت12-11 برگزار می نماید
روزشمار محرم
سرکار خانم خلیلی روز حضرت مسلم (س) دوشنبه 12/7/95
سرکار محمود زاده روز ورود به کربلا سه شنبه 13/7/95
سرکار خانم موسوی روز حضرت رقیه( س) چهارشنبه 14/7/95
سرکار خانم ساورسفلی روز فرزندان حضرت زینب (س) پنج شنبه15/7/95
سرکار خانم حقیقی روز قاسم ابن حسن (ع) شنبه 17/7/95
سرکار خانم موسوی روز حضرت علی اصغر یکشنبه 18/7/95
سرکار خانم خلیلی روز حضرت علی اکبر دوشنبه 19/7/95
سرکار خانم آشتیانی روز حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) پنج شنبه16/7/95
با حضور مداحان اهل بیت : خانم ها خلیلی ، آب روشن، مالکیان، خوش طینت، حیدری
مراقبات محرم
میرزا جواد اقای ملکی تبریزی
دهه اول محرم
حزن و اندوه
سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است . نبايد احترام خود و نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد.
خداوند متعال مى فرمايد: بگو اگر پدران و پسران خود را بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست داريد، منتظر باشيد تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده و شما پشيمان و زيانكار شويد.
يكى از فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش مى خورد. و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود.
حال اگر كسى نتواند در تمام دهه اول اين كار را انجام بدهد، بايد در روز تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشاميدن و حتى سخن گفتن - مگر آن كه لازم باشد - و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و نيز در دهه اول ، هر روز امام حسين (عليه السلام ) را با زيارت عاشورا زيارت نمايد. و اگر مى تواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نيتى خالص برپا نمايد، بايد همين كار را بكند. و اگر نمى تواند، در مساجد يا منازل دوستانش به برپايى اين مراسم كمك كرده و اين مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزديك شده و از خودنمايى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازد.
مواسات با امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت - رحمت خدا بر آنان باد - نيز بايد بخاطر صدمات ظاهرى كه به آن حضرت وارد شد، باشد. ولى از اين مطلب هم نبايد غافل شد كه صدمات ظاهرى كه بر آن حضرت (عليه السلام ) وارد شد، در مورد هيچكدام از پيامبران و جانشينان آنان و حتى در مورد هيچيك از جهانيان شنيده نشده است ؛ بخصوص تشنگى حضرت (عليه السلام ) كه در احاديث قدسى و غير قدسى چيزهايى درباره آن آمده است كه انسان توان تصور آن را نيز ندارد. همچنين مصيبتهايى مانند شهيد شدن اهلبيت و اسارت حرمش ، گويا او با محبوبش پيمان بسته بود بخاطر خوشنودى او كشته شدن را با انواع آن از قبيل سر بريدن ، كشتن از زير گلو، كشتن با شكنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غير اينها، تحمل كند. ولى با اين همه شادمانى و نشاطى بجهت آشكار شدن نورهاى زيبايى و عظمت خداوند و شوق ديدار با او و رسيدن به ذات مقدسش به او مى رسيد كه آن سختيها را آسان مى نمود.
بلكه سختى آن را به لذت تبديل مى نمود. يكى از ياران او در اين رابطه مى گويد: هر چه شرايط بر امام (عليه السلام ) سخت تر مى گرديد، سيماى او برافروخته تر و خوشحال تر مى شد. ولى بهر حال درد و اندوه سختيها و مصيبتهايى كه بر جسد مبارك حضرت (عليه السلام ) و بر دل اهل بيت محترم او وارد شد و هتك حرمت ظاهرى او انسان را مى كشد.
