• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

حتما بخوانید : تحقیقی در راه‏هاى ايجاد صميميت در خانه‏

07 مهر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

بايد كارى كرد كه بچه‏ها خانه را محيط صميميت‏ بدانند، دردِدل‏ هايشان را با والدين خود مطرح كنند، حرف‏هاى‏ شان را با آنان بزنند و اگر چيزى‏ مى‏خواهند، از آنان بخواهند. گاهى مى‏گويند فلان‏پدر با پسر جوانش‏ دوست‏ است: ساعت‏ها مى‏نشينند و با هم صحبت مى‏كنند. جوانى بيست‏ساله، همراهِ پدر پنجاه‏ساله خود، مسافرت مى‏كند، راه مى‏رود و دردِدل مى‏كند. آيا شما هم حاضريد اين‏گونه عمل كنيد؟ يا فقط در حدود همين تشريفات كه بايد احوالى پرسيد و سلام‏وعليكى باشد، قانع هستيد؟ گاهى، اين‏قدر فاصله زياد است كه حرفى براى گفتن وجود ندارد. همين جوان، اگر رفيقش را پيدا كند، دو ساعت با هم حرف مى‏زنند؛ اما با پدر يا مادرش، مثل اينكه حرفى براى گفتن ندارد! نمى‏دانيم كه آيا روح‏ها به‏هم نزديك‏ نيست يا عواطف شكوفا نيست؟ بالاخره، صميميت وجود ندارد
ده اصل‏ درخصوص چگونگىِ «ايجاد صميميت در خانه» وجود دارد كه به‏طورخلاصه بيان مى‏كنيم:
1-  وجود صميميت بين پدر و مادر:
اگر مى‏خواهيد فرزندان با شما صميمى باشند و همكارى و اطاعت كنند، بايد ببينيد كه‏ آيا شما، پدر و مادر، با هم صميمى هستيد؟ آيا خواهر و برادرهاى بزرگ‏تر نسبت به پدر و مادر و نسبت به يكديگر، صميمى هستند؟
اين اشتباه است كه انسان فقط دستور دهد و از ديگران بخواهد؛ اما عملش نمودارِ سخن‏ او نباشد: كونوا دُعاه الناس بغير ألسِنتكم‏. (/ مردم را نه فقط با زبان، بلكه با عمل به‏راه خير دعوت كنيد.) عمل شما مى‏تواند نمودارِ جهت و راه و خواست شما باشد. چه بسيار زن‏ و شوهرهايى را مى‏بينيم كه غير از صحبت درباره وسايل و احتياجات زندگى، حرفى براى گفتن‏ به يكديگر ندارند. اينكه بنشينند و درباره مسئله‏اى اجتماعى، فكرى يا دينى با هم‏ بحث‏ كنند، برايشان مطرح نيست. همان خانمى كه موقع رفتن، بعد از آنكه خداحافظى‏اش را كرد، باز هم يك ساعت روى پا مى‏ايستد و با خانم‏هاى ديگر حرف مى‏زند، وقتى با شوهرش مى‏نشيند، مثل اينكه هيچ حرف و مسئله‏اى براى گفتن ندارد!
دست‏كم، در شبانه‏روز، نيم‏ساعت‏ با هم صحبت كنيد: نه سخنان معمولى و جاروجنجال و توقّعات مالى؛ بلكه صحبتِ‏ باهدف‏ و نتيجه‏بخش‏ داشته باشيد. اگر داخل خانه، بين شما پدر و مادر، اين صميميت و همكارى‏ وجود داشت، آنگاه مى‏توانيد توقع داشته باشيد كه فرزندانتان هم با شما همكارى كنند. اگر به حرف‏ها و پيشنهادهاى يكديگر احترام‏ مى‏گذاريد، توقع داشته باشيد كه فرزندانِ شما هم به دستورها و فرمان‏هاى شما احترام بگذارند.