بنابراين دوستانش بايد كارهايى را كه مناسب اين مصيبت بزرگ است ، بخاطر مواسات با آن حضرت (عليه السلام ) در اين مصيبت ، انجام دهند؛ بگونه اى كه گويا اين مصيبت بر خود، عزيزان و فرزندان يا خويشان آنان وارده شده است . زيرا امام (عليه السلام ) بفرموده جدش (صلى الله عليه و آله و سلم ) سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان مى باشد و باين جهت كه او اين مصيبتها را پذيرفت و وجود شريف خود را فداى پيروان خود نمود تا آنها را از عذاب دردناك رهايى بخشد. فرزندان و عزيزان خود را يتيم نموده ، به اسارت حرم و زنان ، و زينب و سكينه - كه سلام خدا بر آنان باد - رضايت داده و اصغر و اكبر و برادران و دودمان خود را سر بريد، تا پيروانش را از گمراهى و پيروى گمراه كنندگانى كه هلاكت شده و ديگران را به هلاكت مى كشانند نجات داده و بدين وسيله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهايى بخشد؛ پيروانش را از تشنگى روز قيامت رهانيده و از نوشيدنيى كه ظرف آن با مشك مهر شده است ، به آنها بنوشاند. بنابراين بحكم وفا و مواسات كه از صفات عالى انسانى است ، لازم است كه همان چيزى را كه امام (عليه السلام ) به آنان عنايت كرده است ، آنان نيز به امام (عليه السلام ) تقديم نموده و همانگونه كه امام (عليه السلام ) خود را فداى آنها نمود آنان نيز خود را فداى او نمايند. و حتى اگر چنين كارى را نيز انجام بدهند باز هم بخوبى با او مواسات ننموده اند. زيرا وجود شريف او قابل مقايسه با ديگران نيست . باين جهت كه او مانند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سلم ، علت آفرينش تمام موجودات و آقا و سرور تمام مخلوقات و پيامبران و فرشتگان نزديك به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوبِ محبوبِ اوست .
نيز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگويد: آقاى من ! كاش بجاى تو تمام اين بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم ! كاش خويشان و فرزندان من بجاى خويشان و فرزندان تو كشته و اسير مى شدند! كاش تير حرمله - كه لعنت خدا بر او باد - سر شيرخوار مرا مى بريد! كاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو قطعه قطعه مى شد! كاش جگر من از شدت تشنگى تكه تكه مى شد! كاش از شدت تشنگى دنيا بر چشمم تيره و تار مى شد! كاش من درد اين جراحتها را تحمل مى نمودم ! كاش آن تير به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى گرفت ! كاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند كنيزان در شهرها گردانده ولى خويشان تو در خوارى و ذلت نمى افتادند! كاش وارد آتش شده و شكنجه مى شدم ولى اين مصيبتها به شما وارد نمى شد.
اگر اين سخنان را صادقانه بگويى ، تو را پذيرفته و بخاطر مواسات راستين با بزرگوارترين سادات تو را در جايگاه راستگويان با آنان همنشين مى گرداند. ولى جدا از فريبكارى با اين سخنان بپرهيز زيرا ممكن است وقتى مى گويى : حاضرم اين بلاها را بجاى امام (عليه السلام ) تحمل نمايم ، حال و دل تو بمقدار كمتر از يك صدم آن را هم تصديق نكرده و در موقع امتحان جز مقدار كمى از اين ادعاها قبول نشود. و در اين صورت بجاى اين كه به جايگاه صدق و درجه صديقين برسى به ذلت دروغ و پايينترين درجات منافقين مى رسى . پس اگر مى بينى كه نمى توانى اين گونه با امام (عليه السلام ) مواسات نمايى ، ادعاهاى دروغ را از خود دور كرده و خود را خوار نكن و فقط بگو: كاش با تو بوده ، در مقابل تو كشته شده و به سعادت بزرگى مى رسيدم . و اگر مى بينى باين مقدار هم معتقد نيستى ، مرض دل خود را كه همان دوستى اين دنياى پست و ميل و اعتماد به زندگى آن و فريب خوردن به زيباييهاى آن است ، معالجه كرده و اين فرمايش خداوند متعال را بخوان : اى يهود! اگر گمان مى كنيد فقط شما دوستان خداييد و اگر راست مى گوييد، آرزوى مرگ كنيد.
و در آخر روز عاشورا زيارت تسليت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى كامل به حمايت كننده و پناه آن روز كه از معصومين (عليهم السلام ) مى باشند بپايان رسانيده و در توسل ، اصلاح حال و پذيرش عزادارى را خواسته و از كوتاهى خود معذرت بخواهد.
دعاى اول ماه
يكى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و بجهت اينكه اول اين ماه اول سال بوده و از طرف ديگر دعاهاى قبل از وقت نيز تاثير خاصى در برآورده شدن حاجات و رسيدن به امور مهم دارد، اين دعا تاثير زيادى در سلامتى و دورى از آفات دينى و دنيايى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نيكيها دارد. و دعايى كه براى اول ماه در اقبال روايت شده دعاى بسيار مفيدى براى مطالب مذكور است .
نماز شب اول ماه
بهتر است در شب اول ، بعضى از نمازهايى را كه در اين شب وارد شده بمقدار حال و توانايى خود خوانده - حداقل دو ركعت نمازى را كه شامل حمد و يازده بار (قل هو الله احد) است -، بعد از آن دعايى را كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از اين نماز خوانده است و در كتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگيرد. در روايت آمده است :
كسى كه چنين عملى را انجام دهد، مانند كسى است كه بمدت يك سال كارهاى خوب انجام داده و تا سال آينده محفوظ خواهد بود.
روزه روز سوم
در روايت آمده است :
حضرت يوسف (عليه السلام ) در اين روز از چاه خارج شد. و اگر كسى اين روز را روزه بگيرد، خداوند مشكل او را برطرف نموده و سختيها را بر او آسان مى نمايد.[۶]
روزه تمام ماه
روايت شده :
مستحب است تمام ماه را روزه بگيرد.
تاسوعا و عاشورا
روزه
و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روايت مخصوص داريم اما احتياط اين است كه روز عاشورا را روزه نگيرد[۷] ولى از خوردن و آشاميدن تا عصر خوددارى نمايد و آنگاه چيزى بخورد يا بياشامد بجهت اين كه امام حسين (عليه السلام ) و ياران حضرت در عصر از غصه هاى اين دنياى پست رهايى يافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود كه عبارت بود از ديدار خداوند بزرگ ، رسيدند. و شايد بهمين جهت است كه دوستان عزادار آن حضرت (عليه السلام ) در عصر اين روز غم و غصه آنها كاهش پيدا كرده و از بين مى رود.
نکته ای در اعمال شب و روز عاشورا
در ساير اعمال شب و روز عاشورا، از قبيل نمازها و دعاهاى آن - غير از زيارتها و نمازهاى آن - اشكالهايى وجود دارد. و ممكن است اين اعمال ساخته و پرداخته مخالفين شيعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه كشيدن و غير آن ؛ و حتى اگر از معصومين (عليهم السلام ) نيز روايت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام (عليه السلام ) و اصحاب او و لعنت نمودن كشندگان آنها بهتر از انجام چيزهايى است كه در آن روايات وارد شده است . زيرا در روايت بر اين اعمال نيز تاءكيد شده است .
زیارت امام حسین و یاران ایشان
از چيزهايى كه عقل آنها را همراه با زيارت آن حضرت (عليه السلام ) لازم مى داند، زيارت اهل بيت و ياران شهيد اوست ؛ بخصوص با زيارتهايى كه وارد شده است [۸].
رعايت اخلاص
آنچه در اين باب و غير آن اهميت دارد، اين است كه اين كارها را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنيم اين كارها را با نيتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نيز صادق باشيم . زيرا كار كوچكى كه با نيت خالصانه صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زيادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد؛ حتى اگر چندين هزار برابر باشد. و اين مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم (عليه السلام ) و شيطان فهميده مى شود، زيرا عبادتهاى چندين هزار ساله شيطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى يك توبه حضرت آدم (عليه السلام ) باعث بخشش خطا و برگزيدن او شد. صدق در اخلاص تنها با لطف خاص خداوند در بندگانش به وجود مى آيد. و اگر بنده فقط سعى خود را بكار گيرد و بفهمد كه نمى تواند به آن دست يابد و در پى آن از خداوند كمك خواسته و اين آيه ام من يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء[۹]؛ اى كسى كه جواب مضطر را مى دهى و مشكلات او را حل مى كنى . شامل حال او شود، درهاى عنايت پروردگار كريم بر او گشوده مى شود. زيرا او كريم و بخشنده است . بخشش به بندگان مضطرى را كه درب او را مى كوبند دوست دارد.
در هنگام انجام اعمال نيز بايد مواظب باشد كه رياء و دوستى ستايش مردم در نيت او وارد نشود. و براى اينكه بفهمد رياء در نيتش وارد شده يا نه ، مى تواند بجاى اينكه مثلا در خانه خود عزادارى را برپا كند در منزل دوست خود اين كار را انجام دهد بطورى كه مردم ندانند او مجلس را برگزار كرده است . آنگاه ببيند حال قلب او از اين كار تغيير پيدا مى كند و حال او در سنگين بودن مخارج عزادارى و كمى آن يا خوشحالى او از شكوه مجلس يا سادگى آن متفاوت است ، در صورتى كه مردم بدانند كه او برپا كننده مجلس عزا مى باشد يا ندانند. و اگر در تمام اين مسائل تفاوتى نديد، ببيند كه آيا دوست دارد ((سخنران )) يا ((روضه خوانى )) را كه براى عزادارى دعوت مى كند از كسانى باشد كه معروف بوده و در مجالس اعيان و اشراف به ذكر مصايب امام (عليه السلام ) مى پردازند يا نه ؛ بخصوص در صورتيكه مصايبى را كه غير معروفين از امام (عليه السلام ) نقل مى كنند از منابع معتبر بوده و از اين جهت از لحاظ شرعى بهتر باشد. و يا ببيند آيا براى او فرق مى كند كه اهل مجلس او از فقرا يا ثروتمندان باشند. و اگر در اين ملاكهايى كه براى تشخيص رياء ذكر نموديم تاءمل كند مى بيند كه راه براى ورود رياء در عزاداريش بسيار وسيع مى باشد و براى بستن اين راه بايد عمل خود را از ديگران بپوشاند و آن را مخفى نمايد؛ بدين شكل كه مجلس عزادارى را در منزل دوستش منعقد نمايد و بگونه اى عمل كند كه كسى نداند مجلس را او برگزار نموده است . و تلاش كند عمل خود را از هر جهت صحيح انجام دهد به اين ترتيب كه كسى را براى خواندن مصيبت دعوت كند كه باتقوا و در خواندن مصيبت راستگو باشد. و نيز در احترام به شركت كنندگان فقير و غنى براى او فرقى نكرده و براى احترام گذاشتن به آنان امتيازات دينى را رعايت كند نه امتيازات دنيوى را. زيرا صحت اعمال اسرار زيادى دارد كه در قبول و افزايش پاداش آنها مؤ ثر است .