نسخه اين درد چيست؟ اولين دارويى كه دراين‏خصوص تجويز مى‏كنند، اين است كه‏ خودتان با يكديگر صميمى باشيد؛ دوست همديگر باشيد و دردِدل خود را به يكديگر بگوييد تا در اين محيط، اين صفات پرورش يابد.
2-  هوشيارى، دقت، حسابگرى:
درصورتى صميميت ايجاد مى‏شود كه فرزند احساس كند اوليايش انسان‏هاى هوشيار و مشكل‏گشايى هستند. گاهى، بچه‏ها نقاطضعفى‏ از پدر و مادر به‏دست مى‏آورند. ممكن است بچه پيشِ خود بگويد: «پدرم كودن است و مى‏شود او را فريب داد.» مثلًا فرزند اشتباهى مرتكب شده است و به‏گونه‏اى ديگر براى پدر توضيح داده است؛ بهانه‏ دروغين‏ آورده و پدر هم قبول كرده است يا هزار كار خلاف مرتكب شده و پدر اعتنا نكرده است؟! بنابراين، او احساس كرده‏ است كه پدرش، آدمى نيست كه روى كارها حساب كند و ريزبين و تيزبين باشد.
البته تصور نكنيد كه پايين‏بودنِ‏ مَدرك تحصيلى ى‏ ا موقعيت اجتماعىِ پدر، عامل اين مشكل است؛ گاهى ممكن است پدر، درعِين بى‏سواد يا كم‏سوادبودن، باهوش و حسابگر و زرنگ باشد. اى بسا، لازم باشد همه ما در اين زمينه آموزش ببينيم. گاهى، رفتار شخص در روابط اجتماعى، به‏گونه‏اى است كه نمى‏توان به او اعتماد كرد؛ اگرچه ممكن است ازنظر اخلاقى پاك و سالم باشد، ازآنجاكه فرد ساده‏اى است، نمى‏توان روى او حساب كرد. به‏قول معروف، خطش را خوانده‏اند. اگر احساس بچه اين باشد كه مى‏توان پدر و مادر را فريب‏ داد، با آنان احساس صميميت نخواهد كرد؛ لذا موضع‏گيرى مى‏كند و كار خودش را انجام مى‏دهد.
3-  رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتى:
زيبنده است كه از رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتىِ پدر و مادر، خاطره بزرگى‏ در دل‏ فرزندان وجود داشته باشد؛ يعنى آنان لمس كرده باشند كه پدر راست‏گو ست، به وعده‏هايش‏ وفا مى‏كند و عادل‏ و درستكار است. نيز، مادر، پاك‏دامن‏ است و …. درستكارى و پاكى و صداقت و حُسن‏خُلق به انسان‏ شخصيت‏ مى‏دهد و جايگاه او را بالا مى‏آورد. اين شخصيت قوى، نفوذ ايجاد مى‏كند و با اين نفوذ، مى‏توان فرزندان را رام‏ كرد؛ يعنى دربرابرِ والدين تسليم ساخت.
4-  برخورد منطقى با خطاهاى فرزندان:
برخى پدر يا مادرها به‏گونه‏اى عادت كرده‏اند كه با ديدنِ‏ كوچك‏ترين تخلّف‏ از فرزندشان، واكنشى شديد نشان مى‏دهند. بچه اشتباهات زيادى مى‏كند: غذا را وارونه مى‏كند؛ ظرف را مى‏شكند؛ فرش را كثيف مى‏كند؛ ديوار را خراش مى‏دهد؛ كوچك‏تر از خودش را مى‏زند؛ لباسش را آلوده مى‏كند. خطا در زندگى بچه فراوان است‏.