کنار قبر حضرت بودن درشب عاشورا
از جمله چيزهايى كه تاءكيد شده اين است كه شب عاشورا تا صبح پيش قبر امام حسين (عليه السلام ) بماند. شيخ صدوق و شيخ طوسى از معصوم (عليه السلام ) روايت نموده اند كه :
((كسى كه در شب عاشورا، امام حسين (عليه السلام ) را زيارت نمايد و تا صبح در كنار قبر او بماند خداوند در روز قيامت او را برمى انگيزد در حاليكه آغشته بخون امام حسين (عليه السلام ) بوده يا خداوند را در روز قيامت ديدار مى كند در حاليكه آغشته بخون خود مى باشد.))[۱۰]
بيست و يكم محرم
از شيخ مفيد (رحمه الله عليه ) روايت شده كه شب بيست و يكم محرم شب زفاف سرور تمام زنان جهان حضرت زهرا (سلام الله عليها) است و بهمين جهت روزه روز آن مستحب مى باشد.[۱۱]
در استحباب روزه اين روز علماء اختلاف دارند كه آيا مستحب مى باشد يا نه . ولى كسى كه مى داند خداوند چه نعمت بزرگى در اين شب شريف به دوستان خود و عموم مسلمين عنايت نموده و مى داند تمام خيراتى را كه در عالم گسترده شده از بركت وجود دوازده امام (عليهم السلام ) و ارشادات و اعمال و نورهاى مزار شريفشان مى باشد، بخصوص بركت انوار امام قائم كه خداوند متعال بواسطه او عنايات دينى و دنيايى خود را بر متدينين اين امت و بقيه امتها تمام نموده ، و مى داند بوسيله او نور عدل الهى آشكار شده و هيچ دين باطلى در روى زمين باقى نخواهد ماند؛ و نيز منشاء تمام اين نعمتها در همين شب است ، بايد در اين روز با روزه يا ساير عبادتها و طاعات از بخشنده نعمتها سپاسگزارى نمايد. و كسى كه چنين روزهايى را بزرگ مى دارد، اميد است از كسانى باشد كه خداوند در اين آيه ((رعايت شعائر الهى برخاسته از تقواى دل است .))[۱۲] با تقواى دل از آنان ياد كرده است . و بايد بدانيم رعايت اين امور بظاهر جزئى تاءثير و پاداش مراقبتهاى انسان را افزايش مى دهد.
پايان ماه
با پايان اين ماه حرام ، انسان نيز از حمايتهاى الهى بيرون مى رود.
بهمين جهت بندگان حقوقى پيدا مى كنند. يكى از اين حقوق اين است كه بنده مى تواند با واسطه پناه آن روز كه از معصومين (عليهم السلام ) است با خداوند، مناجات نمايد. در اين مناجات ابتدا به عدم شايستگى خود براى اين امنيت الهى اعتراف نموده و بگويد: بخاطر بدى كردار و انديشه ، سزاوار خوارى و عذاب دردناك تو بودم . اكنون كه با لطف خود مرا در اين ماه در پناه و حمايت و امان خود قرار دادى بعد از اين ماه نيز، هيچگاه ما را از حمايت خود خارج مفرما. بخاطر كوتاهى در سپاسگزارى تو آنگونه كه سزاوارى ، و عدم رعايت ادب و احترامت ما را مجازات نكن . مانند هميشه ما را مشمول عفو بى مانند خودت قرار بده تا گناهان ما تبديل به چندين برابر اعمال شايسته گرديده و به مقام بالايى برسيم . و در پايان مناجات خود را با گفتن ((ان شاء الله )) و صلوات فرستادن به اتمام برساند.