نوعى از موضع‏گيرى اين است كه به‏محضِ مشاهده كوچك‏ترين خطايى از فرزند، خودبه‏خود دست بالا مى‏رود و بر سروصورتِ كودك فرود مى‏آيد و دهان باز شده و توهينى نثار شخصيت كودك مى‏شود. اين موضع‏گيرى، رفته‏رفته، توان خود را از دست مى‏دهد. هرچه‏ خشونت بيشتر شود، كودك‏ جسورتر مى‏شود. البته، خشونت غير از صلابت و حسابگرى است. برعكس؛ ممكن است موضع‏گيرى پدر و مادرى درمقابل رفتارِ خلاف بچه، بى‏اعتنايى‏ باشد: بچه فرياد مى‏كشد، كوچك‏تر از خودش را اذيت مى‏كند، پايين‏وبالا مى‏پرد، كثيف مى‏كند و …؛ پدر و مادر هم بى‏اعتنا و خونسردند. هر دو روش، غلط است‏.
اين مشكل براى معلم نيز در كلاس‏ها پيش مى‏آيد: امكان دارد معلمى موضع‏گيرىِ خشنى داشته باشد و كوچك‏ترين تخلّفى را با تندى پاسخ دهد يا برعكس: معلمى درمقابل خطاهاى شاگرد، هيچ‏گونه واكنشى نداشته باشد. نه در آن محيطِ خفقان و خشك و نه در اين‏ محيطِ بى‏اعتنايى، هيچ‏گونه دوستى و صميميتى به‏وجود نمى‏آيد و به‏دنبال آن نيز هيچ‏گونه همكارى و كمكى وجود نخواهد داشت.
پس چه بايد كرد؟ اينجا از مواضع بسيار حساس‏ است: درمقابل هر خطا، بايد واكنشى مناسب‏ داشت. فرزند، خطايى كرده است و پدر و مادر هم‏ عصبانى‏ شده و اختيار از دست داده‏اند. دراين‏حالت‏، هر تصميمى كه گرفته شود و هر كارى كه انجام گيرد، غيرمنطقى است و عُقلايى نخواهد بود. بايد صبر كرد تا عصبانيت فرو بنشيند و انسان بتواند با حساب و منطق، كارى انجام دهد.
مسئله ديگر اين است كه اگر موضع‏گيرى در اولين مرحله، كتك‏زدن ى‏ ا ناسزاگفتن‏ و فرياد بيجا باشد، غلط است؛ اما درعين‏حال، نمى‏توان درمقابل اين خطاى فرزند، ساكت بود و هيچ نگفت؛ بايد صحبت‏ كرده و تا حدى، ملامت‏ و بازخواست كرد و عواقب بدِ آن عمل را به‏ او نشان داد و چه بهتر است كه انسان، قبل از پيدايش آن تخلف، پيش‏بينى و پيشگيرى‏ كند
همين‏جا اين مسئله را نيز مطرح كنم كه نبايد توقع داشته باشيد فرزندانتان‏ مطيعِ محض‏ ما باشند. انسان واقعاً گاهى از اينكه فرزند خُردسال و كودك سه‏چهارساله‏اش دربرابرِ دستورى، شانه‏هايش را بالا مى‏اندازد و با بى‏اعتنايى كار خودش را مى‏كند، لذت مى‏برد! اين كودك‏ شخصيت‏ و اراده‏ دارد. او انسان است و خداوند (عز) انسان را آزاد آفريده است. به‏خدا قسم، اگر اين‏ موهبتِ آزادى‏ در افراد و انسان‏ها رشد يابد و رهبرى شود، عقل‏ها شكوفا و استعدادها بارور و انسان‏ها ساخته مى‏شوند. برعكس؛ آن‏زمانى كه اين استعدادِ بزرگ انسانى كه شايد رمز انسانيت باشد، شكسته و بى‏نتيجه شود و انسان نتواند فكر كند و حرف بزند، دراين‏صورت، تمام استعدادها لجن‏مال و سركوب مى‏شود و اصلًا شكوفايى و رشدى در كار نخواهد بود. اگر شما روى جوانه‏اى كه با كمال طراوت و نشاط، از دلِ زمين روييده است، سنگى سخت بگذاريد، پژمرده و لِه مى‏شود؛ اما اگر وسايلى را فراهم سازيد كه براى رشد آن لازم است، اطرافش را مقدارى شيار بزنيد و آب‏وكود بدهيد، زودتر از دل خاك بيرون مى‏آيد و آزاد مى‏شود و رشد مى‏كند. البته اگر به اين‏سو و آن‏سو منحرف شد، رهبرى‏اش كنيد؛ اگر آفتى آن‏را تهديد كرد، سم‏پاشى و آفت‏زدايى كنيد و اجازه دهيد آزاد بالا رود.
نبايد توقع داشت‏ كه فرزندان، خودشان نينديشند، شخصيت نداشته باشند، نتوانند تصميم بگيرند و هميشه گوش‏به‏زنگِ فرمان‏هاى پِى‏درپِى باشند؛ آن‏هم فرمان‏هايى كه اگر در هفته يا روز، از مجموع بُكن‏ونكن‏هايى كه به فرزند مى‏گويند، نوار بگيرند (خصوصاً مادران)، بمبارانى از دستورها جمع مى‏شود: دست نزن؛ اين طرف نرو؛ اينجا ننشين؛ حرف نزن و …. كودكى كه دربرابر اين‏همه فرمان قرار مى‏گيرد، نمى‏تواند تشخيص دهد يا تصميم بگيرد و لذا اراده‏اش از بين مى‏رود.
بنابراين، نه‏ مى‏توان فرزند را آزاد گذاشت كه هرچه خواست انجام دهد و نه‏ مى‏توان توقع داشت كه به‏ هرچه‏ اوليا مى‏گويند، عمل كند. البته، گفته‏هاى والدين هم بايد منطقى‏ باشد. براى مثال، درحالى‏كه بچه نشسته و درسش را مى‏خوانَد يا سخت، مشغول انجام‏دادن تكاليف است، ناگهان پدر دستور مى‏دهد: «برو آب بيار» يا «برو در را باز كن.» در چنين موقعيتى، تاحدّامكان، نه‏تنها نبايد فرمان داد، بلكه بايد وضعيت بهتر را فراهم كرد تا فرزند، بيشتر و بهتر بتواند كارش را انجام دهد. بنابراين، برخورد منطقى با خطاهاى فرزند، از اصول مهم ايجاد صميميت است.
5-  بهادادن به نقاط قوّت فرزندان:
قبلًا اشاره كردم كه ما، تنها، نقطه‏هاى ضعف‏ را مى‏بينيم. بگذاريد جامعه ما به اين‏ عادت كند كه‏ نقطه‏هاى قوّت‏ را پَروبال‏ دهد. از ميزان‏ عدل الهى‏ كه نبايد سبقت بگيريم! آنجا گناهان و ثواب‏ها را با هم مى‏سنجند و ترازو و حساب و معادله‏اى در كار است. به‏علاوه، خداوند (عز) مى‏فرمايد ما كارهاى خيرِ شما را ده‏برابر اجر مى‏دهيم: مَن جَاء بِالْحَسَنَه فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا (انعام/ 160) اما اگر فرزند ما، يك شب، تكليفش را ديرتر انجام دهد يا نمره كمى بياورد يا اينكه كار خلافى مرتكب شده باشد، برايمان بسيار مهم جلوه مى‏كند و عصبانى مى‏شويم و احياناً، فرياد مى‏زنيم و مؤاخذه مى‏كنيم. چرا اگر ده مرتبه كار خوب انجام داده است، آن‏ها را به‏حساب نمى‏آوريم؟ چرا وقتى كه تكليفش را درست انجام داده و دندانش را به‏موقع مسواك كرده و لباسش را مرتّب نگه داشته است و در خانه، همكارى كرده است، تشويق‏ نمى‏كنيم تا احساس كند براى كارِ او، حساب باز مى‏كنند؟ بنابراين، امتيازدادن‏ و تشويق‏كردن دربرابر كارهاى مثبت، از اصول ديگرِ ايجاد صميميت است.