مراقبتى را كه براى آخر ماه محرم گفتيم با مراقبت پايان اعمال در آخر هر ماه فرق مى كند. زيرا در آخر ماه محرم مراقبات مخصوصى از قبيل محاسبه ، استغفار و دعا براى اصلاح حال وجود دارد كه در فصل محاسبه كتابهاى اخلاقى بيان شده است .
پانویس
۱. سوره توبه. آيه ۲۴.
۲. روى الصدوق في معاني الأخبار: ۲۸۸، باب معنى الموت باسناده إلى الحسين بن علي الناصري عن أبيه عن أبي جعفر الثاني عن آبائه عليهم السّلام أنّه قال:«لما اشتد الأمر بالحسين بن علي عليهما الصلاة و السلام نظر إليه من كان معه فإذا هو بخلافهم لانّهم كلما اشتد الأمر تغيرت ألوانهم، و ارتعدت فرائصهم، و وجلت قلوبهم، و كان الحسين عليه السّلام و بعض من معه من خواصه تشرق ألوانهم، و تهدأ جوارحهم، و تسكن نفوسهم.
و قال بعضهم: انظروا لا يبالي بالموت فقال لهم الحسين عليه السّلام صبرا بني الكرام، فما الموت إلا قنطرة تعبر بكم عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسعة و النعيم الدائمية، فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر، و ما هي لأعدائكم إلا كمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب، إن أبي عليه السّلام حدثني عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله إن الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و الموت جسر هؤلاء إلى جنانهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم ما كذبت و لا كذبت»
۳. جمعه ، آيه ۶.
۴. اقبال الاعمال (ط - الحديثة)، ج۳، ص: ۴۱
۵. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج۳، ص: ۴۱
۶. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۹۵، ص: ۳۳۵
۷. إقبال الأعمال: ۳ - ۵۰.
ورد النهي أكيدا عن صوم اليوم التاسع و العاشر، بل عن صوم اليومين الحادي عشر و الثاني عشر أيضا، فإنّ بني أمية - لعنهم اللّه - صاموا تلك الأيام فرحا و تعييدا و شماتة بالعترة النبوية الطاهرة، و شكرا على قتلهم و سبيهم و هتكهم حرم الرسول صلّى اللّه عليه و آله، فمن فعل فعلهم حشره اللّه يوم القيامة مع يزيد و ابن زياد و بقية بني أمية و أعداء اللّه و رسوله صلّى اللّه عليه و آله.
و قد وردت في ذلك أحاديث كثيرة، منها: ما رواه الكليني في الكافي: ۴ - ۱۴۶ ح ۵ باسناده إلى -جعفر بن عيسى قال:سألت الرضا عليه السّلام عن صوم يوم عاشوراء، و ما يقول الناس فيه؟ فقال:«عن صوم ابن مرجانة تسألني؟ ذلك يوم صامه الأدعياء من آل زياد لقتل الحسين عليه السّلام. و هو يوم يتشاءم به آل محمد، و يتشاءم به أهل الإسلام، اليوم الذي يتشاءم به أهل الإسلام لا يصام و لا يتبرك به و يوم الاثنين و يوم الخميس - إلى أن قال: - و يوم عاشوراء قتل الحسين عليه السّلام و تبرّك به ابن مرجانة، و تشاءم به آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله فمن صامهما أو تبرّك بهما لقي اللّه تبارك و تعالى ممسوخ القلب، و كان محشره مع الذين سنّوا صومهما و التبرك بهما».
و رواه في التهذيب: ۴ - ۳۰۱ ح ۹۱۱ مثله، و الاستبصار: ۲ - ۱۳۵ ح ۴۴۲، عنهما الوسائل: ۱۰ - ۴۶۰ ح ۳.
و قد رويت أحاديث كثيرة غيرها فمن أراد التفصيل فليراجع وسائل الشيعة: ۱۰ - ۴۵۹، باب ۲۱ باب عدم جواز الصوم التاسع و العاشر من المحرّم على وجه التبرّك.
۸. إقبال الأعمال: ۳ - ۷۳ - ۸۰
۹. النمل: ۶۲.
۱۰. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۹۵، ص: ۳۴۰
۱۱. إقبال الأعمال ۳ - ۹۲
۱۲. حج ، آيه ۳۲.
منبع: سایت عرفان و حکمت