6- ايجاد محيطى صميمانه براى بحث و گفت‏وگو:
انسان بايد بنشيند و براى فرزند خود داستان‏ بگويد يا با او بازى‏ كند. گاهى بين بچه‏ها و والدين، صميميت فراوانى وجود دارد: پدر يا مادرى با فرزند خود موضوعى را طرح و درباره‏اش بحث و گفت‏وگو و دردِدل مى‏كنند. اساساً، بايد از فرزندان خواست‏ كه براى والدين‏ حرف بزنند. مى‏توان از آنان پرسيد كه امروز، چه مسائلى پيش آمد؟ در مدرسه و در راه، چه ديدى؟ معلم چه گفت؟ كلاس چه‏طور بود؟ چه ياد گرفتى؟ بعد هم مى‏توان ديدگاه‏هاى خود را براى آن‏ها گفت. البته، اينكه‏ چه‏ چيزى را كجا و چگونه‏ بگوييم، در جاى خود محلّ بحث است و آنچه مهم است اين است كه بَدآموزى در آن نباشد.
7-  نظرخواهى از فرزندان در امور خانواده:
نگوييد: «من مى‏خواهم خانه را عوض كنم؛ اين بچه شش يا ده‏ساله كه نمى‏تواند طرفِ مشورتم قرار گيرد.» اتفاقاً، با اين‏ هدف‏ مشورت كنيد كه بچه را به‏حساب‏ آورده باشيد. مثلًا بپرسيد: «امروز ظهر غذا اگر چه باشد بهتر است؟ فردا كه مى‏خواهيم به مسافرت برويم، از كدام راه برويم؟ با چه وسيله‏اى برويم؟»
يك‏مقدار با بچه‏ها مشورت كنيد و اجازه دهيد نظرِ بد و ناقص‏ بدهند تا بعد، نظرشان را اصلاح‏ كنيد. آنان را راهنمايى و برايشان اثبات كنيد كه اگر از فلان راه برويم يا اگر غذا را اين‏طور بپزيم، بهتر است و اگر هم نظر خوبى بيان كرد، به آن‏ عمل‏ كنيد. خصوصاً، اين روش را بايد براى فرزند بزرگ‏تر و بالغ‏ اعمال كنيد. اينان نظر و فكر دارند. اگر مايليد در كنار شما باقى بمانند، بيگانه نشوند و حرف‏هايشان را براى ديگران نگويند، با آنان مشورت كنيد و اجازه دهيد اسرارشان را براى شما مطرح كنند. به نظرشان بها دهيد.
البته، منظور اين نيست كه آنان دوست و مشاور نداشته باشند؛ اما آنچه مهم است اين است كه شما هم بايد از مسير زندگىِ آنان‏ مطلع‏ باشيد. اين امر را با زور نمى‏توان تحميل كرد و از آنان خواست كه كارها و تصميماتشان را بيان كنند؛ بلكه بايد محيطى‏ به‏وجود آوريد كه فرزند، قبل از همه، به‏سراغ شما بيايد. اين مسئله اغلب براى بچه‏ها مطرح است كه بچه مطلب و خبر تازه‏اى دارد، اما آن‏را براى همه بيان نمى‏كند؛ تنها، براى بعضى دوستانش بازگو مى‏كند. اصلًا خود شما هم كه مطلب تازه‏اى داريد، عجله داريد كه فلان دوستتان را ببينيد و آن‏را براى او تعريف كنيد. بايد محيطى به‏وجود آوريد كه فرزندتان، قبل از همه‏، دوست داشته باشد كه حرفش را با شما مطرح كند.
8-  ايجاد محيط همكارى و تقسيم مسئوليت:
دوست داريد كه فرزندتان در خانه، با شما همكارى كند؟ اين خواسته بسيار خوب و لازم‏
است؛ اما براى تمرين اين كار، چه اشكال دارد كه تقسيم مسئوليت كنيد؟ به‏تناسب سِن و توان‏ بچه‏ها، كارها را بين آنان تقسيم كنيد: يكى سفره بيندازد، يكى در شستنِ ظرف‏ها كمك كند، ديگرى خريد كند و …. كارها را خيلى‏ منطقى‏ و عادلانه‏ تقسيم كنيد، ولى از آنان‏ مسئوليت‏ بخواهيد. گاه‏گاهى هم بد نيست كه جاى آنان را در مسئوليت‏ها، تغيير دهيد. اگر تقسيم كار نباشد و بى‏حساب عمل شود، گاهى به‏طور غيرعادلانه، كارى به يكى از فرزندان‏ تحميل‏ مى‏شود؛ مثلًا پدر يا مادرى در نصف روز، كارهاى زيادى را برعهده فرزندِ خود مى‏گذارد: توقع دارند كه باغچه را آب دهد، خريد كند و كارهاى ديگرى هم انجام بدهد. اگر حساب كنيد، مى‏بينيد وقتِ ديگرى براى بچه باقى نمانده است. حتى خيلى مفيد است كه اگر خودِ پدر و مادر به مسافرت مى‏روند، كار را بين خودشان‏ تقسيم كنند تا برايشان به‏صورت‏ عادى‏ درآيد. ممكن است در محيط كارتان دراين‏زمينه خيلى فعال باشيد، اما در محيط خانه، اغلب بى‏توجه هستيد.
9-  رعايت عدالت در بين فرزندان:
اگر مى‏خواهيد بچه‏ها نسبت به شما وفادار و صميمى باشند، با آنان رفتارى عادلانه داشته باشيد. به‏قدرى‏ بچه‏ها دقيق‏اند كه واقعاً تعجب‏برانگيز است. براى مثال، فرض كنيد كه ميوه فراوانى در ظرف هست؛ اگر سيب بزرگ‏تر را به بچه‏اى و سيب كوچك‏تر را به ديگرى بدهيد يا احياناً اگر مادر سرِ سفره، در ظرفى كه قدرى كهنه‏تر است، به يكى و در ظرف بهتر، به ديگرى غذا بدهد، بچه مى‏پرسد چرا؟
حال، موقع‏ خريد براى بچه‏ها، حرف‏زدن‏ با آنان، شماتت ى‏ ا تهديدكردنشان تمركز كودك افزايش مى‏يابد. فرض كنيد امروز پاى يكى از بچه‏ها، به ظرفى خورده و آن‏را شكسته است. شما هم فريادتان بلند مى‏شود و او را تنبيه مى‏كنيد. فردا، برادر يا خواهرش همين خطا را تكرار مى‏كند و شما اعتنايى نمى‏كنيد. بچه بسيار باهوش و حساس است و مى‏پرسد كه چرا ديروز مرا دربرابرِ اين خلاف، تنبيه‏ كرديد؛ اما امروز كه خواهرم همين خطا را مرتكب شد، بى‏اعتنا از كنارِ آن گذشتيد؟
اگر مى‏خواهيد فرزندانتان با عدالت خو بگيرند و طرفدار و خواستار و مجرىِ آن شوند و با جامعه عادل، پيوند برقرار كنند، عدالت را بايد از قدم‏هاى كوچك و در كوچك‏ترين مسائل تمرين كرد.
درباره معلم هم، در كلاس‏، مسئله به‏همين‏صورت است: بايد به‏طوريكسان‏ از بچه‏ها بپرسد؛ دربرابرِ تكليف معيّن و مسئله معيّن يك نمره بدهد؛ به حرف همه، به‏تساوى‏ گوش دهد و فقط از چند دانش‏آموزى كه سرزبان‏دار هستند و خيلى خوب جواب مى‏دهند، نپرسد. به‏همين‏ترتيب، نكات ديگرى ازاين‏قبيل را مراعات كند.
حضرت على‏ (ع) دخترشان را احضار مى‏كنند و مى‏پرسند: «چرا اين گردن‏بند را از بيت‏المال گرفتى؟» دربرابرِ برادرشان، عقيل، مى‏ايستند و مى‏فرمايند: «بيشتر از آنچه حق توست، از بيت‏المال به تو نمى‏دهم.» ايشان عدالت را از درون خانه و فاميل خود اجرا مى‏كنند تا بعد، بتوانند فريادشان را بلند كنند كه «به‏خدا، از حلقوم ستمگر، حتى اگر نيرومند باشد، حق مظلوم‏ را بيرون مى‏كشم و داد مظلوم را مى‏ستانم؛ حتى اگر ضعيف‏ترين افراد امّت باشد.» چه كسى مى‏تواند اين فرياد را سردهد و همه مردم و همه تاريخ هم بگويند كه راست مى‏گويد؟ كسى‏كه‏ اول‏، نسبت به‏ خود و فرزند و نزديكانش‏، عدالت را اجرا كرده باشد.
10-  ايجاد جهان‏بينىِ مشترك بين افراد خانواده:
شما كتاب‏هايى خوانده‏ايد، مطالبى شنيده‏ايد، جلساتى رفته‏ايد و با وعظ و ارشادهاى خاصى آشنا بوده‏ايد كه فرزندان شما با آن‏ها آشنا نيستند. آنان‏ كتاب‏هاى ديگرى‏ مى‏خوانند، جلسات ديگرى‏ مى‏روند و مطالب ديگرى‏ مى‏شنوند. بچه، كار را به‏گونه‏اى مى‏شناسد
و پدر، آن‏را چيز ديگرى‏ مى‏داند. بچه از خدمت، شناختى دارد و پدر، آن‏را به‏شكل ديگرى‏ مى‏شناسد. تلقى و برداشت آنان از يك عبارت، متفاوت است. بنابراين، طبيعى است كه رفته‏رفته، فاصله زندگى‏ شما با آنان بيشتر مى‏شود. اكنون، دغدغه شما اين است: «چه كنيم كه در سطح مشتركى قرار بگيريم؟»
كتابى‏ را كه به فرزندتان مى‏دهند يا خودِ او تهيه و مطالعه مى‏كند، اگر شما هم توانستيد، ورقى بزنيد. وقتى بچه‏ها بزرگ‏تر شدند و توانستند هر كتابى را مطالعه كنند، كتابى را كه شما پسنديده‏ايد، به آنان نيز بدهيد تا بخوانند. در جلسات تبليغى كه شركت مى‏كنيد، آنان را هم با خود ببريد. اگر مقدور باشد، در جلساتى كه آنان مى‏روند، شما نيز شركت‏ كنيد. دراين‏صورت، به‏تدريج، جهان‏بينى و محصول فكرىِ مشتركى پيدا مى‏شود. با اين روش، اميد مى‏رود كه ان‏شاءالله، بتوانيد محيطى صميمى به‏وجود آوريد.
البته، براى هوس و براى اينكه فرزندانتان را دوست داشته باشند، نخواهيد صميميت ايجاد كنيد؛ بلكه براى‏ تربيت‏ و سازندگىِ آنان، احتياج به اين صميميت داريد.(برگرفته از کتاب راههای ایجاد صمیمیت در خانه نوشته محمد جواد باهنر)

مطلب قبلی
مطلب بعدی

کلیدواژه ها: راه های ایجاد صمیمیت در خانه

موضوعات: مطالب آزاد لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 175
  • دیروز: 102
  • 7 روز قبل: 543
  • 1 ماه قبل: 2580
  • کل بازدیدها: 281628
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن